زنان نامدار تاریخ - ٢

١٨ حوت (اسفند) ١٣٩١

سیده خاتون » که درعصر دیلمیان زنده گی میکرد، از زنان مشهور ان عصر بود.بنا به روایت« خواند میر» در روضته الصفا: « مجدالوله که پس از پدرش فخر الدوله حکومت را بدست گرفت، چندی بخاطر صغر سن، مادرش سیده خاتون به جای او به حل و فصل امور پرداخت.این زن توانست تا زمان بلوغ فرزندش منطقه حکمرانی را از نفوذ متجاو زین حفظ کند.زمانی که محمود غزنوی به او پیغام داد که یا خراج دهد وسکه بنام او کند،ویا آماده ی نبرد باشد، سیده در پاسخ به او گفت: تا شو هرم زنده بود،بیم داشتم که اگرسلطان چنین فرماید چه تدبیر کنم.ولی اکنون بیمی ندارم.چه سلطان محمود پاد شاهی عاقل است و می داند که کسی از عاقبت جنگ، آگاه نیست.اگر به جنگ من آید، ومرا مغلوب کند، کار بزرگی نکرده است که برزن بیوه ای غالب شده. اما اگر شکست یابد، این ننگ، تا قیامت بر نام وی بماند که از بیوه زنی شکست  خورده است. سیده با این جواب، حیطه ٍ قدرت خود را از هجوم قوای محمود در امان داشت.» (1)

زمانی که پس از فوت سیده خاتون پسرش مجدالدوله بزرگ شده وقدرتش استحکام یافت، امور کشور داری را رها کرده به عیاشی و زنباره گی آغاز کرد.تا انکه محمود از این ضعف او آگاهی یافت و به اندک مدتی حکومت او را بر انداخت و مال و ثروت سلطنتش را نیز بغارت برد.(2 ) زنان درعصر سلجوقیان مداخلات بیشتری در مور کشور داری میکردند ومایل به کار سیاست بودند.بخصوص زمانیکه زنان مسیحی، با اشراف و سلاطین سلجوقی ازدواج کردند، نفوذ قابل ملاحظه ای بر شوهران خود داشتند.میگویند:« زن غیاث الدین کیخسرو دوم که در ین سلاجقه به کرجی خاتون معروف است، پس از ازدواج بر خلاف مقررات اسلام دستور داد که روی سکه، تصویر او و زنش را حک کنند.زمانیکه با فشار مقامات مذهبی روبرو شد، ناگزیر شد که از تصویر زن خود روی سکه ها صرف نظر کند.اما فرمان داد که علامت شیر وخورشید را روی سکه ها نقش کنند.وبا این عمل میخواست جمال و موقعیت ممتاز زن خود را با خورشید،همانند سازد.» (3)

از زنان نامدار دیگر این عصر « ترکان خاتون »،همسر سلطان ملکشاه سلجوقی است.و این ترکان خاتون، جدا از ترکان خاتون مادر سلطان محمد خوارزمشاه است.که بعدن درباره اش سخن خواهم گفت.ترکان خاتون همسر ملکشاه سلجوقی با نظام الملک رابطه ی حسنه ای نداشت با همین دلیل در پی حذف او از مقام وزارت بود. تا انکه با استفاده از مقامی که داشت، نظام الملک را از مقامش برکنار کرد وبجای او،« برکیارق» را در مقام وزارت نشاند.نظام الملک ازاین اقدام ترکان خاتون نسبت به فعالیت های زنان در امور کشوری مخالفت نشان میداد.تا انجا که در کتاب (سیاست نامه) اش،زنان را به سختی نکوهش کرده و از دخالت در امور کشور داری باز داشته است.

ترکان خاتون (2 ):دختر یکی از امرای ترک بود که همسرسلطان تکش ومادر سلطان محمد خوارزمشاه است.این زن در زمان سلطنت سلطان تکش در امور اداره ءحکومت تسلط کامل داشت و در زمان حکمروایی سلطانمحمد نیز از صلاحیت کامل درعزل و نصب وزرا و فرمان روایان برخور دار بود بروایت کتاب پشت پرده های حرمسرا«ترکان خاتون زن جاه طلب وفاسد بود که از ضعف و بی کفایتی سلطان استفاده ی سوٍء میکرد.« چنانکه در قلمرو خوارزم شاهی، هنگامیکه از جانب وی وسلطان، دو فرمان مختلف در یک قضیه میرسید،تنها تاریخ فرمان را نگاه میکردند. این زن خود دربار و دستگاهی مستقل داشت.غیر از وزیر مخصوص،هفت تن از دانشمندان مشهور در دیوان انشای او به کار مشغول بودند.و جالب این که طغرای فرامین این زن عیاش و خون اشام، عصمت الدنیا والدین الغ ترکان ملکت النساء العالمین وعلامت آن، اعتصمت بالله وحده بود... وسلطان محمد از قدرت ومداخلت مادر،در کار ها رنج میبرد.ولی چون مادرش به ترکان متکی بود،واو دربین مردم،محبوبیت واتکایی نداشت،ناچاربود ازنظریات نا صواب مادر پیروی کند.» (4 .

ترکان خاتون در تاریخ،نام نیک ندارد وبه حیث یک زن خود خواه وعیاش معرفی شده است.او،اکثر خویشا وندان قوم ترک خود را در اداره ی دولتی شوهرش تکش وپسرش سلطان محمد شریک قدرت ساخت.وبا این طریق خواست تا در اداره ی امور دست بلند داشته باشد.همین ترکان خاتون سبب شد که محمد خوارزمشاه، شیخ مجدالدین بغدادی را زنده در دریای سیحون بیندازد .« خواند میر » در کتاب حبیب السیر در این باره مینویسد: « نقل است که شیخ مجدالدین در خوارزم به موعظه ی خلایق مشغول می فرمود. و مادر سلطان محمد که ضعیفه ء جمیله بود، به مجلس وعظ میرفت.گاه گاه بخانه ی وی نیز تشریف میفرمود.بنا بران، جمعی از اهل حسد، فرصت یافته در وقتی که خوارزمشاه درغلوء مستی بود، گفتند که: « ..مادر تو به مذهب ابو حنیفه کوفی در حباله ی شیخ مجدالدین در امده است.! شعله ءغضب سلطانی از استماع  این سخن سر کشیده  فرمود که همان شب، شیخ  مجدالدین را  در جیحون انداختند...»(5)

از انجا که سلطان نسبت به خلافت بغداد حساسیت داشت و او را خطر جدی برای خود تلقی میکرد،لقب بغدادی برای سلطان نیز خوش ایند نبود.از طرف دیگر،حساسیت ناموسی نیز سلطان را به غیض اورده بود.واین کار ها سبب شد تا دولت خوارزم شاهیان رو به زوال برود  این زن ءهمراه پسرش خوارزمشاه و دیگر اعضای خانواده اش ذلت و خواری های درد ناکی را پذیرا شدند سلطان پس ازحمله مغول در جزیره ابسکون از غصه جان داد وبی کفن دفن شد و ترکان خاتون در اسارت لشکر چنگیز امد و بخواری وگدایی مرد.!!

ترکان خاتون (3) این ترکان خاتون،مادر محمدبن سعد بن ابیبکر حکمران فارس است.به روایت تاریخ چون محمد بن سعد هنگام بقدرت رسیدن خورد سال بود، مادرش ترکان خاتون پیشبرد امور مملکت را بدست خود گرفت. زمان حکمروایی او مصادف بود به امپراطوری مغول که در ان وقت هلاکو خان بمسند قدرت بود.ترکان خاتون فرمانروای با کفایت و اهل سیاست بود و مسایل کلان حکومتی را خود حل و فصل میکرد.او،پس از استقرار قدرت نماینده گانی با هدایا بدربار هلاکو خان فرستاد و به او اعلام خدمت و وفاداری کرد.وهلاکو خان نیز فرمان حکومت فارس را بنام پسر او محمد بن سعد،صادر نمود...

به روایت مولف کتاب پشت پرده های حرمسرا« محمد پس از دوسال وهفت ماه در ذی الحجه 660 در همان خورد سالی ازبام بزیر افتاده جان سپرد..امرای دولت وترکان خاتون محمد بن سلفور بن سعد بن زنگی را به اتابکی برداشتند.ولی او با رسیدن به سلطنت، به لهو ولعب پرداخت وظلم وستم، پیشه کرد...ترکان خاتون با همدستی امراء اورا دستگیر کرده به هلاکو فرستاد.پس ازاین جریان،ترکان خاتون،امراء را به اوردن سلجوقشاه برادر اتابک محمد شاه تشویق کرد و اوبا احترام بسیار وارد شیراز شد واتابکی را بدست اورد.وترکان خاتون رانیز به زوجیت گرفت» (6) به روایت همین مولف،بعدها سلجوقشاه نسبت به ترکان خاتون بد گمان میشود وعاقبت اورا توسط غلامی سیاه در حرمسرایش بقتل رسانیده سرش را درطشتی گذاشته ونزد سلطان می اورد. وسلطان دو دانه گوهر شاهوار که در گوش ترکان بوده، بدست خود می کند و پیش مطرب ( آواز خوان) می اندازد.اینست نتیجه خدمت یک زن فدا کار به یک مرد فاسق و میخواره و ستم پیشه!!  درهمین دوره، زن دیگری هم بوده بنام « قتلغ ترکان » که بفرمان هلاکو خان پانزده سال بجای فرزند خود « حجاج » در کرمان حکومت کرده و تمام دوره ی حکمروایی اش « به اشاعه ی عدل،وترفیه حال مردم وتربیت اهل علم وفضل وبنای ابنیهءخیریه بوده که ازخود نام نیکی بجا گذاشته است.» (7

درعصر مغل ها ( چنگیز خان و جانشینان او) تا انجا که تاریخ نگاران تصدیق کرده اند، زنان وضع خیلی ها بهتر از زمان های گذشته داشته اند.در کتاب صفوت الصفا تالیف رحیم زاده صفوی امده است که « .......خاتونان و بانوان مغول بدون حجاب در انظار، ظاهر میشدند.خصوصا بغداد خاتون که چون معشوقه و صنم دلربای سلطان ابو سعید بود، وسلطان وی را با رنج وکوشش فراوان از شوهر نخستین مطلقه گردانید و به ازدواج خویش در اورد..» (8) (مارکو پولو) که طی سفرهای خود به دور دنیا میان قبایل مختلف واز جمله ایلخانان نیز زنده گی کرده مینویسد که : « زنان مغل از لحاظ عفت وعصمت و وفا و وظیفه شناسی در برابر شوهران شان تالی ندارند. بیوفایی از نظر ایشان عیب بزرگ اخلاقی محسوب میشود.در مقابل شوهران نیز نسبت به زنان خود صدیق و مهربانند.به این جهت همیشه در میان خانواده ها صلح وصفا، برقرار است....»

در تاریخ مغل نیز زنانی بوده اند که برای به قدرت رسانیدن فرزندان ونزدیکان خود کار های بزرگی انجام داده اند. در تاریخ کرمان در مور یکی از زنان ایلخانان ( مغول) چنین مطلبی آمده است: « در سال 690 پس از مرگ ارغون خان برادرش کیخاتو خان از روم به اذر بایجان امد وافسر سلطنت بر سر نهاد.و پاد شاه خاتون را که زوجه ء او بود، به سلطنت کرمان فرستاد. پاد شاه خاتون را لقب صفوت الدین بود.حسن صورت و نیکویی سیرت را دا را بود. سلطان قطب الدین پدرش او را در کودکی، لباس مردان پوشانیدی و نام او را سلطان حسن شاه کردی....در فضل و کمال مشهور عالم ، در فن خط نسخ ، ناسخ خط ابن مقله در زمان سلطنت او به کرمان ، علماء وفضلا ء را رعایت واحترام میفرمود وغالب اوقات در مجلس او صحبت علمی داشته میشد.شعر را نیکو میگفت::

من ان زنم که همه کارمن، نکو کاریست

به زیر مقنعه ء من، بسی  کله  داریست

نه هر زنی به  دو مقنعه است، کد بانوی

نه هر سری به کلاهی، سزای سرداریست

جمال  طلعت  خود  را   دریغ  می  دارم

ز آفتاب  که  آن، شهر  گرد   بازاریست (9)

رضیه سلطان: رضیه سلطان یا سلطان رضیه، دختر شمس الدین التمش غوری است.سال تولد او دقیقن معلوم نیست.در اثر مساعی و توجه پدرش، رضیه علوم متداول عصر را فرا گرفت.افزود بر فراگیری علوم،به شمشیر زنی اسپ دوانی ودیگر فنون جنگی نیز مهارت نشانداد.شمس الدین التمش،هرگاه که ازدهلی قصد سفربه شهرهای دیگر میکرد، صلاحیت ادارهء کشور را به رضیه تفویض مینمود.ومهارت های اورا در امور مملکت داری امتحان میکرد. حسن تدبیر،درایت و لیاقت رضیه، پدر را را وا دشت به تاج الدین محمود منشی دربار خود امر کند تا فرمان ولایت عهدی سلطان رضیه را صادر نماید..

در سال 633 هجری قمری که سلطان التمش وفات یافت،صدراعظم وبزرگان دربار با این فرمان مخالفت نموده رکن الدین فیروز شاه برادر سلطان رضیه را به تخت سلطنت دهلی نشاندند.از انجا که رکن الدین شخص بی کفایت، عیاش و خوش گذران بود، پس ازهفت ماه، درباریان قیام کرده رکن الدین را عزل و رضیه سلطانه را بجای او به سلطنت دهلی بر گزیدند. و این مصادف بود به شا نزدهم ربیع الاول سنه 634 هجری قمری.به این ترتیب، رضیه سلطانه شاهنشاه کشور بزرگ هند گردید و 26 سال سلطنت کرد.نظام الملک جنیدی، صدراعظم زمان سلطان التمش با این انتخاب موافق نبود وسلطنت یک زن در کشور بزرگ هند را مایه ء شرم میدانست. به همین سبب به شورش و بغاوت علیه سلطان اقدام کرد.و دهلی را در محاصره خود قرار داد.سلطان رضیه برای سرکوب شورشیان به محل نیرو فرستاد و قیام کننده گان را سرکوب نمود.وبجای نظام الملک، ( خواجه معذب ) را صدر اعظم تعین نمود..

سلطان رضیه، پیش از رسیدن به سلطنت دهلی ، مانند هر زن دیگر حجاب میپوشید.اما پس از رسیدن بمقام سلطنت، برای انکه به کار ها رسیده گی کرده بتواند، حجاب را از میان برداشت و لباس مردانه پوشید.در سال 637  بود که والی تبرهند « ملک تونیا » سر به عصیان زد لشکر آراست وبا رضیه سلطان داخل میدان جنگ شد.راضیه برای سرکوب والی به محل لشکر کشید.اما در اثر یک حمله ء غافلگیرانه اسیر شد.در زمان اسارت بود که ملک ، عاشق رضیه شد وبه او پیشنهاد ازدواج کرد.سلطان بخاطر جلوگیری از ادامه ی جنگ وکشتار مردم بیگناه، به این  پیشنهاد جواب آری داد وهمسر والی تبرهند شد.پس از ازدواج، هردو به دهلی امدند. لکن بنا بر مخالفت دربا ریان که نمیخواستند تاج وتخت دهلی بدست ادم بیگانه بیفتد، دست به قیام زده زن وشوهر را اسیر گرفتند و بتاریخ 24 ربیع الاخر 637 هجری قمری،هردو را بقتل رسانیدند.رضیه سلطانیه افزود بر لیاقت و کاردانی در سیاست، شاعر و هنر دوست هم بود.از او، شعر های دلنشینی بجا مانده است* (10))

 

ادامه دارد

 

منابع این نبشته::

1-     روضت الصفا، خواندمیر_جلد 4 ص 169

2-     پشت پرده های حرمسرا، تالیف حسن آزاد، ص 158

3-     همان اثر

4-     همان اثر

5-     حبیب السیر، خواندمیر_ جلد دوم، ص 647 __ خط سوم،ناصرالدین صاحب الزمانی، ص 228

6-     پشت پرده های حرمسرا، صص 209 _187

7-     پشت پرده های حرمسرا، صص 209 _187

8-     پشت پرده های حرمسرا، صص 209 _187

9-     پشت پرده های حرمسرا، صص 209 _187

10-به نقل از گوگل وجام غور با اندک تصرف







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

به کسی مربوط نیست 15.03.2024 - 06:24

 ای کاش الان هم می‌شد که زنان به تخت بنشینند
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



دستگیر نایل