پيدايش كار، تحول و چگونگي حقوق كار

٦ جدی (دی) ١٣٨٥

جهان امروز، جهاني است تشريفاتي به هر چه كه اتفاق مي‌افتد نامي مي‌نهد و روزي را با آن نام مسما مي‌كند، هر سال كه آن روز تكرار مي‌گردد، گرد مي‌آيند در باره آن روز مرثيه و يا مدحيه مي‌خوانند و مي سرايند، اگر كساني هم بخواهد در مورد تحقيق كنند رجوع مي‌كنند به كتب گذشته تا ببينند كه در مورد اين روز چه گفته شده است پس از ياداشت برداري تحقيقي را در بارة آن روز به ثبت مي‌رسانند به باور شان به حجم معنوي آن روز افزوده‌اند در حالي‌كه مشكل جهان و بحران جهاني از نظر بيروني و فزيكي قابل مشاهده است بهتر است كه مشكلات جهان را در زندگي بجوئيم بازي كردن بازبان، عقايد و ايده‌ها مشكل جهان ما را حل نمي‌كند بلكه مشكلات را بحراني تر خواهد كرد. كار و حقوق كار و روزكارگر از اين امر مثتثنا نيست درباره اين روز ( روزكارگر) كنفرانس‌هاي ملي، بين‌المللي به راه انداخته مي‌شود نويسندگان، پژوهشگران، حقوق دانان اوراق روز نامه‌ها، مجله‌ها و ساير رسانه‌ها را پر‌مي‌كنند مگر اين‌همه مصارف گزاف معناي فراتر از تجليل را ندارد فقط از روزكارگر و براي همين روز كه با روزكارگر نامگذاري شده تجليل به ميان مي‌آيد و بس. ميليون‌ها كارگر كه در وضعيت رقت بار در جهان به سرمي برند بزرگان زمين به آنان التفات نمي‌كنند و اين بزرگان سرمايه دار كه قدرت و زندگي در تصرف شان است. فقط نام اين روز را دوست دارند نه كارگر را، زيرا اين نام و تجليل  از اين نامگذاري بهترين راهي است كه براي غافل كردن كارگر و كتمان وضعيت زندگي كارگر به‌كار مي‌رود. در جهان ما كاري كارگر، زحمت كارگر و توليدات يك كارگر به‌خاطر سود اندوزي بيشتر مالك در نظر گرفته مي‌شود، و به آن ارزش مي‌د‌هند. حق جسم، حق زندگي، حق لذت از زندگي و حق رفاهي كارگر به كلي فراموش مي‌گردد هم‌چونين دست رنجي را كه به كارگر مي‌پردازند حقوق مادي است كه از طرف مالكان ابزار توليد تعيين مي‌گردد. روابط طرفين در تعيين اين حقوق مادي چندان در نظر گرفته نمي‌شود، زيرا تعيين نرخ همه چيز بستگي دارد به توافق سرمايه داران، كارگران چيزي فراتر از اشياء نيست كه بين سرمايه داران تبادله مي‌گردد اگر چه ليبراليسم ادعا دارد كه زندگي رفاهي كارگران را تأمين كرده است؛ مگر هنوز هم زندگي كارگر زندگي مشكل زا و بحراني است.

نه تنها دركشور‌هاي جهان سومي بلكه در كشورهاي غربي و مدرن نيز وضعيت زندگي كارگر اعم از زن و مرد رقت بار است.

 كار: اگر بگذريم از معناي لغوي كلمة كار و همچونين مفهوم و معناي اصطلاحي و حقوقي‌ آنرا نيز در نظر نگيرم كه هر مكتب سياسي فلسفي بنابه برداشت شان تعريف حقوقي از كار كرده‌اند به اين نتيجة كلي در باره كار خواهيم رسيد؛ كه هر آنچه آفريده شده در فعاليت به سر مي‌برد و بدون فعاليت تداوم آفرينش‌اش قطع گشته و نابود مي‌گردد؛ بناءً براي تداوم و ماندن، تكامل و بهترشدن بايد فعاليت كرد. انسان نيز از آغاز پيدايش كار و فعاليت كرده و براي ادامة زندگي ناگزير بوده كه تلاش و كوشش كند. تا انسان در روي زمين هست و زندگي ادامه دارد، فعاليت و كار اساس و بقاي اين روند خواهد بود در غير آن هستي انسان به نيستي تبديل خواهد شد.(1) در جهان نه تنها كه انسان در كار و فعاليت است بلكه كل نظام هستي فعاليت مي‌كند اين فعاليت كه چه نوع است فرق مي‌كند. بنابر اين تمام فعاليت‌هاي انسان از هر نوع كه است جزء از فعاليت نظام كل جهان و هستي است البته اين فعاليت و كار ارتباط به حقوق كار نمي‌گيرد؛ بلكه جوهر كار را روشن مي‌سازد و آشكار مي‌سازد كه هستي جهان و زندگي انسان با فعاليت و كار ادامه مي‌يابد.(2)

 انسان و كار: كار همزاد انساني و زندگي است اما كار انسان با كار ديگر  زنده جان‌ها فرق دارد شايد يكي از ويژه‌گي‌هاي تفاوت و زندگي عالي انسان در طول تاريخ كاري باشد، كه انسان انجام داده‌است. زنده جان‌هاي ديگر با فعاليت فقط از گرسنگي خود شان را نجات داده مگر انسان بر علاوه از گرسنگي با كار ابزار نيز ساخته است و اين ابزار كيفيت و كميت كار را ديگر گون كرده و زمينه مقابله را با هر نوع خطر، كه انسان را تهديد مي‌كرد براي انسان با كار فراهم شد كه سبب برتري انسان از ساير حيوانات گرديد. و دوره‌هاي متنوع زندگي و حيات با كار رونما گرديد؛ اما با پيدايش طبقات رفته- رفته در روند كار و فعاليت انساني تفاوت و تحول پديد آمد به اين معني كه بايد كار كند؟ و كه از اين كار سود ببرد؟ و چگونگي در كار به ميان آمد و زندگي روابط و معناي ديگري پيدا كرد كه با زندگي قبلي انسان فرق داشت. جريان كار از جوهر و فعاليت كلي دورشده بر اساس روابط معني و مفهوم حقوقي پيدا كرد، البته نه مفهوم حقوقي‌اي كه بتواند مزاياي زندگي همسان و تاحد برابر انساني را فراهم كند؛ بلكه زندگي‌هاي ناهمسان و ناهم گون را حق زيستن بخشيد كه اين حقوق و تعيين گذاري چونين حقوق بر كار و در آمد كار از حقوق ثابت بر خودار نبوده و نيست و بنا به طرز فكر قدرت‌هاي موجوده هرزمان تحول پذيرفته و ديگرگون شده و گاهي هم خشونت‌هاي طبقاتي را فراهم كرده است.

 پيدايش كار: اگر جوهر و مفهوم كلي كار را در نظر نگيريم و كار را به مثابه فعاليت بدانيم كه اساس آن روي روابط بر اقرار است، بايد گفت كه كار در چونين مفهوم پس از تصرف و تقسيم زمين و به ميان آمدن ملكيت عرض وجود كرده است يعني قبل از آن همه كس كار مي‌كرد و كار هر كس ارتباط  مي‌گرفت به خودش.

ترس از گرسنگي امكان داشت مگر فقر و مفهوم فقر در ميان نبود، بناءً فقر وقتي مفهوم يافت كه ملكيت و مأمن اقتصادي در زندگي انسان ارزش پيدا كرد، اين‌جاست كه انسان آغاز كاري تازه را تجربه مي‌كند و بسيار انسان‌ها در رده ابزار و اشياء قرار مي‌گيرند و جزء از ملكيت مي‌شوند و صاحب‌ها و مالكان حقوق فراتر از ديگران مي‌يابند، و براي همه چيز حقوق تعيين مي‌كنند. از اين به بعد كار مفاهيم حقوقي را به خود مي‌گيرد اگر چه حقوق كه امروز در نظر است ‌آن روزگار مفهوم امروزي‌اش را نداشت با اين‌هم كار يك امر حقوقي بوده كه حدود اين حقوق فقط در اختيار مالك و كار فرما بود كه چگونه اين روابط را توجيه كند خواه بر اساس اجبار استوار مي‌گردد يا بر اساس ترحم در هر دو صورت جزء اختيار ذاتي مالك و كارفرما بود. كه كارگر در هر وضعيت بايد مديون مالكش مي‌بود، در چونين حالت كار امر حقوقي يك طرفه بود اگر چه امروز اساس حقوق را طرفيني بودن آن واضح مي‌سازد. مگرهميشه اين طور نبوده و حقوق بيشتر يك جانبه و يك طرفه پياده مي‌شد؛ زيرا حدود حق و حق به جانب بودن تنها به اشخاص محدود ارتباط مي‌گرفت، طوري‌كه اين اشخاص مالك اشيا و اشخاص ديگر بودند، مالك حقوق شان نيز بودند. حقوق كار نه از كارگر بلكه از كارفرما بود فقط كارگر غذاي بخور و نمير دريافت مي‌كرد، زندگي و روابط زندگيش با ابزار و محل كه در آن كار مي‌كرد برقرار بود.  فراتر از اين حق نداشت به كار به حيث ارزش و انرژي بيولوژيكي كه يك انسان در هنگام فعاليت به مصرف مي‌رساند، ديده نمي‌شد با نفرت به كارگر مي‌نگريستند كه به نام‌هاي مزدور، نوكر، خدمتكارو... ياد مي‌شد. از نظر كاست يا طبقه اجتماعي در حد بسيار پائين اجتماعي مي‌زيستند. چونين طبقه بندي پيشينة تاريخي دارد در بين تمام نظريات اجتماعي قديم به نظر مي‌رسد. براي مالك سود كار در نظر گرفته مي‌شد فرق نداشت اگر هزاران كارگر فداي اين سود گردد مي‌توان ادعا كرد كه آغاز و پيدايش كار به مفهوم خاص كار، بار منفي داشته و براي كارگر ستم‌آور و زجر دهنده بوده كه در طي قرن‌هاي متمادي كارگر را چونين نگرش اجتماعي- حقوقي آزرده و در رده بسيار پائين اجتماعي قرارش داده است، يعني مزدوران.

مي‌توان كار را به (كارمستقل) و (كار غير مستقل) يعني كاري كه  در خدمت ديگران انجام مي‌گيرد تقسيم كرد.

در آغاز زندگي هركس ممكن براي خود كار مي‌كرد، اگر هركس براي خود هم كار نمي‌كرد براي جمع كار مي‌كرد، كه در آن‌ وقت مزد، پاداش و مزدور هم معني نداشت خوشبختانه هنوز هم در هر جامعه‌اي، گروه فراواني از افراد براي خود و به‌حساب خود كار مي‌كنند همانند پيشه وران، كشاورزان در روستا ها و صاحبان مشاغل آزاد (وكيلان دادگستري، پزشكان و غيره)(3) بناءً فعاليت اين گروه يا اين گونه افراد در حقيقت تابع قوانين كار نيست. و اختيار كار كردن و نكردن به خودشان برمي‌گرد و سود، مزد، توليد، و رابطه توليد، كارگر و رابطه آن با كارفرما يا مالك معني ندارد، و چونين روابط وجود ندارد. خوشبختانه جامعه هنوز هم از اين گونه افراد دارد كه براي خودشان كار مي‌كند و خدمات شان ارتباط مي‌گيرد به خودشان. فعاليت اين چونين اشخاص در چوكات كاري كه موضوع بحث از روز كارگر و كاري كارگر است نمي‌گنجد؛ بلكه كار اين اشخاص طبيعي مي‌نمايد.(4) مگر كار در خدمت ديگران از مزاياي كار مستقل برخوردار نيست، معني و مفهوم كار، روزكارگر و حقوق كار ارتباط دارد با كار در خدمت ديگران، بناءً اين چونين كارگران كساني اند، كه نيروي كار خود را در اختيار ديگران مي‌گذارند، اصولاً كار اين‌ها شامل حقوق كار مي‌شود. در چونين كار يك طرف كارگر و جانب ديگر شخص سرمايه دار كه بنابه بر داشت قانون و حقوق امروز  اين شخص يك شخص طبيعي و حقوقي نيز است، كالا هاي را مي‌خواهد توليد كند، براي اين امر به نيرو كار نياز دارد. اين شخص حقوقي مواد خام، ابزار توليد را در اختيار دارد فقط چيزي كه ندارد نيروي كار است. كه اين نيروي كار عبارت از كارگر است كه به آن مي‌توان اشخاص مزد بگير نام نهاد اين افراد غير از نيروي بدني و يا فكري سرماية ديگري ندارند ناگزيرند براي تأمين زندگي خويش نيروي جسمي و فكري شان را در برابر دريافت مزد در اختيار كسي ديگر قرار دهند.

آنچه را كه توليد مي‌كنند ارتباط به خودشان نمي‌گيرد و ارزش توليد شان از مالك و يا سرمايه دار است كه امتياز حقوقي دارد. اينجاست كه رابطه‌اي ميان كارفرما ( شخص كه داراي وسايل كار و سرمايه است) مزد مي‌پردازد و دستور مي‌دهد با كارگر (مزدبگير) كه در خدمت اوست و از دستوراتش پيروي مي‌كند، به وجود مي‌آيد. اين رابطه را مي‌توان رابطه حقوق خواند كه مشمول حقوق كار است، اما اين رابطه در طول تاريخ از نظر چگونگي حقوقي تحول پذيرفته اگر چه در هر دوره از تحولش بخت با كارفرما يا سرمايه دار بوده ولي با آن هم سهولت هاي را  در زندگي كارگر نيز فراهم كرده است.

 پيدايش و تحول حقوق كار

ديري نمي‌گذرد كه يك كارگر به اندازه‌اي كافي، كالا  توليد خواهد كرد كه براي پرداخت  دستمزدش و نيز تأمين هزينه‌اي دستگاه مورد استفاده و ساختماني كه در آن كار مي‌كند، كفايت كند. ديويد ريكاردو 1778- 1823م

اما اوساعاتي بيش از آن اندازه كه احتيا جاتش اقتضاء دارد كار مي‌كند، در نتيجه، كار فرماي سرمايه دار، ارزش ساعت‌هاي اضافي را از آن خود مي‌كند. ماركس 1818- 1883م.

چنانكه اشاره شد « رابطه كار» بين انسان‌ها وقتي پديدار شد كه برخي افراد به فكر استفاده و بهره كشي نيروي كار هم‌نوعان خود افتادند. اين روند گاهي جنبه استثمار داشت كه در نهايت به برده داري منجر شد.5  در اين هنگام، كاركه عبارت است از نيروي انساني اين نيرويي شخصي انساني نيز در رده ملكيت ديگران درآمد و در طول تاريخ از اين نيرو انساني قويتر ها استفاده سؤ كردند، اين روال تا عصر صنعتي ادامه يافت و توأم كارگر ( اجير، برده، نوكر، خدمتگار، مزدور) با خشونت تحت ستم و شكنجة كارفرما يا مالك اش قرار مي‌گرفت. اگر در تاريخ براي روشن شدن اين امر واقع پالي و ورق پالي كنيم هزاران نوع خشونت را در هر گوشه و كنار، در بالاي زمين فيودالان، در دربار پادشاهان و ... مي‌توان يافت، خيلي دور نمي‌رويم ديوار زنبورك شاه و زنبيلك شاه در كابل نشاني از ستمگري است كه بر كارگر رفته است استخوان انسان از درون ديوار گاهي نمايان مي‌شود، نمايانگر اين است كساني‌كه در هنگام كار ضعف نشان مي‌دادند آنان را به حكم شاه زنده در بين گل گور مي‌كردند. بسا اعظيم ترين آثار انساني در جهان نمايانگر ظلم سلاطين است كه با شكنجه و ستم توسط كارگران بدون دريافت حقوق مادي و انساني ساخته شده است. امروز از چونين آثار به حيث نماد تمدن و مدنيت نامبرده مي‌شود مانند قبر فراعنه مصر، ديوار چين و... ادامة چونين خشونت ها بالاي بردگان (كارگران) خشونت طرفيني را تشديد بخشيد و بردگان در گوشه و كنار جهان براي دست يافتن به حقوق شان دست به جنگ زدند، مانند جنگ سپارتاكوس در برابر اسبتدادگران رومي و مزدك در برابر انوشيروان؛ مگر بدبختانه هيچ كدام به پيروزي نرسيد. با اين‌هم نگرش هاي را توانستند  در زمينه ايجاد كنند بالاخره در قرن 19 و آغاز قرن بيستم فلسفه ماركسيسم و حركت سياسي ماركسيست‌ها توانست اتحاديه هاي كارگري را هماهنگ كند و در مقابل فيودال و سرمايه دار به پا بخيزاند. اين حركت اگر چه يك حركت حقوقي نبود به باور برخي ها انقلاب كارگري ماركسيستي يك انقلاب سياسي بود كه توسط سياست‌مداران ماركسيسم- لننسيم به راه انداخته مي‌شد؛ يعني يك جهش سياسي بود نه به راه ا ندازي جريان، تحول و به سازي حقوق كارگر. به باور منتقدان اين روش با پيروزي كارگر، جاي طبقه حاكم را كارگر اشغال مي‌كرد و سرمايه داران وفيودالان مورد ستم قرار مي‌گرفت و از جانب ديگر بازهم كارگر توسط دولت استثمار مي‌شد. به باور آدم اسميت سرمايه داري در جريان زندگي انساني امري است غير قابل انكار؛ بناءً هر دست كاري به اين جريان براي بهتر شدن، جريان زندگي را بهتر نمي‌سازد بلكه با مانع شدن و مانع قراردادن در مقابل زندگي، زندگي براي فراخي و توسعه ناگزير است منفجر شود با اين‌هم انقلاب ماركسيستي و نظريات ماركس توانست مبارزان حقوق كار را در عرصه سياسي، اجتماعي و  حقوقي در قرن 19 و قرن بيستم وارد ميدان كند و بسا‌ نگرش هاي فيودالي و استبدادي را  نسبت به حقوق كارگر دگرگون كند، و هم چونين اين باور را به كارگر بخشيد كه او جزء اشيا، وسايل توليد و نيروي توليد سرمايه دار نيست، مانند سرمايه دار حقوق نقض نشدني دارد. در صورت كه بگذريم از حركت سياسي كمونيستي در روسيه و چين كه امروز گونه هاي استبداد و تماميت خواهي را گرفته اند ولي آراي فلسفي ماركس در زمينه كار، حقوق كار و بهتر شدن زندگي كار جايگاة فلسفي اش را به مثابه يك جريان در قر 19 و 20 دارد. بيشتر ماركس كار و حقوق كارگر را از نظر اقتصاد، توليد و دست مزد بررسي كرده است.

با روي‌كار آمدن عصر صنعتي وسايل توليد دگرگون شد، روابط كارگر و كارفرما را نيز بر هم زد زيرا كارگر مي‌بايستي ظرفيت هاي لازم را براي كار كردن در كارخانه مي‌داشت در اين موقع اكثري كارگران، كارشان را از دست دادند؛ اما تجمع كارگران در كارخانه ها سبب تشكل اتحاديه هاي صنفي گرديد كه اين امر منجر به اعتراضات كارگران در برابر دولت و سرمايه داران براي سهولت هاي كاري، حقوق انساني شان و رفاة اجتماعي گرديد كه تا اندازه تحولات حقوقي را در رابطه بين كارگر و كارفرما ايجاد كرد؛ ولي در نتيجه با صنعتي شدن جهان توليدات، بيكاران زياد شد و رقابت بين كارگران به‌خاطر كار يافتن به راه افتيد. كه در اينجا سرمايه دار سود برد؛ زيرا براي پذيرفتن كارگر شرايط سخت تر و مزدكمتري را وضع كرد. كارگر هم ناگزير بود كه به چونين شرايط و رقابت تن دردهد. مي‌توان چونين استنباط كرد كه فقط كارگر در موقع روابط  از مقررات حقوقي برخوردار شده بود ولي در سطح زندگي كارگر تغيير نيامد حتي بسيار شغل ها از بين رفت و تعداد زيادي از افراد مشاغل بر گروه كارگران پيوست، دكتر گراپن ضمن مطالعه موقعيت كارگران در آغاز قرن نوزدهم نوشت: « به كارگر در مبادله كارش چيزي داده نشده ا ست، زيستن براي او اين است كه نميرد دست مزدش رضايت بخش و كافي نيست، غذايش از نان و سيب زميني (كچالو) تشكيل مي‌شود. وسيلة زندگانيش از ساير مردم اجتماع كمتر است.» 7  از اين دست نوشته‌اي مستند گراپن مي‌توان چونين برداشت كرد كه فقط كارگر اين حق را پيدا كرده بود كه در هنگام كار اعتراض كند، دست از كار بكشد، و كارفرما نتواند بالايش به اجبار كار كند يعني از ملكيت بر آمده و داراي حقوق قرار دادي شد.

ظلم بي حد و حصركه بر كارگران به ويژه برزنان و كودكان در هنگام كار كردن صورت مي‌گرفت و ناهنجاري‌هاي غير انساني را صنايع و كار خانه‌ها در جامعه به خصوص در زندگي كارگران به وجود آورد، قانون گذاران را ناگزير ساخت كه در روابط كارگر و كار فرما مداخله كند. انگستان نخستين مقررات كار را در سال 1802 وضع كرد كه ساعات كار كودكان را محدود مي‌كرد، در سال 1833 قانون كار ديگري در باره كاهش ساعات كار، ممنوعيت كار در شب و بازرسي تصويب شد. و به سال 1843 پارلمان اين كشور قانوني وضع كرد كه به كارگماردن زنان و كودكان كمتر از ده سال را در معادن و كارهاي زير زميني جلوگيري مي‌كرد.

در فرانسه تصويب قانون 22 مارس 1841 اگر چه به مخالفت ارباب صنايع مقابل شد، بازهم توانست سهولت‌هاي را در زمينه حقوق كار و زندگي كارگري فراهم گرداند، از جمله به كارگيري كودكان كمتر از 8 سال را ممنوع كرده و مدت كار روزانة كارگران 8 تا 12 ساله را به 8 ساعت و كارگران 12 تا 16 ساله را به 12 ساعت كاهش داد و يك روز را به عنوان تعطيل هفتگي مقرر نمود. در 21 مارس 1884 به موجب قانون ديگري، آزادي تشكل‌هاي كارگري اعلام شد و قانونگذار فرانسوي آزادي سنديكايي را به رسميت شناخت. بعد از اين تحولات روند قانونگذاري كار، شتاب و جديت بيشتري به خود ديد و مقرراتي در مورد ساعات كار، تعطيلي هفتگي، مرخصي‌ها، حق اعتصاب، حق انعقاد پيمان‌هاي جمعي و بهبود ديگر شرايط كار وضع و تدوين گرديد؛ اما اين همه تحول در راستاي حقوق كار و مقررات كار نتيجة سعي و كوشش آزادي خواهانه‌يي بود كه به وسيله فيلسوفان و مبارزان سياسي ابراز مي‌شد. اين عامل هر چند نسبت به عامل ديگر كه عبارت از نقش خود كارگران است فرعي مي‌نمود مگر در بيداري كارگران و آگاهي آنها از حقوق شان اثري چشم گيري داشت. چنانگه انقلابيون فرانسه نظريات فلسفي ژان ژاك رسوراپاس مي‌داشتند، به ويژه اين اشعار رسو را كه «انسان آزاد آفريده شد مگر هم جا در بند و زنجير است.» بنابر اين آراي مبارزان سياسي و فيلسوفان آ‍زاد انديش توانست كه آگاهي كارگر را نسبت به حقوق‌اش كامل گرداند، تا اينكه كارگران توانست تا با موضع گيري‌‌هاي دسته جمعي و سرسختانه حقوق كار را توسعه دهند و نقش شان را در تعيين سرنوشت سياسي و اقتصادي يك كشور تبارز دهند. همين فعاليت و زحمت كارگران بود كه دولتها و به خصوص نامزد‌هاي انتخاباتي و احزاب سياسي را متوجه ساخت و كوشيدند تا از حقوق كارگران حمايت كنند.

ليبراليست‌ها كه اصل اصالت فرد برابري و تساوي را به راه انداختند در زندگي كارگر صدمه وارد كردند، اين نظر چونين توجيه مي‌شد كه رابطه بين كارگر و كار  فرما امري است شخصي نبايد دولت مداخله كند. اين شعار هرگز جنبه عملي نيافت و تساوي عملي واقعي هرگز بين كارگر  و كار فرما بر قرار نشد. كار فرمايان همواره به دنبال كارگري مي‌گشت كه سطع توقع‌اش پاين باشد و در شناخت و احياي حقوق خود نيز ناتوان باشد و اگر كارگري جرئت جسارت به خرچ مي‌داد و از حقوق ثابت خويش دفاع مي‌كرد. دولت نيز به اين استناد كه مسئله مورد اختلاف كاملاً جنبه شخصي و فردي و خصوصي دارد از كارگر حمايت نمي‌كرد، بنابراين اين رابطه استثماري كه از نظر اصالت فرد براي كار فرما و سرمايه داران توجيه مي‌شد و دولت هم حمايت مي‌كرد، سبب خشونت كارگران گرديد كه اين نزاع كارگري در بيشتري كشورهاي اروپايي مثل فرانسه، امريكا و انگلستان رخ داد به طور نمونه در امريكا در روز اول ماه مه سال 1886 عده زيادي از كارگران تنها به جرم محدود كردن ساعت كار به 8 ساعت در روز به علت اعتصابات و نظاهرات مورد حمله نيروي انتظامي قرار گرفت و عده كشته شدند. تمام اين حركات كارگري دست به دست هم داده و زمينه باز تر و وسيع تري در حقوق كار و مقررات كار را فراهم كرد تا اين‌كه نظر دولت رفاهي به ميان آمد و حمايت از حقوق كار امر قانوني گرديد، ولي آن چنان كه لازم است در زندگي كارگر و حقوق كار هنوزهم موفقيت قانع كننده‌اي به چشم نمي‌خورد در هركجاي جهان از نيروي كارگر استفاده سؤ مي‌شود و كارگر بنا به نيازمنديي كه در زندگي امروزي دارد حقوق دريافت نمي‌كند. به خصوص در كشور‌هاي جهان سوم كه سرمايه داران هر آن سرمايه گذاري مي‌كند براي اين‌كه توقع مادي كارگر بسيار پاين است. از چندين نمونه چونين سرمايه گذاري‌ها مي‌توان در مركز شهر كابل ياد كرد كه يك كارگر روزانه با كار طاقت فرسا و بدون نان روزانه يعني نان هم بايد از بودجه شخصي‌اش بخورد به صد الي 150 افغاني در كار‌هاي ساختماني به كارگماشته مي‌شود. اين چونين كارگماري كاملاً استفاده سؤ از نيروي انساني و نقض حقوق كار است كه توجيه گرهمان نظر و اژونه اصالت فرد است و دولت افغانستان خاموشانه نگاه مي‌كند و هيچ توجه  و بررسي در تصويب كار كه بين كارگر و كارفرما صورت مي‌گير، دولت ابراز مسئولت نمي‌كند بناءً مي‌توان گفت وضع زندگي كارگر در افغانستان ناگوار است و هم چونين رشد سريع فقر وصنعتي شدن كشور بيكاران بيش از حد را به وجود آورده است. كارگران زيادي از روستاها به شهرها سرازير شده كه بحران بيكاري را اين امر تشديد كرده است. روزانه صدها نفر در چار راهي‌ها تا ساعت ده صبح انتظار مي‌كشند و كار پيدا نمي‌كنند دوباره به خانه‌ها شان بر مي‌گردند اگر براي چند كارگري كار پيدا مي‌شود با بسيار حقوق كم كار مي‌كنند. بايد دولت افغانستان در اين راستا توجه كند سرمايه داران خارجي كه در اين كشور سرمايه گذاري مي‌كند و كارگر به كار مي‌گمارد مقررات و قرارداد شان را بررسي كرده در زمينه دخالت كند تا زمينه حقوق بهتر براي كارگر فراهم گردد و همچونين معيارهاي بين المللي حقوق كار در كشور پياده گردد.

 منابع

1. حقوق كار ابوالفضل رنجبر چاپ سوم 1380 چاپ (مجد)

  1. صفحه 12
  2. پيشين صفحه 14
  3. پيشين صفحه 15

 2. تاريخ فلسفه غرب ديو رابيسون و جودي گراوز ترجمه و پژوهش شهاب الدين عباسي چاپ اول 1384 چاپ و صحافي بهمن.

  1. صفحه 94

 3. حقوق كار دكتر سيد عزت الله عراقي چاپ سوم 1383 چاپ مهرقم.

5.  صفحه 13

 4. سرمايه جلد دوم كارل ماركس ناشر: فريدريش انگلس. مترجم ايرج اسكندري انتشارات حزب توده ايران سال 1357

6. صفحه 306

 5. حقوق كار منصور اباذري قومشي چاپ دوم 1381 انتشارات بهنام.

7.  صفحه 16

8.  پيشين صفحه 13







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

Mobina25.11.2022 - 09:49

 سلام عالیه حتی میتونم واسه پروژم ازش استفاده کنم

مهسا08.11.2016 - 14:42

  عالـــــــــیــــــــــــــ بود

بسم الله29.08.2016 - 16:45

  بسیار عالی

خلیل28.03.2016 - 04:51

  ممنون بسیار عالی

ممهسا23.11.2015 - 06:47

  چرا مطلبی راجع به نهضت کارگری نیست؟؟؟!!!!!!!

عبدالله احراری20.10.2015 - 07:04

 بسیار گفتنهای خوب وقابل خواندن .

shakib18.06.2015 - 13:11

 عالی

سید محمود علوی13.06.2015 - 10:14

  سلام خیلی خوب بود از آن میتوانم در پروژه دانشگاه ام استفاده کنم

hadiyeh hadis06.11.2014 - 11:18

  tnx malomat khobi bod

فهیم23.09.2014 - 04:56

  خیلی عالی بود در سمیناری که دارم. از این استفاده میکنم.خیلی ممنون

ساني31.07.2014 - 12:28

  خوبه ميتونم واسه تحقيقم ازش استفاده كنم

فرحناز25.07.2014 - 15:01

  سلام ممنونم از لطفت عالی بودی گلم
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد یعقوب یسنا