زنان نامدار تاریخ - ١

١٤ حوت (اسفند) ١٣٩١

چنانکه میدانیم، زن در طول تاریخ همیشه مورد ستم، آزار جنسی و بهره برداری ظالمانۀ مردان قرار گرفته و بعنوان جنس درجه دوم،شناخته شده اند.با وصف هدایات روشن معلمان اخلاق وتاکید قوانین مدنی مبنی بر حمایت از حقوق زنان،باز هم این جنس لطیف وزیبا ومهربان که آغوش گرم او، مردان بزرگ تاریخ را پرورده ،مورد اذیت وآزار قرار داشته است. در میان انهمه شرایط اختناق، محیط رنج آور و ظابطه های استخوانسوز سنت ها و قوانین  سختگیرانۀ مذهبی، بوده اند عده ای از زنان دلیر وبا تدبیر که گلیم خویش را از امواج توفانزای حادثه های زمان بیرون کشیده هم بر اوضاع روزگار خویش تسلط داشته  باشند و هم برغنای فرهنگ، دانش و هنر بیفزایند.

تاریخ اجتماعی ومبارزات سیاسی زنان در دوران های اسطوره ای در میان هاله ای از افسانه ها مسطور است. اما اقتدار وتسلط زنان برحکومتها ونظام ها بویژه درعصر تمدن اسلامی،سایه روشن هایی دارد که قابل تامل است. در این میان، زنانی هم وجود داشته اند که با مداخله در امور کشور داری،سبب اقتدار و بعکس سبب زوال دولت ها و امپراطوری ها هم شده اند.در این یاد داشت ها،اسامی برخی از زنانی آورده میشود که در دوران تمدن اسلامی در هنر وفرهنگ و امور کشور داری وهمیاری با مرد ها،مستقیم وغیر مستقیم سهم و نقش کلانی داشته اند.

وضع اجتماعی زنان در صدر اسلام، بقول جرجی زیدان ،مولف تاریخ تمدن اسلام رویهمرفته بهتر از دوره های بعدی بود.«خدیجه» دختر خویلد از زنان ثروتمند قریش بود که کار بازرگانی داشت و محمد(ص) را پیش از رسیدن به رسالت بنا بر امانتداری و صداقتی که نشان داده بود،عامل خویش انتخاب کرده بود که در کار داد و ستد، خدیجه را یاری می رسانید.درسن چهل سالگی که اولین وحی برایش نازل شد،نخستین یار وهمرازش خدیجه بود که پیامبر اسلام، نازل شدن وحی برایش را با او درمیان گذاشت..خدیجه که اولین زن مسلمان در تاریخ اسلام است، در راه اشاعه  و پیشرفت دیانت اسلام با پیامبر، خدمات شایسته  و جانبازی های فراوان کرد. و ثروت خود را در راه اسلام بنفع پیامبر مصرف می کرد.ازدواج  خدیجه بامحمد، سبب آسایش و رفاه محمد شد در واقع خدیجه، تکیه گاه مطمینی برای محمد بود که میتوانست در راه اهدافش از ثروت آن بهره مند گردد.خدیجه، در راه نشر و اشاعۀ دین اسلام، روزهای دشوار گرسنگی ها، پیگرد ها و آزار ها را با پیامبر اسلام تحمل کرد پیامبر تا زمانی که خدیجه زنده بود،اقدام بگرفتن زن یازنان دیگری نکرد.پس ازفوت خدیجه بودکه پیامبر بدلایل مختلف به تعدد زوجات خود افزود.

زن دیگری که در تاریخ اسلام بیش ازهمه نامش برسر زبان هاست،«عایشه رض» دختر ابوبکر(رض) است. که درسن نهُ سالگی با پیامبر اسلام ازدواج کرد.ازعایشه،احادیث فراوانی از زبان پیامبر اسلام روایت شده است. او، با وصف آنکه از لحاظ سن،خورد بود،مگر زن هوشیار نقاد،کنجکاو،معترض و عدالتخواه بود ودر بسیاری از موارد و نزول آیات، بخصوص که در مورد زنان وامتیاز دادن به مردان میبود،اعتراض میکرد.رقیب عایشه درحرم پیامبر، زینب بود و هردو از زنان نزدیک و دوستدار پیامبر بودند.عایشه،با دلایلی باعلی (رض) ابن ابی طالب، پسر عمو و داماد پیامبر نیز میانه ء خوبی نداشت.پس از قتل عثمان (رض ) توسط غلامش،معاویه بن ابو سفیان که والی شام و مدعی خلافت بود، علی را عامل قتل عثمان دانست.که جنگ (جمل) واقع شد. در این جنگ، عایشه طرف معاویه را گرفت « ..این جنگ را از انرو جمل یا شتر میگویند که عایشه زوجۀ پیغمبر (ص) برای دشمنی با حضرت امیر همراه خواهر زاده خود « زبیر » از مدینه به عراق آمد و در میدان کار زار، میان هودجی نشست. هودج را برپشت شتر گزارد ومیان هودج، به تیر اندازی و جنگجویی مشغول شد.وهمین که علی علیه السلام پیروز گشت، با احترام مقام حضرت رسول، عایشه را با احترام فراوان از میدان جنگ، به خانه اش مدینه آورد.(۱)

به روایت «جرجی زیدان»، زنان درصدر اسلام، بیشترین شرکت کننده گان جنگ ها بودند.جوانان وجنگجویان را تشویق به حمله و پیشرفت می نمودند، به  مریضان و زخمی شده گان رسیده گی و پرستاری میکردند، در واقع همان کاری که امروز پرستاران جنگ انجام میدهند.و حتا زنان ومردان درکعبه یکجا مناسک حج را بجا می آوردند. البته موقعیت اجتماعی و سیاسی زنان درعصر اموی ها وعباسی ها  تغییر کرد و زنان، به  برده گان  فروخته شده ،جنس بی بها ومزدوران خانه بدل گشتند.زنانِ اسیر وبرده گاهی به بهای گزافی هم داد وستد میشدند.گویند «هارون الرشید خلیفه ی عباسی، کنیزی رابه  یکصد هزار دینار خریداری نمود.و سعید برادر سلیمان عبدالملک برای خرید کنیزی خوش آواز، یک ملیون درهم تسلیم کرد...»(۲)

 در دورهِ خلافت عباسیان، برخی زنان درباری برغم زنان فقیر ودر بند نشسته که با شرایط اختناق آور وفقر اقتصادی زنده گی داشتند، از قدرت خلافت و موقعیت سیاسی استفاده کرده .در امور کشور داری وسیاست گذاری ها مداخله میکردند وقدرت دربار را بدست میگرفتند.از جمله این زنان، یکی هم (خیزران) مادر هارون الرشید است. جرجی زیدان مینویسد « منصور، دومین خلیفه عباسی به پسرش مهدی، سفارش کرده بود که به  زنان اجازه ندهد تا در امور مملکت  داری مداخله نمایند.و آینده گانش نیز از چنین سیاستی، بیروی نمایند.« . با اینهمه،« خیزران» مادر هارون در ایام خلافت هادی و هارون، همه کاره ی دولت بود.و یحی  وزیر هارون، فرمانبرُدار خیز ران گشته بدستور آن زن رفتار میکرد. خیزران در نتیجه ی این اختیارات ، املاک و اموال دیگری گرد آورد . به قسمی که در آمد املاک او به سالی ۱۶۰ ملیون درهم، یا نصف عایدات مملکت عباسی بالغ شد اما « زبیده » همسر هارون،زن خردمند و اهل سیاست  وبا تدبیری بود.»(۳)

 بقول مولف این تاریخ،« خیزران زنی طماع و جاه طلب ودر عین حال با تدبیر، دانشمند وکاردان بود.که دوره طلایی عباسیان را پشت سر گذاشت.شگفتی آور این بود که دوره  افول قدرت عباسیان را مادر برخی از خلفا با تهی کردن خزانه ی دولت و اضافه خرچی ها، فراهم آوردند. بعنوان مثال: در سوراخ و پستو خانه دالان های عمارت قبیحه ی مادر خلیفۀ عباسی، دوملیون دینار و مقدار زیادی از جواهرات و اشیا نفیس یافتند.»(۴)

 عصر سامانیان که عصر شگوفایی فرهنگ ،هنر و شعر فارسی دری است، زنان، جایگاه انچنانی نداشتند و کماکان در زیر چکمه های آهنین سنت ها و ظابطه های مذهبی و قبیله ای ضجه  می کشیدند. یکی از قربا نیان این سنت های ناموسی، ( رابعه بنت کعب ) قزداری است.رابعه، همعصر پدر شعر فارسی دری،« رودکی » سمرقندی بود. او، در سیاست و امور کشوری مداخله ای نداشت، بلکه یکی از شاعره های نامدار عصر سامانی بود که مادر شعر فارسی بشمار می رفت. رابعه، عاشق « بکتاش »غلام برادر خود حارث بود.« کعب » پدر رابعه ، از طرف دولت سامانی به حکومت بلخ و مضافات آن منسوب بود که رابعه را دوست داشت وبه هنر شاعری وفضیلت او ارج فراوان میگذاشت.رابعه،درمحافل هنری وادبی معاصران خود شرکت میکرد و استعداد خود را بنمایش می گذاشت او نسبت عشق آتشینی که به بکتاش داشت، برایش نامه های عاشقانه می نوشت و از بکتاش نیز پاسخ هایی دریافت میکرد. این رابطه ها، سبب خشم ناموسی برادرش حارث گردید تا انکه رابعه را در حمام بلخ، رگ زد و به حیات پر بارش خاتمه داد.خشم ناموسی حارث، داغ ننگ بزرگی بر پیشانی روزگار بود که به جرم عاشق بودن،صدای دلکش آن بلبل بوستان شعر فارسی را خاموش کرده بود.مولانا جامی در نفحات الانس درباب رابعه مینویسد:«..دختر کعب، عاشق بود برغلامی، اما پیران همه اتفاق کردند که این سخن که او می گوید، نه ان سخن باشد که بر مخلوق توان گفت،او را جای دیگری کار افتاده بود.روزی غلام ،دختر را ناگاه دریافت،سر آستین او گرفت دختر بانگ بر غلام زد و گفت: « ترا این بس نیست که من با خداوندم و انجا مبتلایم برتو،دیگر چه طمع میکنی.»(۵) غزل بهار بلخ، یکی از شیوا ترین سروده های رابعه است که با هم میخوانیم:

زبس گل که در باغ، ماوا گرفت    چمن،  رنگ  ارژنگ  مانا  گرفت

صبا  نافۀ مشک  تبت  نداشت     جهان بوی مشک،ازچه معنا گرفت؟

 مگرچشم مجنون به ابر اندراست   که  گل، رنگ  رخسار  لیلا گرفت

به  میَ  ماند ا ندر عقیقین قدح     سرشکی که  در لاله  ماوا  گرفت

قدح  گیر چندی  و  دنیا  مگیر      که  بد  بخت شد آنکه  دنیا گرفت

سر نرگس  تازه  از سیم و زر       نشان   سرِ  تاج    کسرا   گرفت

چو رهبان شد اندر  لباس کبود       بنفشه   مگر   دین  ترسا  گرفت

و از بیگناهی خود به عشق، چنین میگوید:

مرا به عشق همی متهم کنی به حیل     چه حجت آوری پیش خدای عزوجل

به  عشقت  عاصی  همی  نیارم شد      به  دینم  اندر  طاغی   شوی  بمثل

نعیم بیتو نخواهم،جحیم با تو رواست    که بیتوشکر زهر است وباتو زهر،عسل

 

از این شعر و بسا اشعار دیگر رابعه پیداست که عشق رابعه،یک عشق زمینی وکاملن حسی و عاطفی بود داستان عشق و شهادت داغ آفرین رابعه را شیخ عطار به نظم کشیده  و نشان داده که چگونه زن، و انهم به جرم عاشقی و حساسیت های ناموسی، بعنوان شرم نامه ای در تاریخ مرد سالاری ثبت زمانه ها می گردد.«خیز ران» مادر هارون خلیفۀ بغداد، سیاست کرد و سیم وزر اندوخت ورابعه، بانوی شعر فارسی در خراسان، آیین عاشقی آموخت و چراغ علم وهنر افروخت.« ببین تفاوت ره،از کجاست تا بکجا!!»

 دولت فاطمیان مصر که در واقع یک دولت کاملن مذهبی شیعی اسماعیلی بود،وخلفای ان پسانها غرق عشرت و خوشگذرانی ها شدند،نیز دربار شان مثل دیگر حکام و خلفای اموی و عباسی پر از کنیز و غلام و امرد شده بود. جرجی زیدان در کتاب تاریخ تمدن اسلام می نویسد که علاوه بر خود الحاکم بالله خلیفۀ فاطمی مصر، خواهر او نیز برای خود بساطی گسترده بود که چشم روزگار نظیر انرا ندیده است.او مینویسد:« ....ست الملک، خواهر الحاکم در کاخ اختصاصی خود، هزار کنیز سفید وسیاه نگهداشته بود که هر کدام برای کار هایی مثل سازندگی  و نوازندگی و آرایشگری وجامه داری و کفشداری،تربیت شده بودند.وپنجاه کنیز با صدای خوش تربیت کرده بود که هر روز صبح که ست الملک از خواب برمی خاست،این دختران لباس حریر سفید برتن میکردند ودر حضور او به آهنگ قرآن می خواندند.اما درعین حال،شب نیز دستۀ دیگری از کنیزان مغنیه، پای تخت او حاضر بودند و به هنر نمایی می پرــ داختند...ست الملک،شنیده بود که کلوپاترا ملکهً قدیم مصر با شیر،تن خودرا می شسته است،برای او نیز حوضچه هایی بلور پر از شیر تازه تهیه میکردند تا ست الملک با برگ سدر،اندام خود را بشوید..»(۶)

 در عصر سلطنت غزنویان، با وصف انکه هنر و فرهنگ گسترش یافت ودربار سلاطین غزنوی بویژه محمود ملجا و پناه گاه شاعران و دانشمندان بود، معی الوصف جایگاه زنان در زنده گی مدنی مانند گذشته ها بود و چندان تغیری نکرد.زیرا که غزنویان، یک حکومت دینی و مذهبی سختگیرانه  تری را رویکار اورده بودند. بخصوص که سلطان محمود سیاست دین دوستی عوام فریبانه ای را پيشه کرده بود « ....اما پس از مرگ محمود، زنان نسبت به گذشته درمسایل سیاسی وفرهنگی فعال تر شده بودند.از جمله (حره ختلی) خواهر سلطان بخاطر رویکار اوردن مسعود برای احراز مقام سلطنت،دست به تلاش هایی زد تا مسعود را به کرسی سلطانی بنشاند. مادر مسعود نیز زنی با شخصیت و متنفذی بود که به سلطنت رسانیدن مسعود نقش مهمی را ایفا کرد.»(۷) در این دوره، زنان دیگری هم بودند که درامور سیاسی سلطنت دست می زدند واوضاع را بنفع آدم دلخواه خود تغیر میدادند. سلطان مسعود که سلطانی عیاش و خوشگذران بود و توجه بیشتر به زنان داشت تا امور کشوری و مردم داری، با وصف انکه زنان بیشماری را در حرم سرایش گرد اورده بود، از ازدواج های مصلحتی وسیاسی هم کار میگرفت.:« .....مسعود برای آنکه از جانب همسایه شمال شرقی خود آسوده خاطر باشد، دختر قدر خان ترک را برای خود و دختر بغراتگین پسر خاقان را برای مودود،پسر و ولیعهد خویش یکجا خواستگاری کرد.مسعود از جهت اهمیتی که برای ایشان قایل بود، مهری که برای این ازدواج ها معین کرد ،مقدار پنجهزار دینار هریوه برای همسر خود وسی هزار دینار هریوه برای همسر مودود بوده است.»(۸)

 

ادامه دارد

 

پی نوشت ها:

(۱) تاریخ تمدن اسلام، تالیف جرجی زیدان ـ ص ۵۸  

(۲) پشت پرده های حرمسرا، تالیف حسن آزادــ ص ۱۲۱

(۳) تاریخ اجتماعی ایران، ص ۱۴۶

(۴) همانجا  

(۵) رابعۀ بلخی، تالیف غلام حبیب نوابی ـ چاپ موًسسه انتشارات الاذهر ، پشاور

(۶) پشت پرده های حرمسرا، تالیف حسن آزادـ ص ۱۵۳

(۷) همان اثر

(۸) همان اثر صفحات ۱۶۴ ـ۱۶۵ 







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

-07.02.2014 - 17:33

  اطلاعات مفیدی بود .تشکر
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



دستگیر نایل