نوروز و دین مبین اسلام
١۴ حمل (فروردین) ۱۳۹٣
تجلیل از نوروز و برگذاری آن در افغانستان سابقۀ خیلی دراز دارد، و امروز نیز بهمان شدت و عظمت دیرین پای خود بجا مانده است. نوروز پیش از آنکه یک رسم و جشن ملی و پدیده ای برای خوشحالی باشد، یک هویت ملی و منطقوی است. نوروز با حرکت خورشید شکل گرفته و مطابق آن، سال را به چهار قسمت؛ بهار، تابستان، خزان و زمستان تقسیم مینماید، و در واقع اولین مظهری از حضور سال خورشیدی در کرۀ زمین است، و سال خورشیدی را شکل بخشیده است، که هیچ سال دیگری مانند قمری و میلادی چنین مزیت و امتیازی را ندارد.
وقتی نامی از سال گرفته میشود، باید هویت آن معین گردد، و بعد، اول و آخر هر سال شناخته شود، که چنین تقسیمات را ما میتوانیم در سال خورشیدی پیدا نماییم. نظام این گردش، به ما میآموزاند که این سیستم منظم را غیر از خالق لایزان دیگر چه نیروئی میتواند شکل دهد؟ بازهم نوروز، ما را به حقانیت خداوندی پایدارتر میسازد، و به ما این پیام را میدهد که قدرت و نظام خداوندی را به دیدۀ شک نگاه نکنیم. سال خورشیدی بهترین مظهر خلقت خالق لایزال است و نوروز آن را روشنتر نمایان میسازد، پس آیا ایمان داشتن و محو شدن در خلقت خداوندی کفر است؟ این چگونه مسلمانی که آفرینش و نظام خداوندی را کفر بپنداریم و آن را تجلیل نکنیم و به کسی مبارکباد نگوییم؟
صرف نظر از بحثهای مذهبیی که در چند سال کوتاه اخیر شدت یافته، برای ما مسلمانان این کافی است که خلقت خداوندی را در آفریده های نوروزی جستجو نماییم. نوروز شروع سال خورشیدی را نشان میدهد و در عین زمان طبیعت نیز بعد از نوروز گوارا و لطیف میگردد، تو گویی همۀ کاینات و مخلوقات را چرب و نرم ساخته باشند که آمادۀ پذیرش هر نوع تحول و نسل گیری است. بعد از نوروز است که طبیعت به نو شدن آغاز مینماید، و خلقت معظم هم به پرورش مخلوقاتش دست میزند.
در بُعد اسلامی؛ گفته میشود که زمانی، یکی از روزهای نوروز را حضرت سلمان فارسی به بهترین عالم، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم مبارکباد گفت، در مقابل، آنحضرت فرمود تا نوروز را شرح دهد، سلمان فارسی نیز توضیحات میدهد و بعد هم، حضرت رسول مبارک میفرماید: "الیومنا نوروزنا"، یعنی هر روز ما نوروز باشد.
گفته میشود که بیشترین حوادث تاریخی و دینی نیز در روز نوروز بوقوع پیوسته است. از آفرینش حضرت آدم تا حرک کشتی حضرت نوح، از نجات حضرت ابراهیم خلیل الله از آتش نمرود تا بیرون کشیدن حضرت یوسف از قعر چاه، روز به خلافت رسیدن حضرت علی علیه السلام، ... همه و همه در روز نوروز بوقوع پیوسته است. پس چگونه نوروز نتواند روز دینی نباشد و از آن تجلیل صورت نگیرد. هر پدیدۀ دیگر خلقت خداوندی هم، جنبۀ دینی دارد، زندگی ما رنگ دینی دارد و همه چیزهای دیگر.
نوروز رسید عید اکبر گردید بر گرد سر ساقی کوثر گردید
امروز علی نشست بر تخت نبی زانست که روز و شب برابر گردید
و یا:
نوروز شد و علی ز روی تعظیم بر تخت خلافت نبی گشت مقیم
از مقدم شاه اولیا بر کرسی امروز نشسته معنی عرش عظیم
آقای نصیر مهرین نوشته است که "قتیبه" مرد خونین دل، در زمان امویها امیر خراسان که مرد خیلی معروفی در شقاوت و بی رحمی بود، وی در روز "نوروز" چنگ بر گرفت و میسرود:
"با این همه اندوه
در خانۀ دل
اندکی شادی باید
که گاه نوروز است"
در زمانی که سلاله های خراسانی در این سرزمین قدرت و شوکت سلطنتی را بهم رسانیده بودند، از همان آوان، تجلیل از روز نوروز نیز عظمت بیشتری کسب نمود و رنگ دولتی و دینی را بخود گرفت؛ آل طاهر پوشنجی، آل صفار، آل سامان، و دبدبۀ نوروز در زمان غزنویها به اوج خود رسید. در زمان سلجوقیها، غوریها و خوارزمشاهیان هم، ما شاهد برگذاری نوروز را با تمام شکوه آن هستیم، حتی دربار سلاجقه باردیگر اهمیت نوروز را با نگارش "نوروزنامۀ" عمر خیام به ثریا رسانید، و تقویم جلالی نیز یادگاری از دانشمند پرآوازۀ خراسان، خیام از همان زمان است.
سلسله های تجاوزگر بعدی نیز، وقتی به این سرزمین هجوم آوردند، در فرهنگ نوروزی منحل شدند، و همه ساله با شکوه خاصی نوروز را جشن میگرفتند، از سلسلۀ چنگیزیها گرفته تا تیموریها، که آفریده های معماری مرقد مطهر حضرت علی علیه السلام در روستای "خیران" بلخ یعنی مزار شریف کنونی یادگاری از همان زمان، و تا اعمار مسجد زیبای هرات است. شیبانیها، مغلها و صفویها نیز با تمام جوش و خروش دولتی نوروز را جشن میگرفتند.
از شاهان افغانستان، احمد شاه بابا تا بابای ملت (اول بابا آخر بابا) همه، نوروز را جشن و عید ملی اعلان داشته بودند و با شکوه تمام آن را تجلیل میکردند، حتی در بسا موارد، تجلیل نوروز باشکوه تر از تجلیل روزهای عیدین بود. این سلسلۀ تجلیلها از دورۀ رئیس جمهور محمد داؤود خان گرفته تا نور محمد خان تره کی، حفیظ الله خان امین، ببرک خان کارمل و دکتر نجیب الله خان، هر کدام شکوه و عظمت خود را به گونه های مختلفش داشت.
در زمان حکومتهای جهادی هم نه تنها، که هیچگونه قیودی بر نوروز و تجلیل از آن وضع نگردید، بلکه با همان شیوۀ گذشتگان انجام میشد. خوب بلآخره، از خوشی و سرور کیست که لذت نبرد؟ ولی بدبختی ملت افغانستان از زمانی آغاز شد، که دست نشاندگان وحشت آفرین غول سرمایۀ امریکایی یعنی طالبان، بر اریکه قدرت آمدند، و جاهلانه همه دستآوردهای تاریخی و فرهنگی این سرزمین را محو نمودند، گاهی به بتهای بامیان شاخ میزدند و زمانی هم تلویزیون شکنی میکردند، و بعد نوروز را حرام اعلان نمودند، آنها حتی سال خورشیدی را که خلقت خداوندی را به تجلی میآورد، تحریم کردند. خوب از ایشان جز این چه چشم امیدی میتوان داشت؟
ولی چرا، در سالهای اخیر "حساسیت" بنیاد گراها نسبت به تجلیل از روز نوروز شدت گرفته است؟ تا پنج شش سال پیش، در این منطقه، نوروز مانند روزهای عید فطر و عید اضحی برگذار میگردید و هیچ کسی حرفی را بر زبان – بغیر از خوشی – نمیآورد. دفعتاً یکی و یکباره "مسلمانان جدید" مانند سمارق از زمین روییدند و "اسلام تازۀ نوروز شکن" را عرضه نمودند. گمان بنده این است که عربها، با تمام تعصب دیرینه ای که نسبت به فرهنگ و تاریخ این سرزمین از گذشته های دور دارند، آن را هیچگاهی از یاد نمیبرند، هنوز هم خاطره های خانواده های برمکی، ابومسلم خراسانی، سهیلی، طاهری، صفاری و سایر جنبشهای اجتماعی دیگر را از یاد نبرده اند. بهمین خاطر، هر دستآوردی که در سرزمین نوروز عرض وجود نماید، بر آن مهر کفر میزنند.
حرف جالب دیگر اینکه؛ دوازده کشوری که شامل "حوزۀ نوروز" میباشند، همه کشورهای اسلامی هستند، از جمله ترکیه، عراق، ایران، آذربایجان، ترکمنستان، افغانستان، ازبکستان، تاجکستان، قرغزستان، قزاقستان، پاکستان و هندوستان نیز که مسلمانان آنکشور از تعداد مسلمانان بعضی از کشورهای حوزۀ نوروز بیشتر هستند، بنااً هندوستان نیز میتواند در جملۀ کشورهای اسلامی قرار بگیرد. از جانب دیگر زبان ملی این کشورها زبان جدا از عربی و زبانهای دوم اسلامی است. بنااً در هیچ از یک از کشورهای متذکره، صدای کفر نوروز به گوش نمیرسد، و اگر صدائی هم باشد خیلی آهسته است، ولی افغانستان و پاکستان که غول جهال را در خود سالها پروریده، امروز صدای کفر نوروز نیز از این دو جای بلند است و عربهای افراطی هم به آسودگی میتوانند از این دو جا صدای خود را بلند کنند.
خاصتاً از زمانی که "نوروز"، شامل میراثهای فرهنگی یونسکو شده و بحیث یک جشن بین المللی عرض وجود نموده است، بار دیگر زهرۀ عربها به ترکیدن گرفت و در صدد آن شدند که چگونه این دستآورد عظیم را محو و نابود بسازند. دیگر چاره ای نیافتند، فقط همان شیوۀ دیرینۀ مزدوران ملا صفت را بکار گرفتند. زیرا عربها میدانند که در سرزمین نوروز، هر حرکت و اقدام بهی خواهانه را تنها همین کور دلان میتوانند سد واقع شوند، زیرا در این راه تجارب فراوانی دارند. بنااً نخست از همه، ملاهای معین و اجیر را به تحرک درآوردند، در هر کوچه و پسکوچه صرف همین غلامان عربند که "کفر نوروز" را نشخوار میکنند. ولی با این هم خدا خیر شان دهد، هر اندازه ای که بر "کفر نوروز" پافشاری مینمایند، بهمان اندازه "نوروز" باستانی ما شناخته تر میشود، تحت مطالعه قرار میگیرد، عظمت پیدا میکند، و از تجلیلهای سطحی و عنعنوی، به تجلیلهای آگاهانه و واقعاً ملی در سطح کشور و منطقه و جهان عروج میکند.
نمونۀ آن، جهانی شدن نوروز، و تجلیل مشترک آن همه ساله در سرزمینهای نوروز و شناخته شدنش در جهان است. امروز مردم افغانستان خیلی خوشبخت هستند، که نوروز جهانی را در کشور خویش جشن میگیرند، و از برکت این روز، "تپۀ نوروز" بار دیگر عز و دبدبۀ خود را باز مییابد. امروز تپۀ نوروز در قلب پغمان جلوه نمایی میکند و به پاس بزرگذاشت از آن، بالای این تپه، قصری بنا یافته که افتخار کشور ما میباشد، و امیدوار هستم که همه ساله به بهانۀ برگزاری از نوروز، ما شاهد دستآوردهای بزرگتر و اقدامات پرعظمت تری باشیم. آرزومندم که از این ببعد، سالونها، هوتلها، نهادها، جاده های مختلف نوروزی در گوشه گوشۀ سرزمین نوروز، عرض وجود نماید که همۀ ما به آن خواهیم بالید.
در 8 میزان سال 1388 خورشیدی، به اساس پیشنهاد جمهوری آذربایجان، نوروز در فهرست میراثهای جهانی شامل مؤسسۀ یونسکو شد و تاریخ 21 مارچ یعنی اول حمل به عنوان روز جهانی نوروز به رسمیت شناخته شد و در تقویم ملل متحد نیز جای گرفت. احتمالاً ده کشور جهان، حوزه و سرزمین "نوروز" را بوجود آورده اند، ولی اخیراً از دوازده کشور نامبرده میشود. به تصور بنده، احتمالاً جشن نوروز در کشورهای بنگله دیش، نیپال، ارمنستان، سوریه، بحرین، مصر و بعضی کشورهای دیگر نیز به نحوی تجلیل و از آن گرامیداشت صورت بگیرد.
نخستین جشن بین المللی نوروز در سال 1389 خورشیدی در تهران تجلیل شد، دومین آن در سال 1390 خ در شهر اسعد تهران، سومین جشن هم در سال 1391 خ در شهر دوشنبۀ تاجکستان، چهارمین جشن نوروز در سال 1392 خ در کشور ترکمنستان و امسال هم یعنی در سال 1393 خورشیدی در تپۀ نوروز پغمان ولایت کابل برگزار خواهد گردید.
شهر مزار شریف که به حیث پایتخت نوروزی افغانستان شناخته شده است، مراسم جشن نوروز همه ساله در آن با برافراشته شدن "جندۀ سخی" به راه انداخته میشود که به هزاران انسان از ولایات مختلف و از کشورهای همسایه و سیاحان در آن اشتراک مینمایند.
همه روز تان نوروز، نوروز تان بهروز!
علی شاه صبّار، کابل
یکشنبه، 3 حمل، 1393 خورشیدی
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته