اگر تو نیز

۲۰ میزان (مهر) ۱۳۹٣

ز دُور

زانسوی پندار

به دشتِ سوختۀ روزگار و زنده گی من

تو مثلِ قامتِ آوازِ سبزی یک باغ

به دیده می آیی

چه جاودانه شود

سوگواری ذهنم

اگر تو نیز

عزیزم
گیاهِ هرزه برآیی !



دو هزار و یازده ترسایی

آلمان
)))
(((
)))







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

ر.ح.21.10.2014 - 11:09

  گرانقدرا ، اگر به کارکرد های من در درازای زندگی ام شناخت دیگرگونی می داشتید می دانستید که به شیوهء به اصطلاح « کلاسیک » نیز ، گاهگاهی ، « مرتکب » شعر می شوم . از تشنه کامانِ شعر حضرت ابوالمعانی « بیدل» هستم و گزینه یی از سروده های آن بزرگوار را به نام « صد غزل بیدل » ، در آلمان ، منتشر کرده ام . در دههء شصت خورشیدی منشی بخش شعر انجمن نویسندگان افغانستان نیز بودم .

ع.ح. ناصر18.10.2014 - 01:54

  آقای حسینی ! لطفآ یک دو شعر کلاسک هم بگوئید.چونکه هویت وعنای اصلی فرهنکی ما است.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



رفعت حسینی