شب يلدا

۱۴ جدی (دی) ۱۳۹۳

دلي ديوانه را نازم چه غوغا می كند امشب

كه عاشق می كُشد، مجنون رسوا می كند امشب

گریزی از خدنگ ناز خود هرگز نمی بینم

چو گيرد هر كی را او بي سر و پا می كند امشب

به مستی دو چشمانم كه عاشق می كُشد هر دم

نگاهي برنيندازی كه شيدا می كند امشب

چه می نالی ز جَورِ كُشتن اش چون آرزو باقيست 

دمِ لب های من کارِ مسيحا می كند امشب

قرارِ دل چو مي جويی، برو از بزم ما ناصح

اداي شعرمن داني چه غوغا می كند امشب

شبِ يلدا سراغت را بجويم بر درِ حافظ

به شيدايی ترا عاشق، تمنا می كند امشب

شنیدم اين غزل را با خود انديشيدم و گفتم

صبور آشفته شد، رازِ دل افشا می كند امشب







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

صدیقی 12.01.2015 - 04:36

 با یاد وصل او در شب یلدا گریستم.. .بسیار عالی.. همیشه سراینده بمانید.. تا با خواندن این اشعاد یاد ها در دل تازه میشه... سپاس عبدالصبور !!
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



یلدا صبور