طاهر «شباب» درسلول انفرادی «موسیقی افغانی!»

٩ قوس (آذر) ١٣٩٢

کلاه شپو، دریشی زرد زرورقی به هنگام اجرای آهنگ «قرصک پنجشیر»؛ اگر آرش «بارز» چنین می کرد، طاهر درجایگاه داور «ستارۀ افغان» برایش چه می گفت؟

 

طاهر«شباب» جمعه شب با حضور در شاه نشین تالار «ستارۀ افغان» تلویزیون «طلوع» درارزیابی آهنگ آرش «بارز»- جوان هراتی-  به گونه ای تأسف بار، دستخوش حس انحراف، فرار به سوی بومی گرایی صوری وداوری نا سالم شد. وی دست راست را همچون شمشیر دولبه به سوی آرش بارز گرفت و مانند «برهان قاطع» عصر منسوخ تحجر، تکان داد وگفت: این آهنگ ایرانی است... سپس «پیام های بازرگانی» دقایقی بین میلیون ها بیننده و ادامۀ واکنش «هنری!» طاهر خلاء انداخت. گویا میان «داوران» اوقات تلخی هایی پیش آمده بود که بعد از پیام های بازرگانی، طاهر صد وهشتاد درجه تغییر حالت داد و حاضر به گیتار زنی با آرش «بارز» شد. گذشته از اجرای آهنگ کوتاه «بارز» از خلال گفت وگوی جسته وپاره موصوف با داوران، معلوم شد که سطح وکلاس آقای بارز به مراتب بیش از داوران، «ارزشی» بود و نخستین مقولۀ مبارک هنر (فروتنی وادب) درسیما وزبانش متجلی بود. طاهر نشان داده است که درموسیقی «افغانی!!» یک مشت دست آورد های برابر با مزاق وبُزاق بومی دارد و با وصف سه دهه زنده گی در فضا وبستر بارور فرهنگی غرب، هنوز از چرخیدن با دُهل دریک فضای باز یا عشوه وناز طببعی با کوزه آب درلب دریاچه های کم پهناتر از یک قدم خیز، که دیگر رو به خشکی می روند، در درک پدیدۀ بی تعریف و یا قالب ناپذیری موسیقی، به عنوان زبان، روح، هنر انسانی واحساسات مشترک وفرا جغرافیایی وفرهنگی، سخت می لنگد.

برای پرهیزاز گره خوردن نخ سخن به گفتمان بی پایان درین باره، عرض میدارم که هیچ چیزی درحوزه هنرشناسی و منظومه های گرانسنگ فرهنگ وآفرینش منطقه وجهان به نام موسیقی «افغانی» وجود ندارد. موسیقی افغانستان ریشه درتاروپود احساسات وهنرهندی، ایرانی، غزل های اردو، ترانه های تاجکی و کمپوزهای گزیده از مسیرهای آفرینشی درآسیای میانه دارد. اختراع «موسیقی افغانی» به مثابۀ سرمایۀ دارای هویت کامل وجامع وسراسری وجود خارجی ندارد و برخاسته ازدرجازده گی سیاسی، هدف گیری های ناصواب فرهنگی در داخل افغانستان است که خوشبختانه با گسترش افق احساسات واندیشه های نسل جوان نیز همخوانی ندارد ومردم ما به سوی ارزش های مشترک وجاودانۀ انسانی درحرکت اند. موسیقی درون خانۀ بی دروپیکر ما، کماکان گذرگاه حرکت های رنگارنگ ارزشی درعرصه هنر، فرهنگ، غذا، لباس و... است. حساب جریان زلال حس مشترک انسانی ازسیاست وترفند های «خان» های بومی جدا است؛ همان خوانینی که بیشتر صاحب مواشی فکری واحساس اند تا مراتع سرسبزاندیشه های پالایش شدۀ هنروفرهنگ.

 کشورما کانون آشتی وهمگرایی فرهنگ ها وزبان های «حوزۀ تمدنی» درخشان پارینه است و سرزمین های شرقی «حوزۀ تمدنی» ایران زمین، یعنی خراسان اسرارآمیز از زمان چنگیز به این سو، درلایه لایه های انزوا، وحشت میرغضب های بومی وغیربومی درخود فرورفته و حافظه تاریخی خویش را دارد، آرام آرام از کف می دهد. طاهرجان باید ابتداء به سبک وآرایش وسایل موسیقی، لباس وکارهای آوازخوانی خودش نگاهی بیفگند که بی تردید متوجه خواهد شد که آفریده هایش درعرصه موسیقی، تا چه میزانی چند ارزشی است واگریک پارچه آهنگش را به هدف کشف ارزش های ناب افغانی تقطیع کنیم، درآخرکار به دشواری، چیزکی به نام جوهرۀ اصلی اثر خودش باقی میماند که برای هیچ کس وحتی خود طاهرنیز قابل شناسایی نخواهد بود. موسیقی مروج درافغانستان تا پنجاه سال پیش که نسل پاپ خوانان به سرسالاری احمد ظاهر، ظاهرهویدا، احمدولی ودیگران به ظهورنرسیده بود، به گونه ای عریان، صدای احساسات طیف وتبارهای مشخص تباری وقومی بود که درین سرزمین ساکن اند؛ مانند موسیقی هزاره، ازبکی، تاجکی، پشتو، پشه ای ونورستانی و...

هرچند درقرن نوزده و بیست، با آمدن هنرمندان ونوازنده های درباری از سرزمین هندوستان (شروع ازسال های حاکمیت امیرشیرعلی خان تا امیرحبیب الله خان) دادوستد طبیعی فرهنگی میان مردمان منطقه باعث آمد که ارزش های دیگری وارد شد ورنگ های دیگری به مینیاتور فرهنگی وهنری ما افزوده گشت. این ارزش ها از شروع سال های سی خورشیدی به وسیله هنرمندان جوان وابسته به طبقه متوسط واشراف وبعضاً از بافت فرو دست جامعه، درمراکز شهر ها به ویژه شهر کابل شگوفا شده و با صدا، آهنگ، تصنیف واجرای انواع جدید وغیربومی آشنا شدند. اما گسترۀ شگردهای تازه موسیقی نه تنها ترانه ها وآهنگ های چند قومی درکشور را درحاشیه نبرد؛ بل زمینه را برای رونق بی پیشینۀ آن ارزش ها فراهم آورد.

 

 ازین قرار، داوری درباره یک اثرهنری کارفوق العاده با اهمیتی است و ازهنرمند تا هنرپذیر، مسئولیت دارد درین زمینه فوق العاده محتاط باشد؛ درغیرآن آدم می تواند به جای دست بردن به سوی هرچیز، خاموشی وسخن نگفتن را هم بیاموزد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



رزاق مامون