گزارش میز گرد بین المللی خبرگان در بیشکیک

٢٤ اسد (مرداد) ١٣٩١

«مسایل مرزهای جنوبی گستره اروآسیایی بررسی مورد افغانستان، ایران، پاکستان، جهان عرب و آسیای میانه»

 

به تاریخ 19 ماه جولای 2012  نشستی بین المللی با اشتراک پانزده تن از خبرگان مسایل آسیای میانه پیرامون «مسایل مرزهای جنوبی گستره اروآسیایی» در شهر بیشکیک– پایتخت قرغیزستان به دعوت پژوهشکده همگرایی و برنامه های آموزشی بین المللی وابسته به دانشکده مناسبات بین المللی دانشگاه ملی قرغیرستان با همکاری نمایندگی مرکز بین المللی رسانه های روسیه برگزار گردید. در کار نشست همچنان نزدیک به پانرده تن خبرنگار حضور داشتند.

 

این نشست، در واقع، دومین نشست از این نوع به شمار می رود. نخستین نشست در زمینه، سال پار در آلماتی از سوی دانشگاه ملی فارابی آلماآتی با حمایت مالی بنیاد فریدریش ایبرت جمهوری فدرال آلمان برگزار گردیده بود. کتاب مجموعه مقالات این نشست به زبان های روسی و آلمانی به چاپ رسیده است.

 

فهرست شرکت کنندگان:

سخنرانان اصلی:

1- داکتر مراد سویونبایف(Suyunbaev)- استاد در دانشگاه ملی بیشکیک، مدیر و سازمانده نشست

2-  جنرال بازنشسته پروفیسور  ژرژ کوتلن (Kyutlen )– از فرانسه، استاد در دانشگاه ملی چین

3- پروفیسور داکتر پولاد شاه عظیف-کارمند ارشد پژوهشکده علوم اجتماعی پژوهشگاه علوم تاجیکستان، استاد مهمان در دانشگاه های جورج تاون و جان هاپکینز امریکا

4- داکتر  اوتوربایف (Otorbayev Joomart) - معاون نخست وزیر جمهوری قرغیرستان

5- جنرال بازنشسته  نیازف- دبیر پیشین شورای امنیت ملی قرغیزستان

6- سرهنگ داکتر کورنالف نورلان- کارشناس مسایل بین الملل از کمیته امنیت دولتی قزغزستان

7- پروفیسور داکتر زین الدین کورمانف- رییس پیشین پارلمان، کنون مدیر دیپارتمنت تاریخ دیپلماسی اکادمی دیپلماسی وابسته به وزارت خارجه جمهوری قزغیزستان

 8- عزیز آریانفر، گرداننده کانون مطالعات و پژوهش های افغانستان در فرانکفورت[1]

 

هفت تن دیگر از اشتراک کنندگان، استادان و پژوهشگران ارشد دانشگاه و پژوهشگاه های شهر بیشکیک و دیپلمات ها بودند.[2] 

 

سخنرانان از طریق اسکایپ:

1-     پروفیسور داکتر یوری کروپنف- رییس پژوهشکده دیموگرافی و توسعه منطقه یی مسکو

2-      پروفیسور داکتر الکساندر کنیازیف- رییس بنیاد کنیازیف در آلماآتی

 

در فراخوان میز گرد چنین آمده است:

«ایده ایجاد اتحادیه اورآسیایی که در اکتبر 2011 از سوی ولادیمیر پوتین، ابراز گردید، نیازمند بررسی جدی جامعه خبرگان است. کشورهای آسیای میانه می توانند شرکت کنندگان باالقوه اتحادیه اورآسیایی از جمع ده کشور عضو جامعه کشورهای مستقل همسود باشند. شرکت بقیه کشورهای همسود به جز روسیه و بیلاروسیه در اتحادیه اروآسیایی بسیار دشوار  می نماید. به سخن دیگر، از جمله 6-7 عضو بالقوه اتحادیه اورآسیایی، هفتاد درصد آن کشورهای آسیای میانه اند.»

 

در اعلامیه مطبوعاتی نشست آمده است:

 «این میز گرد به منظور دستیابی به درک بهتر از روندهای جهانی و گرایش های کلیدی در اروآسیا و آسیای میانه و همچنین به عنوان یک پلاتفرم (تختدیس) برای بحث و تبادل نظر کارشناسان پیرامون بسیاری از جنبه های مربوط به زیستار سیاسی فضای اورآسیا برگزار می گردد. در میان مهمانان- کارشناسان، سیاستمداران، دانشمندان علوم سیاسی، فیلسوفان و اقتصاددانان، شناخته شده حضور دارند که امکان می دهد در زمینه شناخت همه جانبه یی به دست آورد.

 

مسایل مورد بررسی در مرزهای جنوبی گستره اورآسیا:

1-     بحث در باره اتحادیه اروآسیایی

2-      بحث در باره پیش زمینه های تمدنی و تاریخی در مرز های جنوبی گستره اورآسیا.

3-      بحث در باره تاثیرات تکیه به راهیافت های خشونت آمیز در قبال مسایل افغانستان و ایران برای آینده منطقه و قاره اورآسیا

4-      بحث در باره اوضاع در کشورهای آسیای میانه و اولویت های کشور های منطقه

 

نشست با سخنرانی خوشامد گویی داکتر مراد سویینبایف آغاز گردید.

 

نخستین سخنران بخش تشریفاتی نشست، داکتر اوتوربایف (Otorbayev Joomart) - معاون نخست وزیر جمهوری قرغیرستان بود. وی در سخنرانی خود از مشترکات فرهنگی و تاریخی کشورهای آسیای میانه و کشورهای واقع در مرزهای جنوبی آن (افغانستان، ایران و پاکستان) به عنوان شالوده همگرایی منطقه یی در حال و آینده نام برد و افزود برای ما گسترش مناسبات با این کشورها که در مرزهای جنوبی اتحادیه آینده اروآسیایی قرار خواهند داشت، بسیار مهم و ارزنده است و ما خواهان بسط و توسعه مناسبات با این کشورها در همه زمینه ها هستیم. ما در منطقه یی زندگی می کنیم که پیرامون ما  دارای سریع ترین رشد در جهان است – چین و هند که نزدیک به 2.5 میلیارد نفر در آن بود و باش دارند. آرامش و ثبات در منطقه برای ما بسیار مهم است و ما به برقراری هر چه سریعتر صلح و ثبات در افغانستان بیش از هر جای دیگر نیاز داریم. چه ثبات در منطقه، زمینه ساز سرمایه گذاری های بیشتر و توسعه پایدار خواهد گردید.

 

او اعلام داشت که در آینده نزدیک قرغیزستان شامل اتحادیه گمرکی خواهد گردید.»

 

تبصره ها:

-داکتر مراد سوینبایف- شما به نکته بسیار خوبی اشاره فرمودید. مگر دردمندانه در منطقه ما به ویژه در آسیای میانه، هیچ کشوری از ثبات برخوردار نیست. حتا رویدادهای اخیر، وضعیت قزاقستان را که گویی جزیره ثبات پنداشته می شد، زیر سوال برد.

 

فراموش نکنیم که در پیرامون آسیای میانه کشورهای هسته یی قرار دارند. در واقع ما از سوی این کشورها محاصره شده ایم- روسیه، چین، هند، پاکستان و حتا غیر مستقیم ایران و در آینده ترکیه و عربستان. منافع ملی ما ایجاب می کند تا نوعی موازنه را میان این قدرت ها حفظ نماییم.

 

روشن است افغانستان بر سرنوشت منطقه ما تاثیر دارد. خوشبختانه در جمع ما یکی از کارشناسان سرشناس مسایل افغانستان که ما همه ایشان را می شناسیم- آقای آریانفر، حضور دارند که در باره آینده این کشور پس از 2014 برای ما روشنی خواهند افگند. ما دلهره داریم و نگران هستیم که پس از 2014 در این کشور چه رخ خواهد داد.

 

غرب به رغم وعده های بلند بالا و به گونه یی که ما می گوییم «کوه های زرین»، به افغانستان کمک شایان توجهی نکرده است. می گویند در ده سال گذشته به افغانستان نزدیک به پنجاه- شصت میلیارد دالر کمک شده است. مگر هیچ نشانه یی از این کمک ها به چشم نمی خورد. اگر به راستی چنین مبلغ هنگفتی در اقتصاد افغانستان در بخش های زیربنایی سرمایه گذاری می شد، شاهد جهش بزرگی نه تنها در افغانستان، بل که در کشورهای همسایه هم می بودیم. حال آن که نمی توانیم حتا از یک پروژه چشمگیر هم سخن بزنیم. خدا کند وعده 16 میلیارد دالری کنونی چنین نباشد. هر چند من باور چندانی به موثر بودن چنین کمک هایی ندارم.   

 

عزیز آریانفر- آقای اوتور بایف درست یادآور شدند که «ما در منطقه یی زندگی می کنیم که پیرامون ما  دارای سریع ترین رشد در جهان است». از این رو، ما باید هر چه سریع تر خود را با این آهنگ رشد و توسعه هماهنگ بسازیم. در غیر آن، با بحران نداشتن آهنگ رشد متوازن در منطقه رو به رو خواهیم گردید.

 

با ستایش و بزرگداری از نشست امروز، یاد آور می شوم که اگر نشست برای یک بار باشد، موثریت چندانی نخواهد داشت. بایسته است تا به گونه سیستماتیک چندین نشست دیگر هم در جاهای مختلف برگزار گردد. به شکل گفتمان.

 

یکی دیگر از سخنرانان بخش تشریفاتی نشست، آقای داکتر اوژن تریخین- کار دار سفارت روسیه در بیشکیک بود. او طی سخنرانی کوتاه خود گفت که بدون آرامش در آسیای میانه روسیه نمی تواند خود را در امنیت احساس کند.

 

آرامش و ثبات در مرزهای جنوبی نیز برای ما بسیار مهم است. از همین رو است که روسیه از عملیات نیروهای ائتلاف بین المللی در افغانستان حمایت نموده، پایگاه لجستیکی اولیانفسک را برای رساندن بارهای غیر نظامی در دسترس نیروهای بین المللی گذاشته است.»

 

سخنران نخست بخش علمی- اکادمیک نشست، آقای داکتر مراد سوینبایف بودند. در این جا فرازهایی از سخنان شان را می آوریم[3]:

 

«همگرایی- جریان آزاد کالا، خدمات، سرمایه، آدم ها و اطلاعات را تامین می کند. چیزی که در گستره آسیای میانه در آینده نزدیک ممکن نیست. برای نمونه، هرگاه مرزهای ازبیکستان گشوده شود، و آمد و شد مردم میان این کشور و کشورهای همسایه آزاد شود، این کار می تواند، در پهلوی آزادی مبادله اطلاعات، زمینه رخنه آزاد تندروان مسلمان و یا دهشت افگنان را به این کشور [از تاجیکستان و قرغیزستان] فراهم و  طی چند ماه اوضاع را بی ثبات بسازد.

 

درست به همین دلیل است که ازبیکستان به گونه ناگزیر مرزهای خود را نمی گشاید. این گونه، تردد شهروندان ازبیکستان و کشورهای همسایه به پایین ترین تراز رسیده است. بنا بر این، به رغم سخن پراکنی های بلند بالا، تاشکنت، هیچ گاهی به گونه جدی هوادار همگرایی عملی در چهارچوب منطقه نبود، نیست و در آینده نزدیک هم نخواهد بود. چنین چیزی هم برای ازبیکستان و هم برای منطقه حکم خودکشی را دارد. از این دیدگاه، مادامی که مسایل بسیار خشن اجتماعی- اقتصادی در این کشور و منطقه حل نگردد و زمینه های گسترش بنیادگرایی و تندروی محدود نگردد، هیچ گونه، همگرایی در منطقه رخ نخواهد داد.

 

روی هم رفته، ازبیکستان که به دلیل داشتن موقعیت مرکزی، داشتن نفوس بسیار و کان های سرشار بیش از همه مدعی رهبری منطقه است، کمتر برای این کار مساعد پنداشته می شود.»[4]

 

«یکی از چیزها که در بخش اطلاع رسانی در گذشته در میان کشورهای آسیای میانه مشترک بود، رسم الخط سیریلیک بود. این گونه، همه باشندگان می توانستند نشریات یک دیگر را بخوانند. کنون ازبیکستان و ترکمنستان رسم الخط لاتین را جاگزین سیریلیک نموده اند. تاجیکستان هم در سال های 2006-2008 امکانات بازگشت به رسم الخط عربی- پارسی را زیر مطالعه گرفت. هر چند تا کنون نتوانسته است آن را جاگزین سیریلیک بسازد. در قرغیزستان و قزاقستان کماکان خط سیریلیک مانده است.

 

در منطقه موانع بسیاری اند که سد راه همگرایی اند. مهم ترین آن ها:

1-     در منطقه، آشکارا موانع دارای بار عینی و ذهنی دیده می شوند. همه این موانع در کل سد استواری را بر سر راه توسعه بازرگانی در منطقه بر افراشته اند که تهدید جدی یی را در زمینه تعاون، همگرایی و ثبات می سازند.

2-     همگرایی اقتصادی منطقه یی در دوره کنونی به خاطر مدل های دیپریسیونی و متناظر اقتصاد و مختلف الجهت بودن پیکان های پویایی های اقتصادی کشورها دشوار است. همگرایی تنها چونانِ مدل اقتصادی «پسا مواد خام» ممکن خواهد بود.

3-      همگرایی به خاطر بلندپروازی های رهبران ازبیکستان و قزاقستان که هر یک مدعی رهبری منطقه اند، ناممکن است.

4-     چالش های همگرایی منطقه یی و امنیتی در آسیای میانه بیشتر شالوده طبیعی دارند. هنگامی که ما چشم انداز روندهای همگرایی را بررسی می نماییم، عمده ترین آن ها نه اقتصادی (تراز بازرگانی و...) و حتا نه جیواکونومیکی (ترانسپورت، بازرگانی و رژیم های تعرفه یی و...)، بل عوامل جیوپولیتیک اند- سمتگیری سیاست خارجی، مسایل مشارکت راهبردی و امنیت ملی. همین عوامل هنگام گزینش پیکان ها و فارمات همگرایی عمده خواهند بود.»[5]

 

«در برهه یک سوم نخست سده روان، جهانی شدن یا جهانی سازی روند پیشتاز می باشد. ابزارها و شیوه های پیوستن به جهانی شدن- بازرگانی جهانی یا / و یا همگرایی منطقه یی است. دردمندانه، ما از بازرگانی جهانی محروم هستیم. زمینه برای همگرایی منطقه یی هم به رغم همه آرزومندی فراهم نیست. از این رو، در آینده نزدیک، امیدی به پویا شدن نقش منطقه نیست.

 

شریکان اصلی کشورهای منطقه در بُعد جهانی- روسیه، و چین [و به پیمانه کمتر امریکا و اروپا و در بُعد منطقه یی- ایران، ترکیه، هند، جاپان و کوریا و به پیمانه کمتری آذربایجان، افغانستان، کشورهای عربی، مغولستان، و شماری از کشورهای اروپای خاوری مانند لهستان و چند کشور انگشت شمار دیگر] اند.

 

یعنی از سویی، زمینه توسعه بازرگانی در تراز جهانی و منطقه یی محدود است و از سوی دیگر، میان خود هم بنا به عوامل عینی و ذهنی کار نمی کینم.»[6]   

 

در کل، در جهان اسلام به استثنای امارات متحده عربی [که آن هم نه کشور تولیده کننده، بل صرف مرکز مالی و بازرگانی است]، کشورهای توسعه یافته نداریم. در مالیزی که کشور اسلامی است، نود درصد اقتصاد در دست چینی تباران است.

 

در جامعه کشورهای مستقل همسود، «بسته کنترلی سهام» در دست روسیه است. هر چند ساختار سازمان امنیت دسته جمعی و موجودیت ساختارهای همگرایی بخش یا همگراساز مانند جامعه اقتصادی اروآسیایی و اتحادیه گمرکی از برتری های گستره شمرده می شود. نارسایی آن، در استانداردها (هنجارها)ی پایین توسعه چون اقتصاد متکی بر فروش مواد خام و فرمانفرمایی نظام های اقتدارگرا (اتوریتار) از دیدگاه سیاسی می باشد.»[7]

 

«هرگاه اتحادیه اروپایی را در نظر بگیریم، کشوری می تواند مدعی بازی نمودن نقش لکوموتیو همگرایی باشد که از دیدگاه استانداردهای اقتصادی پیشتاز و از دید تراز توسعه صنعتی پیشاهنگ باشد مانند- آلمان.

 

روسیه در گستره جامعه کشورهای مستقل همسود چنین نقشی را بازی می نماید. [حال اگر قرار باشد اتحادیه اروآسیایی، آن هم با مشارکت کشورهایی بیرون از گستره جامعه کشورهای همسود مانند مغولستان، حتا ایران و شاید هم برخی از کشورهای اروپای خاوری راه نیافته به اتحادیه اروپایی مانند صربستان آرایش یابد]؛ بر روسیه است تا برای بازی نمودن نقش همانند با آلمان، تراز توسعه و رشد خود را بالا ببرد. این کار یک تا دو دهه را در بر می گیرد. پرسشی که مطرح می گردد، این است که آیا روسیه خواهد توانست به چنین چیزی دست یابد؟

 

روسیه با اقتصاد مبتنی بر صادرات مواد خام خود نمی تواند به مرکز اقتصاد همگرایی حتا در گستره بازمانده از شوروی بماند. حال چه رسد به این که به هسته اتحادیه اروآسیایی آینده مبدل شود.»[8] 

 

[آن چه مربوط به سازمان شانگهای می گردد- سازمانی که در تقابل با توسعه ناتو به خاور به میان آمد، آینده آن با بالارفتن وزن چین و رنگ باختن نقش امریکا در تراز جهانی، در هاله یی از ابهام است] تهاجم اقتصادی چین به گستره آسیای میانه به گونه ناگزیز به برخورد منافع روسیه و چین می انجامد.

 

همگرایی کامل منطقه یی با چین، به دلیل موجودیت مانع تمدنی- فرهنگی عملی نمی باشد.

 

بر سر راه گرایش تمام عیار کشورهای منطقه به سوی روسیه، یک مانع دیگر هم است. منافع ملی کشورهای آسیای میانه با منافع ملی ازبیکستان در تضاد قرار گرفته است. سیاست هواخواهانه روسیه در پشتیبانی از موقف ازبیکستان برای دیگر کشورهای آسیای میانه، گرایش راهبردی یک سویه به سوی روسیه را ناممکن می گرداند.»[9]

 

«یکی از چالش های دیگر در گستره کشورهای آسیای میانه، تفاوت میان «هویت ملی» و «هویت دولتی» در درون کشورها و تفاوت میان هویت های کشورهای پنج گانه است که نوعی بحران هویتی را به میان آورده است.»[10]

 

«به تاریخ 18 اکتبر 2011  در سانکت پتربورگ در نشست شورای سران حکومات جامعه کشورهای مستقل همسود، قرار داد بازرگانی آزاد میان کشورهای روسیه، قزاقستان و بیلاروسیه به امضاء رسید.

 

اتحادیه اروآسیایی در گام نخست از این سه کشور تشکیل خواهد گردید. سپس، پس از یکی، دو سال، کشورهای قرغیزستان، تاجیکستان، ارمنستان، اوسیتای جنوبی، آبخازیا و پریدینسترویا به آن خواهند پیوست.

 

-روسیه از دیدگاه منابع انسانی دو بار نسبت به امریکا و ده  بار نسبت به چین عقب تر است.

 

-بدون ایجاد اتحادیه اروآسیایی، روسیه محکوم به فروپاشی تدریجی به چندین بخش است. ایجاد اتحادیه اروآسیایی شیوه یی است برای تداوم کشور روسیه در اوضاع بحران رو به پاگیری جهانی.

 

-همگرایی به معنای تقویت مواضع اشتراک کنندگان آن و به گونه اتوماتیک کاهش مواضع بازیگران بیرونی خواهد بود.

 

روسیه بدون اوکرایین، قزاقستان و بیلاروسیه بنا به دلایل صرفا اقتصادی نمی تواند به گونه عادی وجود داشته باشد. حال چه رسد به این که توسعه بیابد.»[11]

 

سخنران دوم نشست آقای داکتر پولاد شاه عظیمف بودند.

ایشان فرمودند:

-در تاجیکستان بسیاری از خبرگان بر آن اند که گذشته از این که عوامل داخلی هم بسیار مهم و تعیین کننده اند، بسیاری از رویدادها منشای بیرونی دارند. برای مثال، تصورش را بکنید که در سال های اخیر تنها عربستان سعودی و قطر مبالغ هنگفتی را برای گسترش بنیاد گرایی و تند روی اسلامی طراز وهابی و سلفی در آسیای میانه و قفقاز هزینه کرده اند. روشن است که چنین سرمایه گذاری هایی بی تاثیر نیستند. البته، دردمندانه منفی.

 

در دوشنبه، چند سال پیش همه می پنداشتند که یگانه راه بیرون رفت از همه تنگناها درآمدن در اتحادیه اروآسیایی است.  مگر در این اواخر مخالفان سرسختی هم پیدا شده اند که روشن است زیر تاثیر عوامل بیرونی با این روند به مخالفت برخاسته اند.

 

آن چه مربوط می گردد به روابط با همسایگان، ازبیکستان همه راه های را که ما را به شمال وصل می کند، بسته است. در واقع، ما در محاصره اقتصادی قرار داریم. روشن است تنها راه پیوند با روسیه برای ما از قرغیزستان و قزاقستان می گذرد.

 

ازبیکستان تنها کشوری در آسیای میانه است که با همه کشورهای آسیای میانه مرز مشترک دارد. یعنی در موقعیت مرکزی قرار گرفته است که می تواند به حلقه وصل و پیوندگاه مبدل گردد. دردمندانه، ازبیکستان بلااستثناء با همه همسایگان مشکلات مرزی دارد و روشن است که چنین چیزی به ثبات در منطقه کمک نمی کند. از چگونه همگرایی در منطقه می توان در چنین وضعی سخن گفت؟

 

روشن است روسیه نیز در کشاکش میان تاجیکستان و ازبیکستان در وضع دشواری قرار گرفته است. برای روسیه بهترین سیاست آن است که یک نوع بیطرفی و توازن را چه در روابط میان ازبیکستان و تاجیکستان و چه روابط میان قزاقستان و ازبیکستان که همچنین تیره است، نگه دارد. مگر روسیه از ترس نزدیک شدن بیشتر ازبیکستان به امریکا، ناگزیر است جانب ازبیکستان را بگیرد.

 

در چنین حالتی، تاجیکستان ناگزیر می شود که از دید تیوریک برای بهبود موقف خود در کشاکش با ازبیکستان که روسیه از آن جانبداری می کند، به عنوان مثال به چین و ایران بیشتر نزدیک شود. نزدیکی تاجیکستان به ایران، روشن است به نوبه خود بر مناسبات ازبیکستان و ایران تاثیر منفی بر جا می گذارد. همین گونه، مناسبات تاجیکستان و امریکا را که مناسبات تیره یی با ایران دارد، زیر سایه می برد.      

 

 این در حالی است که در عرصه سیاست خارجی، تاجیکستان همواره می کوشد میان امریکا، روسیه، چین و اروپا و همین گونه میان قدرت های منطقه یی- هند، پاکستان، ایران، عربستان و ترکیه یک گونه موازنه  را نگهدارد.

 

در عرصه مناسبات منطقه یی، مناسبات تیره عربستان و ایران نیز تاثیرات منفی خود را بر منطقه بر جا می گذارد. تاجیکستان و کشورهای آسیای میانه، از دیدگاه مذهبی سنی اند و ایران شیعه. متاسفانه عربستان و قطر از این تنوع طبیعی سوء بهره برداری ناجایزی به زیان توسعه مناسبات با ایران می کنند. خوشبختانه تا کنون در آسیای میانه مشکلی به نام شگاف مذهبی وجود ندارد. ترس ما از این است که عربستان و قطر چنین شگافی را با روان کردن سیل دالر های بادآورده نفتی خود به گونه مصنوعی به میان بیاورند.

 

ما در تاجیکستان بیشتر بر ارزش های هویت فرهنگی و تمدنی خود تاکید داریم. من کارهای بسیاری در زمینه هویت ملی (نه هویت کشوری- دولتی) تاجیک ها دارم. متاسفانه کنون دست اندازی های بیگانگان شگافی را در میان هویت فرهنگی و هویت مذهبی ما که در گذشته وجود نداشت، پدید می آورند.

 

در همه پرسی یی که چندی پیش در تاجیکستان انجام شد، آمده است که از دید فرهنگی 66 درصد کسانی که در همه پرسی اشتراک ورزیده اند، ایران را برای تاجیکستان الگو می دانند. مگر 27 درصد ترجیح می دهند عربستان را الگو بگیریم. اگر شما پنج سال پیش چنین همه پرسی را به راه می انداختید، کمتر کسی عربستان را الگوی فرهنگی می پنداشت.

 

آن چه مربوط به بُعد مذهبی قضیه می گردد، 56 درصد پاسخدهندگان عربستان، 8 درصد افغانستان و 16 درصد ترکیه را چونان الگوی مذهبی و تنها 13-14 درصد ایران را به عنوان الگوی مذهبی خوانده اند. شماری هم حتا پاکستان را بهترین الگوی مذهبی شمرده اند.

 

نکته شایان توجه این است که سلفی ها و وهابی ها، هویت فرهنگی و مذهبی را جدا می کنند. این در حالی است که مردم ما هویت خود را «فرهنگی- اسلامی» تعریف می کنند. چنین چیزی در سایر کشور ها از جمله افغانستان و ایران هم رایج است که بسیار طبیعی است. جدا ساختن این هویت ها، با نفی یکسره هویت فرهنگی و تکیه تنها بر هویت مذهبی، آن هم اسلام تندگرای سلفی- وهابی هیچ وجه مشترکی با هویت ملی ما ندارد.  

 

به عنوان نمونه، سلفی ها و وهابی ها نوروز را یک پدیده غیر اسلامی و مجوسی می خوانند که اوج ناآگاهی شان را از این پدیده نشان می دهد. نوروز آیینی است که پیشینه دست کم پنج هزار ساله دارد و ربطی به آیین مجوسی ندارد.

 

گسترش لگام گسیخته تندروی مذهبی در پاکستان و افغانستان و سرازیری آن به کشورهای آسیای میانه و استان سینکانگ چین و نیز از راه ترکیه به قفقاز و مناطق مسلمان نشین روسیه، چالش بزرگی را به میان آورده است.

 

شگاف هایی هم در زمینه مناسبات پارسی زبانان و ترک زبانان در حال پدید آمدن است. ترک ها در سال های اخیر شمار بسیار دانشگاه ها و لیسه ها در کشورهای آسیای میانه راه انداخته اند. در برخی از این موسسات تبلیغات فراونی برای نفوذ ترکیه در منطقه انجام می گیرد. به ویژه بسیاری از فارغان این نهادها که کرسی های مهمی را در ساختارهای دولتی می گیرند، به عوامل رخنه ترکیه مبدل می شوند.

 

ترکیه در منطقه نه تنها از ابزارهای نفوذ اقتصادی، بل نیز زبانی و فرهنگی بهره می گیرد. چنانی که گفتیم، در جمهوری های آسیای میانه، قفقاز و افغانستان، شبکه گسترده لیسه ها و دانشگاه های ترکی زبان از سوی دولت ترکیه در چهارچوب یک برنامه منظم راهبردی راه اندازی شده است. در پهلوی آن، شمار بسیاری از جوانان جمهوری های آسیای میانه در موسسات عالی آموزشی ترکیه درس می خوانند. بیشتر فارغان این نهادهای آموزشی در کرسی های حساس دولتی کار می کنند و بالقوه می توانند چونان ابزار نفوذ ترکیه به شمار آیند.

 

برای رقابت انتظار می رفت که شاید دیگر کشورها از جمله ایران هم دست به اقدامات همانندی در زمینه بیازند. مگر چنین نشد. حتا در تاجیکستان خبری از کدام دانشگاه یا موسسه درخور یادآوری ایرانی نیست.

 

به رغم همه این ها، عوامل مثبتی هم در راستای همگرایی هست. خوشبختانه سرمایه سنتی فرهنگی ما بس نیرومند است. ما باید تنها به بالندگی و شگوفایی آن بکوشیم.

 

کنون شمار فراوان تاجیک ها در روسیه کار می کنند که سالانه چندین میلیارد دالر درآمد دارند. این حضور نیرومند در پهلوی سودمندی اقتصادی در بعد فرهنگی نیز بسیار سودمند پنداشته می شود.   

 

روشن است که در افغانستان بیش از نیمی از باشندگان پارسی زبان هستند. در واقع، اکثریت هستند. برای تاجیکستان بسط و گسترش روابط با کشور همسایه همزبان اهمیت بسیاری دارد. این برای تاجیکستان فاکتور مهمی است. ما مخالف روی کار آمدن دو باره طالبان هستیم. سرنوشت افغانستان برای ما بی تفاوت نیست. ما خواستار تکرار واریانت یوگوسلاوی در افغانستان نیستیم.

 

خرابی اوضاع در افغانستان، منافع ما را هم به گونه جدی با خطر رو به رو می سازد.

 

از سویی هم با توجه به تجرید تاجیکستان از شمال، برای ما همکاری های اقتصادی با افغانستان بسیار درخور توجه است.

 

-دردمندانه افغانستان به میدانی مبدل گردیده است برای رویارویی های قدرت های بزرگ و منطقه یی. کشورهای آسیای میانه می توانند در نهادسازی و برقی سازی افغانستان کمک کنند. 

 

برخی از پژوهشگران در گردهمایی ها سخن از بیطرف ساختن افغانستان چونان یگانه راه برونرفت کشور به میان می آرند. این بیخی درست است. تا افغانستان بیطرف نشود، روی آرامی را نخواهد دید. مگر، پرسشی که مطرح می گردد، این است که آیا کشوری که بر کشوری دیگر ادعای ارضی داشته باشد، می تواند بیطرف بماند؟ از این رو، بایسته است تا نخست مشکل ادعای ارضی افغانستان با پاکستان حل گردد. تا این مشکل حل نشود، افغانستان هیچگاهی مستقل و بیطرف نخواهد شد و روی آرامی را نخواهد دید.

 

در باره اوضاع در افغانستان، البته آقای آریانفر بیشتر سخن خواهند گفت. من تنها می خواهم خاطرنشان بسازم که اوضاع در این کشور همه را نگران ساخته است. من خود، بسیار نگران تحول اوضاع پس از 2014  هستم.

 

در تاجیکستان بیش از نیمی از مردم از گسترش لگام گسیخته بنیادگرایی اسلامی در کشور پس از 2014 می ترسند. کنون هم بنیادگرایان و تندروان در تاجیکستان و دیگر کشورهای آسیای میانه بسیار رخنه کرده اند. این در حالی است که کشاکش ها میان جریان های رنگارنگ اسلامگرا حاد است. این بیشتر به رقابت میان گروه های هوادار عربستان و قطر و پاکستان بر می گردد.  

 

من بر آنم که اندیشمندان ما باید نشست های فکری بیشتری برگزار نمایند. تا به ابعاد مختلف مساله پرداخته شود. 

 

از دید من، بزرگترین خطر برای ما گسترش ایدئولوژی تندرو اسلامی (طراز سلفی- وهابی) است. از این رو، بسیاری بر آن اند که حفظ پایگاه 201 زرهی روسیه در تاجیکستان یک عامل ثبات ساز است.  کنون ما سرگرم بررسی تمدید این پایگاه هستیم. روسیه می خواهد این پایگاه برای 49 سال تمدید گردد. مگر تاجیکستان حاضر است برای 5-7 سال معیاد آن را تمدید کند. شماری از آگاهان می گویند که شاید برای 20-25 سال تمدید گردد.

 

آن چه مربوط به آوازه ها در باره ایجاد پایگاه هوایی نظامی امریکا در تاجیکستان می گردد، باید مشخص بگویم که نمی تواند سخن بر سر ایجاد پایگاه نظامی هوایی باشد. اگر پایگاهی هم برپا شود، مانند پایگاه هوایی اولیانفسک (بهتر است گفت که مرکز لجستیکی اولیانفسک. چون در اولیانفسک امریکایی ها پایگاه نظامی هوایی ندارند، بل که از فرودگاه هوایی برای رسانایی بارهای غیر نظامی بهره می گیرند که همه کالاها زیر کنترل گمرک روسیه انتقال می یابند) مرکز لجستیکی غیر نظامی خواهد بود. به هر رو، چون تاجیکستان عضو سازمان پیمان امنیت دسته جمعی است، باید در زمینه با موافقت سایر اعضا عمل کند.

 

در تاجیکستان به این باورند که به رغم تمایل در نگهداری توازن میان کشورهای بزرگ، پیکان آینده گرایش به سوی روسیه خواهد بود.

 

-چین در سین گیانگ  مشکل دارد.

-جریان های جدایی خواهی در منطقه سر بالا می کنند.

 

-       در منطقه همواره در باره منافع سخن می گویند. زمان آن فرا رسیده است که در باره  ارزش های مشترک سخن گفته شود.

 

 در تاجیکستان پژوهش های جدی یی روان اند که چگونه می توان ارزش های غربی را در اوضاع خاور زمین به گونه قسمی پیاده کرد.

 

قبله فرهنگی و آرمانی ما تهران است. مگر در ابعاد دیگر برای ما چند قبله هست: مسکو، واشنگتن، بیجنگ، آنکارا و ریاض.

 

در آسیای میانه بحث تمدن ها بسیار مهم است. به ویژه تمدن اسلامی. این یک گفتمان است. نظام ارزشی غرب تجربه عظیمی دارد. اما ما هم داریم. باید خوبی های هر دو تمدن را بپذیریم. ما تنها نمی توانیم به ارزش ها یا منافع تکیه کنیم. باید با هم گره بزنیم.

 

تردیتسیونالیسم (سنت گرایی) چیز بدی نیست. مگر نظام ارزشی متغیر است و ثابت نیست و ما باید خود را عیار بسازیم. تاثیر اسلامگرایی بزرگ است. اما در قزاقستان و قرغیزستان و ترکمنستان نسبت به ازبیکستان و تاجیکستان کمتر است. ما باید به اسلام سنت گرا تکیه کینم. تا جلو رخنه اسلام تندرو را بگیریم.

 

سوگوارانه، اسلامیزاسیون در آسیای میانه، نه برپایه الگوی سنتی، بل که بر پایه تندروی بنا می شود. در غرب از اسلام یک هیولا ساخته اند. بی آن که متوجه شوند که مسلمانان هم مانند فرنگیان آدم هایی هستند که می خواهند زندگی کنند، ارزش های خود شان را داشته باشند.[12]

 

احزاب و گروه های تندرو اسلامی همه از خارج تمویل می شوند و با اسلام سنتی هیچ وجه همانند ندارند. مرزها با افغانستان باید بیشتر پاسداری شود. به ویژه با تاجیکستان. همه ان چه که در اسلام منفی است، از گستره قبایل به آسیای میانه سرازیر می شود.

 

در غرب متاسفانه دهشت افگنی اسلام را تداعی می کند. باید این دید سنگواره یی را شکست.

 

سخنران دیگر میز گرد- داکتر سرهنگ نورلان کورمانف بودند. ایشان در سخنرانی خود فرمودند که در قرغیزستان نیز بزرگترین خطر را- در رخنه جریانات و گرایش های تندروی مذهبی وهابی– سلفی می پندارند که متاسفانه در سال های پسین در میان جوانان هوادارانی پیدا کرده است. ریشه این کار را باید در بی عدالتی های اجتماعی، نابرابری ها و ناباوری به آینده جستجو کرد. پس راهیافت خردورزانه برای پیشگیری از این فاجعه، رسیدگی به مسایلی چون تامین دادگری اجتماعی، برابری حقوق و بهره مند شده مساویانه شهروندان از مزایا و امتیازات و کوشش در باورمند شدن بیشتر آن ها به آینده شان است که باید در این راستا کار بیشتری انجام گیرد. بی توجهی به این مسایل، روشن است بستر همواری را برای گسترش تندروی مذهبی می گستراند.

 

آن چه مربوط به کشورهای آسیای میانه می گردد، سوگوارانه، سخن گفتن از همگرایی بسیار دشوار است. با توجه به مشکلات منطقه، در آینده نزدیک مناسبات بیشتر بر پایه دو جانبه مطرح خواهد بود تا چند جانبه.

 

دوست ما از تاجیکستان فرمودند که ازبیکستان با همه همسایگان مشکل دارد. این بیخی درست است. این مشکلات از دید بسیاری از کارشناسان مادامی که تثبیت مرزها نهایی نشود، تداوم خواهند یافت. همین مساله عدم تثبیت مرزها موجب گردید که همین دو، سه روز پیش در مرز میان قرغیرستان و ازبیکستان برخوردهایی رخ بدهد که به گزارش رسانه ها چند کشته و زخمی از هر دو سو داشته است. 

 

برای پایان دادن به این مشکلات، در گام نخست اراده سیاسی همه کشورهای منطقه آسیای میانه بایسته است. خوب، هرگاه قرار باشد، در منطقه همگرایی شد، باید در گام نخست این مشکلات حل گردند.

 

آن چه مربوط به افغانستان می گردد، دوست ما از افغانستان روشنی بیشتری خواهند افگند. ما همه ایشان را به عنوان یک کارشناس خبره می شناسیم. بهتر است ایشان در زمینه سخن بگویند تا من.  بنده تنها می خواهم بگیویم که برای ما روشن نیست سرنوشت افغانستان پس از 2014 چه خواهد شد؟ ما نگرانی داریم.

 

سخنران دیگر میز گرد- آقای ژرژ کوتلن از فرانسه بودند. در این جا فرازهایی از سخنان شان را می آوریم:

ما باید به ارزش هایی توجه داشته باشیم که ما را با هم پیوند می دهند.

 

روشن است روسیه نمی تواند به بازی نمودن به نقش تنها یک قدرت منطقه یی ادامه بدهد. روسیه مایل است تا بار دیگر در سیمای یک ابر قدرت تمام عیار نقش باز کند. دردمندانه در غرب هستند کسانی که این تمایل روسیه را درک نمی کنند.  این عدم درک موجب بسیاری از آشفتگی ها گردیده است.

 

کنون بیشتر کشورهای منطقه اقتدار گرا هستند. باید گرایش تغییر یابد. مردم منطقه هوادار دمکراسی اند.

باید به معیارهای کپنهاگ برگردیم.

 

آن چه مربوط به ایران می گردد، امیدواریم چیزی جدیی رخ ندهد. تراز رویایی غرب با این کشور بالا است. با این باید از خوبشتنداری کار گرفته شود. در غیر آن نه تنها منطقه، بل جهان شاید با فاجعه ناخواسته یی روبه رو گردد. 

 

در باره افغانستان دوست ما [(آریانفر)] بیشتر و بهتر روشنی خواهند افگند. من تنها یاددهانی می کنم که نباید این کشور به دست فراموشی سپرده شود. باید کمک کنیم که افغانستان خودش سرنوشت خود را تعیین کند و آن را به دست بگیرد. ما نباید برای این کشور نسخه بدهیم. نباید کاری کرد که این کشور بار دیگر به بیراهه برود. تنها گذاشتن افغانستان در گذشته قاجعه آفرید. این کار نباید تکرار شود. چون این بار بسیار خطرناک خواهد بود.

 

نماینده تاجیکستان بسیار درست مطرح کرد که نه تنها جنبه های سیاسی، بل که پهلوهای فرهنگی- تمدنی مساله هم بسیار مهم است.

 

چند سال پیش کرزی در دانشگاه جان هوپکینز گفت که برای ما کمک بدهید تا مردم ما در عمل مواهب دمکراسی را لمس کنند. به راستی تنها سخن گفتن از دمکراسی بدون کمک های عملی گزافه گویی یی بیش نخواهد بود.

 

هر گاه قرار باشد اتحادیه اروآسیایی برپا شود، بایسته خواهد بود توجه داشت تا بزرگترین تهدید برای این اتحادیه تمدنی- فرهنگی خواهد بود که از سوی اسلام تند رو بر خواهد خاست.

 

در گستره اروآسیایی جمعیت زیاد نیست. از این رو، در آینده، از دید نیروهای انسانی در محدودیت خواهد بود.

 

برای هرکاری به برنامه ریزی راهبردی نیاز است. چین برنامه بسیار درو اندیشانه یی دارد. چین پول بسیار دارد. همه چیز را می تواند بخرد.

 

آن چه مربوط به افغانستان می گردد، ایران چهار برگ برنده در قبال این کشور در دست دارد:

1-     حضور گریزیان افغانی در این کشور (که اخراج شان می تواند درد سر بزرگی را برای غرب در این کشور بیافریند).

2-     تاثیر بزرگ فرهنگی، مذهبی و زبانی به ویژه در مناطق باختری، شمالی و مرکزی افغانستان

3-     امکان محاصره اقتصادی (در صورت بروز اوضاع بحرانی)

4-     امکان قطع صدور مواد و فرآورده های نفتی (که در صورت آن افغانستان با درد سرهای معینی رو به رو خواهد گردید).

 

مگر مادامی که ایران ناگزیر نگردد، از این برگ ها کار نخواهد گرفت.

 

تبصره آریانفر:

از دید بسیاری از کارشناسان، جنگ با ایران بیشتر در سیمای جنگ روانی همین اکنون هم روان است. هدف این است که با محاصره اقتصادی، اوضاع را در این کشور را خراب ساخت تا بتوان زمینه را برای راه اندازی خیزش های مردمی و فروپاشانی نظام از درون فراهم گردانید. مگر تصور نمی رود امریکا دست به کدامین عمل نا سنجیده بزند. کما این که اسراییل از دید فنی توان چنین کاری را ندارد. چون جنگ با ایران در عمل به سود امریکا نیست و پیامدهای پیش بینی ناپذیری را در پی خواهد داشت.

 

ایران، روشن است به گونه عینی به راه اندازی جنگ ذینفع نیست. مگر هرگاه در معرض تهدید واقعی قرار گیرد، به باور کارشناسان راهکار های زیر را در دستور کار قرار خواهد داد:

1-بستن تنگه هرمز؛ چنین پنداشته می شود که بسته  شدن تنگه هرمز تا سه ماه،  اقتصاد جهانی را از پا درآورد. این کار می تواند اقتصاد جهانی را با چالش بس بزرگی رو به رو گرداند. سنجش ها چنین اند که بهای نفت می تواند تا 200-300 دالر در بشکه بالا برود. این در اوضاع بحران کنونی در اروپا و امریکا بسیار خطرناک است.

2-نابودسازی همه تاسیسات نفتی و گازی منطقه، از جمله پالایشگاه ها، پایانه ها، کشتی ها، لوله های رسانایی و حتا چاه ها که بی چون و چرا بحران انرژیتیک جهانی و در پی آن بحران اقتصادی وحشتناکی را در پی خواهد داشت.

3-کشانیدن دامنه جنگ با اسراییل به گونه حتمی، زیرا چنین کاری به معنای درگیری جنگ میان مسلمانان و یهودان خواهد بود. کشیده شدن پای حزب الله و حماس در این نبرد، به گونه ناگزیر پای ارتش سوریه را نیز به کارزار خواهد کشانید که روشن است به معنای درگیری یک جنگ تمام عیار منطقه یی ترسناک است که دشوار است بتوان پیامدهای آن را پیش بینی کرد.

4-حمله به همه پایگاه ها و تاسیسات امریکایی در منطقه خاور میانه

5-حمله به پایگاه های امریکا در افغانستان (در هرات، شیندند، قندهار، مزارشریف و بگرام) و به محاصره کشاندن این پایگاه ها. در صورت بروز جنگ، روشن است روسیه، پاکستان و کشورهای آسیای میانه مرزهای زمینی و هوایی خود را خواهند بست و نیروهای امریکایی با کمبود سوخت و مهمات رو به رو خواهند گردید. از این رو، جنگ به درازا خواهد کشید. سنجش ایرانی ها بر آن است که نیروهای امریکایی توان پیشبرد جنگ را در صورت ادامه یافتن آن  نخواهند داشت.

 

ایران به گونه حتمی جنگ را زمینی خواهد ساخت و این توان را دارد که نیروی بزرگی را با هزاران دستگاه زرهی به سوی افغانستان گسیل دارد. بعید است نیروهای مسلح افغانستان در برابر ایرانی ها بجنگند. گذشته از آن، ارتش افغانستان با جنگ افزارهای پیشرفته مجهز نیست و تراز آموزش آن پایین است. یعنی ایران خواهد توانست در ظرف 24 تا 48 ساعت بخش بزرگی از افغانستان را زیر کنترل خود درآورد.

6-حمله به بغداد به منظور به محاصره کشاندن نیروهای امریکایی

 

 روشن جنگ با ایران بی چون و چرا به گسترش دهشت افگنی در سراسر جهان دامن خواهد زد. از سوی دیگر، جنگ با ایران بسیار پر هزینه خواهد بود. فکر نمی شود اقتصاد ورشکسته امریکا توان کشیدن چنین بار گرانی را داشته باشد.

 

با  توجه به همه این ها این سنجش ها به نظر نمی آید که برنامه راه اندازی یک جنگ دیگر در دستور کار واشنگتن قرار داشته باشد. با این هم، خطر برخورد تصادفی بسیار بالا است.

 

ژرژ کوتلن-  فکر نمی کنم ایران توان چنین کارهایی را داشته باشد. چون هرگاه جنگ در بگیرد، در همان ساعات نخست، پایگاه های موشکی این کشور نابود خواهد گردید. امکانات ایران محدود است و چنین چیزی را خود رهبران ایران می دانند و از همین رو فکر نمی کنم دست به کدام خطایی بزنند.

 

آریانفر- من تنها به گونه توصیفی سناریوی هایی را باز گفتم که خود ایرانی ها می گویند و برخی از کارشناسان پیش بینی می کنند.  

 

جنرال بازنشسته نیازف- دبیر پیشین شورای امنیت ملی قرغیزستان در سخنرانی خود فرمودند : «در زمینه پایگاه های کشورهای بزرگ در  منطقه، دوست ما از تاجیکستان فرمودند که در رویارویی با رخنه لگام گسیخته گرایش های تندرو مذهبی، حضور پایگاه نظامی روسیه چونانِ عامل ثبات ساز شمرده می شود. آن چه مربوط به قرغیزستان می شود باید بگویم که فرودگاه بین المللی ماناس برای پشتیبانی از ماموریت نیروهای ائتلاف بین المللی در افغانستان به دسترس امریکا گذاشته شده است. آن چه مربوط به سرنوشت این پایگاه هوایی پس از 2014 می گردد، رییس جمهور حاتم بایف اعلام داشته است که با پایان یافتن ماموریت نیروهای بین المللی، بسته خواهد شد. مگر وزیر دفاع چندی پیش گفت که شاید بسته نشود، تنها مساله بلند بردن اجاره آن مطرح است. از دید من، پیش از اظهارات، بایسته است تا موقف یکسانی اتخاد گردد تا دچار سردرگمی نشویم.

 

مگر پایگاه هوایی کانت که در دسترس نیروهای هوایی روسیه است، داستان دیگری دارد. این پایگاه پیش از آن که پایگاه روسی باشد، پایگاه سازمان امنیت دسته جمعی است و از همین رو اصلا مساله تمدید آن مطرح  نیست . قرغیزستان عضو این پیمان است و پایگاه خواهد ماند.

 

 در کل ما هوادار حمایت از نیروهای ائتلاف بین المللی در افغانستان هستیم. اما با پایگاه های نظامی مخالف هستیم. بحث پایگاه های غیر نظامی برای رسانایی کالا و نیروهای انسانی بحث دیگری است

 

سخنرانی پروفیسور یوری کروپنف از مسکو از طریق اسکایپ:

 

با درود و سپاس به همه. من دردمندانه بنا به دلایلی نتوانستم به شهر زیبای بیشکیک بیایم.  در پشت میز گرد چهره های آشنایی را می بینم. کارشناسان بسیار آگاه از مسایل منطقه- آقای آریانفر، آقای سوینبایف و... من افسوس می خورم که در میان دوستان نیستم . با این هم بخت یارم است که گفته های شما را شنفتم. به نوبه خود چیزهایی خدمت می گویم. امیداوارم مودر عنایت دوستان قرار بگیرد.

 

آن چه در یازده سال گذشته در افغانستان زیر پوشش مبارزه با دهشت افگنی و به این بهانه رخ داد و کنون هم رخ می دهد، در واقع دگرگونی هندسی ساختار نظام جهانی است. در پیوند با این ترانسفارماسیون، افغانستان به ناو هواپیمابر بزرگ امریکایی در خشکی مبدل گردیده است. ساده اندیشانه خواهد بود هرگاه بپنداریم که زیر ساخت هایی راهبردی یی که امریکایی ها در این کشور ساخته اند، برای مبارزه با دهشت افگنان باشد.

 

شماری از پژوهشگران و حتا سیاستمداران ما در گذشته دچار این توهم  بوده اند که نیروهای ائتلاف بین المللی– آیساف به رهبری ناتو و امریکا برای دفاع از منافع عمومی جهانی در افغانستان حضور یافته اند. کنون امریکایی ها با طالبان که در گذشته آنان را دهشت افگن می خواندند، باب گفتگو ها را باز کرده اند- در دوحه  و ریاض.

 

آن چه مربوط به آسیای میانه می گردد، امنیت آن میان ناتو و سازمان امنیت دسته جمعی تقسیم شده است.

 

دگرگونی های جیوپولیتیکی امروز بسیار دینامیک است. جامعه خبرگان هم باید خود را با این روند عیار گرداند.

 

جنرال نیازف- باید به تدریج زمینه های زدایش مسایل منازعه آفرین میان کشورهای آسیای میانه را فراهم کرد. تا زمانی که علل این مسایل زدوده نشود، کانون های چالش زا کماکان پا برجا خواهند ماند. هرگاه مشکلات حل نگردد و تعارضات به شگاف های ساختاری سیستماتیک مبدل گردد، نمی توان در باره آرایش اتحادیه اروآسیایی نو سخن گفت.

 

کنون که ازبیکستان عضویت خود را در سازمان امنیت دسته جمعی به حالت تعلیق در آورده است، آینده اتحادیه اروآسیایی در هاله یی از ابهام درآمده است.

 

ما همیشه تاکید ورزیده ایم که باید نخست مشکلات اقتصادی منطقه را حل کرد.

 

باید اعتراف کرد که تضاد ها عمیق است.

 

پروفیسور زین الدین کورمانف- من از لای منشور تحول تاریخی صحبت می کنم. باید برخورد مدنی با مساله داشته باشیم. همه فرهنگ ها و تمدن ها برای جهان بشریت اهمیت دارند.

 

جهانی شدن جنبه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ... دارد. باید شالوده مشترک فرهنگی به وجود بیاید. هر تمدن جنبه های مثبت و منفی دارد.

 

سه روند جهانی که ما کنون در معرض آن قرار گرفته ایم، عبارت اند از :

1-     وسترنیزاسیون

2-     چینازاسیون

3-     اسلامیزاسیون

 

آسیای میانه کنون میان این سه روند،، سرگردان است. برای بسیاری، پیوستن به کدام ترند و پذیرش کدامین نظام ارزشی، چونان منبعی برای گرفتن منافع آزمندانه و سود رایگان و باد آورده است. درست، نبود دید ارزشی برای پذیرفتن نظام های ارزشی همه چیز را مسخ ساخته است.

 

چینازاسیون نه تنها برای ما، بل برای همه جهانیان بیگانه است. از این رو، در بُعد فرهنگی- تمدنی بخت چندانی برای گسترش ندارد. در کل، در خاور زمین نظام ارزشی سنت های بسیار دیرین دارد.

 

اسلامیزاسیون، پدیده چند بعدی است  و  از دیدگاه ارزش ها  و نظام ارزشی بسیار پیچیده است.

 

آن چه در باره ارزش های وسترنیزاسیون (غربی گرایی) می گردد، روند تحول این ارزش ها چند هزاره را در بر گرفته است- عهد عتیق، آیین مسیحیت، دوره دمکراسی.

 

تمدن فرنگ، در سرشت خود تهاجمی و تجاوزگر است. برعکس، تمدن خاور زمین سرشت تهاجمی ندارد و بیشتر بار دفاعی دارد.

 

آشوکا توانست در چهارچوب فدراسیون، هند را متحد بسازد. او بودیسم را چونان آیین دولتی پذیرفت و آن را به آیین جهانی مبدل گردانید.

 

هند نیز دیر یا زود به یک ابر قدرت جهانی مبدل خواهد شد. با این هم، هند نیز هر چند نسبت به چین از دید فرهنگی به ما نزدیک تر است، نمی تواند برای ما الگو گردد.

 

آن چه مربوط به ما می گردد، در خاور زمین ما  نمی توانیم نظام ارزشی غرب را دربست و یکسره بپذیریم. نگاه ما به نظام ارزشی باختر، نظام تکمیلی ارزش ها است. نه بیشتر از آن.

 

نظام ارزشی چیز بسیار مهمی است. ما نمی خواهیم پادو غرب یا بنیادگرایان و تندروان عرب شویم.

 

پس از بیست سال، چین نخستین کشور جهان خواهد بود. با این هم، الگوی ارزشی چین برای ما پذیرا نیست.

 

روشن است امریکا نمی خواند جایگاه نخست را از دست بدهد. چون فرمانروایی بر جهان بسیار لذت بخش است.   

 

ما هنوز در آسیای میانه ارزش های اروآسیایی نداریم. ما از دید هویت خاورزمین هستیم. اما از دید طرز تفکر اروپایی.

 

برای گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن، ما نمی توانیم مانند اروپا دو هزار سال انتظار بکشیم. باید به جای مشکل تراشی، راه های حل مشکلات را بیابیم. باید از غرب طرز اندیشیدن راسیونال را فرا بگیریم.

 

تلاش روسیه برای ایجاد اتحادیه اروآسیایی را هم می توان درک کرد. روسیه هم به گونه طبیعی می خواهد نقش خود را چونان یک قدرت بزرگ  بازی نماید. اگر روسیه نیرومند نباشد، اتحادیه تشکیل نخواهد شد. چون اتحادیه ها تنها پیرامون مراکز نیرومند قدرت به میان می آیند. هنگامی که مسکو توانمند بود، همه پروانه وار گرد محور آن می چرخیدند. وقتی هم که ناتوان شد، همه از آن رو برگرداندند. روشن است  وقتی شمعی کم فروغ شود یا خاموش گردد، پروانه ها در جستجوی شمع دیگری برای سوختن پراکنده می شوند.

 

فروپاشی شوروی، محصول جهانی شدن بود که تجرید بخش بزرگی از جهان را بر نمی تابید. در زمان خروشچف، راهبرد رسیدن به امریکا و پیشی گرفتن بر آن مطرح بود که روشن است نادرست بود. کنون ما کاری به رسیدن یا پیشی گرفتن به قدرت های بزرگ نداریم. باید توجه خود را به توسعه انسانی و... معطوف بداریم.  

 

آن چه مربوط به ایران می گردد، در امریکا به دیمونیزاسیون (اهریمن تراشی) این کشور پرداخته اند. در حالی که ایران کشوری است با فرهنگ و تمدن بسیار بزرگ. فراموش نباید کنیم که وسترنیزاسیون لگام گسیخته ایران، موجب بر انگیخته شدن انقلاب اسلامی در این کشور گردید. خود غرب در این کار ملامت است. در افغانستان هم عین خطر می رود.

 

من نمی خواهم کنار مساله افغانستان زیاد درنگ کنم. دوست ما آقای آریانفر در زمینه می توانند بهتر صحبت کنند. از دید من، ساختار آینده افغانستان کانفدرالی یا دست کم فدرالی خواهد بود.

 

بازتاب میز گرد در رسانه ها:

میز گرد در رسانه های قزغیزستان، منطقه و روسیه بازتاب گسترده یی داشت. پانزده خبرنگار، اخبار برگزاری نشست را در رسانه یی دیداری و شنیداری و نیز نوشتاری پوشش دادند. گوشه هایی از میز گرد در سایت های www.news-asia.ru  و news.numba.kg آمده است.

 



[1] . مقاله ارائه شده بنده در میز گرد، جداگانه پیشکش می گردد.

 

[2] . مهمانانی که بنا به دلایلی نتوانستند اشتراک ورزند، مگر در نظر است مقالات خود را بفرستند تا در مجموعه مقالاتی که در نظر است چاپ کنند، گنجانده شود:

1-     پروفیسو داکتر بوگدان کرافچنکو- رییس دانشگاه آسیای میانه کانادا

2-      داکتر  مهدی سنایی، عضو کمیته امنیت و روابط بین الملل ایران

3-      داکتر رستم حیدرف- رییس دفتر نمایندگی بنیاد فردریش ایبرت آلمان در جمهوری تاتارستان

4-     پروفیسور داکتر رجب صفرف- رییس مرکز مطالعات ایران معاصر در مسکو

5-      داکتر ماکسیم ریابکف- رییس اکادمی سازمان امنیت و همکاری در اروپا (مسکو)

6-      پروفیسور داکتر اوژن  یانوویچ ستانوفسکی- رییس پژوهشکده خاور میانه مسکو

7-       پروفیسور داکتر المیرا بکیتونا- معاون رییس دانشگاه روابط بین الملل آلماآتی

8-      پروفیسوز داکتر عزیز تابیف – از دانشگاه ملی تاشکنت

[3] . چون داکتر  سوینبایف در سال2011 کتابی زیر نام « مسایل مبرم داخلی و سیاست خارجی» نوشته اند که بسیاری از سخنان شان در میز گرد در کتاب هم آمده است و با آن همخوان است؛ از این رو، ترجیح دادیم برخی از این گفته ها را که در کتاب بازتاب یافته اند، با ذکر صفحات کتاب بیاوریم.  شاید یادآوری است که کتاب یاد شده با پشتیبانی مالی بنیاد «فریدریش ایبرت» جمهوری فدرال آلمان به چاپ رسیده است.

[4] . سوینبایف، مراد،  مسایل مبرم داخلی و سیاست خارجی، ص. 14.

[5] . سویونبایف، مراد،  مسایل مبرم داخلی و سیاست خارجی ، ص. 15.

[6] . همان جا، ص. 19.

[7] . همان جا، ص. 20.

[8] . همان جا، ص. 21.

یادداشت:  برای این که روسیه بتواند چنین نقشی را بازی نماید، بایسته است که دست کم در آینده نزدیک به صادر کننده مواد نیمه پخته مبدل گردد و تراز تولید تکنولوژیک خود را بالا ببرد.

[9] .  همان جا، ص. 22

یادداشت: روسیه از ترس این که ازبیکستان یکسره از روسیه نبُرد و به کلی به امریکا نپیوندد، ناگزیر است پیوسته هوای ازبیکستان را بخواهد. چیزی که موجب رنجش سایر کشورهای آسیای میانه از روسیه گردیده است.

 

[10] . همان جا، ص. 25

یادداشت: برای مثال، ده میلیون تاجیک باشنده ازبیکستان، ازبیکستانی خوانده می شوند. این در حالی است که با ازبیکستانی خواندن آن ها، هویت تاریخی، فرهنگی و زبانی شان یکسره نفی می شود و نادیده گرفته می شود. همین گونه هویت تمدنی سایر اقوام و ملیت های باشنده آسیای میانه در سایر جمهوری ها هم مغشوش است.

[11] . همان جا،  ص. 48-53

[12] . تبصره ژرژ کوتلن- ببینید، در همه جای غرب چنین نیست. برای نمونه، در فرانسه سازمان های اسلامی فعال هستند. در مارسل بزرگترین مسجد بیرون از جهان اسلام ساخته شده است.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



عزیز آریانفر