عوامل چالش زا میان گفتمان اسلام و لیبرالیسم

١٩ سنبله (شهریور) ١٣٩٢

چکیده:

لیبرالیسم یکی از مطرح ترین ایدئولوژی های مدرن سیاسی و تا حدودی نمایشگر مدرنیته ی غربی و بنیاد فکری، ارزشی و فرهنگی غرب مدرن می باشد. گفتمان "لیبرالیسم" در واقع از جنبه های گونان در تعارض با گفتمان "اسلام" و آموزه های اسلامی قرار دارد. هر از گاهی قدرت سیاسی و سیاست هژمونی به دست گروه ی به نام لیبرال ها در جهان است و این گروه بیشتر در غیریت سازی سیاست خارجی خود، دشمن فرضی خود را همانا اسلام یا "اسلام سیاسی" قرار داده اند. این مقاله ای پژوهشی بر آن است تا عوامل چالش زا  گفتمان اسلام و لیبرالیسم را تبین و واکاوی نمائید.

 

کلید واژگان: اسلام، لیبرالیسم، گفتمان،آزادی، اومانیسم، اخلاق اجتماعی

 

مقدمه:

پس از پایان دوران سوسیالیسم-کمونیسم و در عین حال فرو ریختن پایه های فکری این مکتب در غرب و شرق و نا توانایی پاسخ گویی به نیاز های عملی جوامع، لیبرالیسم به عنوان تنها ایدئولوژی یکتاز و باقی مانده بعد از جنگ سرد در جهان به حساب می رود. این مکتب که بیشتر حاصل قرن های پانزده و شانزده در اروپا می باشد و مداعیان اصلی این مکتب فکری نیز بیشتر انگلاسکسون ها در آمریکا و غربیان در جهان اند. در چند دهه ای اخیر سعی نموده اند تا مبانی فکری خود را بالای مردمان دیگر نقاط جهان و منطقه که تفاوت های فرهنگی، ارزشی، جفرافیایی و تاریخی دارند القا نمایند.    

در حقیقت لیبرالیسم نظریه ای سیاسی، مکتب و ایدئولوژی سیاسی است که اصول و مبانی اعتقادی آن مبتنی بر اومانیسم یا "انسان محوری"، عقلانیت عرفی، سکولاریسم، پلورالیزم دینی "تکثر گرایی دینی"، نسبیت اخلاق، سود گرایی و لذت خواهی بوده و بر ارزش های همچون آزادی، برابری، قانون گرایی، عقل گرایی تساهل و تسامح تاکید می کند.(1)  مطالعه مبانی اعتقادی لیبرالیسم به وضاحت نشان می دهد که بین اسلام و لیبرالیسم چالش های عمیق و عوامل چالش زا  وجود دارد که در صورت عدم حصول تغیر در این مبانی و عوامل، اسلام و لیبرالیسم همیش در چالش و تعارض خواهند بود. بنابر این پژوهش حاضر تلاش دارد تا عوامل چالش زا  بین گفتمان "اسلام" و گفتمان "لیبرالیسم" را بررسی نموده و این عوامل را مورد پژوهش و تحقیق قرار دهد. سوال اصلی در پژوهش حاضر همانا توصیف و تبین عوامل چالش زا  میان گفتمان اسلام و لیبرالیسم می باشد. فرضیه ای این تحقیق این است که تا زمانیکه تغییر در مبانی و عوامل دو گفتمان "اسلام و لیبرالیسم" به وجود نیآید، چالش و تعارض میان این دو گفتمان ادامه خواهد داشت.

در واقع برای تبین سوال اصلی نیاز به طرح سوالات فرعی می رود، سوالات فرعی را می توان به گونه ی ذیل ارائه نمود:

  1. عوامل چالش زا فرهنگی و ارزشی گفتمان اسلام و لیبرالیسم چیست؟
  2. عوامل چالش زا  سیاسی گفتمان اسلام و لیبرالیسم چیست؟
  3. عوامل چالش زا  تاریخی و اجتماعی گفتمان اسلام و لیبرالیسم چیست؟

گفتمان چیست؟

گفتمان یکی از نظریه های مسلط در میان نظریه های مطرح جهانی و روابط بین الملل می باشد که می توان این نظریه را "مجموعه از دال ها و نشانه گانی دانست که در یک فضای فکری مشخص رابطه مشخصی را بین لفظ و معنا بر قرار می کند". (2)

گفتمان لیبرالیسم چیست؟

من فکر می کنم، جا دارد تا دانسته شود که لیبرالیسم چیست و بعد هم می توان به سادگی مبحث گفتمان لیبرالیسم را طرح نمود، حمید رضا شاکرین در مقاله پژوهشی خود که در مجله ی کتاب نقد تحت عنوان " اسلام و لیبرالیسم" به نشر رسانده است به این عقیده است که لیبرالیسم کلمه ی اشتقاق یافته از "liberty" به معنای آزادی است و عمدتاً در آزادی های سیاسی و اجتماعی کاربرد دارد. حمید رضا شاکرین به نقل از اسمیت و هوکود می نگارد که " یکی از معانی رایج این واژه که با اصطلاح لیبرالیسم سازگاری نزدیک دارد، عبارت از از گسستن از قید و بند" می باشد. (3) در کل از آنجائیکه لیبرالیسم تعاریف متعدد دارد، نمی توان به یک تعریف واحد دسترسی پیدا کرد. بنابر این لیبرالیسم به عنوان یک ایدئولوژی دارای ویژگی های چون، سکولاریزم "جدایی امور دینی از امور سیاسی"، اندویژوالیزم "فرد گرایی"، راسیونالیزم "عقل گرایی"، پلورالیزم " تکثر گرایی" می باشد. (4)

در واقع گفتمان لیبرالیسم، گفتمان است که دال های شناور یا "مفاهیم سیال" چون، سکولاریزم "جدایی امور دینی از امور سیاسی"، راسیونالیزم "عقل گرایی"، پلورالیزم " تکثر گرایی"، اندویژوالیزم "فرد گرایی" در زنجیره ی گفتمان لیبرالیسم قرار دارند و با ارجاع به دال مرکزی "لیبرالیسم" معنا پیدا می نمایند. این در حالیست که داکتر عبدالقیوم سجادی در کتاب "گفتمان جهانی شدن و اسلام در افغانستان پسا طالبان" و در مباحث درسی صنفی رشته کارشناسی ارشد در یک نمودار به گونه ی ذیل نشان داده است.

 

گفتمان اسلام چیست؟

از آنجائیکه اسلام به عنوان یک دین بزرگ جهانی است، نیاز نمی رود که تعریف از این دین آسمانی و جهانی ارائه نمائیم، اما می توانیم اذعان کنیم که اسلام گفتمان است که دال های شناور یا "مفاهیم سیال" چون، شریعت، قانون الهی، خدا محوری، عقل و نقل گرایی، حکومت داری اسلامی، سیاست دینی، عدالت، امت، صلح و امنیت در زنجیره ای گفتمان اصلی که همانا "اسلام" است قرار گرفته و با ارجاع به این گفتمان معنا پیدا می نمایند. گفتمان اسلام را می توانیم که در شکل زیر نشان دهیم که در تقابل با گفتمان سیاسی لیبرالیسم قرار دارد.

 

عوامل چالش زا فرهنگی و ارزشی میان گفتمان اسلام و لیبرالیسم

گفتمان "اسلام"، یگانه گفتمان است که در تقابل با مبانی اعتقادی و اصول لیبرالیسم در بخش فرهنگی- ارزشی قرار گرفته است. مبانی و اصول اعتقادی لیبرالیسم آن گونه که در بالا هم شرح داده شد. موارد چون، اومانیسم یا "انسان محوری"، عقلانیت عرفی، سکولاریسم، پلورالیزم دینی "تکثر گرایی دینی"، نسبیت اخلاق، سود گرایی و لذت خواهی بوده و بر ارزش های همچون آزادی، برابری، قانون گرایی، عقل گرایی تساهل و تسامح تاکید می کند. این مبانی و اصول اعتقادی لیبرالیسم در واقع در بعضی موارد باعث عوامل چالش زا  فرهنگی و ارزشی در مقام گفتمان اسلام می باشد.

  1. اومانیسم "انسان محوری": اولین عامل چالش زا فرهنگی- ارزشی گفتمان لیبرالیسم دیدگاه اومانیستی لیبرالیسم نسبت به انسان است، در واقع اومانیسم حالت کیفی و کمی از قرار دادن انسان در جایگاه خدا می باشد. در اسلام انسان تا آنجا محوریت قرار می گیرم که در مخالفت با دین و یا خداوند قرار نگیرد. این بدین معنا است که در این نگرش انسان محور، مدار همه چیز و خالق همه ارزشها انسان است. بر خلاف دین که “خداوند” را مدار و محور همه ارزشها تلقی می‌کند و اگر به انسان حق تعیین سرنوشت می‌دهد، در محدوده‌ای است که خداوند تعیین و مشخص کرده است. لیبرالیسم ابتدا انسان را به جای خدا می‌نشاند و آنگاه وی را به گونه‌ای تعریف می‌کند که کاملا مادی‌گرایانه است. بنابراین وقتی از حقوق انسان سخن می‌گوید، منظور فقط حقوق طبیعی یعنی حیات، آزادی و مالکیت است.

این طرز نگرش به انسان باعث می‌شود که از یک سو ابعاد روحی و معنوی انسان به فراموشی سپرده شده، مباحث مربوط به روح آدمی و معنویت جایگاه خود را از دست بدهد، از سوی دیگر وجدان، خرد و عقل آدمی جای دین و قوانین دینی را در زندگی اجتماعی بگیرد. از این رو لیبرالیسم در زندگی اجتماعی، تمشیت امور و تنظیم روابط اجتماع اعتنایی به دین و بعد معنوی زندگی انسان ندارد. از نظر لیبرالها، نیل به آزادی کامل، مستلزم دنیوی یا غیردینی ساختن زندگی عمومی است. ایشان عقل و خواست اجتماع را راهنما و هدایتگر خود می‌دانند و نه وحی و دین را و بدین ترتیب لیبرالیسم همسویی کامل با سکولاریزم دارد نه اسلام. (5)

  1. آزادی: دومین عامل چالش زا فرهنگی- ارزشی گفتمان لیبرالیسم همانا "آزادی" است، در این که آزادی یکی از ارزش های انسانی است، هم در اسلام و هم در لیبرالیسم و اندیشه های دیگر مورد توافق قرار دارد، اما سوال این است که آیا آزادی ارزش مطلق است یا ارزش نسبی، در صورت که ارزش نسبی باشد، اسلام به عنوان یک گفتمان سر نا سازگاری با این ارزش انسانی ندارد اما زمانیکه این ارزش به گونه مطلق ارائه می شود، این جاست که اسلام محور بحث خود را یکصدو هشتاد درجه تغیر می دهد. مراد از ارزش مطلق، ارزش است که فوق همه ارزشهاست و هیچ ارزش نمی تواند در مقابلش برابری نمائید. لیبرالیسم در واقع به مطلق بودن ارزش آزادی اعتقاد دارند، لیبرال ها معتقد اند که همه عقاید و حتی عقاید باطل و گمراه کننده در بیان آزاد اند، هیچ ابزاری نمی تواند جلو این آزادی را بگیرد.(6) و در عین حال هیچ مرزی نمی تواند که این آزادی را محدود سازد. در نقطه مقابل اگرچه که دین در جوهر خود، با پاره‌ای از محدودیت‌ها و مرزبندی‌ها همراه است و هرچند از این زاویه، دین محدودکننده و کنترل‌کننده و سلب‌کننده آزادی محض آدمی می‌نماید، اما از زاویه دیگر، نوعی رهایی و آزادی را به ارمغان می‌آورد. اندیشه دینی در عین اینکه آزادی را یک ارزش بزرگ انسانی تلقی می‌کند، به هیچ وجه آن را فوق همه‌ ارزشها، ‌قرار نمی‌دهد. معیار آزادی در اسلام، مصالح مادی و معنوی افراد و اجتماع است؛ یعنی همچنان‌که نمی‌توان آزادی اجتماعی و منافع مادی اجتماع را به خطر انداخت، نمی‌توان به معنویت اجتماع نیز لطمه زد. افراد آزاد نیستند که هر عمل اجتماعی را انجام دهند.
  2. پلورالیزم دینی " تکثر گرایی دینی" : سومین عوامل چالش زا  فرهنگی- ارزشی، تکثر گرایی دینی است، تکثر گرایی دینی "عبارت است از پذیرش دیدگاه ها و نظریات مختلف" (7) یکی از پیش فرض های پذیرش دیدگاه ها و نظریات مختلف اصل احترام گذاشتن به نظر مخالف است. اسلام به عنوان دین جهان شمول اصل "تکثر گرایی دینی" را در فروعات دینی مورد احترام و پذیرش قرار داده است. این سخن بدین معنا است که اسلام نمی تواند اصل تکثر گرایی را در کلیات دین بپذیرد. در حالی لیبرالیسم به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی اصل تکثر گرایی را در تمامی بخش های اندیشه ای خویش پذیرفته است که به عنوان عامل چالش زا فرهنگی و ارزشی در مقابل اسلام مطرح می گردد و جای پای تعارضات بیشتر در عرصه تعاملات سیاسی به وجود می آورد.

 

عوامل چالش زا سیاسی گفتمان اسلام و لیبرالیسم

در گفتمان اسلام و لیبرالیسم عوامل چالش زا  سیاسی متعدد است که با هم در تعارض و تناقض قرار می گیرند. الف: لیبرالیسم ایدئولوژی سیاسی است که بیشتر بر برون راندن پای دین از سیاست یا دین زدایی تاکید می نمائید. لیبرال ها در واقع معتقد اند که امور دینی را از امور سیاسی باید جدا ساخت، به دلیل این که امور دینی حوزه جدا از سیاست است. حمید رضا شکرین در مقاله پژوهشی "اسلام و لیبرالیسم" به نقل از ژیل کوپر می نگارد که در اسلام " معادل سخن مشهور مسیحی: آنچه از قیصر است به قیصر و آنچه از خدا است به خدا واگذاریم" وجود ندارد.(8) اسلام در آن واحد این جهانی و آن جهانی است، این سخن بدین معناست که اسلام داعیه ی سامان بخشیدن به امور دنیوی و اخروی را دارد. حکومت اسلامی حکومت است که توازن بین دنیا و آخرت ایجاد نمائید. طبعیات عدم جمع بین دنیا و آخرت یا عدم جمع بین حکومت و نهاد دین در ایدئولوژی لیبرالیسم باعث بروز تعارض می گردد.

ب: بر اساس عینک دید لیبرال ها، حقوق فردی و در کل آزادی های فردی از جایگاه ویژه در نظام سیاسی بر خورد دار می باشد. و این خود مختاری فردی بر هر امر دیگر چون، خیر،سعادت، جمع اندیشدین و ... مقدم تر است. این رویکرد زیر ساخت نظری دولت کمینه و حقوقی را شکل می دهد. اما در نگاه اسلامی، بر علاوه پاسداری از حقوق و آزادی های مشروع، دولت در خیر و سعادت جامعه نیز متعهد است. بنابر این همه از نگاه اسلام دولت های لیبرالیستی بیشتر دولت های "حد اقلی" اند، چون تمامی تلاش های دولت های سکولار لیبرالیستی تامین نیازمندی های دنیایی کنونی و جهانی فعلی است. در حالیکه اسلام دید باز تر و فرا جهانی ارائه می کند. این بدین معناست که اسلام نه تنها مسئولیت در قبال بر آورده شدن نیاز های این دنیا است، بلکه مسئول است تا دنیایی ابدی را نیز ساز و کار نمائید.

ج: بر اساس ایدئولوژی لیبرالیسم، قانون در حکومت های لیبرال، قوانین موضوعه است، قوانین موضوعه بر اساس متن فکری بشر یا عقل بشری ساخته می شود، از آن جایی که عقل انسان کامل نیست. دچار یک نوع گسستگی می گردد که گسستگی را در قوانین موضوعه ای کشور های مختلف می توان جستجو کرد که نیاز های بشری را نمی تواند پاسخ گو باشد. در حالیکه اسلام به عنوان گفتمان، مدعی است که قانون در اسلام بر اساس وحی الهی است، قانون یا "شریعت" اسلامی در نظام های سیاسی اسلام از جایگاه ویژه بر خوردار است. شریعت در نظام های سیاسی چهارچوب عملکرد برای دولت ها را تعین نموده است. بنابر این حکومت های اسلامی در چهار چوب تعیین شده از سوی اسلام عمل می نمایند. خود شریعت به عنوان یک امر الهی در تعارض با قانون موضوعه ای بشری حکومت های لیبرال قرار می گیرد. قرار گرفتن این تعارض، پارادوکس یا تناقض را ایجاد می کند که باعث ایجاد عوامل چالش زا  سیاسی بین دو گفتمان "اسلام و لیبرالیسم" می گردد.

 

عوامل چالش زا تاریخی و اجتماعی گفتمان اسلام و لیبرالیسم

بر علاوه که گفتمان اسلام و لیبرالیسم با هم از نگاه مبانی نظری و اصول اعتقادی با هم تفاوت های گسترده دارند. عوامل تاریخی و اجتماعی چالش زا نیز هم وجود دارد تا باعث چالش و تعارض میان این دو گفتمان قرار گیرد.  سیر تاریخی غرب شتاب دگرگون کننده ای در تحولات اجتماعی و علمی خود به بار آورده است. به وجود آمدن مفاهیم جدید بر آمده از دل رنسانس، انقلاب های علمی و صنعتی، شکل گیری دوره ی روشنگری نشانه ای از عوامل است که تفاوت تاریخی را میان غرب و شرق به وجود آورده است. 

از نگاه اجتماعی، غرب در یک گسستگی اجتماعی قرار دارد که این گسستگی اجتماعی باعث گردیده است تا شکاف های عمیق بین دو گفتمان اسلام و لیبرالیسم به وجود آید. در نگاه جامعه شناسانی چون دوركهی،فردگرايی افراطی ليبراليسم موجب از دست رفتن علايق و دلبستگی های سنتی و هويت مشتركی است كه عامل پيوند اعضای جامعه است . اين مسئله لاجرم به گسيختگی "آنومی"  Anomyاجتماعی و نابودی انسجام و همبستگی عمومی منجر می شود . افزون بر آن، خصيصة پيش گفته عامل ايجاد بحران هويت، احساس تنهای موحش، خلأ عاطفی و بحران روحی، ناامنی، انزواطلبی و خودكشی است.

 

نتیجه گیری:

در یک نتیجه گیری کلی می توان گفت که چند عامل می تواند میان دو گفتمان اسلام و لیبرالیسم به عنوان عوامل چالش زا مطرح باشد، نخستین عامل که به عنوان عامل چالش زا در مقابل گفتمان اسلام و لیبرالیسم قرار دارد در واقع همانا عامل فرهنگی- ارزشی است، عوامل فرهنگی ارزشی را می توان موارد چون اومانیسم یا "انسان محوری"،  که در مقابل، اسلام بر خدا محوری تاکید دارد تا به انسان محوری. عقلانیت عرفی، این در حالیستکه اسلام بیشتر محوریت مباحث خود تکیه بر عقل و نقل می دهد. سکولاریسم، در واقع سکولاریزم جدایی امور دینی از امور سیاسی است، این دیدگاه بیشتر روی مستقل بودن حوزه دین از سیاست تاکید دارد، به عنوان یک چالش اسلام بیشتر روی عدم جدایی امور دینی از امور سیاسی تاکید می نمائید. پلورالیزم دینی "تکثر گرایی دینی"، لیبرالیسم به عنوان یک گفتمان حاکم بیشر تاکید روی تکثر گرایی دینی دارد در حالیکه اسلام تکثر گرایی دینی را تنها در حوزه فروعات دین می پذیرد نه در اصول اساسی دین. نسبیت اخلاق، سود گرایی و لذت خواهی بوده و بر ارزش های همچون آزادی، برابری، قانون گرایی، عقل گرایی تساهل و تسامح تاکید می کند.

دومین عامل چالش زا را می توان عوامل سیاسی میان دو گفتمان اسلام و لیبرالیسم خواند، در عوامل سیاسی ما می توانیم موارد را یاد دهانی کنیم که به عنوان چالش مطرح اند، ایدئولوژی لیبرالیسم بیشتر حکومت و نظام سیاسی را خواستار است که جدایی امور دینی از امور سیاسی در آن نظام صورت گیرد، یعنی اینکه نظام سیاسی یا ارگان تصمیم گیری سیاسی یک حوزه جدا و مستقل از دین باشد. این در حالیستکه اسلام هیچ مرز جدا بین امور سیاسی و امور دینی را تفکیک نمی نمائید و معتقد است که امور سیاسی از امور دینی جدا نیست. قوانین در نظام های سیاسی و ساختار سیاسی که لیبرال ها ارائه می دهند بیشتر قوانین موضوعه است، قوانین موضوعه ساخته و پرداخته ی عقل بشری است، یعنی این که انسان است که قانون وضع می کند، این در حالیست که در نظام های اسلامی و حکومت های اسلامی، قوانین بیشتر بر اساس وحی الهی یا شریعت اسلامی می باشد. لیبرال ها در گفتمان سیاسی بیشتر تاکید روی آزادی های فردی دارند. اسلام به عنوان یک گفتمان بر علاوه آزادی های فردی تعهد نسبت به جامعه و اخلاق نیز دارد.

سومین عامل را می توانیم عوامل تاریخی و اجتماعی بدانیم که بعنوان عوامل چالش زا میان دو گفتمان اسلام و لیبرالیسم مطرح است.  رشد علمی و به وجود آمدن مفاهیم جدید و روی کار آمدن انقلاب های صنعتی، روشنگری و بلاخره رنسانس یک تحول تاریخی را در غرب ایجاد کرد که این در حالیستکه شرق در جریان این تحول در یک عقب گرد تاریخی خویش و در عین حال با مشکلات داخلی خود دست و پنجه نرم می نمودند. از نگاه اجتماعی، غرب در یک گسستگی اجتماعی قرار دارد که این گسستگی اجتماعی باعث گردیده است تا شکاف های عمیق بین دو گفتمان اسلام و لیبرالیسم به وجود آید. در نگاه جامعه شناسانی چون دوركهی،فردگرايی افراطی ليبراليسم موجب از دست رفتن علايق و دلبستگی های سنتی و هويت مشتركی است كه عامل پيوند اعضای جامعه است . اين مسئله لاجرم به گسيختگی "آنومی"  اجتماعی و نابودی انسجام و همبستگی عمومی منجر می شود . افزون بر آن، خصيصه پيش گفته عامل ايجاد بحران هويت، احساس تنهای موحش، خلأ عاطفی و بحران روحی، ناامنی، انزواطلبی و خودكشی است.

 

 

 منابع:

  1. سروش، عبدالکریم، اسلام وچالش لیبرالیسم،"http://www.rahesabz.net/story/55924/"
  2. سجادی، داکتر عبدالقیوم، نظریه های روابط بین الملل، یاد داشت های درسی، دانشگاه خاتم النبیین
  3. شاکرین، حمید رضا، لیبرالیسم و اسلام، تهران، 1388، ص 292
  4. سجادی، عبدالقیوم، جزوه رابطه اسلام و دموکراسی، خاتم النبیین، 1388، ص 13
  5. شاکرین، حمید رضا، لیبرالیسم و اسلام، ص 292
  6. همان بالا، ص 296
  7. سجادی، عبدالقیوم، جزوه رابطه اسلام و دموکراسی، خاتم النبیین، 1388، ص 8

 







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

رامش نوری11.09.2013 - 18:50

  بلی منظور از اسلام همانا "اسلام سیاسی" در بحث کنونی است.

راستین11.09.2013 - 13:37

  خوب مقایسه

احمد11.09.2013 - 08:36

 جناب نوری مقاله خوبی نوشته اند... ولی ایکاش توضیح میدادند که از کدام "اسلام" صحبت میکنند و آیا کدام "مودلی" از این اسلام "سیاسی" در طول یکنیم هزار سال در کدام کشور ایجاد شده تا سایر کشور ها بتوانند از آن مودل بیاموزند که طرز حکومت، سیاست و اقتصاد آن چگونه بوده است؟ ایران، عربستان، سوریه، مصر، طالبان و یا ؟؟؟ یا توضیح میدادند که این برداشت های ایشان از حکومت اسلامی بر اساس کدام آیات قرآنی استوار است؟ یا این اسلام "آرمانی" فقط در ذهن خود شان وجود دارد و تا هنوز زائیده نشده است؟
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



رامش نوری