پایان دوران درخشان ترجمه
١٣ ثور (اردیبهشت) ١٣٩١
سرانجام مرگ بر داستان بلند و پرماجرای زندهگی ابراهیم یونسی، نویسنده ومترجم ایرانی نقطة پایان گذاشت. او هشتاوپنج سال زیست، زیستنی در زندان، در ماجرا، در رویدادهای دشوار سیاسی و نظامی، در شکنجه و فقر. در جوانی شور و هیجان بزرگی برای مبارزة سیاسی در سینه داشت. و چنین بود که بهمانند شمار زیادی از شخصتهای فرهنگی ایران به حزب توده پیوست و در شاخة نظامی آن فعالیت کرد. چنان بود که پولیس مخفی رد پایش را شناخت و دستگیر و محکوم به اعدام شد؛ اما حکم اعدام بر وی جاری نشد. برای آنکه یک پایش را در هنگام خدمت در ارتش از دست داده بود. شاید پس از داستایوفسکی او دومین نویسندهیی است که از اجرای حکم اعدام نجات یافته است. او در سال 1305 خورشیدی در شهر بانة کردستان به دنیا آمد و روز نوزدهم دلو 1390 در هشتادوپنج سالهگی، در تهران، از جهان چشم پوشید. در سالهای اخیر بیمار بود و زمینگیر. گویند که توان مالی آن را نداشت تا به درمان خود بپردازد. در حالیکه او در حکومت مهدی بازارگان نخستین استاندار کردستان بود. شمار نوشته و ترجمههای او را هشتاد عنوان کتاب گفتهاند. او عمدتاً از زبان انگلیسی ترجمه کرده؛ اما با زبان فرانسوی نیز آشنا بود و ترجمهیی از زبان فرانسوی نیز دارد. او با تر جمههایش روزنههای درخشانی به سوی ادبیات جهانی گشوده است و از این نقطهنظر حق بزرگی بر ادبیات فارسی دری دارد. وقتی بهشمار نوشتهها و ترجمههای یونسی نگاه میکنیم درمییابیم که او تقریباً در هر سال زندهگی پُرماجرای خویش یک عنوان کتاب نوشته یا ترجمه کرده است. به زادگاهش کردستان عشق بزرگی داشت. چنانکه در پیوند به تاریخ ، فرهنگ و وضعیت کردها کتابهایی نوشته یا ترجمه کرده است، مانند:
- کردها و کردستان
- تاریخ معاصر کرد
- جنبش ملی کرد
- مسألة کرد و روابط ایران و ترکیه
- گشتی در کردستان ترکیه
- جامعهشناسی مردم کرد
- کردها، ترکها، عربها
- کردها
ابراهیم یونسی در افغانستان با کتاب هنر داستاننویسی آغاز میشود و با همین کتاب نیز پایان مییابد. هرچند بعضی از ترجمههای او مانند داستان دو شهر و آرزوهای بزرگ از چارلز دیکنز نیز در افغانستان از شهرت خوبی برخوردار بوده و خوانندهگان زیادی داشتهاند؛ با وجود این ابراهیم یونسی در افغانستان یعنی هنر داستاننویسی. این کتاب که در سال 1341 انتشار یافته در همان دهة پنجاه به افغانستان رسید و تا آن زمان یکچنین کتابی در پیوند به چهگونهگی عناصر و شگردهای داستاننویسی دستِکم در افغانستان در زبان فارسی دری وجود نداشت. این در حالی بود که توجه به داستان و نثر داستاننویسی در افغانستان در این زمان رو به گسترش بود و نسل تازهدمی که میتوان از آن به نام نسل دوم داستاننویسی افغانستان نام برد، وارد عرصة داستاننویسی کشور شده بودند. این کتاب در روزگار خود در افغانستان یکی از کتابهای منبع بهشمار میآمد.
هنر داستاننویسی در افغانستان نه تنها در میان داستاننویسان؛ بلکه در میان شاعران و شخصیتهای فرهنگی دیگر نیز کتابی بود محبوب و بااعتبار. البته امروزه هنر داستاننویسی به مرزهای نوین دست یافته، شگردها و بینشهای تازهیی در داستاننویسی مطرح است که بدون تردید شش دهه پیش وجود نداشتند، از اینرو ممکن است نسل سوم داستاننویسان افغانستان به این کتاب کمتر مراجعه کنند. دستِکم میتواند گفت که حالا این کتاب به مقایسة دهة پنجاه و شصت کمرنگ بهنظر میآید. شاید عامل دیگری که بعدها چنان حریف سر سخت در برابر هنر داستاننویسی یونسی ایستاد، همان کتاب قصهنویسی رضا براهنی بود که افزون بر جنبههای آموزشی خواننده را با شگردهای نقد داستانی نیز آشنا میسازد. پس از نشر قصهنویسی اگر قرار میبود که خوانندهیی در پیوند به داستاننویسی کتابی را جهت خواندن انتخاب میکرد، بدون تردید، انتخاب نخست همان قصهنویسی براهنی میبود. با اینهمه فکر میشود که نسل سوم داستاننویسان افغانستان دیگر به این کتابها دلگرمی چندانی ندارند. البته حساب آن نسل شاعران و نویسندهگانی که همة آگاهیهای جهان را در چند سایت و وبلاگ درجه چند اینجایی یا آنجایی جستوجو میکنند از این حساب به دور است.حال یک نسل تازهدم در افغانستان با آشنایی با زبان انگلیسی تلاش میکنند تا با ترجمة تازهترین نوشتهها در پیوند به داستاننویسی آگاهیهای تازهیی را وارد زبان سازند. کتاب دیگر یونسی که در افغانستان خوانندهگان زیادی داشت وحتا میتوان گفت که زمانش از شمار کتابهای ممنوعه بود، همان کتاب سپارتاکوس نوشتة هوارد فاست است که یونسی آن را ترجمه کرده است. این کتاب در میان جنبش چپ افغانستان شهرت بهسزایی داشت و به مانند کتاب مادر گورکی و پاشنة آهنین جک لندن و خرمگس از شمار کتابهایی بود که باید هر روشنفکر و دیگراندیش افغانستان آن را مطالعه میکرد. گویی مطالعه نکردن چنین کتابهایی نوعی کمبود بود. کتاب سپارتاکوس بعدها در سالهای حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان تجدید چاپ شد واین امر شهرت بیشتری به این کتاب بخشید. شخصیت فرهنگی یونسی را میتوان به چهار بخش عمده دستهبندی کرد: یونسی نویسنده، یونسی مترجم و یونسی پژوهشگر عرصههای ادبی و اجتماعی و بعد چهارم شخصیت او را همان گرایشها و مبارزات سیاسی او در دوران جوانی تشکیل میدهد.
هرچند کتابهای داداشیرین، دلدادهها، شگفتن باغ، گورستان غریبان، کجکلاه وکولی، و مادرم دوباره گریست، اندوه شب بیپایان و خوش آمدی را از شمار رمانهای به شهرت رسیدة او میدانند، با این حال این رمانها در افغانستان از شهرت چندانی برخوردار نیستند. شاید کمتر اتفاق افتاده باشد که نویسندة جوانی در جستوجوی این کتابها به کتابخانهها سری زده باشد، در حالی که هنر داستاننویسی روزگاری دست به دست میگشت.
از ترجمههای مهم یونسی میتوان از این کتابها نام برد:
تاریخ ادبیات یونان، یک جفت چشم آبی، هنر نمایشنامهنویسی، مردی که خورشید را در دست داشت، اسپارتاکوس، تاریخ اجتماعی هنر، سیری در ادبیات غرب، آشیان عقاب، میراث شوم، بازگشت بومی، علامتچی، تاریخ ادبیات روسیه، داستان دو شهر، آرزوهای بزرگ، دفتر یادداشت روزانة یک نویسنده، ادبیات افریقا، موسیقی و سکوت و شمار دیگر...
وقتی به ترجمههای او نگاه میکنیم درمییابیم که او با چه شکیبایی بزرگی در میان ادبیات قارهها و اقوام گوناگون جهان پل پیوند زده و خوانندهگانش را به گونهیی با ادبیات چهارگوشة جهان آشنا ساخته است. بیمورد نیست که خاموشی او را پایان دوران درخشان ترجمه گفتهاند. روانش شاد و خاطرهاش پُرشکوه بادا!
حوت 1390
شهر کابل
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته