مشکوکم
٧ ثور (اردیبهشت) ١٣٩٢
مشکوکم
به خودم
به تو
به سایه های عریان
و به تکرار تاریخ
هنوز نوروز را
شاید هم کرسمس را به خاطر دارم
وقتی من درخت شدم
اماخشکیده
تو با چشمهایت گلبارانم کردی
ولی حالا به چشمهایت
و به چشمهای خودم هم
مشکوکم
گامهایم تجربه تلخیست
که در گذشته حک میشوند
وقتی می پیمایم
فراسوتر از تو
خیلی دور
در ژرفای خودم
تو اما تا خیالم را برمیگردی
شانه هایم خالی میشوند از گناه
و لحظاتی را
هم گفتگوی پنجره میشوم
امید را
اما...
مشکوکم
به خودم
به تو و به همه داشته هایم
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته