هونوها (نیاکان هون ها) و یوئه جی ها (نیاکان کوشانیان)

٢٦ قوس (آذر) ١٣٩٢

نویسنده: پروفیسور داکتر س. گ. کلاشتورنی[1]

گزارنده به پارسی دری: عزیز آریانفر

 

به گونه یی که می دانیم، [شمار بسیاری از کارشناسان برجسته تاریخ خاور باستان و سایر علم مربوطه، به مساله پیچیده و بحث یرانگیز تُخارها و یوئجی ها پرداخته اند. در همین راستا برای نمونه می توان از] پروفیسور یو. ان. رایخ (رایش Rerikh  Y) [نام برد] که در آثار منتشر شده و منتشر نشده خود بارها و بارها به این مساله - مساله نامنهاد تخار (یوئه جی) یا به سخن دیگر، میراث هند و اروپایی باستانی در اعماق قاره آسیا- که یکی از سخت ترین و پیچیده ترین مسایل تاریخ باستانی آسیای مرکزی می باشد، پرداخته است.

 

«یوئه جی»، چونانِ اتحاد قبیله یی نیرومند کوچیان آسیای مرکزی، با این نام تنها در منابع چینی یاد می شده اند. منابعی که به شرح وقایعی که در استپ ها در کنار دولت های شمالی، چین، در سده های III-II  پیش از میلاد رخ داده بودند، می پرداختند.

 

اما مقارن با این زمان، یوئه جی ها باشندگان قدیمی آسیا بودند - «داده ها در باره یوئه جی ها، اوسون ها و سئه ها (ساک ها) نشان می دهند که این قبایل در اعماق آسیا به سوی خاور (یوئه جی ها تا استان گانسو) مدت ها پیش از سدهIII  پیش از میلاد، احتمالا در سده های   VII-VI  پیش از میلاد، پیش رفته بودند. [3، ص. 80]

 

هر چند، سئما تسیان (سیما کیان) گستره مشخص بود وباش یوئه جی ها را بین «دانهوانگ و تسیلیان یپانTsilyanypan » یعنی در شمال نانی پان Nanypan در جنوب باختری استان گانسو، می پندارد، تجزیه و تحلیل های گسترده تر به کدزوئو انوکی Enoki اجازه دادند تا ادعا کند که در این گستره، تنها مراکز اصلی یوئه جی ها واقع بوده است که بر سر راه مسیر بازرگانی ترانس آسیایی باستان قرار داشته است.

 

در واقع، در آن هنگام، قلمرو واقعی رهبران یوئه جی و چراگاه های قبایل آن ها بخش بزرگی از مغولستان، جونگاریاDzungaria  و تیان شان- جایی که آن ها با اوسون ها همسایه بودند و نیز حوضه رود تاریم و مناطق علیای هوان هی را در بر می گرفت.

 

اطلاعات مبهم و گنگ در باره یوئه جی ها و کشور آن ها در چین هنوز در آثار ادبی- تاریخ نگاری پیش از امپراتوری هان han دیده می شود. البته، در ترانسکریپسیون (رونویسی) اندکی متفاوت با هیروگلیف ها به اشکال یوشی ( (Yushiیا یوژی (Yuzhi).

 

 اتنونیم یا نام تباری یوئه جی،) در رساله گانتسزی «Guantszy»( سده های V-IV پیش از میلاد چونانِ نام مردم و کشوری که در آن سنگ یشم (نفریت) استخراج می شود، ذکر گردیده است.

 

پسان ها، مفسران چینی متن، توضیح داده اند که «یوشی Yushi – نام مردمان وحشی شمال غربی بوده است».[2] [22، ص. 316]. کشور Yuzhi در یک رساله دیگر باستانی چینی -«داستان در باره پسر آسمان - مو» هم یاد شده است. رساله که به روی بانس های نای (بامبو) به سال 279  پیش از میلاد نوشته شده است، در گور به تاراج رفته یک شاهزاده با یک گاهنامه یا تاریخچه نوشته شده به روی بانس (بامبو) یه دست آمد. تاریخ نگارش این گاهنامه سال 299 پیش از میلاد تثبیت گردیده است. [6. ص. 354-363]

 

کشور یوئه جی، مطابق بخش واقعی سفر «مو»- «پسر آسمان» که دقیقا با مسیر راهپیمایی پادشاه چژاو- واولین Wulin-وانگ مطابقت دارد (او به سال های 325-299  پیش از میلاد حکومت می کرد)، به فاصله پنج روز راه به سوی غرب از گریوه (کُتل) کنونی یانمینگوان  Yanmenguan در شمال شانشی، به سوی شرق رود زرد قرار دارد. نام این کشور در پیوند با «کوه یشمه» یاد شده است. ترانسکریپسوین (رونویسی) چینی: یوشی Yushi، یوژی Yuzhi و یوئه جی Yuezhi همه یک نام تباری را  بازتاب می دهند. [24].

 

بُعد دیگر، مساله یوئه جی، هویت تباری- زبانی دارندگان این نام می باشد. پژوهشگران بزرگ میانه آسیای باستان چون نامیو اگامی و کدزئو انوکی در پی هئلو به گونه قاطعانه یوئه جی ها را با جامعه تباری- فرهنگی اسکیتی- سکایی مربوط می دانند. [22،  ص. 316؛  18 ص. 227-232]

 

دیدگاه رایج دیگر، یوئه جی ها را همان تخارهای یاد شده در منابع عهد باستان و منابع کهن هندی می پندارد. چنین هویتی به طور جدی با متون میانه ها و نیمه دوم هزاره یکم پیش از میلاد، کشف شده در ترکستان خاوری مدلل می شود و یوئه جی را با تخارهای حوضه رود تاریم پیوند می دهد که به زبان ها و لهجه های باستانی هندواروپایی (تخاری و تخاری «ب») سخن می گفته و خط می نوشته اند. [4، 1967، ص. 106-118]

 

تجربه بازسازی مراحل پیشروی تخارها به خاور و پیوندهای ممکنه زبانی چینی و تخاری پیشنهاد شده از سوی ای. پولیبلینک  E.Pulliblenk به طور بنیادی فرضیه یکی بودن یوئه جی ها با تخارها را تقویت می نماید. [19، ص. 9-39؛ 20، 154-160]

 

داوری بیشتر قطعی تر در باره ریشه های تباری- زبانی یوئه جی ها، چنین بر می آید که در نتیجه تجزیه و تحلیل آن مواد زبانی که در آثار تاریخی بازماندگان آسیای میانه یی یوئه جی ها- سازندگان امپراتوری کوشان، بر جا مانده است، میسر باشد.[3]

 

به یُمن یافته های مکتوب epigraphic و سکه شناسی، روشن شده است که افزون بر زبان های یونانی و سانسکریت، در مکاتبات رسمی کوشانی، زبان ایرانی که بدون شک با قلمرو باختر باستان در ارتباط بوده است و «باختری» نامیده می شده است؛ به کار می رفته است. [9، ص. 312-313]

 

پرسشی که از دیر باز در میان پژوهشگران مطرح است، این می باشد که نیاکان کوشانی ها- یوئه جی ها- تخارها، چه زبانی را با خود به باختر به ارمغان آورده بودند؟ به پنداشت لیوشیتسV.A. Livshits، سخن می تواند تنها بر سر «لهجه ساکایی کوشانی» مستقیما مرتبط با لهجه ختنی-سکایی ترکستان خاوری در میان باشد [8، ص. 48].

 

زبان ساکی کوشان، مانند زبان پارنی ها در پارت، در نتیجه اسیمیلاسیون (همگون شوی) تازه واردان از سوی باشندگان بومی ایرانی ناپدید شد [همانجا]. برعکس، و. و. ایوانف، تعلق تخاری بودن اولی زبان تخاری-کوشانی را با اشاره به گویش تخاری کوچی رد نمی کند. [5، ص. 19-20].

 

همراه با آن، همو ایوانف بود که فرضیه ناهمگونی تباری اتحادیه قبیله یی یو ئه جی را  که در آن «در  مرحله معینی در کنار تخارها، قبایل خاوری ایرانی هم شامل بودند»، مطرح ساخت. [5، ص. 17]

 

با توجه به این که در سده دوم پیش از میلاد، همه یوئه جی ها ها میانه آسیای را ترک نگفته بودند،  (مطابق منابع چینی، در گانسو و ترکستان خاوری یوئه جی های «کوچک» ماندگار شده بودند)، ایوانف، درست فاکت «کوچیدن همین بخش ایرانی خاوری اتحادیه قبیله یی یوئه جی ها را که همراه با دیگران، تخاری خوانده می شدند؛ به غرب، به آسیای میانه، مجاز می شمارد. [همان جا].

 

تز ناهمگونی تباری-سیاسی اتحاد قبیله یی یوئه جی به گونه غیر منتظره یی پس از یافت شدن یک رشته پتروگلیف (petroglyph ) (سنگ نقش) ها در جنوب باختری مغولستان، جایی که در صخره های دره تسگانگل (Tsagangol) ایماق گوبی لاتای (Gobialtay Aimag) ، در میان نقاشی های صخره یی، کمپلکس نشانه های پیچیده تامگویی tamgo جا داده شده بود، تایید گردیدند. [2، ص. 69-73]

 

ب. ای. واینبرگ (B.I.Vaynberg) پیوندهای احتمالی تاماگاهای tamgasساگانگولی را با سایر تاماگاها بررسی نمود و یگانگی آن ها را چه از نظر پرداز (نقاشی) و چه همریشه بودن با گروه بسیار خاص تاماگ های آسیای میانه و دریای سیاه و نیز با تاماگاهای رسم شده به روی سکه های پادشاهان خوارزم، سغد و بخارا، و همچنین با تاماگاهای سارماتی نشان داد. [همان اثر]

 

حتا پیش تر از ین هم، تثبیت گردیده بود که دودمان های با هم خویشاوند سُغد، بخارا و خوارزم  سده های دوم و یکم پیش از میلاد از میان قبایل کوچی برخاسته بودند که در شکست دادن دولت یونان و باختری مشارکت داشتند، اما همراه با آن، هیچ پیوندی با دودمان کوشانی نداشتند. [1، ص. 146-154].

 

 

واینبرگ آن ها را یوئه جی های دربار یا خاندان چژاو (Chzhao) می خواند.[4] همانا با همین «دربار» مطابق با منابع چینی، همه دودمان های ایجاد شده از سوی یوئه جی ها در شمال باکتریا (باختر) پیوند دارند.

چنین بر می آید که آن شاخه قبایل یوئه جی که تامگاهای شان در آلتای گوبی و پسانتر در سغد، بخارا و خوارزم تثبیت شده است، با گروه جنوبی کوشانی ها یکی نبودند. از نظر پیوندهای ژنتیکی خود، یوئه جی های شمالی به قبایل سرماتی قزاقستان و دامنه های باختری اورال که تاماگاهای همانند تساگانگلی شان با قدمت سده های سوم- یکم پیش از میلاد تثبیت شده است، بیشتر نزدیک بوده اند.

(در باره پیوندهای سارماتی یوئه جی ها نگاه شود به: [10، ص. 194-195]

 

 

سایت تاماگاهای تساگانگل مغولستان گواه بر آن است که در جنوب باختری مغولستان، دست کم در گستره آلتای مغولستان و آلتای بیابان گوبی، در نیمه دوم هزاره یکم پیش از میلاد گروهی از قبایل ایرانی اسکان یافته بودند. [2، ص. 71].

 

بنا بر این، درست، تاماگاهای تساگانگلی به گونه موثقی فرضیه تعلق یوئه جی ها به فرهنگ «پازیریکی ها» و بالاتر از آن، پیوندهای سارماتی (ایران خاوری) آن ها را که از سوی س. ای. رودنکو پیشنهاد شده است، تایید می کنند.

 

تقسیم تباری- سیاسی قبایل یوئه جی و «خاندان های حاکم آن ها» در سده های دوم و یکم پیش از میلاد، به دو گروه شمالی و جنوبی، بازتاب دهنده فروپاشی اتحادیه چندین قبیله یی یا مولتی تریبال multitribal یوئه جی (تُخاری) (که پیش تر در گستره مغولستان امپراتوری باستانی کوچی را که در راس آن یک فرمانروا بود و همه سپاه صدهزارنفری جنگجویان سواره از وی فرمان می بردند، پی ریخته بودند)؛ پس از شکست های سنگین نظامی اواخر سده سوم پیش از میلاد است. [23، ص. 119-120]

 

در باره  این دوره تاریخ یوئه جی ها سئمه تسیان (سیما کیان) می نویسد، «در گذشته (یوئه جی ها) نیرومند بودند و با سیونوها (هونوها) با تحقیر بر می خوردند.» [7، ص. 237]

 

افزون بر این، هونوها (سیونوها یا خونوها)[5] از لحاظ سیاسی به یوئه جی ها وابسته بودند که آنان را وادار می گردانیدند تا پسران شانیوها (شاهان خود) را چونانِ  گروگان به دربار یوئه جی بفرستند. آخرین شهزاده گروگان، ماودون (Maodun) بود که با شانیو شدن، نخستین شکست نظامی را بر یوئه جی ها تحمیل کرد و به سرزمین های مادری آن ها به ترکستان خاوری یودش برد. اما تنها پس از چند دهه، وارث ماودون- «شانیوی سیونی (شاه هونویی) لاوشان Laoshan  ، فرمانروای یوئه جی را کشت و از استخوان کاسه سر او جام نیوشیدنی ساخت» [7، ص. 237].

 

پس از سال 165 پیش از میلاد، مهاجرت سترگ بخش بزرگی از یوئه جی ها به غرب آغاز شد.

 

این گونه، تاریخنگاری چین، هم مستقیم و هم غیر مستقیم از پیشینه دراز نبردهای هونوها و یوئه جی ها، از دو دوره در تاریخ روابط هونوها و یوئه جی ها، سخن می گوید. تا پایان سده سوم پیش از میلاد، یوئه جی ها بر هونوها برتری آشکار سیاسی و نظامی داشتند و به آن ها به دیده تحقیر می نگریستند. اما در مرزهای سده های سوم ودوم پیش از میلاد، این برتری را از دست دادند. [25]

 

نخستین تماس ها میان یوئه جی ها و هونوها کی و در کجا ممکن بودند؟ سیما کیان از هونوها در پیوند با تاخت و تازهای شان بر گستره پادشاهی ژائو (چزاو) (در 403-222 پیش از میلاد) یاد می کند. گستره پادشاهی ژائو بخش جنوبی استان هئبی، بخش خاوری استان شانشی و زمین های واقع در شمال رودخانه زرد (هوان هی) و هئنانی را در بر می گرفتند. [14، ص. 124].

 

زمین های شمال اُردوس  Ordosکه برای کوچروان باشنده استپ های مغولستان بس پر ارزش بودند، زیر کنترل پادشاهی ژائو قرار داشت. برای رویارویی با تاخت وتازهای آن ها چند پادگان رزمی ایجاد شده بود. حریف اصلی ژائوها در شمال، هونوها بودند. در میانه های سده سوم پیش از میلاد، لی من- زبده ترین سپهدار پادشاهی ژائو بر این پادگان ها فرمان می راند. او برای سال های بسیاری در برابر هونوها ایستاد و رزمید و باری حتا خود شانیو را هم شکست سنگینی داد. تنها به سال 244 پیش از میلاد بود که او را از خدمت مرزبانی فراخواندند. [13، ص. 259-260]

 

یوئه جی ها، مدت ها پیشتر از هونوها در گستره سرزمین مغولستان، در نزدیکی اردوس پدیدار گردیده بودند که حضور شان را مدارک مختلف از جمله شواهد باستانشناسی تایید می کنند. به گونه یی که بانو ائما بانکر  Emma Bunkerنشان داده است، یافته های فزونشمار در میانه های سرزمین مغولستان دارای قدمت شده چهارم پیش از میلاد (از جمله، پناهگاه های زیر زمینی با تصاویر صحنه های پیکار شکارچیان افسانه یی دارای سیمای بیخی پازیریکی با جانوران درنده) را، می توان تنها به یوئه جی ها مربوط دانست. [16، ص. 99-116؛ ص. 41-74]

 

یوئه جی ها سیاست پویای نظامی را نه تنها در غرب آلتای پیش می بردند (که برخی از «غنائم» به دست آمده از رهبران قبایل دارنده فرهنگ پازیریکی بر آن دلالت می کنند)، بل که در دوردست های خاوری استپ سترگ هم که در این جا با قبایل دارای سیمای بس متفاوت از خود [(توده های منگولوییدی)-گ.] بر خوردند.

 

پیوسته پرسشی مطرح بوده است که آیا هونوها منگولوییدی بوده اند؟

 

مواد انسان شناسانه (انتروپولوژیک) به دست آمده از گورستان های هونوها در مغولستان، این منگولوییدی بودن (داشتن چهره های مغولی نما) را با این قید پذیرفته است که [با این هم-گ.] «هیچ تصویری یا هیچ پردازی از سیمای نوهوها و دونهوها در دست نیست».[6] [11-12، ص. 177]

 

[آن چه مربوط به سیمای منگولوییدی دونهوها می گردد، حرفی نیست.-گ] اما: این قید در باره هونوها چندان درست نیست. مواد ایکونوگرافیک یا شمایل نگاشتی iconographic کاملا قانع کننده یی هست که اجازه می دهد تا زمینه های تصویری یی را «به سان لگام ها در آویزه های کمری افسارهای  پازیریکی» بیابیم.

 

در 121 سال پیش از میلاد امپراتور او-دی سپهدار نامی هو تسیوی بین Tsyuybin را به سِمَت فرمانده «سواره نظام نیرومند» گماشت که می بایستی به سرکوب هون ها در قلمرو خود شان می پرداخت. اقدامات هو به آن پیمانه موفق بود که، به رغم مرگ قریب الوقوع وی را 117 پیش از میلاد، توانست شکست جبران ناپذیری به هونو ها بدهد. به خصوص پیروزی وی بر هونوها در دامنه های کوه های تسلیان Qilian، در سرزمین «یوئه جی های کوچک» شکوهنده و چشمگیر بود.

 

 بر روی آرامگاه هو تسیوی بین Tsyuybina  تپه های خاکی یی ساختند (ریختند) که یادآور کوه های  Qilian می باشد. [14، ص. 94]

 

 

به  روی سنگ مرمر گذاشته شده بر گور او، نقوش برجسته یی از چند گروه از دشمنانش و صحنه هایی از پیروزی وی، کنده کاری و حجاری شده بود. در سال 1936، انسانشناس مجارستانی- زولتان تاکاچ Takacs از سایت آرامگاه هو تسیوی بین بازدید کرد و از روی سنگ قبر کُپی (نسخه) برداری (اشتمپاژ) نمود. به ویژه تصویری که «سواران هونوها را  پایمال می کنند» بسیار شایان توجه است. 

 

به سال 1938، نسخه کپی برداشته شده (اشتمپاژ) تاکاچ و نقاشی ها  در پکن [21، ص.  ] به چاپ رسیدند. در این حال، شکوه مواد ایکونوگرافیک (شمایل نگاشتی) iconographic  بیرون از دایره دید پژوهشگران ماندند. در همین حال، نتایج کارهای تاکاچ دارای اهمیت معیاری (مرجعی، محکی) اند  و ما با بهره  گیری از فرصت، همانا از تصاویر در همین چهارچوب بهره برداری می نماییم.

 

تصاویر ایکونوگرافیک  Iconographic هونوها از آرامگاه هو تسیوی بین بیش از هر چیزی   نزدیک به آویزه های کمری جامه های پازیریکی اند. [نگاه شود به: 11-21]- همان نشانه ها و ویژگی های منگولوییدی: استخوان های برجسته گونه ها، پیشانی پست، لب های پرگوشت، بینی های پهن، ریش چسبیده و موهای راست و سفت.[7]

 

این گونه، همه دلایل در دست است تا بپنداریم که سرهای تزیین شده طلاکاری شده در افسار یافت شده پازیریک، آویزه های ضیافتی افسار اسب یکی از سران یوئه جی بوده است-  این سرها، سرهای رزمندگان به خاک افتاده هونوها به دست وی بوده است، که از جمجمه های شان جام های طلاکاری شده ساخته شده بود. چنین چیزی گواه بر نبردهای خشن هونوها و یوئه جی ها در سده های چهارم و سوم پیش از میلاد است.

 

در روند این جنگ ها، که مدت ها جلو گسترش هونوها به سوی غرب را گرفته بود، یوئه جی ها در درون آسیا امپراتوری کوچ نشین خود را پی ریخته بودند که بنا به ارزیابی سیما کیان «به شگوفایی رسیده بود».

 

این که شاهزاده ها و سرداران یوئه جی (به خاک سپرده شده در آلتای در سرزمین های دور دست خاور) در استپ سترگ بر سر قدرت می جنگیدند، گواه بر گستره جویی آن ها بر سایر توده ها است تا به رسم تعظیم پیش شان سر فرو آورند.  [14، ص. 43]، و همین بوده است که افسار پازیریک پدید آمده است. پس از گذشتن دو سده، در آلتای  هم فرمانروایان کبیر نو استپ بزرگ سر برآوردند که از کاسه های سر رهبران اربابان پیشین خود- یوئه جی ها  جام های شراب ساختند.

 

 

پی نوشت ها:

 

1. Вайнберг Б.И. Некоторые вопросы истории Тохаристана в V—V вв. // Буддийский культовый центр в Кара-тепе в Старом Термезе. М., 1972.

2. Вайнберг Б.И., Новгородцева Э.А. Заметки о знаках и тамгах Монголии //

История и культура народов Средней Азии. М., 1976.

3. Грантовский Э.А. О восточноиранских племенах кушанского ареала // Центральная Азия в кушанскую эпоху. Т. П. М., 1975.

4. Иванов В.В. Языковые данные о происхождении Кушанской династии и

тохарская проблема // НАА. № 3.

5. Иванов В.В. Тохары // Восточный Туркестан в древности и раннем сред-

невековье. М., 1992.

 

6. Кравцова М.Е. «Жизнеописание Сына Неба My». Вопросы и проблемы //

ПВ. 1992. Вып. 2.

 

7. Крюков М.В. Туркестан в III в. о н.э. — VI в. н.э. // Восточный Туркестан в древности и раннем средневековье. М., 1988.

 

8. Лившиц В.А. К открытию бактрийских надписей на Кара-тепе // Буддийские пещеры Кара-тепе в Старом Термезе. М., 1969.

 

9. Лившиц В.А. Кушаны: письменность и язык // Центральная Азия в кушанскую эпоху. Т. I. М., 1974.

 

10. Мандельштам A.M. Происхождение и ранняя история кушан в свете археологических данных // Центральная Азия в кушанскую эпоху. Т. I.

 

11. Руденко С.И Культура населения Горного Алтая в скифское время. М. -Л., 1953.

 

12. Руденко С.И. Культура населения Центрального Алтая в скифское время. М.-Л., 1960.

 

13. Сыма Цянъ. Исторические записки. Т VII. / Перевод с китайского Р.В.Вяткина. М., 1996.

 

14. Таскин B.C. Материалы по истории сюнну. М., 1968. Вып. 1.

 

15. Таскин B.C. Материалы по истории сюнну. М., 1973. Вып. 2.

 

16. Bunker Е. Significant changes in iconography and technology among ancient China's north-western pastoral neighbours (IV— I В. C.) // Bulletin of the Asia Institute. Vol. 6 (1992) Bloomfield Hills.

 

17. Bunker E.C. Ancient Bronzes of the Eastern Eurasian Steppes. New York, 1997.

18. Enoki K. The Jueh-chie-Scythians identity. A hypothesis // International Symposion on history of Eastern and Western Cultural contacts. Tokyo, 1959.

19. Pulleyblank E.G. Chinese and Indo-Europeans // Journal of the Royal Asiatic Society, 1966.

 

20. Pulleyblank E.G. The Wusun and Saka and the Jueh-chie migration // Bulletin of the School of Oriental Studies. 1970. Vol. 33.

 

21. Takacs Z., de. On the Hsiung-nu figure at the tomb of Huo Ch'u-ping // Monumenta Serica, t. Ill, fasc. 1. Peiping, 1938.

 

22. Haloun G. Zur Uetsi Frage // ZDMG. 1937. Bd. 91.

23. Hulsewe A.F.P. China in Central Asia. Reiden, 1979.

24. Консультация С.Е.Яхонтова, которому автор обязан подробным ком-ментарием приводимых сведений.

25. О возможном происхождении и истоках кульуры сюнну см. работы С.СМиняева.

 

 

یک سکه کوشانی مزین با تصویر شاه کوشان و تندیس سر یک سردار کوشانی. سیمای اروپاییدی هر دو هوبدا است.

 



[1]  .  پژوهشگر ارشد تاریخ (از جمهوری تاتارستان) در پژوهشکده خاور شناسی پژوهشگاه علوم روسیه، شعبه سانکت پتر بورگ، مدیر شعبه مطالعات آسیای میانه و جنوبی در پژوهشکده خاورشناسی پژوهشگاه علوم فدراسیون روسیه

[2] . داکتر اسکندر  قادربایف- کارمند علمی پژوهشکده خاورشناسی پژوهشگاه علوم روسیه در مقاله یی زیر نام «مهاجرت های کبیر توده ها» بر پایه تجزیه و تحلیل مدارک چینی نشان داده است که معنای دقیق کلمه «یوئه شِی» (شهبانوی سفید یا شهبانوی کشور مهتابی) است. در آینده نزدیک ترجمه این مقاله خواندنی را به پیشگاه شیفتگان تاریخ تقدیم می کنیم. چون کلمه «شِی» به معنای شهبانو، بیشتر به شاه یا شه ایرانی نزدیک است، از همین رو، بهتر است، به شکل «یوئه شی» (کشور شهبانوی مهتابی) نوشته شود.

 

سخن بر سر آن است که پیش از پی ریزی امپراتوری هونو به دست ماودون شانیو، دولت پدرش تومان شانیو وابسته به امپراتوری «کشور ماهتابی» بود. دولت کشور ماهتابی برای تحکیم مودت، شاهدختی را به زنی تومان شانیو داده بود. این گونه، نامادری مودون شانیو، همسر نخست پدرش، لقب شهبانوی سفید یا شهبانوی ماهتابی داشته است که به زبان چینی به اشکال یوشی، یوئه شی، یو ئه ژی، یو ئه چی و دا-یو ئه جی یا تا-یوئه جی(یوئه چژی) نوشته می شده است. از همین رو هم کشور وی را کشور ماهتابی می خوانده اند.

 

تومان شانیو، برای تامین ثبات کشورش و جلوگیری از برخورد با یوئه جی ها در آینده، در نظر داشت تا پسر همین شهبانوی سفید را ولیعهد بسازد و ماودون را برای کسب اعتماد یوئه جی ها چونان گروگان به دربار آنان می فرستد. اما او با ربودن یک اسپ از چنگ یوئه جی ها می گریزد، شهبانوی سفید، پسرش (برادر ناتنی خود) و تومان شانیو (پدر خویش) را می کشد و دولت نیرومندی را پی می ریزد و سپس هم یو ئه شی ها را بر می اندازد و پاشده آنان را می کشد.-گ.

[3] . منظور از کتیبه های «رباطک» و «سرخ کوتل» و... است-گ.

[4] . دودمان هایی که تاریخ چین آمده اند، قرار زیر اند:

سه کشور و پنج امپراتور

تسیه

شان

ژائو یا چژوا (همزمان چژوای شرقی، سلطنت های با هم درگیر و دودمان تسین)

چو (دوره تیره و تار خانه جنگی ها)

هان (هان غربی)، سین وان مان های شرقی

سه شاهی دودمان های وی، شو و او 220-264

تسزین- 265-420

سون جنوبی، سون خاوری، و 16 دولت وحشی

تسی- 479-501

لیان- 557-588

چئن- 581-618

سوی-581-618

تان- 618-581

پنج دودمان و ده پادشاه 907-959

لیناو، سون (شمالی و جنوبی)- 960-1279

یوان (مغول) 1280-1368

مین 1368-1644

تسین (منچوری) 1644-1911

جمهوری توده یی چین

 

به گونه یی که از تاریخ چین دیده می شود، ژائو یا چژاو (به چینی 趙)(Zhào) یکی از پادشاهی های شمالی چین در «دوران سلطنت های با هم درگیر» (چژانگو) که از سال 403 پیش از میلاد تا 222 پیش از میلاد فرمانروایی می کردند، بود. پسان ها چژاو، یکی از 16 دولتی بود که در سده چهارم چین شمالی میان آن ها تقسیم شده بود. –گ.

[5] .  هونوها (به چینی- سیونوها)- توده بسیار اسرازآمیزی بودند در تاریخ باستان که در آثار چینی به نام های گوناگونی یاد شده اند. مانند خونوها، خوها (هوها) و...

در باره خاستگاه، منشاء تباری و زبان آن ها در دست کم یک سده و نیم گذشته میان پژوهشگران کنکاش های فراوانی روان بوده است. برخی، آن ها را از بازماندگان همان خیون ها یاد شده در اوستا می دانند. درگوش يشت اَوِستا چنین نوشته است: «از براي او كَي گشتاسب بلند همت روبروي آب «دائيتيا» (رود بلخ) قرباني كرد كه من به «اَشتَ اَئورونت» پسر «وِيِسپَ ثَئُوروُ اَشتي (از تورانيان خُيون) با خودِ سرتيز با سپرِ سرتيز و با گردنِ ستبر كه داراي هفت صد شتر است، در پشت «زَئنياوَرَ خويذاهه» در يك جنگ پيروزمند مقابل توانم شد. كه من به ارجاسب خُيون نابكار در يك جنگ پيروزمند مقابل توانم شد، كه من دگر باره «هُماي» و «واريذكنا »[22] را از مملكت خُيوني ها به خانه بر گردانم كه من ممالك خُيون را بر افگنم.»

 

به هر رو، بیشتر پژوهشگران بر آن اند که همانا همین خیون ها، نیاکان هونو ها بوده اند که از سرزمین های نیایی خود به سوی مرزهای جنوبی سیبیری و شمال چین در امتداد مرزی که کنون دیوار بزرگ چین در آن جا برپا است، شتافته بودند. در آن جا دو قبیله خیونی استقرار یافتند که پسان ها در اثر آمیزش شان با چینی ها – تبار نوی به نام هونوها (خونوها) پدید آمد.

 

چنین پنداشته می شود که (بنا به برخی از داده ها) در حوالی 2600 سال پیش از میلاد تا 1000 سال پیش از میلاد در درازای تقریبا 1600 سال شماری از زردپوستان چینی با بخشی از سپیدپوستان- هیان یون ها ( хяньюнь ) و هون یوی ها (хуньюй ) آمیزش یافتند و هونوها را به میان آوردند. هیان یون ها و هون یوی ها در دشت های کناری جنوبی بیابان گوبی بود و باش داشتند. داده های دیگر، این تاریخ را 1650 سال پیش از میلاد می پندارند.

 

 

در افسانه های چینی آمده است که شهزاده یا سرداری از دودمان نیمه افسانه یی سیا (سیه) با خانوار و پیروان و هواداران خود در برابر دربار برافروخت و به بیابان گریخت و در آن جا با شماری از  تیره های کوچرو و دامدار  بیابانگرد و دشت نورد هیان یون ها و هون یوی ها آمیزش یافت. این ها را روشن است نمی توان هونو خواند. اما می توان نیاکان هونوها یا پروتوهونو شمرد. نسل نوی که از آمیزش چینی های زرد پوست و بیابانگردان سپیدپوست پدید آمد، هونو نام گرفت. در منابع چینی نام این قوم سینهو آمده است. در انگلیسی Hsiung-nu   و در آلمانیHiung-nu

 

باید متوجه بود که هونوها را که می شود هون های قدیم یا هون های آسیایی خواند، با  خیونی های سپیدپوست تورانی - ایرانی و  و هون های اروپایی  Hunnعوضی نگرفت. هونوها هر چند هم از بازماندگان خیونی ها بودند، با توجه به آمیزش با چینی ها و سایر بومیان میتیست (دورگه و چندرگه) از آن ها متفاوت گردیده بودند.

 

بر سر این که هونوها به چه زبانی سخن می گفته اند، جرو بحث های فراوانی روان است. اما می توان گمان برد که زبان هونوها زبانی بوده است مخلوط از زبان اریایی قدیم (اوستایی)، چینی و تبتی که در دامنه های آلتای و بیابان های گوبی و خنگان شکل گرفت و می شود آن را پروتو-تورکی و پروتو- مغولی نام داد. از این زبان تا کنون چیزی به ما نرسیده است. چون یا این که اصلا رسم الخط نداشتند و یا هم به روی پوست می نوشتند که حفظ نشده است. با این هم، آن چه در نوشته های چینی مانده است، برخی کلمه های تورکی در آن دیده می شود مانند اوزون- دراز، اویون- خرگوش و...

 

در باره برخی از واژه ها تا کنون جر و بحث های بی پایان روان است. تردیدی نیست که زبان نخستین هونوها همان زبان خیونی ایرانی خاوری بوده است که با زبان اوستایی بسیار نزدیک بوده .برای نمونه هونوها- پادشاه خود را شانیو می گفتند. برخی ها شانیو را از ایرانی قدیم می دانند که از شاه گرفته شده است (شاه – نیو؟) و برخی دیگر (از جمله گومیلیف) آن را از مغولی- سایان یا شایان می دانند که به معنای برجسته و نمایان و برازنده است. باز هم دیده می شود که شایان در زبان پارسی دری کنونی هم به معنای برجسته و برازنده و نمایان است. شهبانوی هونوها به قرار منابع چینی،«شی» لقب داشته است که بازهم به شاه و شه ایرانی نزدیک می باشد. بسیاری از پژوهشگران کوشیده اند، نام های برخی از شاهان هونو را همانند نام های ایرانی باستان ارزیابی کنند. مانند ماودون شانیو (به سان فریدون، ایدون و...) . رنه گروسه در گتاب امپراتوری صحرانوردان و باباجان غفوراف در کتاب تاریخ خلق تاجیک وی را ماودون خوانده اند. روس ها وی را بیشتر مودی می خوانند.  

 

هر چه بود، این زبان به نام زبان تورکی یاد نمی شد و هونوها هم تورک نبودند. با این هم، زبان شان را حالا بیشتر دانشمندان پروتو تورکی-پروتو مغولی می خوانند و می توان خود شان را هم از نیاکان تورکی زبانان باستان انگاشت.

 

دیدگاه بیشتر رایج، هوادار تورکی زبان بودن هونوها است. با این هم، حتا هواداران چنین دیدگاهی، پیوند زبان هونوها را با زبان های ایرانی خاوری منتفی نمی پندارند. دیدگاه دیگری که هست، زبان هونوها را مربوط به گروه  زبان های قدیمی شرقی ایرانی می دانند که بسیار با زبان سکایی ها  یا ساک ها یا زبان باشندگان سپید پوست گستره سرچشمه رود ینی سی (پولی بلینک) نزدیک بوده است. شماری از دانشمندان به عنوان نمونه ب. آ. سریبریانیکف می پندارند که زبان های چواشی (بلغاری) ریشه در زبان هونوها دارند. زبان پروتوتورکی چوواشی یک زبان به ویژه کهن است و در بر دارنده بسیار از واژه های دارای ریشه و خاستگاه هونویی. مانند هوناشا- داماد، هوناما- خشو (مادر زن)، هونات- تکثر است.

 

 همین گونه ژون ها و دی ها- دو تیره دیگر تورانی، با آمیزش با چینی ها، تبتی های منگولویید که از تبت شرقی به مغولستان کوچیده بودند، با بخش دیگری از هونوها آمیزش یافتند و دونخوها یعنی نیاکان مغول ها را پدید آوردند.

 

پسان ها بخشی از هونوها با دونخوها آمیزش یافتند و اوهون ها را تشکیل دادند که از آنان نیاکان دومی مغول ها یعنی سیان بای ها به میان آمدند. از جمع سیان بای ها - ژوژون ها زاده شدند که پیشینیان بعدی مغول ها شدند. هونوها همین گونه با خاکاس ها (که در منایع چینی به نام خیاگاس ها یاد شده اند)- پسان ها قرغیزها و دیگر اقوام سپید پوست سایبریای جنوبی آمیزش یافتند

 

خونوها، پس از فروپاشی دولت شان، چهار گروه شدند: گروه نخست که در جنوب بودند، با چینی ها آمیزش یافتند و از صحنه تاریخ ناپدید گردیدند. گروه دومی  که در شرق بودند، با توده های پروتومغولی آمیختند و نیز همین گونه، ناپدید شدند. آن هایی که در  شمال بودند، به سوی اورال و ولگا شتافتند و به اوگرها پیوستند و توده نو هون ها را به میان آوردند که آتیلای پرآوازه  از میان شان برخاسته بود. گروه دیگر آن ها با سرمات های سپید پوست و آلن های سپیدپوست ایرانی آمیزش یافتند که به ترتیب خزرها و بلغارها را به میان آوردند. یعنی تاتارهای بعدی دقیقا با بلغارها یکی اند و شالوده ایرانی دارند.

 

 گروه چهارمی  که در باختر بودند، به دوبخش تقسیم شدند: بخشی با اوسون ها یکجا شدند و یویی بان ها را پدید آوردند و بخش دیگر، به یویجی ها یا نیاکان سغدیان پیوستند و در میان آن ها ذوب شدند.

 

به هر رو، به دلیل این که از هونوها هیچ اثر مکتوبی بر جا نمانده است و همه بر نوشته های چینی ها تکیه می زنند، رسیدن به نتیجه قطعی در زمینه بسیار دشوار می نماید. شاید بهترین کار این باشد که زبان آن ها را آمیزه یی از زبان های ایرانی خاوری باستان، پروتومغولی و پروتوتورکی با سازه هایی از زبان های چینی و تبتی و دیگر زبان های توده های همسایه بپنداریم.-گ.

[6] . تردیدی نیست که همان گونه که منابع چین باستان نوشته اند، بیشتر تیره های کوچرو و دشت نورد، سپیدپوستانی بوده اند بلند بالا، با موهای خرمایی و زرد، چشمان آبی و سبز و بینی های بلند. روشن است خیونی ها هم در آغاز از این قاعده مستثنی نبوده اند. با این هم، ناگفته پیداست که در روند سده ها بودوباش در همسایگی توده های زردپوست و منگولوییدی، با آن ها آمیزش هایی فراوانی یافته و دگرگونی هایی بسیاری در سیماها و زبان شان پدید آمده بود. –گ.  

[7] .  روشن است همان گونه که تردیدی در اورپاوییدی بودن  چهرهای توده های کوچرو  باشنده مرزهای جین از جمله خیون ها در مراحل آغازین تعامل شدن با چینی ها نیست، همان گونه در منگولوییدی شدن چهره های هونوها در دوره های اخیر حضور شان در تاریخ نمی باشد.-گ.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

باختری10.12.2022 - 15:15

 جناب استاد آریانفر
من خود را در حدی نمیدانم که بگویم شما در باره تبار یویجی ها اشتباه میکنید اما چندی است که در باره اقوام مهاجر یهود در قرن ۶ ق.م مطالعه میکنم و نظر به دلایل متعدد می‌توانم بگویم که یویجی ها در اصل یهودی معنی دارد که از طریق تجارت و مهاجرت گسترده در سرزمین های تبت و غرب چین و با بسیج سربازان اجیر قبایل ترکی توانستند سلسله حکومت های مختلف با نام های مختلف پایه گذاری کنند.
تاریخ نگاران چینی در چندین مقوله های تاریخی از بنی های بزرگ اراکین یویجی بنویسند که آنها را از رعیت ترکتبار شان متمایز میساخت. البته سکه های آن دوره و فرش نیان اوله که مربوط به قرن اول ق.م است خود گواه بینی های بلند این ها میباشد. سلسله انها شامل اقوام سکایی، اقوام مختلف ترک و سایر بومیان این سرزمین ها بوده و انها با گذاردن اسم کیدارها که گرفته شده از اسم بزرگترین قبیله عرب از نژاد اسراییل و از اولاده اسماییل فرزند ناخلف ابراهیم است گواه بر این واقعیت است چون اقوام اسراییلی یهود و اسماعیلی قیدارها که اقوام بادیه نشین عرب استند گواه این واقعیت است. این اقوام که در خفاکاری و پنهان کاری سرآمد روزگار استند حتی بعدها از آزبان پشتو را که یک زبان تخاری و خیلی نزدیک به زبان های دیگر پامیر است جعل هویت کرده و با ایجاد یک کانفدراسیون به اسم پشتون برای خود هویت جدید درست کردند.
یکی از کارهای دیگر این اقوام ایجاد سلسله خضریان یهود است که با استفاده از همین رعیت ترکتبار انرا ایجاد کردند ولی ۴۰۰ سال بعد وقتی از روس ها شکست میخورند، بدون گذاشتن هیچ اثری از خود مفقود میگردند. لطفا بازنگری فرمایید و اگر اشتباه باشم مرا ببخشید.

محمد29.09.2022 - 07:35

 با سپاس بلاخره ته نژاد مغول معلوم شد بعضیها معتقند سرخپوستها و اسکیموها ههم از نژاد هونها هستند میشه گفت هونها بخاطر سبک زندگیشون بیشترین مهاجرت و جابجایی را داشتند.

شهرام26.01.2021 - 18:45

 برای روشن تر شدن موضوع می توانید کتاب «تاریخ ایران باستان» از مشیرالدوله پیرنیا قسمت اشکانیان را بخوانید که خیلی خوب حمله هونها به یوئه چی ها و همه یوئچی ها به سکاها و ورود سکاها به کابل و شمال هند و سیستان را به خوبی توضیح داده است.

afshin_turk20.05.2019 - 04:49

 متاسفانه در بحث تاریخ ترکان،مستکبران غربی به دلیل دشمنی که با ترکان و مردم ایران داشتند،ارتباط و ریشه تاریخی انها را قطع کردند. تاریخ تاحدودی تحریف شده است. ترکان هیچگونه قرابتی با اقوام مغول و چینی ندارند. ترکها در اصل شعبی از ساکاها هستند و با ایرانیان باستان که در شهرهای اسیای مرکزی زندگی میکردند از یک ریشه و تبار بودند.در گذشته خود را با نام گنگرلو میشناختند و از عهد باستان در اسیای مرکزی با عموزادگان سغدی میزیستند، با نفوذ اقوام منچوری و چین بخشی از خاک انها بدست اقوام زردپوست میافتد و سالیان سال ترکان و سغدی ها با چینی ها در جنگ و نزاع بودند.دسته ای از این اقوام ساکا که یکجانشین شده بودند، با چینی ها مختلط شدند و بعدها ساکاها از انها بعنوان برده استفاده میکردند. چون از لحاظ دانش انتروپولوژی ژنوم اسیای روی جهره اثر میگذارد،ساکنان ایغورستان و ازبک دارای چشمان بادامی شدند،اما محتوای ژنتیکی انها حاوی هاپلگروپ R1a_R1b هست. زبان ترکی فعلی میراث همان زبان ساکایی هست با همان ساختار التصاقی قدیم..... شعب دیگر ایرانیان که به نواحی نزدیک به بین النهرین امدند با اقوام سامی ترکیب شدند و چهره بلوند ساکایی را از دست دادند،به همین خاطر است که هخامنشیان در اواخر امپراطوری دارای موهای فر و مجعد و پوست تیره بسان اقوام بابلی و سامی شدند،جون با انها مختلط شدند.....تنها شعب ساکاها که با دیگر ملت ها کمتر امیختگی داشتند،شعب اروپایی انها انگوساگسون ها و اقوام ترک قبچاق،باشقیر هستند که خون پاک تری از دیگران دارند.

سعید08.02.2018 - 07:15

  با احترام به متن شما ! جناب چرا در مورد کوشانی ها حرف نمیزنید؟ اصالت کوشانیها بلوچ بوده و ۹۰ درصداین سلسله را بلوچها تشکیل داده اند

jqvad20.01.2016 - 22:23

 از گفته های شما این طور نتیجه گرفتم که هونها را متوان به نوعی اجداد ترک خواند یا قسمتی از ریشه های تورک که ریشه ای هند و اروپایی داشته و دارند فقط بر اثر همسایگی با چینی ها آمیزش یافته مانند مانند مردم غرب یا همان ایران که با نژاد سامی در طی قرنهای آمیزش یافته ولی با این حال ایرانی هستند درسته? پس میتوانید بگید استدلال برخی پان ترک ها (حداقل دز ایران)نسبت به تفاوت نژادی و زبانی و تاریخی آنها چیست?آیا هنوز رگه هایی از زبان شاخه ایران شرقی در تورکی باقی مانده یا نه?

javad19.01.2016 - 10:47

  ددرود سپاس فراوان و خسته نباشید. بابت مطالب آموزنده تون هم ممنون چه فرقی دارد که ماد وپارس ترک(ساکا) باشیم .ترک فارس کرد گیلک بلوچ افغان و.... همه در اصل برای یک کشوریم چه اهمیتی دارد اسم کشور ایران باشد فارس یا خراسان باشد .مهم اینه که همه برای یک کشور مشترکیم و تاریخ تمدن ما به شدت به هم پیوند خورده و جدا نشدنی است .جدا کردن ان یعنی نابودی فرهنگ تاریخ همه ما.به نظر من تاریخ ما ;تاریخ شماست و تاریخ شما هم تاریخ ماست(هخامنشی اشکانی کوشانی سلجوقی صفوی سامانی و...همه تاریخ افتخار مشترک ما هستند)
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



عزیز آریانفر