جدایی
٤ حمل (فروردین) ١٣٩٢
مرا جداییِ تو پیر میکند آخر
خراب و خسته و دلگیر میکند آخر
دِلِ گریختهی من ز بندِ دوری را
فراق بسته بهزنجیر میکند آخر
مرا به پیکِ شراب و سیگار چاپانی
طلوعِ حادثه درگیر میکند آخر
سزایِ حسرتِ دوریت کوهِ رنجِ مرا
شبیهِ قلّۀ پامیر میکند آخر
خیالِ بوسه نمودن ز گونهی سرخت
ز بوسههایِ توهم سیر میکند آخر
چرا شبیهِ نَیِ خشک گشتهام اِمسال؟
ندیدنِ تو که تأثیر میکند آخر
مناز خدایِ خودم مرگ را طلبگارم
چرا خدایِ تو تأخیر میکند آخر؟
نهنه! خدایِ منو تو یکیست، حرف اینجاست؛
که اِزرَئیلِ خدا دیر میکند آخر
اگر صدا بزنی، مرگ از خدا خواهی
ملا که آدمه تکفیر میکند آخر
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته