ناسازگاری یک پروفیسور با واژۀ "شهروند" در قرن ۲۱

٢٦ دلو (بهمن) ۱۳۹۲

اشرف غنی احمدزی یکی از نامزدان انتخابات ریاست جمهوری از مشکل خود با واژۀ"شهروند"سخن گفت. او در آستانۀ مبارزات انتخاباتی ابراز کرد(2دلو1392) که وی آدم"دهاتی" است و با کلمۀ "شهروند" مشکل دارد؛ هر چند موصوف اظهار داشت که«وطندار و شهروند را یکجا استعمال کرده می تواند». اما نکتۀ قابل پرسش و بحث در مشکل موصوف به واژۀ شهروند برمیگردد. او با این واژه چه مشکل دارد و برداشت وی از شهروند چیست؟

 اشرف غنی احمدزی(متولدسال1949در ولایت لوگر)برخلاف آنکه خود را دهاتی می گوید، در صفحۀ رسمی مبارزات انتخاباتی اش"یکی از تکنوکرات های مسلکی محدود در دولت افغانستان"معرفی می شود. وی در کشورهای غربی و در فضای دموکراسی و شهروندی تحصیل و اقامت داشته و از تمام مزیت های شهروندی در این جوامع و کشور ها بهره گرفته است.

 اشرف غنی احمدزی از تحصیل یافتگان دانشگاه های امریکایی تا سطح دکتورا است. او علوم سیاسی را در دانشگاه امریکایی بیروت به پایان رساند و سپس از دانشگاه کلمبیای ایالات متحده امریکا درجۀ علمی دکتورا بدست آورد. وی قبل از آنکه در سال 2001 وارد سیاست افغانستان از طریق سازمان ملل متحد و ایالات متحده امریکا شود، در دانشگاه جان هاپکنز امریکا، پروفیسور انسان شناسی بود. او در دانشگاه اروز دنمارک نیز به عنوان استاد سابقۀ کار دارد.

بدون تردید اگر اشرف غنی احمدزی مانند صد ها هزار هموطن دیگر مان که در کشورهای عربی خلیج فارس(عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر، عمان) زندگی و کار میکرد، دیگر به مزیت شهروندی آشنا نمی شد و از واژۀ شهروند هم سر در نمی آورد. زیرا در میان این عرب های مسلمان نفتی، یک فردی هر چند مسلمان تر از خودشان که عرب و نسل اندر نسل از سرزمین شان نباشد، اجنبی و عجم است: حق مالکیت ندارد. از آزادی های مدنی و اجتماعی محروم است و اگر یک قرن هم در آنجا کار کند و عرق بریزد، شهروند آن کشور شمرده نمی شود.

اما جناب اشرف غنی احمدزی که در بلاد لیبرال و دموکراسی غرب تحصیل و اشتغال داشته اند و نه تنها واژۀ شهروند را به خوبی میدانند که مقوله و پدیدۀ برآمده از تحولات اجتماعی و سیاسی غرب است، بلکه با مزیت و امتیاز شهروندی هم در آن جوامع اقامت و اشتغال داشته اند.

شهروند که به زبان انگلیسی Citizen و به فرانسویCitoyen و به آلمانی Burger گفته می شود،  عضو جامعه در یک پیکره واحد سیاسی یا کشور است که برخلاف "رعیت"، "تابع" و به اصطلاح عامیانه"وطندار"، دارای حقوق مدنی میباشد.

شهروندی بیان یک هویت مشترک است که تمام هویت های فرهنگی و اجتماعی را در بر می گیرد. شهروند، انسان آزاد و آگاه است که با آزادی و آگاهی تصمیم می گیرد و در حیات سیاسی و اجتماعی نقش ایفا می کند.

شهروند، آدم صاحب اختیار است که بر اساس منافع و مصالح خود، با آزادی و آگاهی تصمیم می گیرد که در کدام صنف و گروه اجتماعی عضو شود، در انتخابات به چه کسی رأی دهد و کدام طرح و نظریۀ سیاسی را بپذیرد و کدام را نپذیرد؟

رعیت و تبعه و یا به قول پروفیسور اشرف غنی احمدزی"وطندار"، با شهروند متفاوت است. وطندار یک اصطلاح عامیانه در کوچه و بازار میان عام مردم است که بار سیاسی و اجتماعی به معنی و مفهوم مدرن و علمی ندارد. در حالی که شهروند یک مقولۀ مدرن سیاسی و اجتماعی است که پس از عصر روشنگری و رنسانس وارد مقولات سیاسی و اجتماعی و  دانش سیاست و دولت شد.

افراد شهروند در یک کشور و جامعۀ شهروندی، جامعۀ آزاد، قانونمند، مدرن و خردگرا است. روابط میان شهروند و دولت بر مبنای وجایب دوجانبه و متقابل و در چهارچوب قانون تنظیم می شود. در حالی که تبعه و رعیت، مطیع زمام دار و مقهور اراده و حاکمیت او است.

شهروندی بر مبنای فردیت استوار است. شهروند از هویت های اتنیکی، قبیله ای، مذهبی، نژادی و موقعیت اجتماعی امروز و گذشتۀ خود و بستگانش، کسب هویت نمی کند. فردیت او و قابلیت های فردی برای وی هویت ساز است.

شهروند بر خلاف رعیت، وطندار و تبعه،  در تعین نظام سیاسی و تعین زمام دار و یا زمام داران خود و در تدوین و تصویب قوانین اداره و مدیریت جامعه و کشور نقش مهم ایفا می کند. این نقش و ارادۀ شهروندان است که در یک کشور، دولت-ملت را شکل میدهد. بدون شهروند و جامعۀ شهروندی، روند ملت سازی و تشکیل دولت-ملت به فرجام نمی رسد. و از سوی دیگر، شهروند واقعیت حضور و وجود خود را در جامعه و کشور با حضور و وجود دولت-ملت یا دولت مدرن ملی یافته می تواند.

شهروند در یک جامعۀ شهروندی بجای آنکه آدم انفعالی باشد، فاعل است. شهروند در سرنوشت سیاسی و غیرسیاسی جامعه و کشور خود مشارکت می کند و سهم می گیرد. با انحصارگرایی و تمامیت خواهی مخالف است. نه سلطه گری دارد و نه سلطه پذیر است. و شهروندی با سه عنصر مدنی، سیاسی و اجتماعی پیوند می خورد. یعنی شهروند در جامعه و کشور از آزادی های مدنی، از حقوق اجتماعی و سیاسی برخوردار میباشد.

وقتی در افغانستان رئیس جمهور و دولتی بخواهد که دولت مدرن ملی را شکل دهد و یا مرحلۀ دولت-ملت سازی را بسوی کمال ببرد، تحول جامعه از رعیت و وطندار به شهروند، از وظایف و وجایب اساسی و اصلی وی است.

وقتی اشرف غنی احمدزی ناسازگاری خود را با واژۀ شهروند ابراز می کند، این نگرانی ایجاد می شود که خدای ناخواسته پروفیسور قرن بیست و یک و برگشته از جامعۀ لیبرال غربی و شهروند این جامعه اگر بریاست جمهوری افغانستان برسد، بجای جامعۀ شهروندی، جامعۀ ارباب رعیتی بسازد. خود را به ذات همایونی ملوکانه و مردم را به رعیت و وطندار گوش به فرمان خود تبدیل کند.

من خواهان جامعۀ شهروندی در افغانستان هستم. هر نامزد انتخابات ریاست جمهوری که با واژه و مقولۀ "شهروند" مشکل داشته باشد، من با او مشکل دارم. من در سدۀ 21، عصر ماهواره و کمپیوتر، عصر شهروندی و جهانی شدن نمی خواهم در افغانستان فردی رئیس جمهور باشد، که جامعه را از شهروند به رعیت برگرداند و نظام اجتماعی ارباب رعیتی به شیوۀ نظام ارباب رعیتی قرون وسطی بسازد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد اکرام اندیشمند