دلم را به چهارراه بزرگ شهرآویختهام
١٨ قوس (آذر) ١٣٩١
دلم را به چهارراه بزرگ شهرآویختهام
دلی را که پیش از آبادشدن
هزار بار ویران شده بود
ویرانیاش را هیچ بادی سرکشی نجنباند
که خندهی تلخ عابر خستهی دست سرنوشت گم کرده.
آغوش ویرانهی ناپیدا ام دیگرآرامش نمیخواهد
واین نخستین سرمقالهی نیست که گلویی قلمم را فشردهاست
مرا با آواز گریهام بیگانه نکن
آوازی که بوی آغوش خستهی تو دارد
دست شوربختی آلودهام دیگر به عظمت آسمان
اعتماد ندارد
آسمانی که
بربادیام را شبی
با صدای تندری خندیده بود
وباران بزرگترین دروغیاست که غم کسی را نمی شوید
حتا دل مرا
که به چهارراه بزرگ شهر آویخته ام.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
امان الله حافظی | 24.03.2019 - 04:29 | ||
آغوش ویرانهی ناپیدا ام دیگرآرامش نمیخواهد. درود ها نثار شاعره جوان ومستعید دیارمان |
م.امیری | 23.05.2013 - 00:22 | ||
کاملآ متفاوت .. پاینده باشی خانم شبرنگ .. |
رشاد زرير | 12.12.2012 - 12:22 | ||
درود خدمتِ شاعرهء ةم ديار و گل سراي مابانو "شبرنگ"! بعد از دير مدت زمان خرسندم كه گندِ چشمهام را با متنِ زيباي اين گل سروده ات آلوده ساختم. سبز و نويساباشيد. |