از قبیلۀ آواز های غمگین
٢١ قوس (آذر) ١٣٩٢
ایا مسافرِ دلتنگ ِ دشت های شکستن !
کسی
ـ کسی که از قبیلۀ آواز های غمگینست
و نحو و صرفِ زبانِ درخت را
می داند
و باد و آتش و خاک
ز دوستانِ وی اند ـ
سلام می گوید .
[ ] [ ]
و می گوید :
که غمگنانه ترین شعربودنِ اوست
فرو فتادن کوهی .
[ ] [ ]
و می گوید :
که از خرابی میخانه
آفتاب گریست .
[ ] [ ]
و می گوید :
که در نواحی ایمان
دگر
به هیچ زبانی
به چنگِ عشق
ورق پاره یی نمی افتد
و دفتری و کتابی
به یادِ کوچه باغ
نمی گرید .
[ ] [ ]
و می گوید :
هزار سال دگر
میتوان
برای عشق گریست .
[ ] [ ]
و می گوید :
صدای بودن خود را
برو بلند بساز
وبا سرود برگِ سپیدار عاشقانه بر قص
ودر تمامِ فصول
برای قطره قطرۀ باران
ز غم و شب و راهِ خود
حکایت کن..
[ ] [ ]
ایا مسافرِ دلتنگِ دشت های شکستن
خدا حافظ !!
برلین ،
دوهزارویازده ترسایی
() () ()
()
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته