سرنوشت انتخابات در قبال سازشها و کشمکشهای درانی و غلجایی

٢٢ حمل (فروردین) ۱۳۹٣

سرانجام انتخابات ۹۳ بعد از تب وتاب زیاد و در اوج رقابتها و تهدید ها به دقایق ۹۰ بازی نزدیک میشود. اینکه باز تولید روند پر چالش انتخابات برای مردم منتظر افغانستان چه خواهد بود در هالة ابهام قرار دارد. ولی آنچه مبرهن وواضح است اینکه سرنوشت مشخصی را برای حامد کرزی رقم خواهد زد که همانا گذاشتن نقطة پایان به زمامداری ۱۲ ساله پر فراز و نشیب وی خواهد بود.

 تحلیل ها و رایزنی های متفاوتی در رسانه های جمعی پیرامون این دور انتخابات در داخل و خارج کشور ارائه میشود. محور اصلی این حدس و گمان ها را کاندیدان مطرح تشکیل میدهد٬ که سرانجام یکی ازمیان آنها روانه  ارگ ریاست جمهوری خواهد شد.

 این دور انتخابات از ویژگیهای خاصی نسبت به دوره های گذشته که نتایج آن از قبل معلوم و مشخص بود، برخوردار است. نخبگان اقوام مختلف کشور در یک رقابت تنگاتنگ و نفسگیربه مصاف  هم رفته اند  تابخت خودرا بیآزمایند.

 اگر چه جامعه بین الملل در حال خروج تدریجی و تکتیکی از افغانستان است٬ اما تا هنوزکه هنوز است فاکتور خارجی در تعین رئیس جمور آینده را نمی توان دست کم گرفت.

 تمایز این دوره را از ادوار قبل میتوان درسه مورد خلاص نمود.

 

مورد اول

 تقابل جامعه جهانی و دررأس امریکا با حامد کرزی روی تعین رئیس جمهور آینده.  

 جامعه جهانی با حضور پررنگ سیاسی٬ نظامی و اقتصادی وحمایت های گسترده از پروسه دولت سازی در افغانستان٬ در تداوم برنامه هایشان٬ دیدگاه های معین و مشخصی  را دنبال میکنند که ویژگیها و  عملکرد رئیس جمهور آینده نمی تواند بی ارتباط به آن باشد.

 در مقابل نخبگان پشتون و در رأس حامد کرزی توانسته درین مدت از حضور جامعه جهانی٬ در ایجاد٬ تثبیت و تحکیم پایه های حاکمیت سنتی قوم پشتون که در نتیجه  بحران سه دهه اخیر فروپاشیده بود٬ بخوبی  بهره جوید.

 اختلاف نظرمقامات کاخ سفید و ارگ نشینان٬ از چند سال بدینسو٬ بویژه در مورد امضای پیمان امنیتی میان کابل- واشنگتن٬ دو طرف را برآن داشته تا برای حفظ قدرت و نفوذ شان در آتیه سیاسی افغانستان٬ روی کاندید مشخصی سرمایگذاری نموده و بطور غیر مستقیم در میکانیزم انتخابات٬ دخالت نمایند.

 

مورد دوم

 تقابل اقوام درانی و غلجایی بر سر احراز قدرت.

 حاکمیت سیاسی در افغانستان از ۱۷۴۷ (به استثنای دو دوره  امیر حبیب الله کلکانی و پروفیسور برهان الدین ربانی) در انحصار پشتونها بوده٬ که عمدتأ توسط درانیها و غلجایی ها تمثیل گردیده. هر چند ایندو در نفس تفوق و سیطره بر سایر اقوام متحد و هماهنگ عمل نموده اند٬ اما تاریخ شاهد درگیری و کشمکشهای درونی شان روی تصاحب قدرت نیز بوده و است. درانیها از تأسیس دولت احمد شاه ابدالی الی ریاست جمهوری سردار داود خان٬ سکاندار حاکمیت سیاسی کشور بودند. و از قوم غلجایی منحیث برادر کوچک و مورد اعتماد در رده های پایین تر حاکمیت مخصوصأ بخش نظامی بهره می جستند. کودتا هفت ثور٬ که منجر به فروپاشی درانیها و به صحنه آمدن رهبران غلجایی در دو طرف قضیه گردید٬ از جانب  رهبران درانی به خیانت و نمک ناشناسی غلجایی ها تعبیر گردید.

 تحریک طالبان بمثابة جنبشی برخاسته از بستر قوم درانی٬ نه تنها قدرت سیاسی و نظامی  سایر اقوام را به  چالش کشید٬ بلکه قدرتهای محلی غلجایی را نیز٬ یا تحت فرمان خود درآورد و یا از صحنه خارج  نمود.

 نشست بن با در نظرداشت حساسیتها و ملاحظات قومی و سنتی جامعه افغانستان٬ در یک اقدام  استخباراتی٬ کرزی را که از قوم درانی نمایندگی میکرد٬ بر سایرین تحمیل کرد.

 دوازده سال اخیر٬ موازی با پروسه دولت سازی٬ جنگ پنهان قدرت و رقابت خزنده٬ درانیها و غلجایی ها از یکسو و به حاشیه راندن سایر اقوم از جانب دیگر سپری شد.

 چنانچه امروز در جمع کاندیدان ریاست جمهوری (به استثنای داکتر عبدالله که پایگاه و خاستگاه اجتماعی  افغانستان شمول دارد) ۵ کاندید درانی٬ با ۵ کاندید غلجایی به رقابت برخاسته اند.

 درانی ها در فکر تداوم و تحکیم حاکمیت سیاسی شان در افغانستان میباشند٬ در حالیکه نخبگان سیاسی غلجایی از جمله زلمی خلیلزاد٬ اشرف غنی احمد زی٬ انورالحق احدی٬ علی احمد جلالی و... در اندیشه انتقال و گذار مسالمت آمیز قدرت از درانیها به غلجایی ها میباشند.

 

مورد سوم

 تقابل رهبران جهادی با به اصطلاح تکنوکراتهای آمده از غرب٬ در تصاحب رهبری کشور.

 در فرآیند توافقات بن و حضور جامعه جهانی در افغانستان٬ احزاب جهادی بصورت عام و رهبران مجاهدین بطور خاص٬ مجال و امکان رهبری در سطح دولت را از دست دادند. کارگردانی اصلی  را افراد و اشخاص آمده از غرب که به تکنوکراتها معروف بودند٬ بعهده گرفتند. اما با گذشت زمان و بروز دلسردی جامعه  جهانی از عدم کارایی و موفقیت آنها و بی اعتمادی اینها نسبت به کشور های خارجی٬ زمینه برای تبارز مجدد گروه های جهادی مساعد گردید. طوری که نه تنها شاهد حضور عبد رب رسول سیاف و قطب الدین هلال در رقابت های اتخاباتی هستیم،  بلکه حتی آنانیکه تا هنوز درج لست سیاه  سازمان ملل میباشند نیز به نوعی با انتخابات پیوند برقرار نموده واز کاندید مشخصی حمایت میکنند.

 در صف بندیها و ائتلاف ها ی انتخاباتی نیز٬ سایه سنگین این دو طیف و نگرش متفاوت سیاسی نمیتوان انکار کرد. رویهمرفته٬ مجاهدین در حالی بعد از یک دوره انزوای سیاسی٬ به مصاف رقبای تکنوکراتشان  میروند که سیاستگران غیر جهادی هوادار امریکا٬ اکنون از قدرت نظامی نیز برخوردارند.

 مطلب دیگری که قابل اذعان است اینکه افغانستان بعد از یک دوره تقابل قومی بر محور قدرت٬ دارد در یک پسرفت غیر منتظره٬ دوباره وارد ساختار سنتی گذشته میشود. چنانچه کلیه کاندیدان متعلق به قوم پشتون بوده. سایر اقوام و اقلیت های قومی و مذهبی منافع شانرا در ائتلاف با این و آن کاندید پشتون  جستجو میکنند.

 یکی دیگر از نکات عمده مورد حدس و بحث٬ میزان شانس پیروزی کاندید ها میباشد که زمینه آن بستگی به  عوامل مختلفی چون توانایی ها و قابلیت های فردی٬ اجتماعی و حمایت کشور های خارجی دارد.

 کاندید ها را بسادگی میتوان بدو دسته مشخص تقسیم نمود ..

یک - کاندیدان واقعی که نیت و منظور تکیه زدن به اریکه قدرت را دارند.

دو - کندیدان کاذب که بنابر عوامل فرعی و یا به تحریک و تشویق بازیگران پشت پرده انتخابات به منظور بازیهای انتخاباتی وارد کارزار شده که دیر یا زود٬ انصراف داده و یا دست ائتلاف بسوی نامزدی دراز  خواهند کرد که پیروزیش از قید هر گونه احتمال و اما و اگر ها فارغ شده باشد. و اما کاندیدان واقعی:

 

دوکتور عبدالله عبـدالله

 وزیر خارجه پیشین و از رقبای سر سخت حامد کرزی در دور قبلی که با رقابتش انتخابات را بدور دوم کشاند و با انصراف غیرمنتظره اش مشروعیت حکومت کرزی را به حداقل پایین آورد.

او یکی از چهره های مطرح و فعال در عرصه سیاسی میباشد که از یاوران نزدیک شهید احمد شاه مسعود قهرمان ملی افغانستان بود. برخی از صاحبنظران٬ ویرا در جامعه  سنتی و قبیلوی افغانستان که تعلقات قومی عنصر مهمی درسیاست محسوب میشود. با در نظرداشت تعلق فامیلی به پدر پشتون ومادر تاجک٬ داشتن روابط  وسیع داخلی و خارجی٬ تحصیلات عالی همراه با پیشینه درخشان در جهاد و مقاومت٬ فرد مناسبی در رهبری دولت می پندارند. او شخص واقعبین و عملگراست که از روابط و اعتبار خوبی در سطح داخل و خارج٬ مخصوصأ اروپا و امریکا٬ کشور های منطقه و همسایه  برخورداراست.

 او یکی از چهره های جوان و متعلق به نسل دوم مجاهین محسوب میشود که میتواند خلاء رهبری بعد از احمد شاه مسعود را در میان مجاهدین پر کند. و به یکی از وزنه های قابل محاسبه در میدان سیاست افغانستان در آینده تبدیل شود.

 او با برنامه های جدی و عملی برای رفع معضلات بنیادین افغانستان در ابعاد و عرصه های مختلف از جمله تغیر نظام ریاستی به نظام صدارتی٬ انتخابی شدن والی ها٬ تقویت احزاب سیاسی٬ رسیده گی به معضل دیورند٬ نظام کارآمد و پویای اقتصادی٬ فضای سالم فرهنگی٬ تأمین مناسبات حسنه با همسایگان و جامعه جهانی و نظایر آن وارد کارزار انتخاباتی شده است.

 تیم او افزون بر داشتن کادر های مجرب و متخصص در بخش های گوناگون از اقوام  مختلف کشور٬ تیم جهاد و مقاومت نیز میباشد. که از افتخارات بلا منازعه و انکار ناپذیر تاریخ معاصر کشور است. او شخصاً دارای تجربه کافی مدیریتی و مبارزاتی و یگانه کاندیدیست که هیچ نوع اتهام  فساد و سوء استفاده به آدرس وی نمیباشد. نسبت به همه کاندیدان٬ جوانتر و از سلامت روانی و جسمی خوبی که لازمه و شایستۀ یک رهبر اصلح است برخوردار است. عدۀ  تحلیگران دکتر عبدالله را در انتخاب معاونین اش مورد نکوهش قرار داده و این را از نقاط ضعف و آسیب پذیری وی قلمداد میکنند. اشتباه و یا معذوریت او در معامله و انتخاب شتابزدۀ بخش  کوچک  حزب  اسلامی٬ کم کم نتایج  ناخوشآیند  خود را آشکار میسازد. مسلماً افراد منتسب به حزب اسلامی در صورت حمایت حکمتیار از کاندیداتوری قطب الدین هلال٬ حاضر به حمایت از کاندید درجه دوم آن حزب نخواهند شد.

 افزون بر آن، نه تنها اکثریت هزاره ها در جناح مقابل ودر کنار کاندید های  مرتبط با کزری قرار دارند بلکه  قرار گرفتن خانم سرابی در کنار زلمی رسول و نفوذ رمضان بشردوست در میان طبقه جوان هزاره با روحیه ضد جهادی و ضد تاجکی اش٬ به میزان قابل ملاحظه٬ آرای زنان و جوانان هزاره را نسبت به داکر عبدالله  تقلیل می بخشد. ضمناً محقق٬ مشارکت درانتخابات را در جهت تحکیم پایه اجتماعی و سیاسی خود در میان طیف وسیعی از رهبران شیعه می پندارد. و از منظر قومی به انتخابات نگاه میکند.

مضافاً هزاره ها با در نظر داشت سابقه  تاریخی و فرصت مساعد شده کنونی٬ به کاندیدی رآی میدهند تا جایگاه و موقعیت قومی و مذهبی نامطمئن خویش را در صحنه افغانستان تثبیت وتحکیم بخشند.

 

عبدرب رسول سیاف

 او در ظاهر به قوم غلجایی تعلق دارد اما اصالتاً پیوند عمیق اتنیکی به هیچیک از اقوام عمده افغانستان ندارد. اجدادش جز٬ مهاجرین کشمیری ایست که در ادامه مهاجرت ها در افغانستان متوطن شده اند. بدلیل داشتن تحصیلات اکادمیک دینی در کشور های عربی از روابط و حمایت وسیع اشخاص٬ جریانات سیاسی و دول عربی برخورداربوده است. او یگانه بازمانده نهضت اسلامی در صحنه سیاسی کشور میباشد که  مبارزه و کار سیاسی را با الهام از اخوان المسلمین مصر٬ در مقابل جریانات کمونیستی آن مقطع در کشور آغاز نمود. روی همین دلایل از طرف دولت وقت در ۱۳۵۳ روانه زندان شد که بعد از ۵ سال زندان در حالیکه کلیه همرزمانش و مردم بیگناه توسط رژیم کمونیستی دسته دسته تیر باران و به اعدام سوق شدند. بعد ازیکسال و هشت ماه از حکومت تره کی و امین٬ با روی کار آمدن کارمل و هجوم روسها به افغانستان٬ به گفته خودش بطور معجزه آسا رها گردیده و بلافاصله روانه پاکستان که مقر مجاهدین بود میشود که نحوه رهایی وی از زندان٬ بنظر  منتقدانش در چنبره سوال قرار دارد. علیرغم حمایتهای گسترده مالی و بشری عربها٬ هرگز موفق به ایجاد تنظیمی قدرتمند و وسیع البنیاد در سطح رقبایش نشد. متهم به داشتن گرایشات سلفی است که در جامعه سنتی افغانستان تا حد زیادی نا آشنا و کمتر قابل قبول است. از او بعنوان شخصیت مذهبی سنی با دیدگاه های افراطی و رادیکال نامبرده میشود که این موضوع٬ وجهه او را شدیدأ در میان زنان٬ جوانان٬ روشنفکران و اهل تشیع تضعیف مینماید. اما بخاطر سخنرانیها ی عوام پسند و دفاع از حق مجاهدین در بین عامه مردم و صفوف مجاهدین در بخشهایی از افغانستان از محبوبیت نسبی برخورداراست. بدلیل شرکت در جنگهای دهه نود٬ در کابل٬ از طرف دیده بان حقوق بشر متهم به ارتکاب جنایات جنگی میباشد. بر خلاف ظاهر اصولگرا و اعتقادی اش٬ زنده گی واقعی او مملو از معاملات سیاسی و عقبگرد های مرموز میباشد. چنانچه نحوه رهایی اش از زندان٬ نزدیکیش با حکمتیار در دوران جهاد٬ عقبگرد او به احمد شاه مسعود بعد از پیروزی مجاهدین و پیوستن اش به تیم کرزی٬ بعد از توافقات بن مصداق این مدعاست. برای اولین بار در  دوران جهاد  تنظیم وی آبستن نطفه عربهای جهادیی شد که بعد ها بنام القاعده متولد گردید. و بسیاری از این ابو سیاف ها که امروز یا در زندان گوانتانامو اسیرند و یا درج لست سیاه وتحت پیگرد جامعه جهانی قرار دارند٬ خود را ملهم از این شخصیت میدانند. چنانچه دو تن عرب انتحاریی که عامل شهادت احمدشاه مسود قهرمان ملی کشور شد نیز با وساطت و سوء استفاده از جایگاه این رهبر جهادی در کنار رهبر مقاومت، نفوذ نمودند.

 با آنکه پیشینه رهبری یک تنظیم جهادی٬ رهبری اتحاد تنظیمهای جهادی و معاونیت حکومت مؤقت مجاهدین ووکالت شورای ملی را در کارنامه اش دارد اما تجربه کار در پست های دولتی و رهبری دولت را ندارد که نقصیصه بزرگی برای یک کاندید محسوب میشود.

 صاحبنظران اورا کاندید غیر واقعی قلمداد مینمایند که شانس برنده شدن ندارد اما بنابر تحریک و تشویق حامد کرزی بمنظور تقلیل آرای داکتر عبدالله در بین مجاهدین٬ وارد این کارزار شد واز وی استفاده ابزاری صورت می گیرد.

 اسماعیل خان معاون اولش نیز که زمانی از فرماندهان قدرتمند جهاد بحساب میآمد٬ در اثر تکروی ها و اشتباهات سیاسی اش نه تنها محبوبیت قبلی اش را ندارد بلکه در اثر توطئه های کرزی و خارجیها قادر به حفظ پایگاه اصلی اش که حوزه جنوبغرب کشور بود نیز نشده است وعملأ در کنار کرزی قرار دارد.

 معاون دیگرش شخصی گمنام و ناشناخته در سطح کشور میباشد که نمیتوان روی وی حساب کرد. بنأ عبدرب رسول سیاف باید یک تنه این مسیر را طی طریق کند.

 واما اگر انتخابات میان دو  کاندید دیگر بدور دوم برود٬ قرار گرفتن وی در کنار یکی از دو کاندید پیشتاز، وزنه سنگین و تعیین کننده برای برنده نهایی خواهد بود.

 

زلمی رسول

 او متعلق به قوم درانی و از حواریون  شاه  سابق است.  از نقطه نظر اعتقادی سیکولار و تحصیلکرده فرانسه میباشد. او به امتیاز عضویت شورای روم و متعاقب توافقات بن یکجا با حامد کرزی وارد افغانستان شد. و پست های وزارت هوانوردی٬ ریاست شورای امنیت ملی و اخیرأ وزارت خارجه را در این مدت عهده دار شد. از او بعنوان شخصیتی حلیم و آرام اما در عین حال بی کفایت یاد میشود.

 مبصرین سیاسی اورا یگانه کاندید مورد نظر و دلخواه حامد کرزی برای احراز کرسی ریاست جمهوری برای پنج سال آینده میشمارند. که میتواند نقش میدودوف را در تحویلدهی دوباره قدرت به کرزی در پنج سال آینده تمثیل کند. او فاقد جاذبه ودافعه شخصی و پایگاه مشخص مردمی میباشد اما  تا حال چند کاندید دیگر تحت فشار کرزی در ادامه مداخله هندسی انتخابات به نفع وی انصراف داده اند که در راستای جنگ روانی انتخاباتی نمیتواند بی تأثیر باشد. ناظران سیاسی را عقیده برآنست که در صورت پیروزی وی کشور به انارشیزم و هرج و مرج سوق خواهد شد. تیم وی از بسیاری جهات چون  کرکتر شخصی٬ تجربه مدیریتی و منفعل بودن همخوان و هم سنخ میباشد.

 احمد ضیا مسعود، برادر قهرمان ملی کشور و داماد برهان الدین ربانی ومعاون  قبلی ریاست جمهوری،  شخصیت چشم پر کنی در کنار زلمی رسول است که نمیتواند رآی قابل ملاحظه تاجکها را به صندوق وی سرازیر کند. زیرا در موجودیت داکتر عبدالله بعنوان کاندید مطرح که شانس پیروزی بالایی دارد٬ تاجکان حاضر نخواهند شد به کاندید درجه دو رآی دهند. چنانچه  دو تن از بستگانش هر یک صلاح الدین ربانی رهبر کنونی جمعیت اسلامی واحمد مسعود فرزند ارشد قهرمان ملی کشور و برادرزاده موصوف٬ حمایت شانرا از کاندیداتوری دکتر عبدالله اعلان نمود. از احمد ضیا مسعود بحیث فردی نامبرده میشود که داشته و نداشته او مرهون پیوند و تعلقش با دو شخصیت بزرگ کشورمیبا شد. وهر آنچه خودش در صحنه سیاسی انجام داده عاری از اشتباه و نقص نبوده. از نقطه نظر سیاسی، استقرار فکری ندارد و همین مسئله باعث شده  تا فرصت های مناسبی را از دست دهد.

 واما خانم سرابی٬ یگانه زن در سطح مقام  رهبری یک ولایت٬ انتخابیست بجا و حساب شده که میتواند در همچو اوضاع و احوالی که نقش زنان در انتخابات پر رنگ است. بازوی توانمندی برای زلمی رسول قرار گیرد. عده اورا به داشتن پیشینه مائوئیستی و ضعف مدیریت متهم میکنند.

 در مجموع این تیم حمایت پراگنده و گسترده همه آنهایی را دارند که از ۱۲ سال بدینسو در ائتلاف با کرزی قرار داشته اند.

 

اشرف غنی احمدزی

 اشرف غنی متعلق به تیره احمدزی که یک شاخه پر نفوس قوم غلجایی است میباشد. او یکی از جنجال بر انگیز ترین کاندیدای این دوره است. سرو صداهای برخاسته در مورد وی از کرکتر شخصی تا گرایشات قومی و ازتعلقات فامیلی تا روابط خارجی اش را در بر میگیرد.

 او دارای تحصیلات عالی و تجربه کافی در پست های بلند مدیریتی چه در سطح کشور و چه  در دانشگاه ها و نهاد های بین المللی میباشد. او در حالی چشم به کرسی ریاست جمهوری افغاستان دوخته٬ که دوبار٬ طعم تلخ شکست٬ در پست ریاست سرمنشی ملل متحد و ریاست جمهوری دوره قبلی را چشیده است.

 او نه تنها شخصیت متزلزل٬ عصبی٬ تند مزاج و متعصب ایست  که درمعرض خطر بیماری سرطان نیز قراردارد٬ بلکه  شخصی سیکولار با خانم مسیحی نیز میباشد.

  اشرف غنی نه تنها یگانه کاندید مطرح قوم غلجایی است که مورد حمایت زلمی خلیلزاد٬ علی احمد جلالی٬ انورالحق احدی رهبر حزب قومگرای افغان ملت میباشد بلکه حمایت اقلیتهای قومی و مذهبی٬ نیز در رقابت های انتخاباتی بر وزنه او افزوده اند.

 حضور جیمز کارویل عضو حزب دموکرات امریکا و مسئول ستاد انتخاباتی بیل کلنتن و مشاور صدر اعظم اسرائیل در کمپاین او٬ نقطه ضعف او در دست رقبایش محسوب میشود.

 او یگانه کاندیدی است که مراکز مشخصی در خارج، از قبل در کمپاین او اقدام کرده بودند و او را بعنوان دومین متفکر جهان بمثابه نسخه درمانبخش به درد های افغانستان تجویز میکردند.

 تیم وی از منظر کرکترها و پیشینه سیاسی بسیار نامتجانس و شکننده است. او کسی را بعد از خود انتخاب نموده است که زمانی اورا قاتل خطاب مینمود. که پیمودن این راه دشوار را دشوار تر میسازد.

 وی دوستم را بخاطر آرای ازبکان و ترکتباران تحمل میکند٬ در حالیکه دوستم دیگر نه تنها  توان بازیهای سالهای نود٬ در عرصه سیاسی و نظامی کشور را ندارد بلکه زیر فشار و سیاست های حاکمیت ۱۲ ساله کرزی بسوی سراشیبی و زوال  تا مرز بازداشت و محاکمه پیش رفته و به یک پست تشریفاتی نظامی در دولت دلخوش کرده است. او دیگر از حمایت آنچنانی ترکیه و ازبکستان بهره مند نیست. دوستم در طول زندگی سیاسی و نظامی اش٬ فعالیتهای متفاوت و موضعگیریهای گوناگونی داشته. او هیچ زمانی مستقل عمل ننموده بلکه حیثیت سوهانی را داشته که (گر خود نبرد٬ برنده را تیز کند) دیگران را در رسیدن به اهداف شان ممد واقع شده.

 علیرغم اینکه با اعمال نفوذ حاکمیت٬ پایگاه و جایگاه قومی و اجتماعی او از درون متزلزل و متلاشی گردیده. دوستم هنوز از این تیغ دوسره از کاندید شدن برای تثبیت جایگاه قومی و از پشتوانه قومی به مطرح شدن در میدان سیاست استفاده میکند.

 واما سرور دانش با تحصیلات اکادمیک در عرصه حقوق و ژورنالیزم بعنوان چهره نه چندان مطرح٬ علاوه برآنکه سود چندانی به اشرف غنی ندارد٬ مشکل و دردسری هم به او خلق نمیکند. اوبیشتر از اینکه یک آدم سیاسی باشد یک چهره فرهنگی است.

 نگرانی عمده که در مورد انتخابات عنوان میشود. مداخلة پنهان و آشکار حلقات داخلی و خارجی ایست که از مدتها بدینسو آغاز گردیده. که نه تنها سلامت انتخابات را تهدید میکنند بلکه بحرانی را که از فرآیند آن  محتمل به نظر میرسد. تشدید خواهد نمود.

 حامد کرزی که طعم وسوسه انگیز قدرت را امتحان نموده حاضر نیست بساده گی از اریکه قدرت کنار رود. بنأ از مدتها بدینسو با برنامه ریزی دقیق و حساب شده وبا اقدامات هماهنگ واز قبل طرح ریزی شده، قصد دارد طرح پوتین را در افغانستان کاپی کند.

 صرفنظر از اینکه برخی اورا یک سیاستدار عاطفی٬ سطحی نگر و ناکام می پندارند که علیرغم حمایتهای گسترده جامعه جهانی نتوانسته کار عمده و درخور انتظار مردم افغانستان انجام دهد. اما او نشان داده است که یک سیاستمدار زیرک٬ موفق٬ پراگماتیست و دارای قدرت فراوان و چشمگیر در بازیهای سیاسی داخلی و خارجی در میدان رهبری افغانستان است. او در اول با یک پتو که آنرا بدور خود پیچانده بود وارد صحنه پر آشوب و متلاطم سیاسی افغنستان شد که از اختلاف داخلی و مداخله خارجی رنج میبرد. و شیرازه نظام آن از هم پاشیده بود. اما با سرعت و ابتکار٬ مدیریت را بدست گرفت. نه تنها اوضاع را در مسیر دلخواه خود سوق نمود بلکه همه جناح ها ی متخاصم را یا به محور خود به حرکت آورد و یا به آرامی و آسانی از صحنه خارج نمود.

 کرزی خود را بنیانگذار افغانستان نوینی می پندارد که ۲۷۰ سال قبل توسط احمد شاه ابدالی تأسیس گردیده. او برخلاف ظاهر فریبنده و غلط انداز مصلح و ملی گرایانه اش٬ شخصی خود خواه٬ جاه طلب٬ تمامیت خواه و دارای گرایشات شدید قومی است.

 پر واضح است که  قومگرایی افراطی تنها ریشه در ریش و دستار طالب نه بلکه در طیف ها و اقشار مختلف قوم پشتون بوضوح ملموس است. بر بنیاد اسناد و مدارک مؤثق٬ پشتون ها خود را باشنده گان اصلی این مرز و بوم و سایر اقوام را مهاجر میدانند. روی این ملحوظ٬ به سه دلیل عمده انحصار زعامت را در گرو خود شان می پندارند.


 یک - پشتون ها گویا قوم اکثریت اند.

 دو - پشتون ها مؤسس افغانستان اند.

 سه - افغانستان یگانه مملکت و دولتی در سطح جهان٬ با هویت پشتونی میباشد.

 

چنانچه انورالحق احدی رهبر حزب قومگرای افغان ملت٬ سقوط رژیم داکتر نجیب الله را در ۱۹۹۲ توسط احمد شا ه مسعود٬ نه تنها سقوط حکومت کمونیستی بدست مجاهدین بلکه به زوال پشتونها در حیات سیاسی افغانستان که در نتیجه آن رهبران مردمان غیر پشتون در سرنوشت افغانستان نقش کلیدی را بازی کردند، میداند.

 سکوت معنی دار روشنفکران و نخبگان پشتون در برابر جنایات هولناک طالبان در مقابل سایراقوام و حتی تخریب آثار تاریخی کشور و عدم عکس العمل آنها راجع به کتاب شدیداً تنفر انگیز (دویمه سقاوی) مؤید این حقیقت است که محتوی کتاب مورد تأئید همه و منعکس کننده دیدگاه های جمعی آنهاست. کتاب مذکور عامل اساسی بحران کشوررا نشناختن حق زعامت برادر بزرگ که پشتون هاست٬ وانمود میکند.

 توافقات بن  که بر ضرورت و مصلحت حضور پشتونها بویژه درانیها در رهبری افغانستان تأکید داشت. زمینه را برای  ظهور مجدد آنها مساعد ساخت. ۱۲ سال حاکمیت نامیمون کرزی٬ پیریزی حاکمیت پشتونها و به حاشیه راندن و تضعیف قدرت سایر اقوام٬ مخصوصاً ریزش شدید نخبه گان قوم تاجک را در قبال داشت.

 بنأ انتخابات پیشرو نقطه عطفی در تاریخ کشور بشمار می آید که سرنوشت دموکراسی نو پا و امنیت متزلزل و نا مطمئین کشور را میتواند بدو جهت ثبات هر چه بیشتر و بهتر و یا وخامت و بحران هر چه بدتر سوق دهد.

 کرزی و قبیله سالاران با هراس از محبوبیت داخلی و مقبولیت خارجی دکتور عبدالله٬ پیشاپیش به دسایس و توطئه های گوناگونی مبادرت ورزیده اند که ذیلاً برمیشمارم.

 

یک - انتصاب افراد مورد نظر در ترکیب کمیسیون مستقل انتخابات٬ کمیسیون شکایات انتخاباتی و ادارات دولتی مرتبط به انتخابات.

 دو - مطرح نمودن کاندید های متعدد پشتون از طیف های مختلف با سلیقه های متنوع و کشاندن نخبه گان سایر اقوام بمحور آنها٬ بمنظور جلوگیری ازپیوستن آنها به تیم دکتور عبدالله.

 سه - استفاده ابزاری درتحریک وتشویق عبدرب رسول سیاف با هدف پاهین آوردن آرای دکتور عبدالله از میان مجاهدین.

 چهار- امتیازدهی به حزب اسلامی و حزب وحدت اسلامی با نیت تضعیف معاونین دوکتور عبدالله.

 پنج - استفاده از بازی های انتخاباتی مبنی بر انصراف کاندیدان کاذب به نفع کاندیدان مورد نظرکرزی.

  شش - تخصیص مبالغ هنگفت پول و سوء استفاده از امکانات دولتی٬ و رسانه های جمعی به نفع کاندیدان مشخص.  

 

آنچه همه صاحبنظران در آن اتفاق نظر دارند، این است که با چنین رقابت تنگاتنگ و کثرت کاندیدان٬ حصول نتیجه قطعی در دور اول محتمل به نظر نمیرسد و رفتن به دور دوم اجتناب ناپذیر مینماید.

 

سناریو های مطرح در روند انتخابات:

 یک - بیرون راندن دوکتور عبدالله در دور اول بوسیله تقلب و توطئه سازمان یافته و تشکیل حکومت مشترک وتقسیم پست های دولتی میان دو کاندید دیگر بر میزان آرای بدست آورده.

 دو - در صورت رفتن تیم اصلاحات و همگرایی بدور دو با یکی از کاندیدان مورد نظر کرزی. ایجاد جبهه وسیع ضد دوکتور عبدالله از کاندیدان ناکام بمحور کاندید مطرح.

 

در صورت  نا امیدی از شکست تیم اصلاحات و همگرایی٬ و قطعی بودن پیروزی دوکتور عبدالله، باز هم سه گزینه محتمل به نظر میرسد.

  اول - برهم زدن اوضاع امنیتی٬ در همکاری با طالبان٬ اعلام حالت اضطرار و به تعویق انداختن دور دوم انتخابات و تداوم حکومت فعلی احتمالاً با کمی  تغییرات الی مدت نامعلوم.

 دوم - حذف فزیکی دوکتور عبدالله از صحنه با توطئه مشابه که تا حال بار ها به رهبران جهاد و مقاومت صورت گرفته.

 سوم - تسلیمی قدرت به مخالفین مسلح و فرار به هندوستان مشابه داکتر نجیبالله.

 

گفتنی است اینکه در صورت بروز بحران و تشنجی که دستآورد های چند ساله را بمخاطره بیاندازد٬ جامعه جهانی و در رأس امریکا٬ امکان آنرا دارند تا در ایجاد حکومت مشترک میان جناحهای مطرح  پادرمیانی کرده از وخامت اوضاع جلوگیری کنند.

 متأسفانه در چنین اوضاع و احوالی که روند گذار به زندگی صلح آمیز با معیار ها و ارزشهای جامعه نوین، وفاق و مشارکت ملی را میطلبد٬ سیاستمداران و نخبگان پشتون٬ در حالیکه از امکانات جامعه جهانی تغذیه مینمایند. برای کشور ما قبیله گرایی را توصیه نموده از مفکوره استقرار نقش مسلط سیاسی پشتونها و نفی سایر اقوام حمایت میکنند. در حالیکه با این تفکر واپسگرا و منحط نمیتوان شالوده دولت و ملتی مبتنی بر ارزشهای انسانی٬ دموکراسی و آزادی را بنیاد نهاد.

 براین باورم که بلوغ سیاسی و آگاهی اجتماعی موجود در نسل امروز کشور ودر هم تنیده شدن روابط بین الملل والزامات عصر جهانی شدن و وابستگی ملتها در عصر ارتباطات و سرمایگذاری عظیم و گسترده  جامعه جهانی در افغانستان٬ اجازه نخواهد داد تا مردم ما یکبار دیگر در حصار های بسته و تنگ جهل٬ تعصب٬ تحجر و انحصار طلبی های قومی٬ گروهی٬ سمتی و زبانی محصور بماند.

 جامعه جهانی و در رأس امریکا و انگلیس که مترصد اوضاع افغانستان اند ودست بالایی در شکل دادن جریانات دارند. توجه شان را به فعل و انفعالات بعد از دور اول که به اعتقاد اغلب صاحبنظران و تحلیلگران نتیجه قطعی برای هیچ یک از کاندیدان نخواهد داشت٬ معطوف نموده اند. مطمئناً آنها آرام نخواهند نشست و نظاره گر خیمه شب بازی های کرزی نخواهند شد٬ تابر موج امکانات و اقدامات چندین ساله آنها٬ کشتی امیال و آرزوهای خود را براند. هر چند کرزی در تلاش است تا به هر وسیله ممکن٬ زلمی رسول را جانشین بعد از خود سازد اما بر اساس نظر سنجی ها و حدس و گمان ها٬ داکتر عبدالله و اشرف غنی احمدزی کاندیدان پیشتاز محسوب میشوند و به دور دوم خواهند رفت. اگرچه هر دو کاندید عدم علاقه مندی شانرا در ایجاد دولت مشترک و ائتلاف  ابراز نموده اند. اما احتمال زیاد میرود که در نهایت با توجه به دلایل متعدد امنیتی٬ اقتصادی و مصلحتی و جلوگیری از یکدست شدن قدرت٬ تحت فشار خارجی اقدام به تشکیل حکومت وحدت ملی نمایند.

 همان گونه که به باور مورخین وتحلیلگران٬ افغانستان کشوریست که رویداد های سیاسی آن غیر قابل پیش بینی میباشد، مطمئنم این دور انتخابات نیز٬ نتیجه و محصول غیر قابل تصور را در قبال خواهد داشت و غیر آنچه را تا حال در رسانه ها و شبکه های اجتماعی و در میان عامه مردم به آن پرداخته شده و مطرح گردیده است، بروز دهد. و بعید نیست در روزهای آینده شاهد تحرکات مشکوک و ظهور شخصیت های مرموزی که روند انتخابات را از مسیر طبیعی آن منحرف نمایند، باشیم.








به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

محمود13.04.2014 - 16:29

  تشکر از معلومات بسیار مزید و دیدگاه های روشنتان.هر آنچه را درباره انتخابات و پیامدهای آتیه آن مورد بحث قرار دادید کاملا بجا بوده و انتظار میرود با پیروزی دوکتور عبدالله به عنوان رییس جمهور افغانستان گزینه اول یعنی با برهم زدن اوضاع امنیتی و نشان دادن آقای عبدالله به عنوان یک فرد بی کفایت در اذهان عامه و جامعه بین الملل شرایط را مختل ساخته و اوضاع را به نفع خویش مدیریت نماید.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



عارف منصوری