راز

٢٥ عقرب (آبان) ١٣٩١

آب از ديار دريا،

با مهر مادرانه،

آهنگ خاك مي كرد !

***

برگرد خاك ميگشت

گرد ملال او را

از چهره پاك مي كرد،

***

از خاكيان، ندانم

ساحل به او چه مي گفت

كان موج ناز پرورد،

سر را به سنگ مي زد

خود را هلاك مي كرد!

***







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



فريدون مشيری