درختان بی ستاره
۴ سنبله (شهریور) ۱۳۹٣
دعایی
اگر به حال ما کردی
سوگند های سوخته در بی سرانجامی را
فرامش مکن
و درختانِ بی ستاره را
و
فرامش مکن پیاله یی بر گیریم .
(((
و دروِ فصل های دست خالی را
فرامش مکن
و روز هایی بدین سان را
و گریۀ آیینه ها را
و خود فروشان را
و فرامش مکن پیاله یی برگیریم .
(((
دعایی
اگر به حال ما کردی
سر خیلِ سخن را
_ که زندانی پلشتی هاست _
فرامش مکن
و
لحظه های دشنه به دست را
و
شعر سرایی برگ های سپیدار را
و
آب را خشمِ فریاد ها و معنای پهناورِ
و
فراز ها را بر شاخساران زیتون
و
فرود ها را در مرداب های خون
و
فرامش مکن پیاله یی بر گیریم .
(((
و
به یاد بیاور
دخترانِ گیسو سپید را
و
سر زمین های بی نام آن سوی امید را
و
منطقِ رویش و درخشش آوا ها را
وکلامِ دلداده گان را
و
که گاه غنیمتیست مرگ را
وقایق هایی را
که بی سر نشین
روانۀ ساحل هایند
و
فرامش مکن پیاله یی برگیریم .
(((
دعایی
اگر به حال ما کردی
به یاد بیاورکه
مردی تأریخ را صدا می زند
و
باران را بگوی
که پیوسته ببارد
مگر این همه گناه
شسته شود !
(((
دعایی
اگر به حال ما کردی
فرامش مکن پیاله یی بر گیریم .
برلین ، تحریر نهایی
دوهزاروسیزده عیسایی
***
***
***
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته