روزهای شگوفای نقرهیی
١٤ سنبله (شهریور) ١٣٩١
ای روزهای شگوفای نقرهیی
در کدامین سطح زیبای گریبانم پنهانتان کنم؟
تنها ماهیان خوش برخورد دریا میدانند
چقدر تنم به ناز آب همخوابه شده است
و لبانم
به ترنم تلخ باران مانند.
چگونه معصومیت نگاهم را تفسیرکنم؟
خوشبختی آلودهام را دیگر نه سلیمانیست ونه پرنده ای
که قصه گوید.
طرح آرزوهای من به روزهای رفته میماند
لحظههای که بغض میکارد درگلویم
هدیهی بزرگ خداست
که با هیچ قدرتی معامله نخواهمکرد
باآن که میدانم صدایم به رشتههای فکر مرده ای میماند
که قبرش را گم کرده باشد.
28/02/1390
کابل
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
سیاوش روزبه | 23.09.2012 - 12:02 | ||
این گلوی که در آن بغض کاشته میشود صدایش رساتر باد! ترکیب سازی های بدیع، تصویر آفرینی و وحدت از آرایه های اند که به چشم هر خواننده یی این شعر زیبا خود را میزنند و این شعر به لحاظ قوت شعری با آثار گرانسنگ شعر پارسی تنه میزند. حنجره ات سبز باد شاعر خوب |