غـبـار انـفـجــار

۲۵ اسد (مرداد) ۱۳۹۴

در اين روز ها افکار و اندیشه های بسیاری از هم میهنان ما، همچو آسمان کابل لبريز از غبار اندوه و اضطراب است و دیده ها تماشاگر تن های بی جان عزیزان از دست رفته. . .

  دیگر حتی برای گریستن اشک در چشمان ما نمانده است. تو گویی که حتی این چند قطره آب نمکی نیز به داد ما نمی رسد. . .

غم جگر سوز را به بزرگی کوه به شانه می کشیم؛ و دستان کوتاه ما به هیچ هم نمی رسد .

  این ناتوانی، رستاخیزی را در درون ما بر پا میکند، به رغم همه استخوان سوزی هایش .

عذاب میکشیم و هی می نالیم، و این ناله ها را جز آیینه گوش شنوای نیست که نیست !

یک تعداد از بي دادگري ها می نویسیم؛ و عده یی از هموطنان هم تصاویر را که چشم دیگر طاقت دیدنش را ندارد، به نشر مي رسانند . در سوی هم دولتمندان با نمایش های مسخره، بی شرمانه تلاش دارند به چشمان خون الود مردم ما خاک بپاشند و شتابان اینجا و انجا در تصاویر خود را نشان میدهند. توگویی که حکومت داري امروز با پوز گرفتن به کمره و نشر كردن چند تصویر در فیسبوک خلاصه میشود !

اما امروز دگر همه دانسته ایم . حتی آن کسی که هیچ نمی داند، هم خوب می داند که ریشه های این همه آدم کُشی ها از کجا آب می خورد، در کجا و چی گونه به ثمر رسیده و بالاخره بلای جان مردم ما می شود . 

القصه، بر اين اساس اگر در نقطه فرجام برسیم سر را به دیوار كوبيده به قول بانو مخفی بدخشی، می گوییم که ( درد است فراوان دوا نیست چه حاصل ؟!   ) و به این گونه چند روزی می گوییم ، می نويسيم می گرییم . 

با هر روز که غبار انفجار، آرام، آرام به زمین می نشیند و اما رنگ بوی خون شهيدان به روي جاده ها هنوز باقي است، ما روز به روز آرام تر مي شوييم .

کمتر گریه می کنیم ، کمتر می نالیم و کمتر در پیوند کشته شده گان و قاتلین آنها می نویسیم

 . و بديسان آتشفشان درونی ما آرام آرام خموش مي شود و این همه تا انفجار آینده و انتحار و دهشت دگر ! ...

این بیراهه را که جز تباهی کامل مردم ما منزلی ندارد، سالهاست که می رویم اصلن گویا همهٔ این کنش ها و واکنش ها به فرهنگ ما مبدل شده و یا هم که شايد به مانند عقربۀ ساعت راه دیگر را بلد نیستیم.

 خوانندۀ عزيز!

 زخم ها در تن بسمل ميهن و مردم ما خيلی ژرفتر تر از آن است، كه بتوان بي مروت به تماشا نشست . دگر نمی شاید هر کدام در گوشهٔ پراگنده و از هم پاشیده از بی عدالتی ها و مصیبت بنالیم . امروز باید یکجا با هم به طغیانی مبدل گرديم.

 بیایید باهم بر علیه این دولت بی کفایت وهمنوا با تروريست ها، دولتی که  سرتعظیم به پاكستان دارد و طالبان تروریست را پرورش می دهد، برخیزیم . ما به مظاهره نه، بلكه به قيام نياز داريم !

بیایید برای زندگی هزاران تن از مردم بی گناه در میهن ما سخن حميد مصدق را در انديشه خود حك كنيم، كه گفته است:

"من اگر برخيزم

 تو اگر برخيزي

 همه بر مي خيزند.

 من اگر بنشينم

تو اگر بنشيني

 چه كسي برخيزد ؟''

بياييد بر خيزييم !!







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

حشمت امید 05.07.2016 - 07:28

 درسرزمین ما فاجعه ها تکرار می شوند ولی نخبه های پوچ مغز دولتی هنوز موفق به کشف اینکه چه کسی عامل این فاجعه می باشد ، نشده اند . سالهاست که ازخود و بیگانه ، دوست و دشمن ، نام " صلح " لفظن به لجن گشانیده اند . کسی نمی پرسد صلح با کی ؟ صلح با طایفه جاهلی که کشتن ، آتش زدن و وبربادی سرمشق زندگی شان شده است . صلح با طالب و پاکستان بیشتر به خودکشی تدریجی شباهت دارد تا در امنیت زندگی کردن . برای نجات از چنین منجلاب وگرداب مرگ زا ، باید به پا خاست واداره کشور را ازچنگ اراذل وطنفروش و نوکر بیگانگان بیرون آورد ! قیام .. باید قیام کرد باید قیام کرد باید که زنده نام نریمان و سام کرد باید قیام کرد . . . مارا به دین تازه طالب نیاز نیست غفلت مجاز نیست باید هجوم فاجعه ها را تمام کرد باید قیام کرد . . . زان پیش تر که دشمنت اندازد اضطراب بیدارشو زخواب باید که خواب و راحت خودرا حرام کرد باید قیام کرد . . . آزادگی و همت والا شعار ماست این اعتبار ماست باید کلنگ و بیل به هرگونه وام کرد باید قیام کرد . . . ما خاک خود به هیچکس آسان نمیدهیم تا جان نمیدهیم باید که تیغ و دشنه برون ازنیام کرد باید قیام کرد * * * * حشمت امید 10 آگست 2015

رزاق رحيمي04.07.2016 - 22:34

  هيچ گزينه ديگري نداريم. كارد از استخوان هم گذشته است.

نصیرمهرین 22.08.2015 - 13:04

 بربنیاد گزارش های روزانه، مردم به ستوه آمده اند. بازتاب چنان وضع از نارضایتی را در این نبشته بازنگریستم.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



یلدا صبور