در انتظار یک صـــدا
۸ سرطان (تیر) ۱۳۹٣
صدا کجاست ؟
صدای مهر ویکدلی کجاست ؟
صدای لحظه های شاد زنده گی کجاست ؟
منم درانتظاریک صدا،
صدای پرتحرکی که تا برد مرا، بسوی یک تولد دگر
تولدی که بردمد زسرزمین من
نسیم عشق وآرزو
ودرتکانه اش
قیام توده های خفته درسکوت را
کشد به شور وجستجو
خدای من ! طنین این صدا کجاست
حریم پاک موبدانه ام کجاست ؟
منم درانتظار یک صدا
صدای پاک وعاشقانه یی
صدای دلنواز یک پرنده یی، شکسته آشیانه یی
که تا دویاره پرکشد،
زدام بنده پروری رها شود
دوباره نغمه خوان باغ سبزآشنا شود.
منم درانتظار یک صدا
همان صدا که درصلابت گلوی شاعرزمانه ها، فروغ
نقش بسته بود
که می سرود :
« فقط صداست که می ماند »
مگرصدای ما که نسل بازمانده یی زعصرخون وآتشیم
درامتداد هردوسوی ساحل امید وبیم
به بین چگونه گنگ مانده است ؟
واین کویرساحل عطش گرفته گان
چگونه بیخبر زموجهای بحربیکران
چو یک سراب خاره خشک مانده است.
منم درانتظاریک صدا
صدای مردخیزیک رفیق همسفر
صدای پرخروش رهروان جادۀ ظفر
که با طنین گامهای استوار
یگانه رهگشای کاروان دشت پرتعب شود
طلوع بامداد زنده گی
رها زدست مرگبارشب شود.
مگرچه روزگار نا مقدسی
که سرنوشت ملتی بزرگ، اینچنین
به دست چند بردۀ حقیر تکه تکه میشود
کسی صدا نمیکشد
صدای هیچکس به گوش هیچکس نمیرسد.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته