منطق نماز چیست؟
۱۴ عقرب (آبان) ۱۳۹٣
عنوان بالا از سؤال یک برادر عزیز و گرامی ام که در «فیسبوک» از من سؤال کردهاند گرفته شده است. چون این عزیز من از کلمۀ «منطق» کار گرفته است و سؤال خود را مطرح کرده است ، پس لازم میدانم که در رابطه به این موضوع از یک زاویۀ دیگر و منطقِ دیگر دین شناسی جواب گویم زیرا مسلمانان همه حکمت نماز را در اسلام از دید آیات متعدد قرآن مجید و احادیث ثقۀ پیشوای اسلام (ص) میدانند که نماز فرض است یعنی بالای کسی که اسلام را دین خود انتخاب کرده است. نماز گناهان را پاک میکند و تسلیمی مطلق به ذات اقدس الهی است و اجر و حسنات زیاد در دنیا و آخرت دارد که در متون دینی ما مفصل گزارش یافته است.
انسان از نگاه منطق علمی دین شناسی در سه رابطه زندگی میکند و با همین سه رابطه نه تنها خود را میشناسد بلکه از نگاه اجتماعی عرض وجود میکند. این سه رابطه عبارت اند از Psycho-ethics, Socio-ethics, Theo-ethics می باشد.
سایکو-ایتکس رابطۀ شخص با خودش است. پیشوای اسلام فرموده است «هر کی خود را شناخت ، خدا را شناخته است». بزرگترین بحث اساساً همین منطق خود شناسی است. از کجا آمده ایم؟ به کجا می رویم؟ هدف از زندگی ما چه است؟ چرا میمیریم؟. با سایکو-ایتکس انسان خود را پیدا میکند. منحیث یک موجود آزاد برای خود تصمیم می گیرد. زندگی ، موجویت او درین جهان بیکران ، و تاریخ برایش مفهوم پیدا میکند. خود را محور قرار میدهد و از تجارب تلخ و شیرین زندگی میآموزد و دید و بینش خود را میسازد. نماز یکی از راههای خود شناسی است زیرا نقطۀ وصل را پیدا کردن است. داستان حضرت ابراهیم (ع) هزاران سال قبل از محمد (ص) که از خود مکرر سؤال میکند و ستاره و مهتاب و آفتاب را در شروع خود شناسی ،خدا میشمارد و بالاخره به نتیجه میرسد که اینها همه توسط یک ذات خلق شده است و اداره میشود و او منحیث یک انسان جز همین خلقت است. ابراهیم (ع) به سجده میرود و سجده در نماز (عبادت خداوند) رکن اساسی را تشکیل میدهد و شکل سمبولیک سجده به خاک نشان میدهد که انسان از خاک زاده شده و دوباره خاک میشود. و خالقی است که همه از نزد او آمدهاند و به او بر میگردند (انا لله و انا الیه راجعون). با نماز و سجده انسان خودش را پیدا میکند و خود را از آن او میداند و از حالت سر در گمی ، بی ثباتی فکری ، بی هدفی و تشویش خارج میشود و با گفتن لا اله ا لا الله همه هستی برایش معنی و حقیقت پیدا میکند چنانچه دردیوان شمس تبریزی از مولانا میخوانیم:
از ذکر بســــــی نور نزاید مه را در راه حقیقت آورد گمره را
هرصبح نماز و شام ورد خودساز ایـن گـفـتــن لااله ا لاالله را
سوسیو-ایتکس رابطۀ شخص با اجتماع است زیرا انسان یک موجود اجتماعی است. ازآنجائیکه نماز انسان را نظر به نص قرآن از بدیها پاک میسازد پس به انسان منحیث یک موجود اجتماعی تجلی اخلاقی میدهد زیرا انسانِ که هدف اساسی نماز را دانسته است او همیشه از اخلاق انسانی کار میگیرد. و سخن سؤال کنندۀ گرامی که «اکثریت نماز گزاران مردمان نامطلوب هستند و هستند مردمان که نماز ادا نه میکنند اما مردمان شریف هستند»؛ برای این است که نمازگزران به شکل اساسی معنی و مفهوم نماز را ندانسته اند ، فقط آموخته اند که باید نماز ادا کنند و اینکه نماز نتوانسته اخلاق شانرا تغییر دهد برای این است که این اشخاص با اینکه نماز گزار هستند به شکل توحیدی نه میاندیشند و تفکر توحیدی ندارند. یعنی قبل از اقامه نماز دانستن توحید امر ضروری است که چرا ما باید نماز بخوانیم. اکثریت امروز نماز میخوانند برای اینکه فرض است و اما اینکه نمازگزار در قبال نمازِ که برایش فرض شده است چه مسئولیت های بزرگ دارد بیخبر است.به عبارت دیگر همین منطق نماز او را مسئول میسازد تا به دیگر امور به شکل توحیدی رسیدگی کند. مدنیت اسلام ، در گذشته گفتیم به اساس سه (ع)استوار است یعنی علم ، عبادت و عدالت . اکثر این مردمان چون هدف نماز را ندانسته اند ،به اساس علم و عبادت راستین خداوند و عدالت اجتماعی زندگی ندارند. همچنان دین اسلام در زندگانی روزمره به اساس سه (ع) دیگر استوار است یعنی عقل ، عقیده و عمل که جمله شش (ع) میشود. پیر طریقت خواجه عبدالله انصاری چه قشنگ گفته است « الهی آنرا که عقل دادی چه ندادی و آنرا که عقل ندادی چه دادی؟ این تفکر توحیدی است که انسان را به اعلی علیین میرساند و شاید پیاده کردن تفکر توحیدی چه در سطح فردی و چه خانوادگی و چه کشوری چالش بزرگ است و دلیل اینکه نماز گزار قادر نیست که افکار توحیدی را در عمل پیاده کند،به نظر ما نه خود را شناخته است و نه خدا را و نتیجه اینکه چون اعمالش غیر توحیدی است یعنی با منطق نماز که ادا میکند مطابقت ندارد ، او را به اسفل سافلین کشانده است و به گفتۀ برادر گرامی ام «نامطلوب» ساخته است. همه بدبختی های که ما با آن سر دچار هستیم مانند شخصیت پرستی ، مادی پرستی و مصرف گرائی و اسراف و سود خوری؛ قوم پرستی و رواج پوسیدۀ قبایلی بَدَل و پایمال کردن حقوق دوشیزه گان ؛ ملیت گرائی (ناسیونالیزم) ، مذهب پرستی و غلو گرائی در مذهب، نژاد پرستی ، خرافه پرستی ، خارجی پرستی به جای خدا پرستی ، «ِایزم پرستی» مانند کاپیتالیزم و صهیونیزم و کمونیزم ، فاشیزم و غیره «ایزم» ها که همه مغایر فطرت انسانی است زیرا آزادی انسان را سلب میکند ؛ کنترل عقل و فکر مردم به نام حزب سیاسی و بالاخره به نام دین، تحمیل دین بالای مردم به فشار و زور و ناسزا گفتن مردم برای اینکه تبلیغات دینی شانرا قبول ندارند در حالیکه دین یک موضوع اختیاری است؛ منازعات خانوادگی و لت و کوب زنان ، تهمت و توهین و فحش گفتن که خلاف کرامت انسانی است ؛ غیبت و سخن چینی که خلاف اخلاق اسلامی است؛ بی احترامی به عقاید مردم ،بی احترامی به بزرگان خانواده واهل علم و معرفت ، زن ستیزی و زنان را از صحنۀ سیاسی و اجتماعی حتی مسجد خدا کنار زدن؛ بیتفاوتی و بی محبتی در مقابل کودکان ، تقلید های کورکورانه که مولانا چه زیبا گفته است « خلق را تقلید شان بر باد داد – ای دو صد لعنت بر این تقلید باد»؛ خود نمائی و کِبر و غرور ، دفاع از ناحق ، توجیهات نادرست و فاسد سیاسی و اجتماعی، پشتیبانی و همکاری با مردم فاسد و نمایندۀ اجنبی و فروخته شده و متقلب به خاطر پول و قدرت، مردم مسلمان را به کفر گرفتن ، اهل کتاب را کافِر گفتن ، تملق و چاپلوسی ، عقده و کینه و حسادت ، همچشمی ها ،همه و همه از عدم دانش و تفکر توحیدی است که نماز در عمل راه حل آن است نه بی نمازی. بزرگترین منطق نماز رد شرک است که در هر سجده انسان بر علیه شرک قیام و مبارزه میکند. زیرا شرک و کفر تنها انکار خداوند نیست ،بلکه تایید به کفر و شرک توازن وتعادل جهان هستی را بر هم میزند و جهان را برای آدمیزاد و محیط زیست او فاسد میسازد. منطق علمی نماز از نگاه علمی و یا ساینس ، رابطۀ انسان با نظام خلقت از دید روانی و روحی است و این مطلب علمی را ما در نظام شمسی و چرخش زمین میبینیم که نماز در اوقات فرض شده که زمین در مدار خود برای تعیین زمان یعنی شب و روز حرکت میکند. قرآن میگوید “ اَقِم الصلوة لِدُلُوک الشمس الی غَسَق الیل و قرآن الفجر اِن قرآن الفجر مشُهودا.”(سورۀ اسراء آیه 78) و همچنان در سورۀ نساء آیۀ 103 میخوانیم «اِن الصلوة کانت علی المومنین کِتباً موقوتا» در سوره اسراء میبینیم که نماز در اوقات قبل از طلوع آفتاب و نیم روز (خط استوا) و قبل از غروب و شب است و در سورۀ نساء از اوقات معین یاد میکند. چون انسان جز خلقت است و خلقت جز انسان است ؛ در همان وقت سجده میکند که در اثر گردش زمین به محور خود ، با طبیعت همسان و همآهنگ باشد . زمین در مدار خود در 24 ساعت یک دوره را تکمیل می کند. همین موضوع، آفتاب برآمد و آفتاب نشست را در نقاط مختلف جهان تعیین می کند. میزان دورانی مغز انسان هم به اساس 24 ساعت عیار شده است که این خود توازن روح و روان سالم انسانی را بر قرار میسازد زیرا با طبیعت هماهنگ است. منطق به دوش گرفتن مسئولیت عظیم امانت جهان که انسان در آن زیست میکند (سورۀ احزاب آیۀ 72)، را به انسان میسپارد و در عین زمان مسئولیت بزرگ دیگر که انسان را قرآن نمایندۀ (خلیفه) خداوند در زمین قرار میدهد ( سورۀ بقره آیۀ 30) ؛ این دو مسئولیت یعنی به عهده دار شدن جهان که ما زندگی میکیم و نمایندگی آن ذات اقدس الهی یعنی خلافت انسانی در زمین به پایۀ تکامل نه می رسد تا اول انسان به مکارم اخلاقی و علم نرسد. مکارم اخلاقی از طریق آموزش و پرورش سالم امکانپذیر است که باید علمی باشد ، زیرا زیر بنای اسلام علم است و اساس علم از عبادت خداوند شروع میشود که آغاز عبادت همانا نماز است. اولین آیۀ را که خداوند به بشر نازل کرد “اقرا” یعنی بخوان بود و پیشوای اسلام فرموده است که اولین چیزی را که خدا خلق کرد «قلم» بود. اینجاست که زیر بنای دین ما و روش زندگی ما باید علم باشد که حصول این علم از طریق همان (عبادت) خداوند متصور است و بس. پیشوای اسلام (ص) گفته است «من برای تکامل مکارم اخلاق آمده ام» و چون آغاز مکارم اخلاق در نماز است، انسان بدون اندیشۀ توحیدی نه میتواند و قادر نیست تا این محیط زیست را به وجه احسن نگهداری کند و یا خلافت کند در ضورتیکه او قانون خدا را که در عین زمان قانون طبیعت است نفیه کند. یعنی اساساً خدا را نفیه میکند. همه مطالب منفی غیر توحیدی که در بالا تذکر دادیم چون جای خداپرستی را میگیرد ، با توحید و نماز توحیدی در تضاد است. بی جای نبوده که پیشوای اسلام (ص) فرموده است که «نماز ستون دین است» و حالا ما خوب میدانیم که ستون دین همانا یکتا پرستی یعنی توحید است و اولین رکن پروردگار بعد از ایمان آوردن، در هر دین که باشد عبادت خالق یکتا و بی همتا است. شاعر چه زیبا گفته است:
نقش معکوس نگین از سجده میگردد درست
سرنوشت واژگون را راست میسازد نماز
همچنان هستند مردمان شریف که نماز ادا نه میکنند و اما در اثر فشار روزگار خود کشی میکنند. شریف هستند و اما شدید مادی پرست هستند.شریف هستند و اما قوم پرست و نژاد پرست و یا زن ستیز هستند و مثالها زیاد است که نمایانگر این است که راز خلقت و اینکه هدف شان درین دنیای هستی چه است نه دانسته اند. این اشخاص شریف ناکام مانده اند که هدف زندگی خود را به درستی درک کنند و خود و خانوادۀ خود را به بدبختیها کشانده اند. گُل سخن درین است که یکتا پرستی از طریق عبادت خداوند تنها اندیشۀ مسلمان نباید باشد زیرا توحید جهانی است. به هر دین و آئین که انسان باشد قادر است تا توحید را بشناسد زیرا مبداً توحید یگانگی خدا با جهان هستی است که خلق کرده است. توحید یعنی خدا یکی است ؛ کاینات یکی است ، انسان یکی است و علم یکی است. توحید یعنی نظام هستی بانظم خاص و توازن خلق شده است و انسان که جز همین خلقت است اگر از دائرۀ توحید خارج میشود به چالش های گوناگون دچار میشود زیرا دیگر در توازن نیست و یک موجود غیرطبیعی است.. درین طرز تفکر همه مخلوقات به شمول انسان شامل است و اینکه خداوند میگوید که اِنس و جِن را برای عبادتش(سورۀ ذاریات آیه 56)، خلق کرده است زیرا مرجع و مبداء برای همه هستی یکی است و مسلمان و نا مسلمان همه شریک اند و از همین لحاظ است که گفت “رب العلمین”. ونه گفت رب المسلمین. رکوع وسجده به ذات اقدس الهی نمایانگر این است که ما از آن او هستیم و همه هستی و نیستی ما از آن اوست و ما با ادای این نماز تعهد میکنیم که غیر از او دیگر سرور و قانونگزار و روزی دهنده و حامی و پشتیبان نداریم. تنها به او تسلیم هستیم و بس .
تیو-ایتکس رابطۀ انسان با خالق است و این رابطه تنها از طریق نماز و عبادت خداوند بر قرار میگردد. و اولین راه رسیدن به منزل مقصود در به پا داشتن نماز است . خداوند به نماز ما محتاج نیست و اما این ما هستیم که باید نقطۀ وصل را پیدا کنیم و اصل خویش را دریابیم .اصل ما در دو پدیده نهفته است و آن جسم و روح ماست. ژان ژاک روسو فیلسوف فرانسوی انسان را «هایلو مورفیک» خوانده است. “هایلو» یعنی روح و «مورفیک» یعنی جسم. سؤال درین جاست که این روح از کی است و از کجا در قالب انسان دمیده است؟ تنها قرآن مجید جواب میدهد « و از تو در بارۀ روح می پرسند؛ بگو روح از [عالَم] امرپروردگاراست؛ و شما را از عِلم جز اندکی نداده اند».(اسراء آیۀ 85).یگانه راه که این روح به آرامش زندگی کند با ذکر خالق است که از طریق نماز ، ذکر و دعا روح را با نشاط داشته باشد و در نتیجه خودش را با نشاط داشته باشد زیرا تا روز اجل ، روح برعکس جسم که پیر میشود ،هرگز پیر نمیشود و بالاخره با نَفَسَ آخری دوباره پیش همان موجودی میرود که نزد ما به امانت گذاشته بود. دِل مرکز و جایگاه روح است و قرآن میگوید «و تطمِئنُ قُلُوبُهُم بِذِکرِ الله» یعنی «و آرام گیرد دلهای شان با ذکر خداوند”. باز میگوید “ اَلاَبِذِکرِ اللهِ تطمئنٌ القُلُوبُ” یعنی بدانید که با ذکر خداوند دلها آرام میگیرد. اساساً وقتی که ما خوب دقت کنیم تیو-ایتکس که رابطۀ انسان با خالقش میباشد در صورت شناخت اصولی توحید ، دو رابطۀ دیگر را مستحکم میکند. اما متأسفانه ما میبینیم که شناخت اصلی از توحید نداریم و در سطح فردی ، خانوادگی و کشوری افسردگیها ی گوناگون ، بی نظمی های گوناگون ، بد اخلاقی های گوناگون همه سرچشمه میگیرد از ینکه «ستون دین» را ما خود به دست خود ویران کردهایم و نتیجهاش را هم خوب می بینیم.
در اخیر میخواهم این داستان زندگی خود را به ارتباط نماز به شما تعریف کنم. شبی از شبها در منزل تنها بودم و یک کتاب در دستم بود و سرگرم مطالعه بودم که دفعتآً برق های منزل قطع شد. بیرون رفتم دیدم چند تن از همسایگان هم بیرون برآمده اند و آرزو داشتند بدانند که چرا برق منطقۀ ما قطع شده است. کوچه ما تاریک بود . کَسی همدیگر را نه میدید. همسایۀ دست راستی منزل من به من نزدیک شد و گفت میخواست جائی برود و اما موترش داخل گراج است و در باز نه میشود. و علاوه کرد که چی تاریکی عجیبی !همه چیز تاریک است و کَسی ، کَسی را نه می بیند. لبخند در لبانم نقش بست و در دل گفتم چه ساده مردیست این امریکائی. فراموش کرده و یا نمیداند که موجودی که این تاریکی را هست کرده همه را می بیند. بازگشتم به خانه و وقت نماز عشاء بود. از آلماری آشپزخانه یک شمع را پیدا کردم که برای روز های مبادا همیشه همسرم نگهه داری میکند، گرفتم و با کبریت روشن کردم. برق ها هنوز هم خاموش بود. یخچال ، تلویزیون ، رادیو ؛ ساعتهای برقی ، همه آلات منزل از کار افتاده بودند و گویی زمان متوقف شده است. حتماً متوجه شدهاید که منبع تکنالوژی عصر حاضر اساساً برق است . اگر برق نباشد همه نظام انسان متمدن سقوط میکند. چنانچه منبع اساسی انرژی در طبیعت آفتاب است و اگر آفتاب نباشد زندگی جهان هستی دیگر وجود نه می داشته باشد. من در حالیکه شمع را خاموش میکردم و جای نماز را باز میکردم تا نماز عشاء ادا کنم، این آیه در مغزم خطور کرد: الحمدُ للهِ الذی – خلق السموت و الارض و جعل الظلمت و النور (سوره انعام آیۀ اول) یعنی سپاس خداوندی را که آسمانها و زمین را آفرید و پدید آورد تاریکی ها و روشنائی ها را. گفتم الها هر چه قطع میشود، شود؛ اما وصل من را با خودت قطع نکن زیرا منبع همه انرژی و همه توانائی و همه روشنائی و همه در گشائی ها توئی و چون ایمان تصدیق به قلب است و اعتراف به زبان گویا ، به دل نیت کردم و به جحر الله و اکبر گفتم و در تاریکی منزل خود شروع کردم به نماز. نماز یعنی آزادی انسان از هرگونه اسارت ، بندگی و غلامی. .
از سؤال برادر عزیز و گرامی ام که من را افتخار بخشیدند ،تشکر میکنم.
و من الله توفیق. دوشنبه سوم نوامبر 2014 میلادی
برای مأخذ این نوشتار و مطالعات بیشتر لطفاً به دو کتاب ذیل که به زبان انگلیسی است مراجعه فرمائید
God's Will Be Done, volume I,II and III by Laleh Bakhtiar.
The Institute of Traditional Psychchoethics and Guidance 1994
Tawhid: Its Implications For Thought and Life by Ismail Raji Al-Farouqi.
International Institute of Islamic Thought, 1982
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته