شب تولد باران
٢٩ حمل (فروردین) ١٣٩٢
غزل میاورم از عمق چشمهای کسی
شگوفه ریز، خزان میشوم برای کسی
به قرن قرن شکستن همیشه خاک شدن
دلم چه حوصله ای داشت زیر پای کسی
جنون زندگی ام زل زده به آمدنش
رسیده مرگ من از راۀ انزوای کسی
کجاست باد که اینبار باز روسری ام
شود کبوتر دیوانه در هوای کسی
به روز مردن من گفته بود: میگیرم
سراغ دختری که میشود فدای کسی
فرشته کاش که یک قطره اشک بیش نبود
شب تولد باران در ابتدای کسی
بعید نیست همین روز ها خمیده شود
درخت هیکل من زیر انحنای کسی
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
محمد حسینی | 04.05.2013 - 20:32 | ||
با تو بر مرغان دریایی امیرم / بی تو در زندان تنهایی اسیرم با تو در کاخ وفا ارباب عشقم / بی تو در کوه جفا سنگی حقیرم . . |