تطورتاریخی اخلاق – بخش یکم

١٨ میزان (مهر) ١٣٨٥

کردار وگفتار انسان همواره در سلوکش تبارز می کنند که این را می توان به سلوک اخلاقی وحقوقی توجیه کرد. ازنظر دیداری وکرداری این دو سلوک آدمی در روابط تنگاتنگ قرار دارند مگر از نظربرخی فلاسفه گاه متناقض هم پنداشته شده اند. باید گفت که همه تلاش دین و فلسفه سخن پردازی و تاکیدی، برکمال اخلاقی وحقوقی آدمی است. این مقاله نگرش کوتاه بر روند نسبی تاریخی اخلاق وروابط اخلاقی بادین، حقوق و فلسفه می باشد.

اخلاق

اگراین امر را بپزیریم که فعالیت آدمی به وسیلهء نظام پیچیده ازنظر ربط وقواعد تنظیم شده و از زمانه های دور تا به امروز به نوعی در ذهن نسل آدمی حفظ شده و برعملکرد انسان تاثیر گسترده را وارد کرده است، بااینهم در هر مرحله ای از تاریخ ما بانظامی ازقواعد تنظیمی و نظم و نسق دهندهء متفاوت مواجه هستیم که از ضوابطه های مختلف تشکیل یافته است. بنابرین می توان پذیرفت که این ضوابط درطول تاریخ دچار تحول کیفی و کمی می گردد. باید گفت هر نظامی در هردوره ای ازتاریخ زندگی بشر یک وحدت اساسی را به ظهور می رساند. به این ترتیب این ضوابط، سلوک ورفتار گروه معینی ازآدمی را دریک دوره ای مفروضی تنظیم می کند با وصف متنوع  بودن ضوابط فعالیت انسانی، انواع مختلف ضوابط، به اعتبار روابط موجود بین آدمی، یک اصل واحد راتبارز می دهد. اصل اخلاق به معنای وسیع کلمه می تواند به صورت یک اصل موضوعی در انواع مختلف روابط و ضوابط کردار آدمی در نظرگرفته شود و به عنوان نمونه مصداق سلوک قرارگیرد. یعنی مفهوم ایکه فعالیت انسان بایست برطبق آن نظم و نسق یابد. چون معیار برای سود و زیان عمل مورد نظرقرار گیرد، که هدف ازاین معیار تأمین ارزش حیات (والا و پست) برای نوع انسان قابل ملاحظه می باشد، حتی اگر درعمل برخی افراد اخلاق را نقض می کند بازهم به گونه ی درعمل و قواعد ذهنی ارزشش را حفظ می کند که این ارزش مجموع ارزش ذهنی و شخصی (قلمرو اخلاق) درزمینه ی رفتار را فراهم می کند. اگر اخلاق راچون تکلیف وجدان درنظرآریم که برای هرفرد ارزش حیات انسان مطرح باشد، ازآنجایی که اخلاق فراتر ازحد و مرز سیاسی و قانون روح انسانیت را هدف قرار می دهد، اخلاق بیشتر از جنبه های اعتقادی و ایمانی افراد ناشی می شود و انسان با مفهوم ذهنی که ازاخلاق دارد نخستین تمییز ارزش حیات اجتماعی اش رانسبت به دیگر موجودات ارزیابی می کند وعمل و کردار انسان نیز برایش معیاراخلاقی پیدامی کند. بنابراین اجتماع های آدمی قبل ازاین که به ساختارهای سیاسی، حقوقی و قانونی دست یافتند، دارای ساختار اخلاقی بودند که چون قدرت بعد، واسطه، حدود و روابط رفتاری بین افراد راتعیین می کرد که این روابط اخلاقی فراورده ای برداشت اعتقادی افراد از جهان و هستی بود که رفتارشان به همین اساس برای همزیستی الزامی است. اگر به زندگی یونانیان قبل ازمیلاد نظرکنیم، آنان باداشتن خدایان متعدد، بسیار آراسته به قواعد  اخلاقی و عرفی بودند اگرچه خدایان شان قواعد اخلاقی را رعایت نمی کردند ولی مردم پابند اخلاق بودند. ازهمین لحاظ گزنوفان به هومرانتقاد می کنند که تمام کردار زشت را به خدایان نسبت داده است. با ظهور فیلسوفان شکاک در یونان باستان اعتقاد مردم به خدایان کم شد و جامعه یه سوی بد اخلاقی گرایید. سوفیست های که اخلاق را فقط از جنبه ی عینی آن بررسی می کردند و به آن منشأ زور وقدرت قایل بودند که قویان برضعیفان الزام کرانه که ازاین بیشتر به اخلاق ارزش نمی دادند این درزمانی بود که سقراط می زیست. سقراط این حرکت سوفیست ها را خطرناک وناشی از نادانی شان می دانست، برای جلوگیری ازاین طرز دید به آموزه های اخلاقی خود پراداخت و خواست تا خلاء بی اعتقادی به خدایان را باآموزه ی اخلاقی اش پرکند وتحول درونی ووجدانی در افراد ایجاد کند که ناشی از دانایی باشد. به باور سقراط اخلاق فضیلت به حساب میرفت اگرچه حکومت آن وقت سقراط رابخاطر بد اخلاق ساختن جوانان و مردم دستگیرکرد. یعنی سقراط را ازجمله ی سوفیست ها دانست، باآنکه سقراط مخالف سوفیست ها بود پس ازسقراط افلاطون وارسطو روش اخلاقی اورا دنبال کردند. افلاطون اخلاق رامعادل زیبایی  می دانست وارسطو اراده را هم بادانایی که برای اخلاق سقراط درنظرگرفته بود افزود. یعنی به باور ارسطو از دانایی بدون اراده چیزی ساخته نیست. برخی ها فعل اخلاق را ازنظرعاطفی ونوع دوستی قابل پذیرش می دانند ازجمله"مها تما گاندی" معتقد به امر عاطفی اخلاق بود که به باور او در دنیا یک نیروی نیکی وجود دارد و آن تسلط برخویشتن و دوست داشتن دیگران است. چنانکه می گوید درتمام اقدامات، من ازمحبت تغییر ناپذیرم، از جامعه ی بشری ناشی می شود".

کانت معتقد به امر وجدانی اخلاق می باشد اوباتفکیک عقل نظری وعقل عملی اخلاقیات را ازمقوله عقل عمل می دانست واز فعل اخلاقی راتکلیف تلقی می کرد که ازوجدان سرچشمه می گیرد یعنی امور که توجیه آن بامعیار های تجربی ممکن نیست.

 جرمیبنتام وبرتراندراسل نماینده ی نظریه ای سودمندی اخلاق است ازاین منظر اخلاق"خود پرستی عاقلانه" به نظرراسل هرانسان هوشمندی که قوه ی تشخیص منافع ومصلحت خودرا داراست، می کوشد منفعت خویش رابامنافع دیگران سازگارکند.

باآنکه به این امر آگاهیم که اخلاق وعادت ازدیرباز دراجتماع انسان به عنوان ارزش وفضیلت حیات جاداشته است به این فکر نیز خواهیم افتید کی آیا اخلاق به یک فضیلت ثابت وماورایی است ومانند،بساپدیده های اجتماعی ومسایل سلوک آدمی قابل تغییر ونسبی است؟

اگرچه اخلاق دارای ابعاد امری وحکمی است که برای اجرای عمل،گاهی صادر می شود وعدم اجرا ی این عمل باعث این می شود که به آن شخص بگوییم بد اخلاقی کرد چون این حکم پشتوانه ای قانون ندارد مجازات هم ندارد باآنکه ارزش این حکم نیزقابل ثبوت نیست که بگوییم صادرکننده ای امربه حق است یااجرانکننده ای این حکم اگر ازجنبه حکمی اخلاق بگذاریم گاهی فعل شخص در روابطش بادیگران یا درطرز سلوکش که خیلی هم جنبه ی شخصی داشته باشد سر می زند اگرچه ارتباط به مانداشته باشد ارزش ومعیار اخلاق که درذهن ماست به آن شخص می گوییم،چقدر بد اخلاق است این را ازمنظر اصل اخلاقی می توان ازآداب دانست که برای حفظ وسلامت نوع مفید است،که این مفید برای گروه معینی قابل پذیرش است در درازای روزگار ماقبل صنعتی اخلاق وعادات چنان به کندی تغییرمی یابندکه هرگز انسان احساس تغییرش را نمیتوانست،انگار انسان بایک معیارثابت اخلاقی روبه رو بود که برایش ارزش فناپذیر داشت،مگر ما امروز تغییرپذیری خوبیها ونسبیت سیال اخلاق را خوبی یا بدی حس می توانیم، ناگزیریم،اصل دنیوی بودن وفنا پذیری اخلاق وتعلق آن را به مبانی متغییرحیات انسانی بپذیریم، بادرک این واقعیت موفق خواهیم شد تا استفاده ای خوب ازاخلاق برای حیات و اجتماع کرده باشیم،درصورت پذیرفتن صددرصد جزمی اخلاق،روابط اجتماع بیش از تصور دیگر گون واختلافات حیاتی تشدید خواهد شد ؛ زیرا ازسوی توسعه وپیش رفت روند زندگی درهمه عرصه ها وازجانب هم ازدست دادن اجتماع ارزش کهن برایش سنگین خواهد بود آنچه که مارا ازیاس وآشوب برحذر می دارد آموزش نوین اخلاق را بامعیار های سیال اخلاقی که سازگار باتوسعه ی روند زندگی است قبول کنیم چنان که دیده می شود در روزگار ما اخلاق وعادات مانند ابرها که در برابر بادهای سرکش پراکنده می شوند درتغییرند،مبانی اخلاق وعادات دیرین را که حافظ انسان که آغازش رابه یادنمی آورد، در برابر چشمانش درهم می ریزد انگار که اخلاق وعادت وجود نداشت.

اکنون که صفت جوانمردی وهنر مفاهیم وشیوه ای دیگر می یابند اوصاف در ادبیات بازیبایی ها که دیروز توصیف آن تابو بود سروکار می یابد وارزش هنریش باچنین معیار ها سنجیده می شود یعنی روال ارزشی که هر آن ارزش به گفته هراکلیتوس درحال شدن است این دستور نیچه که نباید بازنان مهربانی کرد" دارد برای"پرستش جنس لطیف جابازمی کند"

ویل دورانت درباره ی تغییربیش از حد روش اخلاقی که در خانواده های رونما می گردد چنین می گوید در خانواده که روزگاری مهرگرم اخلاقی وپایه ی نظم اجتماعی بود،تسلیم فردیت زندگانی صنعتی شهری می گردد وبیش از یک نسل دوام نمی آورده ،خانه های که بارنج وزحمت برای پناه دادن دختران وپسران بنامی شود خالی وساکت می ماند وفرزندان برای کسب نان به هرگوشه ای پراکنده می شوند وپدران ومادران درخانه های حزن انگیز خود تنهامی نشینند.

بااین تحول بزرگی که اخلاق وعادت ما دستخوش آن می شود وروش ها وارزش ها ازشیوه های منطقه ای ومحلی برای ارزش های جهانشمول جابازمی کند جوانان مغرورانه این روند را خوش آمدید می گویند،اگرچه پیران درپی تخطیۀ ونکوهش آن می آیند. به باور ویلدورانت زندگی از نظر اخلاقی دو دوره دارد دوره ی نخستین فرورفتن درلزت وشهوات است ودوره ی دوم پند ونصیحت به دیگران که این روند برمی گردد به ساختمان بیولوژیکی زنده ؛ زیرا درآغاز جوانی،حیات سرعت می یابد وموجود را متوجه عضوش می سازد، می توان گفت امیال طوفان می کند، دردوره ی دوم سرعت حیات روبه کندی می نهد ومزاج تغییر می کند این وقت است که پیران دیگر برجوانان نمی بخشایند ازاین نگاه می توانیم برداشت کنیم که معیار ورعایت اخلاقی باسن وسال ما نیز ارتباط می گیرد،آیا تاکید اخلاقی را ازنظر پیران بپذیریم ومرتکب شد ن جوانان را به محرمات اخلاقی محکوم کنیم یابهتر این خواهد بود نه افراط پیران راپذیرفت ونه افراط جوانان را ؛ بلکه براین بکوشیم تا هماهنگی بین این دودوره ای عمر ایجاد کنیم تااز مزایای اخلاقی برای حفظ وسلامت نوع برخوردار گردیم ؛ زیرا به باورکانت که یکی ازاخلاق گرایان فلسفی عصر انسان است هدف اخلاق منزه سازی وجدان انسان می باشد که برای سلامت نوع انسان بر انسان تکلیف رعایت اخلاق می گذارد که با آن تکلیف اخلاق می گویم به اخلاق تکلیف می گوییم که اخلاق ازآداب ورسوم که برای عمل واجرای آن وعظ وتبلیغ کمتر صورت می گیرد وبه حیث عادت بدان عمل می شود یعنی به وعظ وتبلیغ احتیاج کمتر دارد ؛ اما اخلاق عبارت ازآدابی است که درباره ی  آن وعظ وتبلیغ فراوان صورت می گیرد وعمل بدان کمتر است، اخلاق یعنی وظایف که اجرای آن رافقط ازدیگران چون تکلیف توقع داریم ودر اجرای آن خود را کمتر مکلف می دانیم

نسبیت اخلاق

قوانین اخلاقی درزمانها ومکانها دچار تغییر وتبدیلند. گاهی هم از نظر جغرافیایی درمکان های مختلف به قوانین اخلاقی بر می خوریم که درباور یک قوم دریک مکان مشخص قوانین که ارزش اخلاقی دارند بر خلاف باور قوم دیگر ودرمکان دیگر این قوانین بد اخلاقی محسوب می شود طوری که نزد یهودیان واعراب قدیم تکفل مخارج زنان متعدد امری اخلاقی بود زیرا رسم برآن جاری بوده مضر به مصالح نوع محسوب نمی شد. درحقیقت تعداد زوجات درزمان جنگ نوعی فضلیت است ؛ زیرا برکت وخیر وفرزندان زیاد را به همراه دارد. تک همسری ازنتایج استقرار صلح وآرامش است که درعصر ما از ارزش های اخلاقی و فضیلت زناشوی محسوب می گردد.

کشتن دختران قبل ازظهور اسلام برای اعراب ارزش اخلاقی داشت وبرای برتری مردان زنده به گور کردن دختران نوع فضیلت بود ؛ زیرا زنده ماندن دختر وتولد شدن دختر درخانواده ننگ وخلاف غیرت مردانگی به شمار می رفت درحالیکه این امر بین اریایی ها، یونیان و....... نه تنها خلاف ارزش اخلاقی تلقی می گردید که بازنان ودختران بانوازش برخورد می شد ودرنظم وتصمیم گیری اجتماعی دختران وزنان گاهی سهم ارزنده داشتند. شرقیان به علامت احترام کلاه به سر میگذارند وغربیان برای آدای احترام آن را برمی دارند. زن عرب نشان دادن صورت وزن چینی نشان دادن پا را دور ازعفت می داند.

ساکنان ملانزی بنابه گفته ی "دورانت" بیماران وپیران رازنده درخاک می کردند واین امر  را وسیله ای خوبی برای رهای ازبقایای آنان می دانند اهدای تابوت به خویشاوندان پیر درچین امر شایسته محسوب  می شد مخصوصاً اگر خویشا وندان دربستر بیماری بودند.

اسکیموها وقتی که باهم روبه رو می شوند به خاطر ادای احترام واحوال پرسی بینی یکدیگر را بادندان چنان میفشارند که حتی منجر به خون ریزی می شود،قومی دیگری است که برای اجرای احوال پرسی به روی همدیگر تف می اندازند. در بعضی از جزایر سلیمان مردم  بومی بخصوص زنان رامانند خوکان می پرورانند وبرای مهمانهای بزرگ آماده می سازند اگر کسی بخواهد در زمینه تحقیق کند صدها مثال دیگررا می تواند بیابد که برای نمایاندن اینکه امور زشت وناپسند درمکانی دیگری که خوب وپسندیده به شمار می رود ذکر کند چنان که یکی ازصاحب نظران یونان باستان گفته است: اگر آداب ورسوم مقدس سرزمینی را جمع کنید وبخواهید آن مقدار از آداب ورسومی راکه در سرزمینی دیگر زشت وناپسند شمرده می شود ازآن برادارید چیزی بر جای نخواهد ماند.

چنانکه اخلاقی درمکان های مختلف کیفیت مختلف پیدامیکند واین چگونگی مختلف اخلاقی در هر مکان مفید برای نوع پذیرفته می شد درزمانهای مختلف نیز امرسیال بودن اخلاق رامشاهده کردیم اگربخواهیم دوره های مختلف حیات بشری را از دوره هایی آغازکنیم یعنی اززمان صیادی واز انتقال این دوره به دوره ی کشاورزی، ازدوره ی کشاورزی به دوره ی صنعتی وهمچنین ازدوره ای صنعتی به دوره ای پساصنعتی اگرچه ویل دورانت تنها ازدوره ای صنعتی وکشاورزی یاد کرده ولی به باور متفکرین متأ خیر"پسامدرنیته" که کشور های دست اول جهان درآستانه ای ورود به این عصر هستند سخن رفته است. باتوجه به این روند تاریخی به تغییر وتحول اخلاقی پی خواهیم برد اکنون می پردازیم به روند اخلاقی در این ادوار.

تکوین اصول اخلاقی جامعه کشاورزی وقبل ازآن

این امر روشن ومسلم شده است که اصول اخلاقی در ادوار مختلف می تواند دچار تغییر وتحول شود ، امااین تغییر ازچه عامل ناشی می شود؟ اگر بگویم تاریخ حیات آدمی به چند دوره ای اقتصادی و سیاسی ، تقسیم می شود که هردوره ای سیاسی_اقتصادی ، ارزش های   هنری ، اعتقادی ، ادبی ، عاداتی ، اخلاقی وحقوقی تقریباً ویژه خود را دارد، چنین گمان می رود که تغییر مبانی اقتصادی زندگی موجب تغییر اصول اخلاقی نیز می گردد. چنانکه درتاریخ حیات بشر اگر دقت کنیم تغییر عمیق اقتصادی، اجتماعی، ارزشی، هنری و اخلاقی اتفاق افتاده است. به باور ویل دورانت بازهم اتفاق خواهد افتاد واین تغییرات حتی گاهی خود را تکرار خواهند کرد.

تغییرات اخلاقی درانتقال ارزندگی صیادی به زندگی کشاورزی، اززندگی کشاورزی به دوره ای صنعتی وازدوره ای صنعتی به دوره ای پساصنعتی که به باور بسا متفکران جهان کنونی درآستانه ای آن قرار دارد تمام حوادث ووقایع اساسی زندگی انسانی به باور ویل دورانت ازدوتغییر مهم وبه گمان متفکران پست مدرن به ویژه الوین تافلر ازسه تغییر مهم درتاریخ حیات بشری است. درهر یک ازاین دوره ها، آن اصول اخلاقی که در دوره ای سابق برای سلامت نوع مفید محسوب می شد دردوره ای دوم مضر وناشایست شناخته شده وباکندی وآشفتگی که ضایعات خودرا داشته روبه تغییر نهاده است به باور ویل دورانت درروزگار صیادی قتل وحوش وبه محض شکار حیوانات آن را قطعه قطعه کرده وبیشتر به حالت خام می خوردند ؛ زیرا تمدن به معنی فراهم آوری وایمنی اقتصاد امروز وجود نداشت. معلوم نبودکه غذای دیگر چه وقت میسر خواهد شد. بی رحمی، عدم اطمنان، حس جنگجوی برای حفظ نفس ضروری بود واین امر فضیلت محسوب می شد. دورانت دراین زمینه چنین می گوید: "چه بسیار ازبی رحمی، حرص وشدت عمل وحس جنگجویی گاه وبیگاه مابازمانده دوره ای صیادی است! اگرکسی در رستوران ازپیش خدمت بیفتک ناپخته بخواهد چیزی( اخلاقی) ازدوره ای صیادی در اوهست."

طوری که هر رذیلتی زمانی فضلیتی بوده وممکن است باز روزی فضیلت گردد چنانکه نزد فرعونیان ربودن دختران زیبا برای عیاشی وبرای مشروع ساختن عمل شان صبعه ی مذهبی می دادند. چون فضیلت محسوب می شد. و برای سرمایه داران بزرگ متحده ای عربی امروز خریداری دختران ازآدم ربایان برای یکماه بیشتر یاکمتر ازخاطر عیش وعشرت و پس ازآن طلاق می دهند که به این عمل شان رنگ مزهبی می دهند، ازجمله فضایل شمرده می شود و آدم ربایان  برای شان تجارت آدم  فضیلت خواهد بود.

 کینه ورزی به هنگام جنگ فضیلت است، خشونت وحرص زمانی درمبارزه برای حیات ضروری بود ولی امروز یک عمل موحشانه پنداشته می شود. پس نتیجه می گیریم، باور اخلاق وجدان کانت به شکست مواجه شده تنها این گفته اش کاراخواهد افتاد که گفته است پیشرفت نوع انسان پیشرفتی است درجنبه ای بیرونی نه  آنچه وجدانی باآنکه روشن نیست که انسان کی وچگونه ازمرحله ای صیادی به کشاورزی روی آورده است ، اماآنچه روشن است انتقال انسان به فضایل جدید ضرورت دارد.

شاخه ی زندگی و اخلاقی دوره کشاورزی را می توان چنین درنظر آورد که زندگی ازسرگردانی وتوحش به سوی آرامش وتمدن می گراید، سکونت محلی برای کشت وزرع پایداری بیشتر میابد،انسان هویات جدید اخلاقی را بازمین مشخص ومحل ومنطقه پیدا می کند دراینجا بود که بسیاری ازفضایل اخلاقی کهن به نقایص بدل شده ؛ زیرا به باور ویل دورانت کوشش بیشتر ازشجاعت،میانه روی مطلوبتر ازشدت عمل است وصلح مفید تراز جنگ. مهم ازهمه تغییرات درزندگی زنان رونما گردید و زنان سهم بیشتر رانسبت به دوره ای صیادی در دوره ای کشاورزی پیدا کردند که باعث تغییر روابط بین زن ومرد شد یعنی ازدواج وخانه داری وکارکردن تمام خانواده بالای زمین ازثمره ای روابط اخلاقی این دوره شمرده می شود. مادر تقدس پیدامی کند،تحدید نسل امر زشت پنداشته می شود وغیر اخلاقی تلقی می گردد،خانواده ها ی که بسیار فرزند داشتند مورد رضا وعنایت الهی قرار می گیرند. طوری که در اکثر روستا های افغانستان این باور نزد خانواده ارزش اخلاقی واعتقادی دارد تحدید نسل گناه وزشت است. اخلاق دردوره ای کشاورزی مفهوم وارزش تازه یافت با استقرار زندگی کشاورزی محدودیتهای برای اصول اخلاقی ایجاد شد به باور ویل دورانت ازدواج به موقع ودرایام جوانی صورت می گیرد و روابط پیش از ازدواج تحت یک سلسله قواعد اخلاقی است. چون ازدواج به هنگام صورت می گیرد که ازاین قواعد کسی رنج نمی برد و مقتضیات حیات وعفت درنظر زن ومرد مقبول ومعقول می افتد. عفت برای زنان امرحتمی شد زیرا بی عفتی منجر به داشتن فرزندانی می شد که ازحمایت قانون واخلاق محروم بودند. برای اینکه پسرهویت اخلاق و مشروعیتش را از پدر قانونی  می گرفت. درنتیجه این اصول اخلاقی پایه های نژاد را محکم می ساخت و هویت جدید قومی و قبیلوی و نژادی مستحکم گردید که  زمینه ساز ارزش های اخلاقی هویت های نژادی و اعتقاد ی گردید. قانون اخلاق کشاورزی، با اصول عفت و زود ازدواج کردن، تک همسری، تحریم طلاق وکثرت اولاد تا عصر رنسانس دوام یافت. درحالیکه درکشور های شرقی به ویژه جهان سوم هنوزهم باقی و قابل دوام و ارزش اخلاقی اش را نیز دارد. باید گفت که برتمدن کشاورزی ضوابط اخلاقی ادیان مسیح، اسلام وبودیسیم تاثیرگزارد که ازجمله رشته محبت برادر بابرادر وفرزند با پدر ومادر وزن وشوهر را محکمتر می کرد.

تکوین اصول اخلاقی جامعه صنعتی وپساصنعتی

در دوره ای کشاورزی که مزرعه وزمین محل تولید وجای سکونت برای زندگی بود،خانواده نیازهای اولیه ای زندگیش را ازمزرعه برطرف می کردند واهل خانواده بالای زمین کار می کردند که این کار روابط واخلاق خانواد گی را به میان آورده سبب میراث مشترک خانواده،طایفه وقبیله می گردید. خلاف اخلاق بود اگر کسی این دایره را ترک می کرد نه تنها ترک خانواده وقبیله ننگ بود؛ بلکه زندگی بیرون ازخانواده وقبیله مشکل بود. اما با انتقال دوره ای کشاورزی به دوره صنعتی نظام اقتصادی دگرگون شد. ناگهان کارخانه ها ظاهر شدند و جای مزرعه  را گرفتند و هویت اقتصادی و شرافت نوین در عرصهء اخلاق بروز کرد. در نتیجه مردان وزنان خانواده مزرعه را ترک کردند و از وحدت اقتصادی حاکم خانواده فرار کرده درساختمان ها کار با ماشین را آغاز کردند. طوریکه کار فردی آغاز شد، مزد و درآمد نیز مشخص گردید، شروع کارهای ماشین و تنوع کنترول و ادارهء کارمندان و رهنمای شان برای نتایج کیفیت کاری ظرفیت ها بالارفت بلوغ ذهنی و یادگیری به تأخیر افتاد. دیگر روال مانند دوران کشاورزی نبود که  تربیت و کار ویاد گیری همه در خانواده انجام یابد؛ بلکه نیاز به سازمان های هدایتی بیرون ازخانواده افتاد دراین صورت کثرت اولاد وضع بد تر می یابد هربچه ای به جای سبک کردن باری ازدوش پدر خود باری نو ومسوولیتی نوبه دوش پدر می گذارد؛ زیرا تاشانزده سالگی حتی بیست وشش سالگی تحت تعلیم وتربیت قرار گیرد که این عوامل زمینه ساز اخلاق تحدید اولاد شد که امروز دراین راستا و رعایت آن به  خانواده آموزش تبلیغاتی داده می شود میتوان گفت که این عمل خود تغییر اخلاق را رونما می کند.

مردان پیش از حد زیر بار کار واحتیاجهای زندگی قرار می گیرند، به علت توسعه ی کار خانه وماشینها در آغاز دوره ای صنعتی زن ازکمک محروم می گردد زن نیز درآغاز دوره ای صنعتی آزادی کار وزندگی را که در دوره ای کشاورزی داشت ازدست می دهد، خانگی وخانه نگهبان می شود دیگر وظایف به مفهوم سابق را از دست می دهد به همین جهت ویل دورانت می گوید: زن به یک طفیلی زیبا و مصرفگر تبدیل می شود وبه جز اینکه زینت خانه پنداشته می شود این سبب می گردد که در کشور های غربی مادر بودن رانوعی بندگی و فدا کاری بی معنی به خاطر نوع به حساب می آورد و زنان می خواهند هر چه دیرتر به ازدواج اقدام کنند و اصلاً بهتر آن می بینند که ازدواج نکنند تحدید نسل امر صحیح جلوه می کند و منع باروری از علل قریب تغییر اصول اخلاق کهن روابط زن و مرد را فقط در دایره ای ازدواج اخلاقی می دانست، این نزدیکی به منظور باروری تولید مثل و بچه داری صحیح بود، زیرا مصلحت برای نوع پنداشته می شود. ویل دورانت در این مورد می گوید: "امروز با روری از نزدیکی جدا شده است و در نتیجه وضعی پیش آمد که پدران ما آن را پیش بینی نکرده بودند، تنها این عامل ارتباط زن و مرد را دگرگون ساخته است. علل دیگر تغییر اخلاقی در عصر صنعتی این است که روستاها خالی می شوند و شهر ها هر آن پر تر می شوند و زمینه ی ارتباط توسعه می یابد که کمتر قابل کنترول است. بدبختی اینجاست که که رشدجنسی مانند سابق زودرس است، ولی رشد اقتصادی که جنبه ای فردی را بخود گرفته دیرتر فرا می رسد که تحدید شهوات نا ممکن می گردد. دولت هم کدام برنامه ای رفاه دراین زمینه روی دست ندارد و این باعث می گردد که میزان تخلف اخلاقی بلند برود به اعتقاد  دکارت تکرار تخلف اخلاقی نه تنها به بد اخلاقی منجر می گردد؛ بلکه اخلاق معمول نیز با تکرار عمل ارزش اخلاقی اش را ازدست می دهد و برای اجرا کننده ی آن که در نخستین تخلف ورزی شرم و گناه پنداشته می شد دیگر نه شرم  می کند و نه گناه. ریشه ی بی شرمی را دکارت ناشی از تکرار تخلف اخلاقی می داند.

ویل دورانت در مورد مقاسد اجتماعی می گوید: مانمی دانیم که چه مقدار مقاسد اجتماعی معلول تأخیر ازدواج است بی شک بسیاری از آن نتیجه علاقه اصلاح ناپذیری است که به تنوع داریم زیرا طبیعت ما به یک زن بسنده نمی کند. بعضی از آن معلول حس حمایل مردان است که حمایت از معشوقه ی تازه ای را با محصور کردن درچهار دیوار خانه ترجیح می دهند ولی ظاهراً بیشتر این مفاسد اخلاقی از تاخیر امر با برکت ازدواج ناشی می شود و حتی فساد پس از ازدواج نیز بیشتر محصول عادت پیش از ازدواج است.

برای روشن شدن موضوع در این راستا دورانت می گوید که : ماباید بکوشیم که علل اجتماعی و حیاتی پیشرفت صنعت را درک کنیم و نتایج آن را که به دست خود انسان پیدا شده است ناگزیر گردن نهیم؛ اما این امر شرم آور است که نیم میلیون دختر امریکایی (به 1912 ویل دورانت اشاره دارد) قربانی شهوت رانی بشوند و در همان حال ادبیات و تیاتر با پلید خویی و شهوت پرستی مردان و زنانی که در نتیجه ای آشفتگی اجتماعی صنعتی از سلامت و راحت ازدواج محروم شده اند به پول تبدیل کنند.

این مفاسد را می توان ما یه ای نگرانی برای انسان و نظام اجتماعی موجود و ارزش حیاتی انسان دانست. باید در اسرع وقت راه و روشی سنجید. زیرا امروز جهان در ارتباط دور از انکار قرار دارد که نمی توان به سادگی ارتباط و روش های جهانی را کنترول کرد. با هزاران وسایل ارتباط مستقیم و غیر مستقیم که افغانستان نیز دارد از این وسایل مستفید می شود و این وسایل همگانی شده. پیش از آن باید می اندیشیدیم که چگونه با این روش بر خورد کرد. با برخورد خشک و طالبانی موفق نخواهیم شد، پس راه علمی، آموزشی و تربیتی را باید پیش گرفت. نابجا نخواهد بود که گفته ی ویل دورانت را در مورد نقل قول کنیم که میگوید: "ما در چنین دوره ای توقع عفت و کف نفس نمی توانیم داشته باشیم مگر آنکه اوضاع و احوال دوره ای را که این امور در آن فضیلت محسوب می شد از نو زنده کنیم. اکنون وقت آن است که یکی از این دو راه را بر گزینیم. یا به دوره پیش از ازدواج بیشتر آزادی دهیم یا کاری کنیم که ازدواج زودتر یعنی در سالهای طبیعی انجام گیرد."

متاسفانه روند اخلاقی در دوره ای پساصنعتی که به گفته بسا متفکران پست مدرن که جهان غرب در آستانه ی آن قرار دارد متحیر کننده است؛ زیرا عمل ایکه دیروز نکوهش می شد امروز ستایش می شود حرکت ایکه دیروز تنفر بر انگیز و شرم آور بود امروز به گفته ی داکتر جان کولمن نویسنده کتاب کمیتهء سیصد- به آن هنر می گویند. یک آشوب تمام عیار که برخی در این آشوب پایکوبی می کنند و برخی دیگر حیرت زده دچار شوک می شود.

ارزش های اخلاقی که از انسان قرار، ثبات، معنویت، وفا، صداقت، اخلاص، محبت و دوستی پایدار را توقع می کردند، امروز در اثر ارتباط بیش از حد چنین ارزش های اجتماعی دچار یک بی برنامگی اجتماعی شده اند و همه چیز زودگذر و یکبار دست می دهد. دیگر لازم نیست در پی آن گام برداشت نمونه بارز اخلاقی این عصر را می توان مصاحبه دختری را حکایت کرد که : دختر نو جوانی پس از فستیوال عظیم موسیقی راک که در وداستاک در سال 1980 در حدود شرکت 460000 نفر برگذار شده بود به خبرنگار ان چنین گفت: "مابیشتر به همین دم توجه داریم هر کاری که همین الان دلت میخواهد بکن.... اگر در جای خیلی بمانی جز برنامه می شوی.... پس فقط حرکت کن".

الوین تافلر دراین مورد می گوید: "خود انگیختگی عمل بدون مقدمه که از نظر شخصی معادل بابی برنامگی اجتماعی است، به مثابه یک فضیلت روانشناختی مهم مورد ستایش قرار می گیرد."

بنا برین روند دگر گونی اخلاقی در عصر پساصنعتی خیلی نگران کننده از نظر متفکرین تلقی شده از جمله زمینه ای ناهماهنگی غرب و شرق را ممکن تشدید کند، حرکت دور از انکار توسعه و پیش رفت در غرب و کندی این روند در کشور های شرق قابل تعمق در زمینه ناهماهنگی ارزش های اخلاقی خواهد شده پذیرفتن غربیان و جاری شدن دیگر گونیهای اخلاقی بسیار به سرعت که گاهی فراتر از احساس و برداشت آدمی حرکت می کند باعث مایوس روانی جوامع شرقی می گردد. زیرا هر آن می بینند که این جریان چون طوفانی درعصر جهانی شدن  ناخواسته ارزش های اخلاقی کهن شان را می بلعد همین امر می تواند سبب خشونت گردد، زیرا عدم آمادگی های آموزشی و تربیتی برای پذیرش چنین امر سبب می گردد که زمینه ای تقابل آفرینی فراهم گردد. باید به این امر توجه جدی صورت گیرد.

 

منابع ومأخذ:

1.    لذات فلسفه، ویل دورانت ، برگردان به پارتی عباس زریاب  چاپ: دانشجویی، چاب نخست: 1344

2.    شوک آینده، الوین تافلر، برگردان به پارتی حشمت الله کامرا، چاپ: چاپخانه مهارت. چاپ چهارم 1379

3.    انفعالات نفس، فلسفه دکارت، برگردان به پارتی منوچهر صانعی دره بیدی انتشارات بین المللی الهدی 1376 چاپ اول

4.    لقمان، فضل نام علمی پژوهشی در حوزه سیاست و اندیشه اسلامی سال اول شماره اول بهار 1383

5.    فلسفه در عصر تراژیک یونانیان، خریداریش نتیجه، برگردان دکتر مجید شریف چاپ تهران جامی چاپ اول 1378

6.    فلسفه حقوق، دل، وکیو، برگردان دکتر جواد واحدی اسناد دانشگاه تهران نشر میزان چاپ اول بهار 1380

7.    کمیته 300 کانون توطئه های جهانی دکتر جان کولمن ترجمه یحیی چاپ گلشن چاپ نهم 1381.

٢ ثور (اردیبهشت) ١٣٨٧






به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد یعقوب یسنا