چرا روزنامه نگار میشویم؟
١٦ ثور (اردیبهشت) ١٣٩٢
یازده سال پسین را با تمام فراز و فرودهایش، میتوان دههی روزنامه نگاری در افغانستان نامید؛ دههیی که با ظهور روزنامه نگاران حرفهیی و غیر حرفهیی همگام بود. اما اینکه این روزنامه نگاران با چه انگیزه و هدفی وارد شغل روزنامه نگاری شدند و به چه پیمانه به تقویت و بسط زبان روزنامه نگاری همت گماشتند؟ پرسشهاییاند که پاسخهای در خور و متناسب با شرایط اجتماعی، اقتصادی- سیاسی و فرهنگی افغانستان را میطلبند.
این نبشتار میکوشد ضمن بر شماری عوامل گرایش به حرفه روزنامه نگاری به مقوله "زبان" و "مسوولیت" روزنامه نگار بپردازد.
کسانی که به حرفه روزنامه نگاری رو میاورند ممکن است انگیزههای متفاوت داشته باشند اما در در دستهبندی کلی این انگیزها و گرایشها را میتوان این گونه بر شمرد:
١- گرایش به شهرت
٢- تمایل به نفوذ و برتری طلبی
٣- گرایش به نوشتن
٤- عشق به زبان
١- شهرت طلبی
گرایش به شهرت در ذات خودش بد نیست، خاستگاه روانی دارد، نشانی از خود شفتگی و کمالگرایی انسان است.
برخی، علاقه دارند که مردم آنها به خاطر حرفه و کارشان را بشناسند و کاری را که انجام میدهند مورد پذیرش تودهها واقع شوند. این شهرت طلبی کمک میکند که خودشان نیز ارزش کیفیت کارشان را بالا ببرند. برخی نیز میخواهند خود شان را بشناسند. به بیانی میخواهند خود را در آیینه دیگران ببیند. میخواهد بدانند که مردم در باره آنها چگونه دیدی دارند. شماری با انگیزه شهرت طلبی و ستاره شدن به روز نامه نگاری رومیاورند. دست کم دوحالت برای این افراد قابل تصور است.
روزنامه نگار میخواهد مخاطب را تحت تاثیر خودش قرار دهد. بیش از اینکه به نیازهای مخاطب رسیدگی کند به ابراز خود از طریق رسانههای جمعی اهمیت میدهد. اگر چنین گرایشی در کار رسانهیی دخیل باشد هدف اطلاع رسانی و حفظ اصول زبان روزنامه نگاری (بیشتروقتها) قربانی مانورها و خودنمایی روزنامه نگار میشود.
صورت دوم روزنامه نگارانی را سراغ داریم که هدف شان اطلاع رسانی و خدمت به مردم اند برای این طیف از روزنامه نگاران، شهرت در درجه دوم قرار دارد. هدف اصلی انتقال اطلاعات به بهترین شیوه ممکن است در واقع روزنامه نگار با مهارت و تسلط بر حرفه اش شهرت را نیز به دست میاورد. در کل شهرت طلبی و کمالگرایی آرزو و خواست بدی نیست ولی نباید تنها دلیل اصلی باشد که شخص به کار روزنامه نگاری رو میاورد.
٢- تمایل به نفوذ و برتری طلبی
قدرت و اقتدار رسانهها در بسیاری از نظامهای مردمی و لیبرال دموکراسی، بر کسی پوشیده نیست. شماری برای کسب نفوذ بیشتر و اقتدار رسانهها را وسیلهیی خوبی میدانند تا از این رهگذر بتوانند به پلههای بعدی برسند. در بسیاری از کشورها سیاستمداران سابقه رزونامه نگاری دارند خیلیهای که امروز بر اریکه قدرت تکیه زده اند در گذشته روزنامه نگار بودند. پرسش این است که اینها چگونه به قدرت رسیدند. سیاسمتدارانی که از این رهگذر به قدر رسیدند هدف اصلی شان کار رسانهیی نبوده بل از رزونامه نگاری به عنوان سکوی پرش استفاده کردند. باور عمومی بر این است که روزنامه نگار، رسانههای جمعی را کنترول میکند اما بهترین رزونامه نگار، هدفش خدمت به مردم و ارایه خدمات اطلاع رسانی است. روزنامه نگار ترجمان رویدادها است کسی که با تحلیل و موشکافی رویدادها پشت پرده رخ دادها را انگونه که مطابق اصول روزنامه نگاری ایجاب میکند به مردم میرسانند نه کم و نه زیاد. کسی که با درک مسوولیتهای اجتماعی از جامعه دیده بانی میکند و ضمن نظارت بر عملکرد دولت، نهادهای وابسته و غیر وابسته به گزارشی میپردازد در کشورهای دموکراتیک این یک اصل است.
با این وصف. بین گرایش به نفوذ خوب برای خود و گرایش به نفوذ خوب و کاری برای مردم تفاوت است. استفاده از حرفهی روزنامه نگاری به عنوان ابزار و برای رسیدن به هدف شخصی سو استفاده از این حرفه است. کاری که برای بهزیستی و آگاهی افکار عامه انجام میشود؛ البته ممکن است گاهی مخاطبان با کار روزنامه نگار موافق نباشند ولی برای بهبود و رشد اقتصادی، فرهنگی و تقویت شعور اجتماعی مردم باید چنین فداکاری شود. در افغانستان از این طیف روزنامه نگارانی که برای رسیدن به قدرت و نفوذ خوب تلاش کردند، نمونههای زیاد داریم. روزنامه نگارانی که با استفاده ابزاری از رسانهها زمانی گلو پاره میکردند، گزارشگری میکردند یا به شغل گویندگی مراودت و مشارکت داشتند امروز "قلم" شان را مهر نموده و "قدم" شان را به "خانه ملت" گذاشته و آرام در چوکیهای شان لمیده اند. شماری نیز در پستهای بلند دولتی به کاری غیر از حرفه اصلی شان گماشته شدند. از روزنامه نگارانی که با این انگیزه کار رسانهیی میکنند، کمتر انتظار می رود که حافظ زبان رسانه باشد یا ناقل زبان معیار و شُسته و رفته به مردم.
٣- شوق دانستن
حس کنجکاوی بخشی از شخصیت طبیعی انسان است و برای روزنامهنگار عنصر سازنده و حیاتی. بسیاری از زنان و مردان جوان به منظور ارضای حس کنجکاویشان به حرفه روزنامهنگاری رو میآورند. این طیف میخواهند در بارهی جهان شان و در باره خودشان بدانند؛ البته بسیاریشان ممکن است آموزش تخصصی در این حوزه نداشته باشند. اینها به دلیل نداشتن نگاه کارشناسی و تحصیلات حرفهای پیوستنشان به حلقه روزنامهنگاران مورد انتقاد است. چون برخوردشان با کار رسانهای، سطحی، سلیقهای و دور از اصول رسانهای است. شماری از مجریان تلویزیونهای خصوصی در افغانستان شامل این گروه اند؛ یعنی کسانی که یا با انگیزه شهرت از نوعی منفی- نفوذ و برتریطلبی و شوق دانستن به تریبونهای این رسانهها دست یافتند.
البته در کشورهای دیگر تصورش هم سخت است. کسی که برخورد حرفهای با روزنامهنگاری ندارد و فاقد سواد رسانهای است بعد بیاید مجری برنامه خبری یا مباحث داغ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در تلویزیون شود. بعد کنجکاوی و فضولی در کارهای شخصی مردم، توهین به افراد، نقض حرمت روزنامهنگاری، شکستن قاعدههای دستوری زبان معیار و مهمتر از همه کار برد واژههای سخیفی که شایسته زبان روزنامهنگاری نیست؛ البته اینها خود نقض غرض است که متاسفانه در رسانههای ما جریان دارند. اینها به جای که به زبان و ادبیات کمک کنند در ترویج ادبیات کوچه و بازاری و زبان عریان و آشفته ممد و اقع میشوند.
٤- عشق به زبان و ادبیات
به طور معمول در کشورهای درحال توسعه طیفها و گروههای زیادی از مردم زندگی شان را با نوشتن آغاز میکنند، در این میان نسل جوان، بیشتر گرایش دارند تا نویسنده شوند. نسل جویای نام و هویت به نحوی و بیانی میخواهند داستاننویس و شاعر شوند و برای رسیدن به این هدف روزنامهنگاری را انتخاب میکنند.
از این رهگذر هم میتوانند منبع در آمدی داشته باشند و هم به این منظور که بتوانند مهارتهای نویسندگیشان را بسط و پرورش دهند. البته واضح است که نوشتن برای یک روزنامه با نوشتن کتاب متفاوت است و هر کدام فضا و شرایط ویژه خودش را دارند. اما این طیف روزنامهنگاران به دلیل شیدایی و دلبستگی خاصشان به زبان و ادبیات به طور معمول، روزنامهنگاران موفق و با تجربهای میشوند. اینها با تقویت مهارت نویسندگی شان در جریان کار عملی و مطالعات آفاقی استعداد و خلاقیتهای ادبی شان را پرورش داده ظرفیتها و توانمندیهای شان را کشف میکنند.
به بیان دیگر، گرایش به روزنامهنگاری از عشق به زبان و ادبیات ناشی میشود، اگرعشق آتشین و عمیق به زبان به نوشتن و صحبت کردن نباشد، دشوار است که بتوان روزنامهنگار خوبی شد. روزنامهنگاری ایجاب میکند که در کاربرد واژهها و میزان بار عاطفی که انتقال میدهند مهارت داشته باشیم.
وقتی واژهها جاری میشوند باید روزنامهنگار لذت استفاده از واژهها را حس کند. حتا تفاوت بین یک گزارش معمولی با یک گزارش غیر معمولی بستگی به زبان کاربردی دارد. در حرفه روزنامهنگاری، تنها انتقال محتوای رویداد و حقیقت نهفته درآن، کار ساز نیست بل شیوهی گفتن و و چگونه نوشتن مهم است.
روزنامهنگاران محلی همواره نقش متبارز در بسط، پرورش و رشد زبان در یک کشور داشته اند. به ویژه درکشورهایی که تاریخ طولانی در زبان نوشتاری نداشته و یا به نحوی تحت تاثیر قدرتهای سلطهجو و اسعتماری بوده اند این روزنامهنگاران بودند که با درک رسالت فرهنگی و ملیشان به صحنه آمدند و در نهادینه شدن زبان استاندارد کوشیدند.
افغانستان شاید پارادایم تنها کشوری است که به رغم اعلان استقلال رسمی ( 1919م) هیچگاه مستقل نبوده، نه مرزهای جغرافیای سیاسی این کشور در امان بوده و نه مرزهای فرهنگی! کشوری که از بحران دامنهدار داخلی رنج میبرد و این بحران ساحت فرهنگ و به طور خاص زبان و ادبیات کشور را نیز به شدت صدمه زده است. در ده سال اخیر نیز شاهد ثبات و همبستگی ملی نبودیم و هنوز هم از ثبات و همبستگی داخلی برای تقویت زبانهای رسمی خبری نیست.
مقام و موقف روزنامهنگاری ایجاب میکند که روزنامهنگار مسوولیت و تکلیف خودش را در قبال زبان درک کند و بیش از پیش بر جایگاه زبان و نقش خودش پیببرد به دلیلی که ما به عنوان روزنامهنگار خواسته یا نخواسته در نهادینه کردن زبان یا به بیان دیگر در استاندارد کردن زبانهایی که در کشور استفاده میشوند نقش داریم، این سنت و میراث به نسلهای بعد منتقل میشود.
میراثی که اگر خوب باشد و مسوولانه مراقبت شود مایه افتخار و اگر عاری از شعور و دانش روزنامهنگاری باشد سرشکستگی نسل امروز و نفرین نسل بعد را در پیخواهد داشت و زمانی میتوانیم این نقش را به خوبی و مسوولانه ایفاکنیم که در فهم زبان مشکل نداشته باشیم.
مالکان رسانهها
بخشی از مسوولیت به عهدهی نهادهای رسانهای و مالکان رسانههای جمعی است. البته این مالکان ممکن است خود روزنامهنگاران باشند و ممکن است احزاب و نهادهای سیاسی دولتی و غیر دولتی باشند. اما یک مساله واضح است که در تصمیمگیریهای کلان نشراتی، اصحاب رسانهها دخیل اند.
روزنامهنگاران در سازمان نشراتیشان به واحد یا بخشی به نام ویراستار نیاز دارند؛ البته در کشورهای دیگر، این مساله به طور جدی و اساسی مورد توجه قرار میگیرد.
رسانهها ویراستار موضوعی دارند و هر بخش ویراستار خودش را دارد و در نهایت نوشتهها برای یکدست شدن زبان به ویراستار کل و کارشناس ناظر منتقل میشوند که اصلاحات نهایی انجام شود. ولی روزنامهنگاری در افغانستان نیز (مانند سایر پدیدهها) با کشورهای جهان متفاوت است. تفاوتی که حامل پیام منفی است. برای دریافت و درک این تفاوت کافی است که مروری به روزنامههای دولتی و غیردولتی داشته باشید. رسانههایی که از آدرس دولت افغانستان نشر میشوند به شدت بیریخت و عاری از حس زیباییشناسانه اند. با زبانهای رسمی، بیرحمانه و نامسوولانه رفتار میکنند.
برای نمونه روزنامههایی که نامهای معتبری دارند؛ مانند “روزنامه ملی انیس”، “هیواد”، اصلاح” و ... از این که بگذریم منبع اصلی این روزنامههای با نام و نشانملی، خبرگزاری دولتی باختر( آژانس خبری باختر) است. زبان نگارشی این خبرگزاری چنان آشفته است که اگر قرار باشد خبر یا گزارشی را نقل کنیم ناگزیریم کل خبر را بازنویسی کنیم.
در اینکه به لحاظ فنی در خود ساختار خبر چه مشکلاتی است بماند. ممکن است علتهای پیدا و پنهانی در پشت این قضیه نهفته باشد؛ اما یکی از دلایلی که نیاز به گمانهزنی ندارد، فقدان شخصی به نام “ویراستار” است.
مالکان و متولیان امور رسانهای واحدی به نام “ادیتور “ ندارند اگر دارند حرفهای نیست وگرنه محال است از زیر دست ویراستار حرفهای غلطهای فاحش محتوایی، دستوری و املایی رد شود.
رسانههای غیردولتی
رشد کمی رسانههای غیردولتی در چند سال اخیر قابل توجه بوده است. رسانههای دیداری، شنیداری، چاپی و انواع شبکههای اجتماعی “ the social networks” ( فیسبوک، وبلاگ، توییتر، یوتوب، یاهو و..) بررسی ریز و موشکوفانه زبان در این رسانهها در این چشمانداز کوتاه ممکن نیست اما در کلیت به رغم رشد کمی این رسانهها کمتر شاهد رشد کیفی هستیم. شمار رسانههایی که در کاربرد زبان معیار میکوشند اندک اند.
از رسانههایی چاپیی که دست کم آگاهانه به این مساله توجه میکنند میتوان به روزنامه صبح، ماندگار، هفتهنامه اقتدارملی و... اشاره کرد و از رسانههای دیداری هم میتوان به طور نمونه از تلویزیون “طلوع” و تلویزیون “یک” نامبرد. رسانههایی که یادآور شدم دست کم میکوشند تا در این آشتفگی زبانی معیارهای حداقلی را رعایت کنند؛ اما بخش عمدهی رسانههای جمعی حتا فاقد این کوششهای حد اقلیاند.
حساس ترین بخش
گزارشهای خبری از اساسیترین و محوریترین بخشهای ساختمان روزنامهنگاری اند. پدیدهای که هر روز و هر ساعت و هر لحظه در چرخش اند و در واقع “خبرها” در لحظههایمان جریان دارند. اهمیت خبرها در این است که مخاطبان بیشتر دارند. البته مخاطبان خبرها در افغانستان با دیگر کشورها تا حدودی متفاوت اند. به این بیان که در افغانستان به طور معمول همه طیفهای اجتماعی و اقشار مختلفی که این جغرافیا زیست دارند جدای از شغل حرفه و موقعیت اجتماعی، همه وهمه به نحوی ساعتهای خبری را دنبال میکنند. چون بیشترشان با مسایل سیاسی و رویدادهای جاری کشور دخیل اند و یا این رویدادها به گونهای با زندگیشان گره خورده است.
در رسانههای چاپی که روزنامهها بیشتر مسوولیت نشر خبرها را دارند و میتوانند در بازتاب گزارشهای خبری سهم داشته باشند توجه به زبان گزارش و شیوه بیان گزارش اهمیت خاص دارد. چنین گزارشهایی زبان ساده، روان و قابل فهم را میطلبند؛ زبانی که عطش عامه مردم را برطرف کند. گزارشهای خبری در انتقال اطلاعات دقیق به تودهها و طیفهای مختلف اجتماعی نقش عمده را دارد و بدین جهت در بسط و پرورش اصالت زبان در مخاطبان کمک میکنند.
روزنامه نگاران تنها هدفشان محتوای پیام و رویدادهای جاری نیست. همزمان دقت به جنبههای شنیداری، نوشتاری و بیانی زبان نیز مهم است. لازم است از زبانی استفاده شود که مردم دچار سردرگمی و آشفتگی نشوند. در روزنامهنگاری نوین بر یکدستنویسی و در عین حال رعایت سادگی و سیالیت زبان (در روش نگارش) تاکید شده است.
چندگانه نویسی و پریشان نگاری، زبان را آشفته میکند و این آشفتگی به نحوی در لایههای زیرین جامعه و مخاطبانی که منبع تغذیه شان رسانهها هستند، سرایت میکند.
برای داشتن گزارشهای خبری دلپذیر، روان و ساده به این نیاز است که روزنامهنگار از زبانبازی و کاربرد واژههای پیچیده بپرهیزند و نقش ویراستاران در سادهنویسی گزارش و نظارت بر کار روزنامهنگاران نیز به شدت مهم است.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
عبدالنقیب صافی | 22.11.2016 - 05:41 | ||
ویراستار کسی هست که طرز فکراو باافرادعادی درجامعه فرق دارد ویک دید هنری دارد |