آریایی ها و ایرانی ها: میهن نخستین و مهاجرت به دشت های اورآسیا
٢١ عقرب (آبان) ١٣٩٢
آریایی ها و ایرانی ها:
میهن نخستین و مهاجرت هند و اروپایی های قدیم به دشت های اورآسیا
(در دوره های نئولیت (نوسنگی) و بُرنز پیشین)
از منابع روسی:
گزارنده به پارسی دری: عزیز آریانفر
در مرز سده های V -IV پیش از میلاد قبایل دشت نورد اروپای خاوری به جنبش درآمدند. نخست استوگ های میانه (اریایی ها) آغاز به فتح سرزمین های نو نمودند. زیر ضربات آن ها فرهنگ های بسیار پیشرفته ائنولیتی ( Eneolithic)1 بر افتادند و فرهنگ های تازه تری آغاز به ریختیابی کردند. این گونه، دوران آرام به پایان رسید. کار صلح آمیز به گذشته پیوست. تاراج ها و خشونت تبدیل به بخشی جدایی ناپذیر زندگی نو گردید.
در خاطره توده های بالکانی، گذشته شکوهمند چونانِ عصر طلایی ماند و زمان بی رحمانه جدید زیر نام دوره «مسین» فرا رسید. فاتحان بر فراز تپه ها ساکن شدند تا بتوانند شهرستان های پیرامون شان را اداره کنند. آن ها مانند خدایان المپیک در جشن ها و خوشگزرانی ها زندگی به سر می بردند، که بیشتر شکار و در کنار ماهرویان بود.
پس از آن ها در سده چهارم پیش از میلاد قبایل باشنده میانه های رود ولگا حامل گروه خونی آر 1 بی- (haplogroup R1b) به حرکت آمدند. یادمان های فرهنگ آن ها در این منطقه ناپدید شدند و به جای آن فرهنگ های بومی پدید آمدند. بنا به داده های دانشمندان علم ژنتیک (از جمله آ. کولیسف)، بازماندگان هوالینی ها به سوی باختر شتافتند.
ظهور انسان های دارنده هاپلوتیپ حامل R1b در دشت دانوب باعث مهاجرت زنجیره یی مردم باشنده آن گردید. به ویژه دارندگان ژن آریایی- آلمانی ها (و احتمالا نیاکان اسلاوها) به سمت شمال عقب نشینی کردند. دیگران دوباره به استپ ها گریختند. پس از آن، اناتولی ها، تخارها و توده های دیگر به حرکت درآمدند. قبایلی که بر سر راه آن ها بودند، یا سرکوب گردیدند یا این که گریختند.
برخی از آن ها- رپین ها (repin) - نیاکان افاناسیفی ها در گذشته در حوضه رود دُن زندگی می کردند، اما زیر فشار همسایگان تجاوزکار به خاور رفتند و در هزاره سوم در جنوب سیبیری پدیدار شدند. بخش دیگر آن ها آریایی ها بودند.
نظر به همه نشانه ها آن ها از اروپا بودند (از نوادگان گوت های میانه، که فرزندان اروپایی آن ها- آلمانی ها، اسکاندیناوی ها و اسلاوها بودند)، اما ناگزیر به گریز به غرب بودند.
این گونه، در حوالی 3400 - 3300 سال پیش از میلاد در استپ های اروپای شرقی فرهنگ نواسوبودنسکایا (novosvobodnenskaya) (شمال غرب قفقاز) و نژنامیخاییلوفسکایا nizhnemihaylovskaya (در حوضه رود دنیپر) پدید آمدند. همسایگان آن ها نیاکان ادی ها (فرهنگ مایاکوپ- 3700 – 3500 سال پیش از میلاد بودند).
آن ها در آن زمان استپ های قفقاز شمالی را اشغال و گورستان های «قرغانی» (تپه یی) ساختند. سنتی که در آینده آن را قبایل استپی ایرانی نگه داشتند و تبدیل به فرهنگ های دشتی هند و اروپایی گردید.
گستره استپ را مردم فرهنگ یامایی [(گودالی- یاما به زبان- گودال)-گ.] اشغال کردند (در 3800 - 3200 سال پیش از میلاد)، که در بهترین سال ها از اورال جنوبی تا دانوب پهن می شدند. در شالوده آن ها فرهنگ رپین محلی بود، اما همچنین فرهنگ خوالینیKhvalynskaya که از آن در واقع فرهنگ رپین سر برآورده یود. سیمای ظاهری آن ها اروپایی نما (اروپویید) همانند به جمعیت استپی قبلی بود، یعنی دارای چهره های پهن و نیز چهره های باریک بودند. از لحاظ ژنتیکی آن ها، شاید حامل هاپلوتیپ های R1b و R1a بودند.
تهاجم سلت ها وضعیت پیچیده تباری- زبانی در منطقه اروپای مرکزی را نیز دگرگون ساخت. «مرکز گرانش» زبان های هندواروپایی در نهایت به مرکز اروپا نقل مکان کرد.
به تیره های قدیمی هندو اروپایی دشت دانوب تیره های نوی افزود شدند که وجود آن ها در زبان ها بازتاب یافتند. خط ژنتیکی ارمنی ها و یونانیان بیشتر «سلتی»، و زبان های شان دارای ریشه آریایی است. زبان های سلتیک، ایتالیک، آناتولیک و تخاری چیزی مشترک دارند که آن ها را متمایز از زبان های آریایی می گرداند.
«مرکز گرانش» هندواروپایی ها در محدوده مختصات جغرافیایی 20 و 40 درجه است.
این گونه، در اروپا، کانون نو اتنوژنیز یا زایش تباری ( ethnogeny) هندواروپایی به میان می آید، که مسیر آینده تاریخ را رقم می زند. از تازه واردان پهن سیما و نیمه پهن سیمای دیرین اروپایی نماpaleoevropeoidov و مدیترانه یی ها یا میانزمینی ها Mediterraneans منطقه بالکان- کارپات فرهنگ ها و گونه های جدید نژادی تشکل یافتند.2 یکی از آن ها که از بسیاری جهات همانند به گونه مدیترانه یی (دارای چهره باریک و دراز و سر بلند)، ولی نه یکسان با آن بود، شامل بخشی از جمعیت اروپای خاوری باستانی: کته کومبنی catacombni های (هندوآریایی ها)، ایرانیان غربی- سروبنی ها (srubni) ها و اباشی ها (abashe ) و فاتیانفوی ها fatyanov- (تُخارها) گردیدند.
هندوآریایی ها در روند مهاجرت به شرق دشت ها (استپ ها) را برگزیدند و سروبنی ها srubni و اباشی ها دشت ها و درختزارها را. تخاری ها در دشت ها برای خود جا نیافتند و این بود که به سوی کمربند درختزارها شتافتند. چنین می پندارند که سروبنی ها- نیاکان مادها و پارس ها بوده اند.
در شمال- فرهنگ فاتیانوفی(Fatyanovo) که به دو گروه ولگای علیا و بالانف فروپاشید. در حوضه پیرامون رود دنیپر- فرهنگ دنیپر میانه به میان آمد، که در نتیجه آمیزش یامنی ها (گودالی ها) و ریسمانی ها (شنورویکی ها – [شنور به زبان روسی- سیم، طناب یا ریسمان را گویند-گ)] پدید آمده بود.
در جنوب - فرهنگ کته کومیی یا فرهنگ گورستان های دخمه یی (آریایی) و پالتاوی.
بنا به دلایلی، یامه یی ها (گودالی ها) نتوانستند فشار ریسمانی ها (شنورویکی ها) را برتابند و همراه با آن ها تیپ قدیمی انتروپولوژیک (انسان شناسانه) اروپایی نابود گردید و جای آن را قبایل هندواریایی و ایرانی غربی گرفتند.
روشن است تاریخ با این روندها به پایان نرسید. در دشت های میانی و خاوری قزاقستان دارندگان فرهنگ اندرونفی یا اندرونی Androns، دقیق تر فئودروفی ها Fedorov پدیدآمدند که از بسیاری از جهات همانند به قبایل قدیمی گودالی (یامایی) بودند- اروپایی نماهای پهن سیما و سر دراز.
آن ها نخستین کسانی نبودند که از این جا سر بر می آوردند. در درازای یک هزار سال پیش از این ها در سیبری جنوبی قبایل دارای فرهنگ افاناسیف اسکان یافته بودند. برخی از آن ها پهن سیما بودند و از لحاظ ژنیتیکی با رپنی ها (repin) پیوند داشتند (باشندگان دارای فرهنگ استوگی میانی ائنیولیتی) و برخی دیگر دارای سیماهای نیمه پهن سیما که چهره های خوالی(نیکان گول ها و سلت ها؟) را به خاطر می آوردند.
خاستگاه تباری دارندگان فرهنگ فئودورفی چندان روشن نیست. شناخته شده است که آن ها چشمان آبی و موهای بور داشتند و حامل ژن R1a آریایی بودند (بر پایه مواد هیات اعزامی علمی (اکسپدیشن علمی) فرانسه).
اگر چه آن ها در استپ های برناول، نووسیبیرسک و شرق قزاقستان در سده هفدهم پیش از میلاد پدیدار شدند و در آن جا تا سده دوازدهم پیش از میلاد می زیستند، اما در ظاهر از جمعیت قبلی عصر نوسنگی شرق قزاقستان متفاوت نبودند. از دید شیوه زندگانی، این دامداران- شبانان مسکون، برای زندگی خود سیل بُرهای رودخانه ها برگزیدند.
افزایش جمعیت و محدودیت منابع باعث شد که بخشی از مردم به درختزارهای سیبری غربی بکوچند- جایی که از آن ها فرهنگ کشتمندی و کشتکاری اندرونویدی andronoid به یادگار مانده است که از فرهنگ دشتی بر خاسته بود. فرهنگ نامنهاد ««ردپاهای گمشده یا از دست رفته».
چنین پنداشته می شود که قبایل جنوب شرقی پس از دیگر اقوام آریایی به هند رفتند. قبایلی که در دشت ها ماندند، زندگی کوچروی (چادرنشینی و دامداری) را برگزیدند. ظاهرا، به عنوان بخشی از دیگر قبایل ایرانی در فتح اراضی شرق ترکستان با راندن تخاری ها از آن جا به استپ های جنوب سیبیری اشتراک ورزیدند. آن ها از همان زمان، وارد دایره قبایل آسیای مرکزی گردیدند.
آسیای میانه و ترکستان خاوری:
بر پایه یک افسانه اتنوژنیتیک ( ethnogenetic)، از اسطوره های برجامانده هند و آریایی، ایرانیان باستان فرزندان آسورها اند، و هند و آریایی های باستان، فرزندان دیوها. ایرانیان برادر بزرگتر آن ها اند، اما در این حال دوست آن ها نیستند. در سده سیزدهم پیش از میلاد هنگامی که ریگ ویدا تدوین می گردید، هندواریایی ها سرزمین های پنجاب و آریایی های اوستایی سرزمین های جنوب آسیای میانه و شمال افغانستان کنونی را اشغال کردند.
اما شاید دشمنی میان آن ها به اعماق قرن ها سر بکشد. در آن دوره، زمانی که آن ها یکجا در گستره واحد ایرانی (در شمال افغانستان) می زیستند. به پنداشت ایرانیان، میهن نخستین آن ها «هوانیرات» (Hvanirat) («کشور ارابه سوارن مهریان») در میان رودخانه های «راهه» یا «رهه» و «وهوی- داتیا» واقع بود که از کوه های افسانه یی (یا شاید هم واقعی؟) «هرا» («هره» یا «هارا») سرچشمه می گرفتند و به دریای میانی واروکاش (Vorukash) می ریختند. روشن است محل رودخانه ها و کوه های اوستایی را می توان تعیین کرد. «رهه» یا «راهه» (و یا هم «رس»- «راس») – رود ولگا است و رود وهوی- داتیا هم آمو، که در آن هنگام از بستر پیشین اوزبوی Uzboi به دریای کسپین یعنی دریای واروکاش( Vorukash) می ریخت.
هرا- نام کوه های جهانی است، که سرچشمه رودخانه های بزرگ و کوچک می باشد، از جمله افزون بر ولگا و آمو، هژده رود دیگر. رشته کوه های قفقاز و اورال و پامیر و تیان شان، که در پیرامون دشت های هوانیرات (Hvanirat) (میهن ایرانیان) سر برافراشته اند. به پندار ایرانیان باستان می تواند هوانیرات در میان آن ها واقع بوده باشد. بر پایه به داده های باستان شناسی – این گستره فرهنگ واریانت غربی فرهنگ اندرونی Andronovo است- جوامعی که چونانِ فرهنگ های پتروفی و آلاکولی سده های پامزدهم- سیزدهم پیش از میلاد) شناخته شده است.
در این دوره، هندوآریایی ها استپ های آستانه قفقاز شمالی (فرهنگ کاتاکومبی یا فرهنگ گورستان های دخمه یی)، را گرفتند. سرزمین های شرق قزاقستان، جنوب سیبری و آسیای میانه به احتمال زیاد در این هنگام در قلمرو نیاکان دَردی ها و کافری ها (پسان ها نورستانی ها) بود. آن ها را همچنین در میان آریایی ها به شمار می آورند، زیرا زبان های شان شباهت هایی هم با زبان های ایرانی و هم با زبان های آریایی دارد. زبان آن ها- زبان آریایی شرق میانه یی میتانی است.3
قبایل اریایی یی را که در شمار دَردی- کافری می پندارند، بسیار پیش در جنوب آسیای میانه پدیدار گردیده بودند- زمانی در حوالی پایان هزاره سوم پیش از میلاد. این دوره زمانی است که به نام عصر «اشغال وحشیانه» یاد گردیده است.
این عصر با ویرانی فرهنگ های پروتوشهری (شهری نما) باستانی و ریختیابی کشورهای نو نامنهاد، مانند «مارگوش» Margush که در آن ها سنت های کهن و نو آمیخته و در هم تنیده می شدند، به پایان رسید. همین گونه صفات نژادی هم دچار دگردیسی هایی گردید. مانند فرهنگ گورستان های سپالی(Sapalli).4 بیخی مطابق با سنت های بومی با کاربرد سنت های پادبوینا؟-کاتاکومبی (گورستان های دخمه یی) و و با سنت های تازه وارد با کاربرد فرهنگ آتش. 5 آرایش سیمای نژادی انسان های به خاک سپرده شده در این گورستان ها گاهی اندرونفی Andronov (دشلی- بزی ) است. اما بیشتر مدیترانه خاوری می باشد. 6
زمانی، در جنوب سیبیری، مومیایی های پیدا شده در تاریم، جهان علم را لرزاندند و پرسش های فراوانی را در برابر پژوهشگران گذاشتند. اما کنون، به یاری آنالیز DNA ژن شناسی همه شک و تردیدها نبست تعلق آن ها به دایره قبایل آریایی (ایرانی) زدوده شده اند. در همان زمان در شمال، در گرهگاه استپ ها و دشت ها- درختزارها چوپان های آسیای قدامی ظاهر شدند. این گونه، در حوضه رودخانه اوبی و کوه های آلتایی فرهنگ های کروتوفی Krotov ، ساموسی، قره کولی و درخشان ترین آن ها- اوکونفی پدید آمدند. چیز مشترکی که آن ها را به هم پیوند می دهد، سازه یا بستر (سوبسترات) نژادی دریای مدیترانه یی (میانزمینی)، است که شبیه به آن چه است که باشندگان اولیه تولخار از خود بر جا گذاشته بودند.
این یک تیپ پهن سیما، اما نه به گونه مطلق دراز رو و بلند چهره بود که نام علمی آن، نوع نژادی دگرگونشده (hypermorphic) مدیترانه خاوری است. منطقه خاستگاه و تیپ تباری دارندگان آن به گونه موثق ناشناخته شده است. شماری آن را - قفقاز، ماورای قفقاز (قفقاز جنوبی) و حتا مناطق استپی آستان قفقاز (شمالی) می پندارند و آن را با جامعه دارای فرهنگ گورستان های دخمه یی مرتبط می دانند.
اما یک توضیح دیگر هم می تواند وجود داشته باشد دال بر این که این شاید یک مهاجرت اجباری از مناطق ترکستان خاوری بوده است. در گورستان های آن جا نخست این که کاسه های سر (جمجمه های) اندکشماری پیدا شده ست 7 که خاستگاه جنوبی آن ها را نشان می دهد. دو دیگر، این که داده های باستانشاسی به پدیدار شدن فرهنگ مادی قبایل اندرونفی Andronovoدر این سرزمین ها تاکید می ورزند. نخستین مومیایی های تخاری نیز به همین زمان ارتباط دارند. درست مانند گزارش های چینی ها از پدیدارشدن اهریمن ها یا «دیوهای سرخ مو» در مرزهای شان.
در منطقه تووا (سیبریای جنوبی روسیه) گورستانی کشف شده است به نام آیمرلیگ Aymyrlyg که مربوط عصر برونز است. نوع نژادی انسان های مدفون در آن مربوط فرهنگ اکونیفی Okunevskaya اپومورفی hypermorphic مدیترانیه یی می باشد. ریشه های آن در فرهنگ های آسیای قدامی، و شاید هم در ماورای قفقاز (قفقاز جنوبی) باشد.
به تقدیر سرنوشت، ساموسایی ها بدون زنان خود آمدند. چنین بر می آید که آنان، همسران شان را به هند و اروپایی ها بخشیده بودند. آن ها نتوانستند با افاناسی ها سازش نمایند. اما با ظهور اندرونفی ها با آنان همسرنوشت گردیدند. آن ها نوع نژادی اندرونفی Andronov را با سازواره های میانزمینی (مدیترانه یی) کامل گردانیدند.
پی نوشت ها:
- به گونه یی که می دانیم، از پدیدآیی نوع انسان نزدیک به 2.5 میلیون سال می گذرد که از این جمله 5000 سال آن را عصر فلزات و سراسر آن را عصر حجر در بر می می گیرد. دانشمندان عصر حجر را به دو دوره عصر حجر قبلی (دیرینه سنگی یا پالیولیت) که از 2.5 میلیون سال پیش تا 10-12 هزار سال پیش ادامه داشت و عصر حجر بعدی تقسیم نموده اند که عصر حجر بعدی به نوبه خود به سه دوره: میزولیت یا میان سنگی (که از 12-10 هزار سال پیش یعنی از پایان عصر دیرینه سنگی یا پالیولیت تا 5000 سال پیش ادامه می یابد)، نیولیت یا نوسنگی (که از 5000 سال پیش از میلاد تا 3000 سال پیش از میلاد ادامه داشت) و ائنیولیت (پس از نوسنگی) که از 4-3 هزار سال پیش از میلاد داوم یافت) تقسیم می کنند.
همین گونه عصر فلزات به دو دوره: عصر برونز و عصر آهن تقسیم می شود. عصر برونز از 3 هزار سال پیش از میلاد آغاز می گردد و تا آغاز هزاره یکم پیش از میلاد ادامه می یاید. عصر آهن از سده هفتم پیش از میلاد آغاز می گردد و تا به امروز ادامه دارد که این گونه 2700 را در بر می گیرد.-گ.
- فرهنگ «تبرهای رزمی» (این فرهنگ را همچنین به نام سرامیک ریسماندار یا طنابدار و دارندگان آن را به نام ریسمانی ها یا ریسمانداران (طنابداران) می نامند) شناسه نیاکان آلمانی ها، بالت ها و اسلاوها می باشد. این نام از سنت گذاشتن تبرهای رزمی در گورها بر گرفته شده است. از دید انتروپولوژی (انسان شناسی)، دارندگان این فرهنگ، همگون نبودند. در میان آن ها اروپایی نماهای دیرین (پالیو اروپاییدها)، شمالیان (نوردیک ها)، آسیامقدمی ها و مدیترانه یی ها چیرگی داشتند.
آن ها در اوایل هزاره دوم پیش از میلاد به جنبش درآمدند. علل راه افتادن آن ها روشن نیست. می توان گمان برد که ناشی از رفتارهای تجاوزکارانه سلت ها بوده باشد. ردپاهای آن ها به شکل هاپلوگروه R1b به گونه آشکار در باشندگان آلمان و اسکندناویا دیده می شود.
چنین بر می آید که هندواریایی ها (سندی ها) و ادی ها (دارندگان فرهنگ کاتاکومبی یا گورستان های دخمه یی) راه دارندگان فرهنگ ریسمانی را به سوی نوار دشتی بسته بودند و به همین خاطر برخی از آن ها– تُخارها مسیر شمالی را برگزیدند و قبایل ایرانی- اباشی ها و سروبنی ها – آغاز به حرکت به سوی خاور از راه مصوون دشتی- درختزاری نمودند.
نخست اباشی ها به راه افتادند. در پی آنان، سروبنی ها ردپای شان را پی گرفتند. زیستگاه های فزونشمار آنان از رود دنپر تا توبال پهن بود و در برخی از جا ها به درودست ها تا اوک و ولگا می رسید.سیمای اباشی ها و سروبنی ها ویژه خودشان بوده است. انسان شناسان تمایل دارند این سیما را مدیترانه یی بخوانند، به این دلیل که به گونه شایان توجهی از سیمای اروپایی نماهای دیرین paleoevropeoid متفاوت می باشد. هر دو روی باریک بودند، اما در آن ها ویژگی های گونه یی اروپایی نماهای دیرین paleoevropeoid برجسته و نمایان دیده می شد. در خاور، اباشی ها صفات جمعیت حوضه رود کامی یعنی اورالی نما را uraloid گرفتند و سروبنی ها- ویژگی های راستین مدیترانه یی ها Mediterraneans را.
در موزه شهر المیتفسک تاتارستان، اسکلتی است که عمر آن 2000 سال پیش از میلاد تخمین زده می شود. چهره آن باریک و به شدت نیمرخی (منحنی) است. اما چنین چهره یی برای مدیترانه یی ها مختص نمی باشد. زاویه برآمدگی بینی آن نسبت به روی چهره (بیش از 30 درجه است). از نظر ظاهری، سروبنی ها به گودالی ها (یامایی ها) همخوانی ندارند. اما اسکیت ها را که در تاریخ پرآوازه اند، به یاد می آورند.
سروبنی ها، نژادی بودند مدیترانه یی. در ترکیب قبایل سروبنی حوضه رود دنپر و ولگا، مهاجرانی از آسیای مقدم (قفقاز؟) دیده می شدند. منشای آنان را با قبایل کور و اراکی (ارسی؟ ) مربوط می دانند. سروبنی ها دارای چهره های باریک، بلند، دارای مدارهای بلند و ویژگی های ظریف سیما بودند- در یک سخن، گونه «هاراتسیال» یا باریک اندام - (لاغر) آسیای میانه یی.
اباشی ها هم دارای همین ویژگی ها بودند: چهره های دراز و باریک و به شدت منحنی. در خاور آن ها صفات باشندگان حوضه کامی یعنی اورالی نماها را گرفتند. انسان این نوع، از چهره صافی داشته است. بینی آن بزرگ نبود و چشمانش کوچک بود. (در کل، لاغر اندام و ریز چهره).
همسایگی تخارها، اباشی ها و سروبنی ها در اروپای خاوری آگنده از درگیری های خونین بود. اباشی ها تخاری ها را راندند، اما ناگزیر بودند از دست سروبنی ها در جستجوی پناهگاه باشند. اند این بود که به استپ های خاوری ولگا رهسپار شدند تا شامل دایره دشت نشینان باختر قزاقستان (سین دشتی ها Sintasht))، الاکولی ها و پتروفی ها) گردند.
شاید فهرست قبایل تورانی: خیونی، دانی، ساریرمی (sayrima)، ساینی، و داهیdah زیر چتر نام اباشی ها شناخته شوند. به گونه غیر مستقیم در این باره می توان از روی اتنونیم ها (ethnonyms) یا نام های تباری داه ها و دکیانی ها (Dacians) و برخی از جزئیات تبارنگارانه (اتنوگرافیک) مانند کلاه های منحنی هون ها که کلاه های فریگی ها Phrygian را به یاد می آورد، داوری کرد.
چنین بر می آید که سروبنی ها به خاطر رهایی از شر همسایگان پر شر و شور خود از خانه های اسکانی هند و آریایی رفتند. آن ها نخست به خاور میانه (یا آسیای میانه) و سپس به هند کوچیدند. بخش کوچکی از این مردم به زندگی در کرانه آسیایی بسفر کیمیریی در منطقه سندیکا Sindika (در جزیره نمای تامان ) ادامه دادند. این ها سیندی ها بودند که تا اواخر دوران عتیق یا باستان در این جا زندگی می کردند. پس از آن ها، سروبنی های کرانه های دریای سیاه، که نام شان از نظر صدا مانند مادها و پارس است، به خاورمیانه کوچیدند. در تاربخ آن ها، به عنوان سازندگان امپراتوری های جهان در آمدند: امپراتوری مادها و پارس ها.
در یکی از لشکرکشی ها به شرق، پارسیان به هند رسیدند، جایی که با سیندهو (سیندو)ی Sindhu برای شان آشنا برخوردند. آن ها از این نام به آسانی هندوستان ساختند و کوه هایی را که آریایی های اوستایی را از هند و آریایی ها جدا می کرد، و به همین گونه در حافظه کوهنشین های هند باقی ماندند، «هندوکش» نامیدند. (از هندو+کش).
- چنین بر می آید که دردی ها و کافری ها نخستین توده هایی بودند که به گستره افغانستان و هند ساکن شدند. اما با امواج تهاجمات بعدی بلعیده شدند. از پی آنان، قبایل دارای فرهنگ اندرونفی جوامعی که چونان فئودرفی ها معروف هستند، (بهاراتی ها ؟) به هند سرازیر شدند و تنها از پی آن ها هندواریایی هایی که به نام سیندهو معروف اند، پدیدار گردیدند.
- فرهنگ های بیشکینتی، وخشی، داشلی و...
- سنت های ساختن گورستان های ویژه پس از نبردها و گورستان های دخمه یی در آینده در میان کوچروان ایرانی زبان ترکستان خاوری چیرگی می یابد.
- نوع نژادی با چهره بسیار بلند (دراز رخ) و پهن که چهره پندیده و تغییر شکل یافته (hypermorphic) مدیترانه یی خاوری هم نامیده می شود، ویژه جمعیت های دامداری بود که گورستان های تُلخار قبلی در جنوب تاجیکستان (فرهنگ بیشکنتی Bishkent) تپه های قره المات- سای sai- Karaelemat در حومه خاوری دریای کسپین و....از آن ان بر جا مانده است. با دویدن به جلو، باید گفت که چنین نوع نژادی را دامداران باستانی آلتایی سایان (اوکون ها و ساموسایی ها ( (okunevtsyوsamustsy)) داشتند و آن را کوچروان پازیریک به ارث بردند.
- استپ های ترکستان خاوری را قبایل دارای فرهنگ چمورچک chemurchek (ربع دوم هزاره سوم- اوایل هزاره دوم پیش از میلاد) اشغال نموده بودند. در ظاهر آن ها مدیترانه یی بودند.
ویژگی های فرهنگ مادی آن ها را با فرهنگ های ساموسی-سایمی و اوکونی (Okunevskaya ) پیوند می دهد. همسایگان آن ها- افاناسی ها (afanasevtsy) و کاراسوکی ها (karasuktsy) بودند. نام فرهنگ چمورچک (Chemurchek) از گورستان چمورچک در بخش چینی آلتای مغولی گرفته شده است.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته