جوانان و مشکلات کنونی شان درجامعۀ اتنیکی افغانستان

٤ سرطان (تیر) ١٣٩١

به باور بنده در هر جامعه جوانان عظیم ترین بخش آن را تشکیل میدهند که این قشر با عناوین مختلف تعریف میگردند؛ و میتوانم تعریف داشته باشم از جوانان که جوانان ستون فقرات جامعه یا نیروی ذخیره ی آینده و یا مرکز تولید انرژی جامعه میباشد.لازم به تذکر است که باید در قسمت رشد وضعیت فعلی جوانان به طورعمیق نگاشته شود و معضلات آنان را از نزدیک و بصورت جدی مورد بررسی قرار داده و در صدد رفع معضلات آنان به صورت عملی پرداخته شود. 

بنظرم اولین معضل یا مشکل میتوانم بگویم اینست که،عدم داشتن آزادی بیان و اندیشه است فکر میکنم از آغاز ورود واژه دموکراسی به خاک و یا سرزمین پهن افغانستان، فقط توانسته ایم به بخش بسیار کوچکی از این باور “آزادی عقاید” دست پیدا کنیم. کمی سرمایه گذاری روی آزادی اندیشه و تبلور و رشد دموکراسی واقعی را غیر ممکن بنظر میرساند. دولت، باید با ایجاد فضای باز سیاسی، به جوانان امکان اظهار نظر وانتقاد در زمینه های مختلف کشوری را بدهد.

در قدمه دیگر، که جوانان ما دارای تواناییها و استعدادهای بالقوۀ هستند که اگر پرورش یابند تبدیل به بزرگترین سرمایه های داخلی کشور میشوند، لیکن متاسفانه بعلت محدود بودن دانشگاهها و کمبود امکانات تحصیلی و آموزش حرفه ای و عالی، فقط درصد کمی قادر به گذراندن این دوره میگردند هر چند برخی دانشگاه ها و موسسات عالی خصوصی به کمک ارگانها و نهادهای دولتی آمده اند لیکن این مقدار نه تنها کافی نیست بلکه توجه بیشتر جهت سرمایه گذاری در قسمت تاسیس مراکز عالی و دانشگاه سازی در همه نقاط کشور و ولایات را میطلبد.


مشکل دیگر بیکاری جوانان در سطح جامعه که از بنیادی ترین مشکلات مطرح شده در هر جامعه ما افغان هاست میباشد. متاسفانه دیدن بیکاری برخی جوانان، بعلت نبودن شرایط کار حتی بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه ها بسیار نا امید کننده به نظر میرسد. گاهی کارهای سخت و طاقت فرسا و نامناسب با شرایط روحی و فیزیکی،عدم دستمزد پایین،عدم بیمه حوادث، ساعات طولانی کار،عدم استاندارد و کیفیت نامناسب محیط، رشوه های اداری و بی عدالتی در حق کارمندان و یا به تاخیر انداختن دستمزدها و عدم پیشرفت و در جا زدن در یک رتبه برای کارمند عادی و سایر مسایل باعث میگردد.

نکته دیگری که میتوانم به آن اشاره کنم اینست که جوانان ما بیشتر بخاطر فقر و تنگدستی و همچنین سنتهای سخت حاکم بر جامعه، دچار مشکل ازدواج هستند که این معضل هم به خودی خود به عواملی همچون عدم حق انتخاب همسر، گزاف بودن هزینه عروسی و سرسام بودن شیربها، اختلافات خانواده های دو طرف بخاطر فاصله های طبقاتی و فرهنگی و عدم محیط مناسب جهت گزینش درست و نداشتن آمادگی روحی و جسمی و امکانت آموزشی قبل از ازدواج ارتباط میگرد.

از چند سال بدینسو به نظر می رسد که تعدادی از جوانان و نوجوانان افغانستان بیشترینه پسران و دختران ما با تقلید های منفی از خارجی ها دست به ویرایش و پیرایش های غلیظ و وحشتناک ظاهری بدن شان می زنند که نه در ارزش های اخلاقی، نه فرهنگی و نه در عقاید اسلامی ما جا دارد.

به همین ترتیب دخترخانم های افغانستانی نیز تلاش دارند تا از پسران مود پرست افغانستان دور نمانده، با تقلید از دختر خانم های خارجی دست به کوتاه نمودن و یا رنگ نمودن موها، پوشیدن لباس های تنگ و نیمه برهنه، پوشیدن لباس های بی رقم دست میزنند. نا گفته نگذریم که جوانان ما با توسل به چنین اعمال خرافاتی از درس و تعلیم به دور مانده، دچار مشکلات گوناگون از قبیل عشق و عاشقی، خشونت در برابر اعضای خانواده و دیگران، بی حرمتی در برابر ارزش های  اخلاقي و انسانی، توقعات و تخیلات بیجا و بی مورد گردیده اند. این وضعیت در حالی در میان جوانان افغانستان اوج گرفته که آنها در ضمن اینکه رسوم و عادات پسندیده افغانستانی شان را زیر پا کرده انند.

هرگاه جلو همچو اعمال و حرکات چنین اشخاص گمراه گرفته نشود و فضا برای آنها به همين منوال باز گذاشته شود، بعید نخواهد بود که جامعه ما پس از چندی، از این طریق دچار فاجعه جدید و فقدان فرهنگ اخلاقی و انسانی خواهد شد که جلوگیری از ان به سادگی امکان پذیر نخواهد بود.

هر چند جبران چنین تراژیدی ممکن پذیر نبوده لیکن گفته میتوانیم که بعداز سقوط طالبها و استقرار نظام جدید سیاسی در کنار وضع سایر قوانین تنظیم کنندۀ خدمات اجتماعی، تعلیمی، فرهنگی، صحی و تحصیلی توجۀ دولت افغانستان در عرصه های رشد و تقویت جوانان کشوراز لحاظ ظرفیت سازی ها و رقابت های سالم اجتماعی به گونه اندک مبذول گردیده است ولی کفایت کننده  نیست.

با وصف جدیت و تلاش های دولت نوپای افغانستان در موارد رشد جوانان کشور تا هنوزهم یکسلسله معضلات و کمبودات گوناگونی در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، تعلیمی و تحصیلی مخصوصآ امنیتی محسوس میگردد که به عنوان موانع بازدارنده در راه تقویت و حمایت دولت افغانستان از نسل جوان کشور پنداشته میشوند که برداشتن چنین موانع و مشکلات به تلاش، ابتکار، وقت و بودجۀ کافی ضرورت دارند.

 تعدادی از جوانان را بر این باورند است که جوانان قابل ملاحظه وجود دارند که بنا بر مشکلات اقتصادی و نبود درآمد و عواید ماهوار ناگذیر هستند تا بمنظور بقای حیات خانوادۀ شان از دوام تعلیم و تحصیل باز مانند.

انچه مشهود است بین اکثریت فارغ التحصیلان صنوف دوازدهم لیسه ها اعم از دختران و پسران یکسلسله ذهنیت هائی وجود دارد که تعداد زیادی از بورس های تحصیلی خارجی در قدم اول برای کسانی داده میشوند که از وابستگی های سیاسی، قومی، حزبی و ارتباطات با مقامات حکومتی و دولتی داده شده است نه تمام جوانان افغان که این خود ایجاد فاصله بین جوانان ودولت کنونی اقایی کرزی است.

کشت و قاچاق مواد مخدر آنچه دیده میشود به شکل قابل ملاحظۀ از جوانان کشور ما که بنا بر فقر و بیکاری مسلط در کشور به مواد کشندۀ مخدر که شامل هیروئین و چرس میباشد رو آورده اند. که در راستای جلوگیری از اعتیاد روزافزون جوانان به مواد مخدر یک استراتیژی علمی، مسلکی، برنامه های درازمدت ویا کوتامدت وقایوی از جانب دولت وجود نداشته.

با موجودیت کمک های سیل ا ساب بشردوستانۀ بین المللی، بحران شدید بیکاری، هنوز هم جوانان کشور مارا حتی به مرگ تهدید مینماید تمام کمک ها عیف و میل تیم حاکم بر قدرت  میشود.

عمدتاً رابطهً جامعه با جوانان ناشي ازباورهاي سنتي اي است كه فضاي محدودي را براي جولان عواطف واحساسات شورانگيز دوران جواني قايل است تا جائيكه حتي عدة يا ازروي عمد يا به خظا جواني را با جاهلي همرديف تلقي مي كنند.

بي ترديد جوانان با مقایسه با ميانه سالان وكهن سالان ازتجارب كمتري به اقتضاي كمي اي سن برخورداراند اما اين بدان معنا نيست كه در مجموع همه ميانه سالان وكهن سالان بلحاظ تجارب وبه تبع آن درك اجتماعي ، درجايگاه بلند تري نشسته باشند وهمه فرمايشات شان بالای جوانان تحميل شود.

بخاطرعدم دسترسي نسل هاي گذشته به امكانات تعليمي وتحصيلي اصل فضيلت برتجربه نهاده شده وتجربه هم مبتني بر كبرسن. ازهمين رو جوانان دست كم درقضايا وتصميم گيري هاي اجتماعي وسياسي كنارنهاده مي شدند، نه مجال رأي و نظر داده شده و نه هم جوانان اين حق را به خود قايل شده.

درفرهنگ سنتي قبيلوي كشور و منطقه ما هنوزهم كماكان اين ديدگاه به مثابة ميراث شومي باقي مانده و جوانان ناگزيربايد به حكم حرمت به محاسن سفيدان حرف دل شان را فروخورند وعالبا بجرم صغرسن حتي ازابرازنظر درقبال تعيين سرنوشت شخصي شان مانند ازدواج  و سایر مسایل به بزرگان مطیع میباشند. ولی طوریکه بر همگان هویداست که عواطف ، حس استقلال طلبي، قدرت تفكر مستقل وواقعگرايانه ، تثبيت هويت ، تمايل به تصميم گيري وتعميل اراده ازويژگي هاي جوانان امروز میباشد كه خواه ناخواه بايد موردعنايت جامعه قراربگيرند که نمیگرد.

جامعه بايد بادرنظرداشت اين مسائل بناي رابطه باجوانان را بگذارند. ديگرتوقع ابزار جنگ داشتن و درغياب شان درمورد سرنوشت شان تصميم گرفتن وتأكيد برادامة روابط سنتي باجوانان ، نه درگذشته معقول وعادلانه بوده است ونه درحال وآينده ممكن ومنطقي خواهد بود.

اگرجوانان به مثابة قلب تپنده وبازوي متحرك جامعه وقت خود را عبث بگذرانند ومرحلة طلائي عمررا به هرزگي ، هوسراني وبي مسئوليتي پشت سركنند، يقينا حق بزرگي ازخود را ضايع نموده وتلافي اي آن درهيچ زمان ومكان ديگري ميسرنخواهد بود. نسل هاي ديروز اگرخوب كردند واگربد، اين زورق شكسته را تا اينجا رسانده اند.

 اگردروغ وفريب وريا و ظلم و بيعدالتي وخيانت و غيره قاعده شده وراستگوئي وراستكاري و اخلاص وعدل وصداقت استثناء ،اگرفقرفرهنگي بيدادميكند، اگرميراثهاي نابخردانه هنوزگلوي جوانان را ميفشارند وصدها اگرومگر ديگر مسوول نابساماني هاي است كه درين زورق شكسته براي جوانان بميراث مانده است.

بايد درسفرپرمخاطرة زندگي يا آنها را به درياي عدم افگنند وطرحي نودراندازند يا با مسئوليت گريزي با آنها كناربيايند وبه سفري نكبت بار ادامه دهند ويا باندانم كاري ، تنبلي ، ضعف اراده ، تقليدهاي بي مورد و رفتارهاي احساسي درسراشيبي عدم رهسپارشوند.

تغيير منطفي، مطمئن وسود آوربراي جامعه رسالت اساسي هر جوان درشرايط موجود است وقتي خلاف درجامعه قاعده شده باشد وقتي اعتقادات با خرافات ممزوج شده باشد وقتي كرامت وفظيلت دراخلاقيات كمرنگ شده باشد واژة تغيير قالب تهي مي كند وكوهي از مشكلات پيش روي هرجوان كشورپديد میاید. معضلات جدي بسان گره هاي كور، دانش جدي ، عزم جدي وتحرك جدي مي خواهد كه مطمئنا اگرجوانان كشورما با كاربست استعداد ها وارادة قوي دست به عمل شوند مي توانند حتي براينهمه مشكلات قايق آيند.

اگرحكومت يعني مجموعة ازانسانهاي شامل نهاد هاي دولتي دست به فساد اداري ورشوه ستاني مي زنند،اگرفقروبيكاري بيدادمي كند، اگرمواد مخدرزندگي خانواده هارا به تباهي ميكشد، وده ها مشكل ديگربر سرنوشت مملكت همچو افعي حلقه زده است تنهااميد به فرداي بهتر، درساية تدبرانديشمندانه ، تلاش بيدريغانه وفداكاري اخلاصمندانة جوانان تحقق يافتني است.

بناء جامعه قبل ازناگزيري ديدگاه خودرا درموردجوانان چه پسروچه دختربايد اصلاح بسازد وبداند كه آيندة مطمئن درگرو جواناني خواهد بود كه مستقل فكركنند، شوروهيجانات جواني شان به رسميت شناخته شود ،استعدادهاي شان درهمة عرصه ها بارورگردد، اقتضاآت عواطف شان به معيارهای اخلاقی ورواج هاي بسنديده تأديب وتأمين شود، درمسيرتثبيت هويت كه امروز دغدغة خاطر اكثر جوانان است كمك شوند ، اعتماد به نفس شان تقويت گردد، و درساختن زندگي جديد شان مورد مراقبت دلسوزانه وهمكاري مثبت قرارگيرند.

جوانان با سلوك انساني بامحيط شان، اخلاق حميده ، صداقت درگفتار وعمل مشاركت درامورخيروشر مردم جامعه ، احترام به بزرگان ،شفقت با خردسالان وكمك به مستمندان بيش ازهمه بايستة جواناني است كه به آيندة روشن وجامعة سالم باور داشته ومسئولانه واردعمل شوند.

يقينا نسل امروزدرمقايسه با نسل ديروزازشرايط ، انگيزه ، تجارب ، اميدواري ها ، امكانات ، آزادي ها وحتي درك متفاوت برخوردار است. بنابراين واقعيت، نمي شود درمورد جوانان ديروز وامروزطرزديد يكسان داشت ونسل امروزرا خلاف اصول جامعه شناسي درقالب هاوهنجارهاي مرتب شده به نسل هاي پيشين جاي داد وهرگونه هنجارشكني را خلاف موازين قبول شده ويا به عبارت دقيق تر وصحيح تر قبولانده شده ملي وبعضا مذهبي دانست...

جوانان، مستعد و با احساس افغان که به امید زندگی، کار، تولید، ابتکار، خلاقیت، صلح ، امنیت، عدالت اجتماعی،  پیشرفت و شگوفائی کشور شان میاندیشند متوقع اند تا خداوند رحیم و مهربان بر کشور بلاکشیده و جنگزدۀ شان ترحم نموده و کشور شانرا از این همه مصائب و مشکلات نازل شده نجات دهد.

باور داشته باشیم که این رشد و پیشرفت ها در قبال خود تبعات بدی فرهنگی و اجتماعی را هم به همراه داشته که قرار است آرام آرام فرهنگ غنی و پربار و داشته های اصیل اجتماعی افغانی مان با یک سلسله عملکرد ها و گرایش های نا آگاهانه یک مشت افراد به فراموشی سپرده شود و هویت ملی مان را به چالش بکشاند و در عوض فرهنگ های غربی و شرقی جاگزین آن گردد.

به نظرم خلاصه كلام اينكه جوانان آگاه باشند كه اگرخود دست به اقدام نشوند فرداي شان ازامروزشان بسيارآشفته ترخواهد بود.جامعة جنگزده وفلك زدة مانند افغانستان فقط باعزم وارادة نسل نوين ساخته مي شود، گام هاي متين واستوارجوانان است كه آيندة مطمئن وباثباتي را به ارمغان خواهد آورد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

نادر نورزائی25.06.2012 - 10:50

 نویسنده دراین نوشته کمی درتناقض گوئی افتاده که خود علامت افکار جامعه ی در حال گذار ممکن است. از طرفی از سنت و سخت گیری شکایت دارد واز طرفی به لباس پوشی و کوتاه و بلند بودن موی های دختران و پسران مشکلی را می بیند و آنرا حتا خرافات می داند! از نکاه روانکاوی این "خرافات" جوانان خود نمونه ی بارزی از یک نوع احتجاج به مقابل سنت های کهنه و رسم ورواجهای است که دیکر زمان شان گذشته است وباید گذشته باشد. دیگر جائی نویسنده "عشق وعاشقی" را به مشکلی مبدل می کند. خوب اگر دختر وپسر جوان عاشق نشود من پیر مرد عاشق شوم؟ عاشق شدن یک نیاز طبیعی جوانان است. کاشکی آنها عاشق شوند که بهترین دوا بر ضد خشونت است. جامعه ی سنتی وپدرسالار افغانستان است که با عاشقی مشکل دارد نه انسان آزاده ورشد نموده. عاشقی به معنی فردیت است وجامعه ی افغانی منافع فردرانمی شناسد وآنرا درچوکات گروه، قوم ویا منطقه می فهمد وبه همین دلیل است که ازدواج سنتی و به اصطلاح "اخلاقی" به اساس عشق فردی نه بلکه یک وجیبه ووظیفه شناخته می شود. درجائی هم نویسنده می خواهد که ازاین رفتار های به اصطلاح او "خرافی" جلوگیری شود. سئوال من این است که قاضی دراینجا کیست واخلاق را که تعریف می کند؟ اخلاقیات مقوله ی تاریخی است ودر همه جا و همه حال یکسان نیست. ازطرفی هم نویسنده طرفدار آزادی بیان و اندیشه است، ولی جوانی که به اساس اندیشه ی آزاد خود لباس ویا رنک مویش را تعیین کند به مشکلی اجتماعی مبدل می شودکه این درخود یک تناقض است. من فکر می کنم که انسان آزاد است و لباس وطرز مویش نباید مشکلی برای کسی باشدوجامعه نمی تواند دراین سطح به مسایل شخصی افراد تشبث کند واگر می کند نشانه ی آن است که هنوز آزاد نیست ودیموکراسی وحقوق انسان فقط لاف وگزافی بیش نیست.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نجیب الله جویا