ادبیات و بی ادبیات!

۲۵ حوت (اسفند) ۱۳۹۳

پیشتر و بیشتر بخشش میخواهم!

امشب بهای

سکس ات

لطفا بگو به چند است!؟

؟

مولانا و شاعرانه گی های پسا مولانا و حتی سرایش های این وقت تو گویی هیچ فرقی ندارد و اگر هم دارد، ممکن از لحاظ ساختاری و گزینش قافیه ها است.

عبید زاکانی با پستی ها و بچه خوشی هایش و حتی ممکن شاعران پیش از آن، انگیزه و خیال های درونی خیلی ها را جرات بخشید و این شد که شعر ماهیت هر چه گویی را گرفت.

جلق میزن که جلق خوش باشد

جلق در زیر دلق خوش باشد

زاکانی

 

آنچه اعتراف آن زیبایی و دلنشینی دارد، انتقال پیام و آن هم با رعایت اصول اخلاقی و انسانیت است.

شعر، تا امروز هم با جنبه است و گویی برای مردم قداست دارد و هنوز قابل خوانش و اجرا است.

بنابرین آنچه زیر نام شعر برای خواندن پشکش میشود، بی درنگ توجه بیشتر جلب میکند و مردم هم علاقه میگیرد تا بخواند و اما وقتی زیر نام شعر آید که:

 

دکمه های پیراهنت را بازم کردم

و آهسته آهسته ...

اوه که چه سیب هایی ....

؟

حالا اگر کسی کودن هم باشد، از وضع و حال این شعر میداند و سر انجام تا پایان خوانش، مو در بدنش رُست میشود.

انجام خواست و انگیزه بخشی این شعر که آشکار است.

 

زنده گی چیزی ندارد غیر سکس و فلسفه ....

؟

بنابرین هرگاه این گونه سرایش ها زیر نام شعر شکل میگیرد و به چاپ میرسد، ارزش شعر را پایان میارد و اینجاست که در این مملکت بد خو، هر آنکه میخواهد زنده بماند، باید و باید جز سکس و فلسفه دیگر هیچ بدی نکند.

اگر برای شعر  نوع قایل شویم و اینگونه آرزو های مان را زیر نام شعر سکسی به نشر برسانیم؛ هم به خود خدمت کردیم و هم برای استاد خلیل الله خلیلی و هم برای کسانیکه در  آغاز جنگ های مسلمانان با سرایش شعر انقلاب میکردند و دهن دشمن را می بستند.

 افغانستان خانه ی مان است و برای آرامش بخشی و تربیت این خانه سکس خواهی و پر گویی و اما بی معنی، نیاز نیست. اینجا نیاز است تا حد اقل از کلکین اخلاق و انسانیت کله بکشیم و بر مبنی مسوولیت اجتماعی گپ بنویسیم.

 

امان ریاضت
روزنامه نگار







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



امان ریاضت