به مناسبت سی امین سال شهادت شادروان محمد طاهر بدخشی

١٤ دلو (بهمن) ١٣٨٨

میخواستم به مناسبت سی ا مین سالگرد شهادت سیاست مدار نستوه کشورکه قربانی خواسته ی نیات شوم  سالاران قبیله  گردید نوشته ای را که شایسته ی فداکاری آن بزرگ مرد باشد به تحریر درآورم   در وهله ی اول نبشته ی نقد گونهء برادرم "عطا باری" را که در مورد یاداشت های برادران دیگرم "پهلوان قیام" و استاد "میرکریم شاه" نگاشته شده است، به خوانش گرفتم. تردد و دودلی برمن مستولی شد که آیا من صلاحیت و قابلیت آنرا دارم تا درباره ی این مرد بزرگ چیزی بنویسم. زیرا برادرم عطا باری عده ای محدودی از شخصیت ها را نام برده بودند که صلاحیت تحریر درباره ی شهید بدخشی را دارند. ولی بازهم ندا و صدای پرطنین بدخشی بزرگ مرا واداشت تا توسط این قلم  کوچک کلماتی را آذین این صفحه نمایم. بسیار اندیشیدم که از کجا با چه کلمات نبشته ام را آغاز نمایم تا سزاوار فداکاری و شهامت آن سالار عدالت جو و مهربان باشد.

 

نمیدانم درکدامین روز، درکجا، چه گونه، با هزاران تن از  یارانش که رهروان راه حقیقت بودند توسط سردمداران امین بدکار برزمین افتادند و فوران خونشان خشنودی دلالان سیاست و لامذهبان فروخته شده را بار آورد.

 

محمد طاهر بدخشی قهرمان مردی از تبار کوه پایه های لعل زای بدخشان بود که این سرزمین افتخار چنین فرزندی را برای همیش به خود دارد. او همیشه با تبسم و جبین باز رهنمای مردمان مستعضف و هم وطنانش بود. همه روشنفکران و سیاست مداران عصرش، بر او احترام داشتند. صحبت ها و بحث هایش رابا دقت  میشنیدند. تامین عدالت اجتماعی را راه برون رفت ازمشکلات کشور کثیرالمله ای چون افغانستان میدانست. از لحاظ اتنیکی ساختار اجتماعی متنوع و راه برون رفت ازدشواری را که از عدم اعتماد ملی در کشور به وجود آمده بود با جرات و شهامت مطرح بحث قرار میداد. از ابراز عقاید خویش واهیمه ای نداشت و اعتقادش براین بود که طبقات, اقشارمحکوم و مظلوم  کشوراز اثر سیاست  های تبعیضی, تعصب و تحجر جامعه ی سنتی دچارمصیبت عظیم گردیده اند. باید منشا و مبدا این ناملایمات را دریافت و به یک راه حل منطقی نایل آمد. بدخشی عقب ماندگی و زندگی فلاکت بار مردم کشو ررا ناشی از سیاست های تفرقه افگنانه ی حاکمان مستبد و ظالم میدانست که قومی را مقابل قومی وملیت رامقابل ملیت قرارمیدهند و ازاین اختلاف جهت استمرار حاکمیت جابرانه ی خود سود می برند. محمد طاهربدخشی هیچگاه قومی را بر قومی ترجیح نمیداد. سعادت و پیروزی افغانستان را در اتحاد اقوام ساکن در کشورمیدانست.

 

اما دشمنان عدالت و مساوات, همیشه در برابر خواسته های مشروع وی که برابری و برادری ملت های باهم برادر بود، حسادت داشته و به گونه های مختلف بر وی اتهامات وارد نمود ند و اندیشه ی انسانی وی را که خواهان ارامش و زندگی بهتر مردم و ترقی کشوربود, اندیشه ی تجزیه طلبانه میپنداشتند. او به مظلومان پشتون، زحمتکشان هزاره، محکومان اوزبیک، ترکمن وتاجیک می اندیشید.....

 

شمه ای ازخاطرات: سال 1356  با تنی چند از محصلین نسوان روز عاشورا به خانه ی این مرد بزرگ به ملاقات شان رفتیم. بعد از آنکه خانم مهربان  وی خانم جمیله بدخشی بعد ازمصافحه و احوال پرسی ما را به کتاب خانه اش رهنمایی کرد، بدخشی کتابی دردست داشت و ما بعد ازادای احترام خاموشانه نشستیم. روز دهم محرم بود بدخشی لب به سخن گشود و راجع به دهم محرم الحرام معلومات داده بعدا به خوانش داستان شهادت حضرت امام حسین(رض) نوه عزیز پیغمبر خدا پرداخت. داستان شهادت آن حضرت را با سوز و گداز زاید الوصف میخواند و قطرات اشک پیهم بر رخسارش می چکیدند. ما نیز متاثر از خوانش پرسوز وی گریستیم و دریافتیم که قلب او لبریز از ایمان، فداکاری و اعتقاد راستین به شخصیت بزرگ و مبارز عقیده و مذهب (حضرت امام حسین رض )است. در آن سن و سال شاید کمتر به مکنونات قلبی وی پی میبردیم و درک همه جانبه از نیات باطنی و معنوی این بزرگ مرد با ایمان کار مشکل بود. به گفته ی محترم استاد بسم الله (توردیقل میمنگی) شناخت و معرفت بدخشی کار دشوار است و "بدخشی را باید از نوشناخت."

 

آن زمانیکه قطرات اشک در رخسار بدخشی به خاطر شهادت حضرت امام حسین جاری بود به مظلومیت و تنهایی او در دشت سوزان کربلا میاندیشید که چگونه با جمع بزرگ اهل بیت به تعداد قلیلی به مقابله با یزید ویزیدیان برخاسته مقاومت و مبارزه نابرابر را پیشه ساخته بود. بدخشی به تنهایی و دلیری حضرت امام حسین  "رض" میاندیشید که الگو و نمونه ای از مقاومت و مبارزه ی نابرابر در طول تاریخ جهان اسلام گردید. محمد طاهر بدخشی شرایط دشوار و طاقت فرسای استبداد سلطنتی را درک نموده راه مقاومت و مبارزه را با الهام از مبارزات و مقاومت حضرت امام حسین پیشه ی خود ساخت. بدخشی با طرح مسله ی ملی و ایجاد خود مختاری ملی به گفته ی خودش در آن زمان "صدای خفیف" بود که به مقابله با تزس های انترناسیونالیست های گوناگون مرتجعین رنگارنگ و محافظه کاران مختلف مبارزه ومقاومت را آغاز نموده و در کربلای افغانستان شاهد چندین وقایع خون بار گردید. بدخشی با الهام و درک از مقاومت حسینی به تنها یی به جنگ "اهریمن" شتافت و مردانه در این راستا گام برداشت و به درجه ی عالی شهادت نایل گشت. "صدای خفیف مسله ی ملی بعد از سی سال شهادتش به "غرش سهمگین"  مبدل گردید که  این نمایانگر حقانیت طرح های وی است.

روحش شاد وراهش پیروزباد.

  

آن سوارکار دلیر و مرد میدان رفت حیف

ازمیان دوستداران و عزیزان رفت حیف

بلبل بستان عشق وعاطفه گردید خَمُش

ان یل چابک سوار, لعل بدخشان رفت حیف

جای اوخالی ا ست  اندر محفل عشاق دَور

ان جوانمرد ازمیان همقطاران رفت حیف

دیگران ازطرح او تمثیل قدرت کرده اند

قلعه ی پامیر نالد مرد میدان رفت حیف

لعل در کوه  بدخشان سوخت از هجران او

آفتاب مهر و الفت از خراسان رفت حیف







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



آصفه صبا