تویی تو

١٤ حوت (اسفند) ١٣٩١

در دیده من دلبر جانانه تویی تو
چون مونس و یار دل دیوانه تویی تو

هرچند ندیدم ره میخانه و می را
زین پرده شراب من مستانه تویی تو

دیگر همه انعام ز دوران نخواهم
چون بهر منی، سفرۀ شاهانه تویی تو

گردون فلک هرچه بچرخید چه باکی
گرشعر و همه قصه و افسانه تویی تو

گرگیتی هم از آتش خورشید بسوزد
هیچ است که شمع من پروانه تویی تو

هرگز نهراسم چو در این عرصه غریبم
گر یار من بی کس و بیگانه تویی تو

تهمینه سراید سخن عشق دمادم
کِش ساقی و هم ساغر و پیمانه تویی تو







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

بلخی06.03.2013 - 04:07

  برای من افتخار تویی تو

مارى مايل05.03.2013 - 22:33

  در دیده من دلبر جانانه تویی تو چون مونس و یار دل دیوانه تویی تو هرچند ندیدم ره میخانه و می را زین پرده شراب من مستانه تویی تو خيلى زيبا و دلنيشين بود طهورا جان توانا باشيد و سپاس

kiarokh05.03.2013 - 12:15

  zibast,,,sepaas az shoma
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



تهمینه دانشجو