نگاهی به عصرشکوه فرهنگی خراسان بزرگ وبلاد شرق اسلامی - ١
٤ ثور (اردیبهشت) ١٣٩٢
بسیاری از محققان و مورخان و اسلام شناسان و حتی خاور پژوهان غربی بدین باور هستند که نطفة دگرگونی های بزرگ فکری که در غرب منجر به انقلاب علمی وصنعتی گردید، روزگاری در خراسان بزرگ وسایربلاد شرق اسلامی در قرون میانة هجری (از قرن 3 ـ 7 هجری) به نام های «رستاخیز معنوی شرق» و یا «عصر طلایی رشد فرهنگ» شکل گرفته بود. در این نوشتار مختصر سعی بنده برآنست که بعد ازمرور وبرشماری پاره ای پیشرفتهای علمی درسرزمین خراسان بزرگ به یک پرسش مهم تاریخی وفرهنگی پاسخ گفته شود . آن پرسش چنین است : چرا و به کدام دلائل بذر علمی روییده در سرزمین خراسان وبلاد شرق اسلامی رشد نکرد و پژمرد ولی در غرب مسیحی به شگوفایی رسید و ثمر داد؟
اگر قرار باشد که ما یک فهرست مطول چند صد نفری از دورة حیات و فعالیت های علمی و آفرینشی بزرگترین علما و نوابغ خراسان بزرگ وشرق اسلامی و حوزة مدنیتهای زبان فارسی و اسلامی ترتیب دهیم، واضحاً در می یابیم که اکثریت اسمأ مندرجه دراین فهرست بین سده های 3 ـ 7 هجری قرار دارند.
عصر شکوه فرهنگی ورستاخیز معنوی سرزمین خراسان وبلاد شرق اسلامی، مصادف به دورانی است که ظلمت قرون وسطایی و تفتیش عقائد (انگیزاسیون) مسیحیت بر سراسر اروپا سایه افگنده و هنوز دیدگان اروپایی از خواب سنگین اصحاب کهفی و عصر دقیانوسی بیدار نشده و جهل توأم با خشونت و بدترین مجازات ها نه تنها در عرصة سیاست و حکومت بلکه بر افکار و عقائد غربیان حاکم بود .
درخراسان بزرگ ، مقدمات بسیاری از رشته های علوم طبیعی و انسانی که بعدها در اروپا ابعاد گسترده پیدا کرد و به کمال رشد رسید، اعم از میکانیک، کیمیا، ریاضیات، نجوم، طب، دارو سازی، بیولوژی، فلسفه، کلام، جامعه شناسی، روانشناسی، تاریخ نگاری، حقوق، اخلاق، هنر، ادبیات، فرهنگ و رونق تألیف و ترجمه؛ همه در آن روزگاران به اشکال مختلف اساسگذاری شده بودو داشت تا به یک نهضت فراگیر علمی و فلسفی تبدیل و نتائج زندة علمی به بار آرد که ناگهان ورق برگشت و آنکه سر قافله بود لنگ لنگان دنباله رو کاروان گردید. برخی ها معتقدند که کسانی عامدانه (مخصوصاً روشنگران و آغاز گران جنبش مشروطیت و تجدد خواهی) کوشیده اند، منشأ تحولات علمی غرب را به شرق و فرهنگ خودی نسبت داده و ریشه علوم را در درون فرهنگ ملی و اسلامی جستجو نمایند تا اخذ و جذب و کسب آن هر چه آسانتر و پذیرفتنی تر و گواراتر واقع گردد.
در قرون میانه هجری یعنی همان دورة که به «رستا خیز معنوی شرق» مسمی گردیده است (لازم به گفتن دارد که بعد از صد سال سکوت و تأخیر، بار دیگر رنسانس علمی در قرن نهم هجری در دورة تیموریان هرات، شروع به رشد و رویش مجدد نمود، البته نه به آن گستردگی جغرافیایی و تحقیقات دامنه دار علمی که در دورة رستاخیز معنوی وجود داشت. مگر این بار هم ریشه های رنسانس به همان دلایل پژمرش رنسانس قرون میانه بیخ مند نگردید و در شوره زارهای خاور رو به خشکیدن گذاشت.) مدارس و کتابخانه ها و سازمان های تعلیمی زیادی در شهرهای بخارا، سمرقند، نیشابور، بلخ و بست مشغول فعالیت و رقابت سالم علمی بوده اند و گاه مدارس مثل دانشکده های معاصر اختصاص به رشتة خاص از علوم داشته اند، مانند مدرسه «ابوحفص» و «فارجک» در بخارا، مدارس «قطان» و «بیهقی» و «حداد» و «سعیدیه» در نیشابور، مدرسة «ابو صالح تبانی» در غزنی، مدرسة «ابن حبان» در بست (شهرکی در جنوب غربی افغانستان که در آن روزگاران شهر آبادی بوده و مردمان دانشور و ادیبی داشته است.)
غیر از نهادهای تعلیمی، فراگیری دانش از طریق استادی و شاگردی بلاواسطه بین استاد و شاگرد در منزل شخصی، دکان، رباط، خانقاه، مسجد در آن روزگاران رواج وسیع داشته و حتی تا زمانه های اخیر کم و بیش در کشورهای که سطح تعلیمی و موسسات آموزشی متفاوتی دارند، ادامه داشته است. صحافان و وراقان مشهوری در سرزمین خراسان فعال و دست به کار صحافت و ترتیب و تنظیم کتب بودند. وراقی یعنی نسخه برداری از کتاب ها یک شغل و حرفه مهم و سودمند در آن روزگاران به شمار میرفت، چون در آن ایام صنعت چاپ و تکثیر و فوتوکاپی وجود نداشت. کتابخانة «صوان الحکمه» دربار سامانیان در بخارا یکی از غنی ترین و مجلل ترین کتابخانه های جهان و عالم اسلام بوده است که حتی ابوعلی سینا موقع ورود بدین کتابخانه به پاداش طبابت بیماری یکی از امرأ وقت دچار شگفتی گردید، و قرار روایات طی چندین سال مطالعه و استفاده عظیمی که ابن سینا از این کتابخانه نموده و بعداً رخت سفر بر بست، با رفتن او کتابخانه دچار آتش سوزی بزرگ گردیده و معاندان او در شهر به غلط شایع نمودند که ابن سینا به نحوی در آتش سوزی کتابخانه دست داشته است. زیرا میخواسته دانشهای که از آن کتابخانه اندوخته منحصر به فرد مانده وکسی را بدان دسترس نباشد. علم نجوم در آن روزگاران از بسط و دقت علمی قابل ملاحظة برخوردار و منجمان و هیئت شناسان بزرگ با تأسیس رصد خانه ها موفق به کشف و شناخت برخی از اجرام سماوی گردیده و قبل از«کپرنیک»نظریاتی در احوال ستارگان بیان داشته بودند، از جملة رصد خانه های مشهوری آن دوران میتوان از رصد خانة ابوریحان بیرونی در خوارزم، رصد خانة ابوعلی سینا، رصد خانة ابوالوفای جوزجانی، رصد خانة احمد بن محمد ساعایی، رصدخانه ء ابوسهیل بن رستم کوهی و رصد خانة نامدار میرزا الغ بیک نام برد.
بدنبال کوششهای که از زمان ارسطو به بعد در تبویب و طبقه بندی شاخه های گوناگون علم و فلسفه جریان داشت، فلاسفه ای نامدار بلاد شرق اسلامی در آن ایام، علم و فلسفه را به دسته ها و شیوه های مختلف تقسیم و تبیین کردند و هر دسته پیروان و نمایندگان خاص خود را داشت. ابو نصر فارابی«احصاء العلوم»و ابوزید بلخی فیلسوف بزرگ و معاصر فارابی کتاب«اقسام العلوم»را دربارة تقسیمات علوم نگاشتند، به تأسی از این روند طبقه بندی، دایره المعارف ها و کتاب های زیادی در همان دوره پدید آمد که منجمله میتوان از«جوامع العلوم »، «مفاتیح العلوم »،«مطالع العلوم»و«اصناف العلوم الحکمیه»نام برد که حکایت از تعدد و پیچیدگی رشتههای علمي دارد.
در آن دوران یک نوع دسته بندی مرسوم از علوم و فلسفه چنین بود که، علم را به علم عربی یا نقلی و علم عجمی یا عقلی و فلسفه را به فلسفه نظری و عملی تقسیم کرده و در زیر هر یک از این عناوین خانوادة علم و فلسفه را تنظیم و توضیح میکردند. حکمت نظری شامل علوم ما بعدالطبیعی (علم الهی و فلسفه اولی)، علوم ریاضی (عدد، هندسه، موسیقی...)، علوم طبیعی (علم معادن، نباتات، حیوانات، طب، نجوم و غیره) می شد، حکمت عملی عبارت از سیاست مدنی، تهذیب اخلاق، تدبیر منزل و غیره بود. سه فیلسوف بزرگ درشرق اسلا می از سه جریان فلسفی یونان قدیم نمایندگی می کردند. ابن سینا نمایندة فلسفة مشأ ارسطو، شیخ شهاب الدین سهروردی نمایندة فلسفه اشراقی و عرفانی افلاطون و ذکریای رازی نمایندة فلسفه مادی ذیمقراطیس بودند و هر کدام در اثبات دلائل و دعاوی فلسفی خود تحقیقات و تألیفات زیادی انجام داده و شاگردان زیادی پرورانیدند.
گرچه در همان دوره ها علوم عقلی و فلسفه با انکار و مخالفت و حتی تکفیر برخی مراجع فقهی روبرو شد و کسانی کلمه ای فلسفه را به«فلُ السُفه»یعنی«شکست بیخردی»تعبیر کرده و کتاب های به نام«مقالات الفلاسفه»و«الرد علی الفلاسفه»را بر ضد فلسفه و نو اندیشی های علمی و عقلی نوشته پخش کردند، با آنهم تشدید مخالفت ها باعث تعطیل تدریس فلسفه و رونق بازار علوم عقلی نگردید و دیری نگذشت که فیلسوفان بزرگ پا به عرصه گذاشته، کتاب های در همسویی و همگرایی دین و فلسفه، عقل و شریعت نوشته جلو سنگ اندازی معاندین فلسفه و علوم عقلی را گرفتند، مانند ابوزید بلخی فیلسوف پر آوازه که به القاب«بحر البحور»و«عالم العلما»شهرت یافت.
در همان زمانه ها علوم ریاضی رشد به سزای داشت، برخی از ریاضیدانان و دانشمندان به اسرار و رموز قوانین طبیعت پی برده و به کشف و حل آن پرداختند. ابوالوفاء جوزجانی از بزرگترین ریاضیدانان، در همان دوره میزیست که شمار زیادی تألیفات در علم ریاضی و هیئت از او باقیمانده است.
ابو جعفر خازن ریاضیدان و یکی دیگر از بزرگان و مشاهیر همان دوره است که به دلیل بزرگی شخصیت علمی اش بارها عمر خیام، ابوریحان بیرونی و نصیر الدین طوسی در آثارشان از او یاد کرده اند. محمد بن موسی خوارزمی کاشف معادله درجه دو یک مجهوله که بنام«پدر الجبر»لقب یافته و تا کنون نظریة عددها و معادلات او در مکاتب و آموزشگاه های امروز تدریس میشود نیز مربوط به همان دوره است.
یکی دیگر از چهره های پر فروغ و تابناک همان دوره ابوریحان بیرونی است که از مجموع «153» اثر علمی تنها«35»اثر او به یادگار مانده که از جمله «22» اثر آن مربوط به ریاضیات و نجوم است.
همچنان ابوسعید بن محمد سنجری، ابوعلی سینا، ابوبکر محمد بن حسن کرجی از علمای نامدار و دارای تألیفات کثیر در علم حساب و نظریه عددها و مثلثات میباشند.
علم کیمیا در آن دوران به موفقیتهای دست یافته بود، ذکریای رازی به مثابة انسیکلوپدیست زمان خود جمعاً«184» اثر علمی آفرید که از آن جمله«56» اثر راجع به طب،«16» اثر راجع به فلسفه، «14» اثر درباره الهیات شناسی، “«7» اثر درباره منطق، «6» اثر درباره ماورالطبیعه، «15» اثر راجع به ریاضیات و نجوم،«33» اثر راجع به فیزیک، «22» اثر درباره علم کیمیا و تجزیه و ترکیب مواد، شناخت عناصر و منحله ها و محلول ها نوشت. او تیزاب و کتلست و سیماب و الکل را شناخت و طریقة ساختن ادویه صنعتی را با اصول کیمیاوی نشان داد. بعد از ذکریای رازی و جابربن حیان که از بزرگترین شخصیت های علمی در آن دوره بودند و آثار ارزشمند در علم کیمیا و تعاملات کیمیاوی مواد و اجسام آفریدند، میتوان از ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا، ابن مسکویه و محمد بن ابراهیم مجریتی نام برد.
در زمینه فیزیک و اوپتیک ابوبکر رازی نظریات علمی جالبی دارد، او وزن مخصوص اجسام را معلوم و کتابی در این زمینه نوشته که به نام«میزان الطبیعه»یا«ترازوی طبیعی»معروف است.
با وجود آنکه علما و دانشمندان آن روزگار به وسایل دقیق تخنیکی و صنعتی امروز مثل برق، لابراتوار، کامپیوتر و الکترونیک دسترسی نداشتند، ولی دقت عجیبی در تعیین مقادیر فیزیکی اجسام نشان میدادند که از بعضی جهات قرین به معیارهای علمی امروز است؛ مثل تعیین کردن وزن مخصوص اجسام توسط ابوریحان بیرونی یا قوانین انکسار و انعکاس نور توسط این هیثم بصری و غیره. بعد از«رازی»ابن هیثم بصری مطالعات فراوانی در اوپتیک و صوت شناسی انجام داده و کتاب«المناظر»او معروف و در میان دانشمندان، به نام«پدر اوپتیک»مشهور است. از کتاب المناظر، دانشمندان اروپایی استفاده زیادی کرده اند.
ابوریحان بیرونی در مکاتبات علمی که با ابوعلی سینا راجع به نورشناسی و فیزیک داشته و هم در کتاب«التفهیم»پیرامون قوانین نور بحث نموده و سرعت نور را مافوق سرعت صوت تعیین کرده است، گرچه این مقایسه با حقیقت مسأله خیلی تفاوت دارد، چون نور در خلا در فی ثانیه سه صد هزار کیلومتر حرکت دارد و صوت در هوا سه صد و سی متر در فی ثانیه حرکت میکند، به هر حال نفس پرداختن به این بحث و مقایسة سرعت صوت وسرعت نور در آن زمان بیانگر دقت علمی و توجه به کشف قوانین طبیعت میباشد.
ابن سینا راجع به مباحث گوناگون فیزیک از قبیل ترمودینامیک، اوپتیک، میکانیک، انرژی، بی نهایت، سرعت، خلاء و نور تحقیقات گسترده یی دارد، او با دلایل علمی بطلان این نظریة رایج از یونان باستان را که نور از چشم بیننده منتشر میشود ثابت ساخت. به گفتة کسانی که دورة حیات و خلاقیتهای علمی ابن سینا را تحقیق و آثارش را جمع و مطالعه کرده اند، او را صاحب «450» اثر در زمینه های مختلف دانش و فلسفه میدانند که دلالت به هوش و نبوغ خارق العادۀ او مینماید.
امرأ و سلاطین آن دوره توجه زیادی به رشد و تکامل همه زمینه های علوم مخصوصاً علم طبابت، در مستملکات خود داشتند. از جملة طبیبان دانشمند و حاذق در آن زمانه ها یکی همین ابوعلی سینای فیلسوف و طبیب مشهور است که نوح بن نصر امیر سامانی را درمان نموده و شاهکار طبی او به نام قانون، از معروف ترین کتب علمی مشرق زمین است و تا چندی قبل در دانشگاه های اروپا جزو کتب درسی بود. در شرق اسلامی بدلیل آنکه طب بعد از علم حلال و حرام یعنی علم فقه از شریف ترین علوم به شمار می آمد و هم پیامبر اسلام حضرت محمد«ص» دانش را به دو گونه دانسته: یکی«دانش ادیان»و دیگر«دانش ابدان»طبیبان آنقدر مورد خشم ونفرین فقه ها و امرأ واقع نشده و مثل فلاسفه و ریاضیدانان متهم به ارتداد و شک و دهری گری و لامذهبی نگردیده اند.
زکریای رازی از فلاسفه و اطبای مشهور، با طبیبان دربار خلفأ و امرأ رابطه و گفتگو داشته و به آنها مشورتهای طبی و علمی لازم را میداده است. مقاله ء نهم«منصوری»رازی در قرون وسطی از کتابهای درسی دانشکده های طبی اروپا بوده و بنابر گفتة یکی از محققین، رییس دانشکدة«مون پولیه»فرانسه دروس خود را از روی این کتاب اقتباس مینموده است. رازی علاوه بر تحقیقات جامعی که در علم فیزیولوژی، فارماکولوژی، پتالوژی، بهداشت و شرایط وقایوی و پیشگیری از امراض نموده، مشخصاً دربارة مریضی آبله و سرخکان کتاب مفصلی نوشته و چگونگی رشد مریضی و علایم و نشانه ها و راه های جلوگیری از بیماری رابیان نموده است. کتاب دیگر رازی به نام«طب روحانی»است که ضمن داشتن نکته های سودمند طبی یک اثر اخلاقی به شمار آمده و مطالعة آن روح خواننده را تطهیر و ارائه اندرزهای حکیمانه در این کتاب به خواننده این توان را میبخشد که نفس را دایم تحت فرمان عقل نگهداشته و با مقابله در برابر نفس اماره و مال پرستی و حسادت و پرخوری میتوان حیات و صحت خویش را نه با دارو، بلکه با رفتار و کردار نکو و خصال پسندیده و حمیده ای انسانی حفظ نمود. رازی برای اولین بار از چنگک مخصوص فلزی، برای بیرون کردن جسم در گلو افتاده استفاده نمود و از رودة کوچک گوسفند جهت دوختن زخم ها در جراحی کارگرفت. همچنان روشهای که ابن سینا در تشخیص و درمان امراض شناخته و بکار برده است، با معیارهای طبی امروز مطابقت دارد، مانند زرق دارو به بدن توسط سوزن و اصول انگشت کوبی به پشت و سرشکم بیمار به مقصد تشخیص نوع بیماری و غیره. همچنان ابن سینا اساس گذار یک شیوة خاص طبی جهت درک و دریافت بیماری های روانی به نام«طب موسیقی»یا«طبابت توسط موسیقی»میباشد که به این طریقه میتوان ریشة بعضی بیماری های روحی و تألم و افسردگی درونی را شناخته و درمان نمود.
ربیع اخوینی شاگرد رازی کتاب جامع و مفصلی به زبان فارسی در طبابت و درمان نوشته است به نام«هدایت المتعلمین»که مشتمل بر دو صد باب، در سه قسمت اساسی راجع به انواع مختلف تب، مزاج، اخلاط، قوا، ارواح، طعامها، سموم و حفظ الصحه و نبض میباشد. در آن روزگاران به کمک و تشویق زمامداران وقت مخصوصاً امرأ سامانی و سلاطین غزنوی دارالمرضها (شفاخانه ها) در هر ناحیه و محل بر پابود که در آنجا پرستاران و طبیبان به پرستاری و درمان مریضان می پرداختند.
با این حال در رابطة اوج گیری و فرو خوابیدن«رستاخیز معنوی خراسان وسایربلاد شرق اسلامی»قبل از ثمردهی، پرسشی به میان می آید که: چرا آن بذر افشانده و روییده در این خاکزار با وجود کمک و تشویق از طرف دین و دولت رشد نکرد، جوانه نزد و به درخت بارور و فیاضی تبدیل نشد و بر عکس در مغرب زمین با وجود مخالفت شدید از طرف دین ودولت، شگفت و به درخت تناور و گشن شاخ تبدیل شد که شاخسارانش اکنون سایه انداز سراسر گیتی گردیده است؟ عدة از تحلیل گران و محققان علل این رویدادهای وارونة تاریخی را در هشیاری و بیداری و سعی مجدانه و کنجکاوی غربیان میدانند و عدة دیگر عوامل را در ضعف و کهولت و تنبلی و سهل انگاری و ناتوانی شرقیان میدانند و عدة دیگر ضعف و درماندگی شرق را زمینه ساز ورود استعمار و قدرت یابی غربیان میدانند. به باور بنده هر دو طرز تفکر با در نظر داشت شرایط مکانی و زمانی خاص، مصداق های دارد و درست است.
ادامه دارد...
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
. ابراهیم شمس | 24.04.2013 - 13:00 | ||
از نظر من صداقت استفاده از علم دانشمند مهم است . زیرا اكثر ایرانی ها تلاش دارند كه دانشمندان كشور های مجاور را ایرانی قلمداد كنند و به ایرانی بودن مفتخر بسازند . لذا وقتی یك اثر علمی به بازار میرود و دانشمندان متوجه میشوند كه فلان دانشمند ایرانی اصل نیست اما ایرانی معرفی شده است ناراحت میشدند . زیرا در مقاطع مختلف تاریخ ایران با كشور های همسایه در جنگ بوده است . كه در هردو حالت یعنی زمانیكه ایران بر ما مسلط بود یا ما بر ایران مسلط بودیم حساسیت نشان داده میشد . طوریكه اكنون مشاهده میكنید كه ایران خودرا وارث اریانا دانسته كشور های همجوار امروزی را جزء قلمرو امپراطوری خود حساب میكند . لذا اگر صادقانه نام نویسنده را ذكر كنیم كه مربوط به زادگاه و اصلش است بهتر میشود . صرف نظر از گلایه فوق باید دانشمندان شرق كوشش كنند كه بار دیگر ثمر بخش در جهان باشند و رهبری جهان را از نظر علم و اختراع بدست بگیرند . لازمه این شرط امنیت است كه كشور های شرقی بر یك دیگر تجاوز سیاسی و نظامی نكنند حتی پیمان مشترك نظامی و سیاسی منعقد بسازند كه در برابر تهاجمات بیگانه متحدانه دفاع كنند . |