ماردوش
٢٤ اسد (مرداد) ١٣٩٢
من از دیار خورشید1 تو دشت نیزه زاران2
فرزند کاوه3 ام من دیگر مرا مترسان
این جا زمین شیران، روباه را گذر نیست
خفاشک زمانه! در شب خودت بمیران
خورشید و شب پرستان بس کینِ کهنه دارند
تو با سلاح تاریک بذر نفاق مفشان
من رند و پاکبازم هم خود وطن بسازم
یعقوب لیث4 این جا است نه خاک شه شجاعان!
باشد درفش کاویان5 هر تکۀ وجودم
هر چند که پاره گردد با انتحار دونان
البرز و بامیان است کاشانه و دیارم
کوبم سر و دماغ فرزند ماردوشان
پنجشیر و بلخ وجوزجان نام وجودیی ماست
قندار6 و غور و زابل با آن شه سمنگان7
با دست خویش پرورد پاسدار نامی ام را
سهراب و رستمِ من گامی زدند ز سیستان
ای گلبدین ماردوش8 زنجیر تو ضروری است
ای اهریمن چو صدّام یک روزی سر به داران
امروز جهان روشن بر فکر تو است خندان
ای حلقه گوشِ مزدور بیشتر مرا مشرمان
1 – دیارخورشید یعنی خراسان قدیم نام سابق افغانستان، که واژه خراسان، سرزمین خورشید یا روشن معنا می دهند که تقریبا با واژه بامیان یا بامی یان و بامیکان از لحاظ معنایی مترادف است و یک معنا را می رساند که همان سر زمین درخشان و روشن است؛
2 – دشت نیزه زاران یعنی عربستان که گویند نشیمنگاهِ پدر ضحاک ماردوش بوده است که در متون اساطری و تاریخی از آن به نام دشت نیزه گزاران، نیزه زاران و در کمتر متونی به نام دشت نیزه سواران هم یاد گردیده است. ضحاک ماردوش در متون کهن به شکل اژی دهاک که مفهوم آن مار گزندۀ شش سر و شش چشم است، در فرهنگ اساطری ما بازتاب یافته است همین ضحاک ماردوش کاملا صبغه عربی دارد که در دوره های اساطری به سرزمین ما تجاوز نموده و قتل وغارت های زیادی را انجام داده است. این پادشاه سفاک، بالاخره توسط کاوه آهنگر، که نماد متانت و مقاومت بود سرنگون گردید؛
3 – منظور از کاوه همان کاوه آهنگر است که در افسانه ها و اساطر نماد قدرت مردم سالاری است در برابر نظام فاسد و دکتاتور ضحاک ماردوش. اوست که در برابر ظلم ضحاک بپا می خیزد و فریدون فرّخ را به نمایندگی مردم به اریکه قدرت می نشاند و جایگاه او همان دره های بامیان است که فعلا ایرانیان آن را انکار نموده و دماوند کوه را نشانی از آن می داند؛
4 – یعقوب لیث صفار یا صفاری از جمله نخستین جوان مردان تاریخ کشور ما است که برای اولین بار در برابر نظام مستبد و وحشی اعراب بپا خاست و حکومت اعراب را سرنگون کرد، در عوض زبان وادبیات فارسی را با فرهنگ نیاکان ما احیای مجدد نمود؛
5 - منظور از درفش کاویانی همان پیراهن آهنگری کاوه است که در حین مبارزه در برابر ظلم ضحاک ماردوش پیراهن چرمینش را بر سر چوبی بست و به اهتزاز در آورد و جنبش مردمی را به راه انداخت و قدرت مردم سالاری را پا برجا ساخت و این پیراهن آهنگریی کاوه بعدا به درفش کاویانی معروف و مسمی گردید؛
6 – قندار همان قندهار است ؛
7 – شه سمنگان یا شاه سمنگان خسر( پدر زن ) رستم، پدر تهمینه و جد ( پدر کلان ) سهراب پهلوان حماسی میهن ما است؛
8 - گلبدین حکمتیار بخاطری ماردوش خطاب شده است که با تمام رفتار ها و کردارهایش کاملا شبیه ضحاک ماردوش عمل می کند، او هم مغز جوانان ما را می خورند وهم زمینه نفوذ پاکستان و وهابیون عرب را که ظاهرا به بهانه خدمت به اسلام است درکشورما مساعد می سازد و در باطن هدفی جز ویرانی افغانستان و گسیل نمودن مردم و جوانان افغانستان به بهشت تخیلی و انحرافی وهابیون ندارد، اگر ضحاک ماردوش در اثر وسوسه اهریمن گوشت خواری، قصاوت قلب وبی رحمی را برای بار اول از ابلیس فراگرفت و برای بار دوم به اثر بوسه زدن ابلیس در سینه هایش دوماری که خوراک آن را مغز دو فرزند جوان در هر روز شکل میداد از لحاظ مکتب سمبولیسم یا نمادگرایی در نظر بگریم همان موضوعی است که هر استعمار در قدم اول مغز جوانان را خورده و خالی می کند یا به اصطلاح امروز شستشوی مغزی می دهد که زمینه تسلطش را برای همیش فراهم سازد. در زمان کنونی و شرایط فعلیه افغانستان عملکرد های جناب گلبدین خان غیر ازین است که جوانان وطن ما را با کمال قساوت، بی رحمی و جهالت با دستگاه های استخباراتی آی.اس.آی پاکستان و دنیای عرب همه روزه شستشوی مغزی می دهد و به انتحار متوصل می سازند و هدف غایی اش هم نسل کشی وقتل عام سایر مردم افغانستان است؟
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
رحمن از ایران | 20.09.2013 - 12:08 | ||
برادر افغان شعر زیبایی بود خسته نباشی اما برادر نمی دانم چرا اکراه دارید که خود را از سرزمین ایران بزرگ بدانید یک دست صدا ندارد و این تنهایی شما را ببین چه بلایی سر شما آورده در این 40سال اخیر. بقول معروف (پیاده شو با هم برویم )آن استعماری که شما را از پاره تن ایران بزگ جدا کرد و اسم افغانستان را روی شما گذاشت و زبان فارسی را به دری نام گذاشت در حالی که شبیه گویش شما در جای جای ایران وجود دارد در حالی که اسم خاصی بر خود نمی گذارند و انکه خود را جدا دید چه ضرباتی از استعمار و اعوان و انصارش خوردند .معلوم است این استعمار بنوعی در مردم پشتو هم کار خود را کرده و آنها را برای تضعیف فرهنگ شما آماده کرده و این طی سالیان دراز انجام شده و حتی سیاستمداران شما برای جیفه دنیایی خود به این از خود واماندگی ها دامن زده اند دوای درد شما بودن با ایرانیان است وبس بیایید با برادر بزرگتر خود مهربان باشید در یک صف باشید تا کمتر آسیب ببینید امریا و انگلیس دوستدار هیچ ملتی نیستند آنان در حالی افغانستان را ترک می کنند که تا سالیان دراز دود باروت از کشور افغانستان نخواهد خوابید و آنها همین را می خواهند خودشا ن طالبان را آوردند و بعد بکشور شما هجوم کردند و دست نشاندگان خود را که از همان طایفه پشتو هستند بر شما حکومت دادند این نتیجه استعمار غرب است و حالا کار برای شما انقدر سخت شده است که کلمات فارسی خود را در در مکانهای رسمی نمی توانید بر کاغذ بیاوریدو یا در تابلو اعلانات بنویسید .من که نمی فهمم شما را چه می شود آیا فکر می کنید از پشتوها جدا شوید و با خاک خراسان برای خود هویت جدید درست کنید .اگر این است که وا مصبتا و معلوم نیست استعمار برای این منطقه چه نقشه ای کشیده که صد البته محکوم به شکست است .خواهش می کنم موضع خود را روشن بیان کنید تا اگر سوءتفاهمی است بر طرف شود.متشکرم . |
شاهینی کیهاننما | 15.08.2013 - 16:41 | ||
سلام فرستاده میشود به ارجمندانی تارنمای خراسان و همچنان برادری ارجمندم محمد ظاهری فایز! برادری گرامی آفرین به همت و غیرتت! تو اینچند دلیر هستی چونکه درآن سرزمین شیر خورده ای و آن شیر است شیری مادرت، پس گلبدین در کجا شیری مادرش خواهد خورده باشد؟ او باییست می اندیشید هر جا که شیری مادرش خورده است از آنجا پوف میکرد مگر او از تاریخ نمی داند که این سرزمین حریمی چه کسان شده میتواند او خواب دیده است که بت بامیان را نیاکانش آباد کرده است بدین رو میخواهد که میراثی از نیاکانش داشته باشد و به زیبایی آبادش کند تا تاریخی مهینش زنده بماند و مرمانی هزاره گان بسوی ایران فرستاده شوند چون از اهل تشیع هستند اگر از مذهبی اهل تشیع سخنی باز شود باز میگویند که مردمانی اهل تشیع کافرند بسانیکه هردم الهام شوند و درآن سرزمین مادرم نیز از اهل تشیع است و چونین مردمان را سالها در آموزشگاه ها و مکاتب کابل آموزش داده است و ما چه مردمانی نادان در میهن داریم و بیسیاری خویشاوندانی مان هم پشتون هستند مگر از نادانانیشان نیستند که آدمکشان باشند ولاف بیجا از مسلمانی بزنند تا ما را مسلمان بسازند و روزی میاید که مرگی گلبدین خان می رسد و لاشش در زمین می افتد و کودکادنی معصوم که از بهری راکتهایشان در کابل از میان برداشته شده اند و این مسلمانانی برزگواران در روزی رستاخیز چسان پاسخ خواهند داد پس خواهندگفت که ما کشنده گانی هستیم مگر بیسیار پلید.! کامیاب باشی برادری گرامی! |