کـسی سخن میزد
۲۳ سنبله (شهریور) ۱۳۹۴
به خواب می دیدم :
[ ] [ ] [ ]
برای قُلهء کوهی کــــَسی سخن می زد
وصحبت از گذرِ کُندِ سالیانِ خون و هراس
وجستجوی عبث در کتابِ نبضِ شب وروز
وانتظارِعبث از پیمبرِ باد
و" کیست ؟ " ،" کیست ؟ " گفتنِ زندانیانِ کورِ عهدِ شکستن
وگُمشدنِ بانگِ عاشقانِ بشارت بود .
[ ] [ ] [ ]
و می دیدم
که کوه سنگ به سنگ
آب
می گردد !
[ ] [ ] [ ]
چه خانه بر انداز و تلخ بود
خوابِ دیشبۀ من .
-----------------------------
آلمان
دوهزار و سیزده عیسایی
از دفتر شعرمنتشر شدهء :
« تووزمین و من »
تحریر نهایی
)))
)))
)))
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته