جابجایی در آنتی تز (از طالب به داعش) در برابر تز حکومتداری در افغانستان
۱۳ دلو (بهمن) ۱۳۹۳
دیالکتیک هگل استوار بر تز (وضع)، انتی تز (وضع مقابل) و سنتز (وضع موجود) است؛ وضع موجود در واقع نتیجه کارکر تز و انتی تز است. بعد از سقوط طالبان و با رویکار آمدن نظام سیاسی موجود؛ حکومت تز بود و طالبان انتی تز حکومت بود. انتی تز طالب هم وجود خارجی ها را توجیه می کرد و هم فساد و کم کاری حکومت کرزی را قابل تحمل می کرد زیرا همه می گفتند حداقل این حکومت نسبت به امارات طالبان بهتر است.
حکومت کرزی با نیروهای خارجی وضع بود و طالبان و نیروهای هراس افکن، وضع مقابل؛ بنابر این تعامل ها و زد وگیرهای حکومت، جمع نیروهای خارجی با طالبان، سنتز یا وضع موجود را ارایه می کرد که نتیجه زد وگیر وضع ( حکومت) با وضع مقابل (طالبان)، سنتزی را به وجود آورده بود با رونق فساد اداری، حکومت ناکارآ، دیوانسالاری، انتحاری، زد وبندهای قومی و خانوادگی در حکومتداری بود که درکل شهروندان در عدم امنیت روانی به سر می بردند.
با رویکار آمدن داعش (خلافت اسلامی) در خاور میانه، وضعیت در منطقه درحال تغییر است و انگار نیروهای نتدرو و هراس افکن غیر از داعش به حاشیه می روند و جا برای داعش خالی می کنند یا به عبارت دیگر می توان این چنین گفت که حکومت امریکا حریف اش را در منطقه و جهان، داعش را معرفی خواهد کرد، طوری که این روزها موضع امریکا نسبت به طالبان نرم شده است و کاخ سفید گفته است که دیگر طالبان برای امریکا خطر نیست.
داعش نه تنها انتی تز در برابر حکومتداری حکومت عراق و سوریه است بلکه انتی تز در برابر تمام کشورهای عربی است، درحالی که داعش ادعا دارد انتی تز برای تمامی کشورهای اسلامی است؛ آیا داعش فراتر از خاورمیانه، در کشورهای منطقه به ویژه در افغانستان نیز به عنوان یک انتی تز مطرح خواهد شد و طالبان کنار زده خواهد شد!؛ در صورتی که داعش به جای طالب در افغانستان جابجا شود، این جابجایی چگونه صورت خواهد گرفت: یک، طالبان و داعش درگیر می شوند و سرانجام طالب در داعش به تحلیل می رود!؛ دو، برای طالبان در حکومت افغانستان سهم داده می شود و طالبان میایند با گرفتن امتیازهای وارد نظام سیاسی حکومت فعلی می شوند!؛ سه، یا طالبان بدون درگیری با داعش و بدون پیوستن به حکومت فعلی به آهستگی از صحنه خارج می¬شوند!؛ و... . در صورتی که داعش بیاید وارد معرکه شود، آنگاه وضعیت چگونه خواهد بود، همین گونه که طالبان انتی تز بود، خواهد بود یا وضعیت فرق خواهد کرد! برداشت من این است که فرق خواهد کرد برای این که طالبان تا یک جریان تندرو مذهبی باشد یک جریان تندرو قومی نیز استند؛ در افغانستان، موضعگیری مخالف اقوام دیگر با طالبان بیشتر برای تندروی گرایش قومی طالبان است زیرا طالبان غیر از قوم خود به اقوام دیگر در دوره امارات شان نه تنها روی خوش نشان داده اند حتا اقوام دیگر را برای هویت قومی شان آزار و اذیت کرده اند و می خواسته اند که با اقوام غیر از خود شان تصفیه-حساب قومی کنند؛ این که تاجیک ها بروند به تاجیکستان، ازبیک ها به ازبیکستان و هزاره ها به گورستان، زیرا به برداشت طالب در افغانستان تنها یک قوم حق داشت زندگی کند که این قوم همان قومی است که طالبان متعلق به همان قوم است. این گرایش زمینه¬ساز مقاومت گرایی در برابر طالبان شد و تا هنوز نیز مخالفت اقوام دیگر در برابر طالبان بنا به گرایش قومی طالبان است؛ درحالی که وجود یا بستر تفکر تندرو مذهبی طالبانی در بین اقوام دیگر افغانستان نیز وجود دارد، با اینهم افراد اقوام دیگر، طالب نمی شدند و طالبان نمی توانستد از اقوام دیگر غیر از قوم خود شان سربازگیری کند، زیرا مردم از گرایش و تندرو قومی طالبان اطلاع داشتند و نسبت به این تندرو قومی شان حساسیت دارند، اگر این تندرو قومی طالبان نبود، یا طالبان به قوم خاص تعلق نمی داشتند، طالبان به آسانی می توانستند از اقوام دیگر، سربازگیری کنند.
اگر طالب به هرصورتی برای داعش جا خالی کند و انتی تز اصلی دیگر طالب نه بلکه داعش باشد، در این صورت داعش نیز مانند طالبان متعلق به یک قوم خواهد بود یا فراقومی عمل خواهد کرد، درصورتی که داعش با هویت فراقومی وارد عرصه شود، در آن صورت وضعیت فرق خواهد کرد و هر کجای افغانستان نا امن خواهد شد برای این که طالبان هویت قومی داشتند، هر کجا که قوم شان بود بیشتر همانجا فعال بودند و در ولایتی که از اقوام دیگر بود، طالبان نمی توانستند به راحتی در آن ولایت ها فعالیت کنند؛ بنابر این اگر داعش با داعیه فراقومی وارد فعالیت شود، من فکر می کنم به سادگی از افراد اقوام تاجیک و ازبیک و... افغانستان سربازی گیری خواهد کرد و وضعیت انتی تز داعش با وضعیت انتی تز طالب فرق خواهد کرد؛ داعش در سمت شمال نیز به راحتی خواهد توانست فعالیت کند و ولایت های شمال نیز نا امن شود.
اگر داعش با داعیه فراقومی وارد عرصه شود و در گفتمان قومی قدرت در افغانستان موضع خاص قومی نداشته باشد، در این صورت معلوم نیست برخورد حکومت افغانستان با داعش چگونه خواهد زیرا طالبان جدای از هر مساله یک انتی تز قومی در گفتمان قدرت قومی در افغانستان نیز استند که پشتوانه ای است برای قدرت قومی در افغانستان. در این چند سال حضور طالبان توازون قدرت قومی را در افغانستان به نفع یک قوم نگه داشته است، چون طالبان گزینه ای در برابر حکومت فعلی بوده است و درصورتی که اقوام دیگر افغانستان خواستار قدرت بیشتر شده است، حکومت، طالب را به عنوان سر مار به این اقوام نشان داده است که اگر معیارهای قومی را در همین حد قبول دارید خوب اگرنه طالب میاید و تمام قدرت به دست یک قوم می افتد؛ حالا اگر داعش، آدرس قومی نداشته باشد چه خواهد شد، یا این که داعش نیز در افغانستان از همان آدرس وارد می شود که طالب وارد شده بود؛ یک جریان تندر مذهبی با گرایش خاص قومی.
از قرار معلوم انتی تز حکومتداری در منطقه به ویژه در افغانستان در حالی جابجایی است، طبعن در این جابجایی، سیاستگذاری¬های کلان جهانی تاثیر خودش را دارد زیرا جریان های انتی تز، معمولن در روبه رویی قدرت های کلان جهانی به وجود می آیند برای مهندسی کردن قدرت در منطقه و جهان؛ طالبان، القاعده، داعش و... از این امر مبرا نیستند و ایجاد این جریان های تندرو بنا به رو در رویی قدرت های بزرگ جهانی مدیریت می شوند؛ طوری که القاعده و طالبان و جریان های تندر مذهبی منطقه، در نتیجه جنگ سرد به وجود آمد و از آن وقت تا هنوز ادامه دارند و تولید می شوند.
امریکا و کشورهای غربی در موقع لشکرکشی روس به منطقه، برای داعیه حمایت از اسلام در برابر شوروی وارد میدان شد و جریان های تندرو را به وجود آوردند تا از حضور شوروی جلوگیری کنند؛ این که حالا با این جریان ها در منظقه رو در ور است، این رو در رویی هم می تواند بحثی باشد!. آنگاه ریگن از اسلام دفاع می کرد و حالا پوتین از اسلام دفاع می کند؛ این نیز موضعگیری معناداری است بنا به مصلحت و شرایط، بیشتر از مصلحت و شرایط کدام جنبه و اساس ارزشی ندارد!.
در چنین وضعیتی، این ما ایم که قربانی می شویم؛ بنابر این با هوشیاری، با شناخت منفعت ملی، با هوشیاری ملی و با هوشیاری و پالیسی حکومت (شاید این هوشیاری را نداشته باشیم یا نمی خواهیم داشته باشیم!) می توان که از قربانی شدن بی رویه جلوگیری کرد، ورنه همیشه دستخوش بازی قدرت های جهانی و منطقه خواهد بودیم و آزمایش بر ما انجام خواهد شد!!
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
ثریا بهاء | 06.02.2015 - 11:32 | ||
هگل برای دستیابی و کشف حقایق، روش و طریق خاصی را مطرح کرد و آن را دیالکتیک [۲] نامید. به معنای گفتار و دلیل است و مفهوم آن، گفتگو و مجادله کردن است. هگل همچنین ضدیت و تناقض را به دیالکتیک خود افزود. وی تناقض را پایه فعالیت طبیعت و موجودات دانسته که درصورت عدم وجود چنین تناقض و تضادی، سکون بر آنها حکمفرما بود. از دیدگاه هگل، دیالکتیک سازش تناقضها و اضداد در وجود اشیاء، ذهن و طبیعت است. همچنین دیالکتیک ازنظر او، سیر از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت است. هگل معتقد است که دیالکتیک ابزار تحقیق نیست، بلکه عین فلسفه و قاعده فکر و وجود است. دیالکتیک هگل برخلاف نظر بسیاری، مثلث تز، آنتی تز و سنتز نیست. هگل شناخت را براساس سه واژه درخود، برای خود بیان میکند که به ترتیب موید شناخت در سه مرحله ذهنی، عینی و درونی شدن است، به نحوی که در مرحله سوم، ذهنیت عینی به ذهنیت برمی گردد |