حماسۀ کربلا شریان سرخ تاریخ!

١٤ عقرب (آبان) ١٣٩٢

بنام آغازگر هستی که انسان را از دو شی متضاد « روح و لجن » آفرید و با دادن شعور انسانیت و وجدان اخلاقی، استعداد تفکیک میان حق و باطل را ارزانی داشت تا معیار ی باشد بر تشخُّص ذهنیت و شخصیت انسان های نیکو کردار و پسندیده و بد کنش در جریان زندگی بشر و اولاد آدم.

سلام بر حافظه  سبز تاریخ که تمام اعمال و رفتارهای نا متجانس عُمّال زمان را در سینه گسترده و فراخ خویش ثبت نمود تا مایه عبرت از کارهای نا پسند و نا مشروع و باعث تداوم راه ابر مردان، منادیان حق، انصاف، عدالت و آزادی گردد؛ سلام و درود بی پایان نثار پاکبازان و شهیدان جان برکف تاریخ دنیای بشری که جانانه و بی هراس از تزویر و شمشیر،  حلاج وار انالحق گفتند و در مسیر حقگویی و حق اندیشی همواره طناب دار خود را در سینه و بر دوش داشتند؛  درود بر خورشید تباران که با پیوند و پیمان عشق و فتوت،  ایثار، فداکاری، شهامت و دلیری، آزادی و آزاد اندیشی سرخ روئیدند، زرد  زیستند؛ سبز جار ی شدند و سرخ کوچیدند .

 آری !

آدم چکیده آفرینش است، عقل میراث آدم و حسین یگانه وارث آدم است .

نگریستن به قضیه عاشورا زمانی در زندگی بشر معنا و مفهوم می یابد که با آن ازچشم انداز عقل وعشق نگرسته شود :

1-     اگر از منظر عقل و دانش به عاشورا نظر اندازیم چگونه زیستن را می آموزیم؛

2-      هرگاه از منظر افق خونین عشق به عاشورا نظراندازیم چگونه رفتن را خواهیم آموخت .

اگر کربلا را به عنوان یک نهضت درعمیق ترین رویداد های تاریخی به بحث بگریم کربلا به حیث شریان سرخ تاریخ، فرات به عنوان شاهرگ حیاتی کربلا؛ عاشورا آهنگ شور و شوق آفرین تاریخ و آب جانمایه عاشوراست .

در حادثه کربلا در وجود آب دو پدیده حماسه و تراژیدی را در چشم انداز هنری و ترسیم سیر و سلوک  « بلا جویان دشت المناک کربلا  » می توان یافت .

تراژیدی آب زمانی درخارج از میدان نبرد، فقط  در صدای العطش کودکان امام معنا و مفهوم می یابد، اما در آینه نبرد عاشورائیان، آب سیمای حماسی بخود می گیرد و حماسه آب رخداده و روی می دهد .

حقیقت امر آن است که در حادثه عاشورا نیروی عشق بر نیروی تشنگی فایق آمده بود، روزعاشورا در صحرای تفتیده کربلا لحظه به لحظه بر تشنگی حسین افزوده می شد اما در همان حال لحظه به لحظه چهره امام پر فروغ تر و پر شکوفه تر میگردید. پس بحث این جا است اگر نیروی تشنگی بر نیروی عشق فایق می آمد، بایستی چهره امام لحظه به لحظه خسته تر و کم فروغتر می گشت، فروغ و شگفتگی چهره اما م درعین تشنگی جلوه و نمادی از حماسه آب است نه تراژیدی آن؛ ولی مشک به خون نشسته ابالفضل العباس خود مصداقی از تراژیدی آب را رقم می زند، زیرا ابالفضل می خواست آب را به خیمه کودکان حسین که در ادبیات نظامی معاصر، افراد غیر نظامی گفته می شود اهدا کند .

اما وقتی که ابالفضل فرات را زیر پا میگذارد و آب را مانند ماهیی کوچکی در مشت های خود می فشارد و آن را دو باره به فرات می افگند، این رفتار نمادین او خود جلوه از حماسه آب است. امساک عارفانه ابالفضل از نوشیدن آب و بی اعتنایی آن حضرت به کرشمه شرین و شور آفرین فرات، مصداقی بارزی از حماسه آب است زیرا حسین تشنه آب نبود بلکه آب تشنه حسین بود، بین تشنه که آب را می جوید و تشنه که آب او را می جویند فرات ها تا فرات فاصله است . حسین و ابالفضل حسرت یک قطره نوشیدن آب را برای فرات باقی گذاشتند وگلوی تشنگی را در پنجه نیرومند عشق و جوانمردی فشردند و حماسه برزگ آب را در صحرای المناک کربلا رقم زدند .

عاشورا نه تنها داستان جنگ، کشتن و کشته شدن است، بلکه حدیث زندگی، آزادگی، مناعت، حقگویی، صبر و استواری، پایداری و مدیریت نیرومند روابط انسانی است و ازین رو زندگی عینی در تمام اعصار برای تمام نسلهای جوامع بشریت به حساب می آیند که نه به مذهب خاص و نه مردم و منطقه جغرافیایی خاص تعلق دارد.

عاشورا گرایی واقعیت گرایی است نه آرمانگرایی. دریغا که واقعیت ها در روند مسخ شدن ارزش ها به بایگانی آرمان ها می پیوندد. قیام امام حسین، قیام علیه چپاولگران بیت المال بود نه علیه سگبازان و می گساران شادی باز،  زیرا که سگ بازی و می گساری مولود تجمل و زندگی اشرافی هستند و اشرافیگری خود معلول چپاول بیت المال است.  مبارزه امام حسین زمانی آغازمی گردد که دستگاه عُمّال زمان خزانه مسلمانان را چراگاه اختصاصی خود قرارداده بود و شهرهای مسلمانان را باغ و بوستان خود می پنداشتند و از اموال بیت المال استفاده شخصی می کردند و آن هم در حالی که شکم های مردم بیچاره، یتیمان و بیوه زنان ازگرسنگی برپشت شان چسپیده بودند، اما عُمّال زمان از فرط پرخوری مال یتیمان و بیوه ها قی می کردند. امام این بدعت مردم ستیزانه را آشکارا خاطر نشان کرد ه بود.

حسین برای انسان های روی زمین قیام کرده بود نه برای فرشتگان عرش نشین، پس عاشورا اندیشی، عرش اندیشی نیست بلکه خوداندیشی، خرد اندیشی، انسان اندیشی و خدا اندیشی است.

چاپلوسان و مجیزگویان دربار برای خوش آمد سلطان خواندگان تبه کار، در چشم های مسلمانان معترض میل فرومی کردند. مجاهدان سرفراز و  پرهیزگاری را با دست بسته سر می بریدند و قهرمانان نستوهی را به جرم مقاومت و ارزشگرایی زنده به گور می کردند .

امروز حسین و یزید نه تنها دوکلمه هستند، بلکه دو جریان مستمر تاریخ اند که امام حسین از چشمه زلال ارزشهای انسانی جریان می یابد و یزید از تکبر شیطان. حسین تبلور همه فضیلت ها و ارزشهاست و یزید  تجسم همه رذیلت ها و بی عدالتی ها در کره خاکی.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد ظاهر فایز