چشم امید
٣١ جوزا (خرداد) ١٣٩٢
چشم امیدم به دیدار تو رعــــنا بود و هست
آرزوی وصل درد کهـــنه با ما بود و هست
نگهت عاشق فریبت از چـــــمنزار جمــال
در دماغ خسته گانت عطر دلــها بود و هست
عکس رویت قاب دیـــوار غزلهــــــایم شده
خانه شـعرم مزیـــــن از تو تنها بود وهست
مدعی خود را به کویـت دوست میخواند ولی
دشمن جان من مغـموم و شیدا بود و هست
طعنه سارم کرده در پــیری هوای عارضت
دایم از زخم زبان این دل به غوغا بود وهست
در میان دفتر مهـــــــرت نشد انشـــــاء (ظفر)
بر سر نام من مسکین چلیـــپا بود و هست
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته