فارسی افغانستان و چالشی تازه
٢٥ حمل (فروردین) ١٣٩١
به واقع تفاوتی میان «فارسی» و «دری» نیست
فرستنده: ثریا بهاء
زبان فارسی افغانستان گویا باز با چالشهایی روبهروست. اقدامهای اخیر وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان در تغییر نام «نگارستان ملّی» به «گالری ملّی» و مهمتر از آن، برخورد با دستاندرکاران رادیو و تلویزیون بلخ به خاطر کاربرد کلمات «دانشگاه»، «دانشکده» و «دانشجو»، مسلماً خالی از معنی نیست و هیچ معلوم نیست که این جریان، به همین جای خاتمه یابد.
این قضیه، از دو جهت قابل بحث است، یکی از نظر سیاسی و حکومتی و مطابقت آن با قوانین و مقررات کشور و دیگر از نظر زبانی، یعنی این که ببینیم این اقدامها و امثال آنها، تا چه اندازه دارای پشتوانة نظری و علمی است. ما در این نوشته به این جنبه از بحث میپردازیم و به جوانب سیاسی آن کمتر پهلو میگیریم.
به گمان من کانون بحث در این مسئله سه موضوع مهم است.
1. تفکیک مرزهای زبانی و سیاسی از همدیگر.
2. آگاهی از یگانگی «دری» و «فارسی».
3. دریافت درست از مفهوم بهسازی و تقویت زبان.
1. تفکیک مرزهای زبانی و سیاسی از همدیگر
ما از دیرباز با این مشکل مواجهیم که قلمرو وسیع زبان را توسط مرزهای محدود سیاسی پاره پاره میکنیم. یعنی چنین میپنداریم که زبانهای هر کشور، صرفاً محدود به مرزهای فعلی همان کشورند و اهالی آن هیچ حق ندارند که از دستاوردهای دیگر کشورهای همزبان استفاده کنند.
واقعیت این است که مرز زبان را این مرزهای سیاسی تعیین نمیکنند، بلکه بسیاری از زبانهای دنیا، فراتر از این مرزها، در کشورهای گوناگون و گاه حتی ناهمجوار رایجاند، چنان که مثلاً زبان انگلیسی از طرفی در انگلستان رواج دارد و از طرفی در هزاران کیلومتر آنسوتر، یعنی استرالیا یا کانادا. وقتی واژهای در یکی از این قلمرو وسیع کاربرد مییابد، به واقع متعلّق به همه اهالی این قلمرو است و همه گویندگان آن زبان، در کاربرد آن به طور مساوی حق دارند. یعنی من گمان نمیکنم که مثلاً وزیر اطلاعات و فرهنگ استرالیا کدام کارمند رادیو و تلویزیون سیدنی یا ملبورن را اخراج کرده باشد که از فلان کلمة رایج در کانادا استفاده کرده است.
همینگونه است زبان عربی یا ترکی یا اردو که در کشورهای گوناگون رایجاند و حتی در افغانستان نیز گویندگانی دارند.
ببینید، اگر یک هموطن هندوی ما که به اردو یا هندی سخن میگوید، از واژهای که در هندوستان برای جایگزینی با یک کلمة بیگانه ساخته و یا احیا شده است استفاده کند، جرمی انجام داده است؟
به همین گونه اگر یک هموطن پشتوزبان ما از رهیافتهای زبانی پشتوزبانان پاکستان بهره بگیرد، مجرم است و خیانتکار؟
مسلماً خواهید گفت نه، بلکه این اشخاص را باید خادمان فرهنگ مملکت دانست که میکوشند زبانهای رایج در کشور را تقویت کنند و این البته وظیفهای است که در اصل بر دوش وزارت اطلاعات و فرهنگ است، ولی فرهنگیان ما شانة خود را زیر این بار خم کردهاند و البته پاداش این همیاری را آنگونه که دیدیم از وزارت محترم دریافت میکنند.
2. دری و فارسی
دستاویز دیگر عاملان این تعصّبها، این است که میگویند واژههایی از نوع «دانشگاه» و «دانشکده» فارسی است و خارج از قلمرو زبان دری. من در این مورد در کتاب «همزبانی و بیزبانی» به تفصیل بحث کرده و آنجا این حقیقت را به وضوح روشن کردهام که «فارسی» و «دری» به واقع دو نام است برای یک زبان واحد. من این بحث را در اینجا تفصیل نمیدهم و فقط از کسانی که تردید دارند، میپرسم که اگر «دری» خاص افغانستان و «فارسی» خاص ایران است، ناصرخسرو و مولانا دری زباناند یا فارسیزبان؟ اگر بگویید دریزباناند، با این بیت از مثنوی معنوی چه میکنیم که میگوید
فارسی گوییم، هین تازی بهل
هندوی آن ترک باش ای آب و گل
و جالبتر از آن این که ناصرخسرو در سفرنامهاش وقتی از دیدار با قطران تبریزی شاعر شهر تبریز ایران کنونی قصه میکند، میگوید «و در تبریز، قطراننام شاعری را دیدم. شعری نیک میگفت، امّا زبان فارسی نیکو نمیدانست. پیش من آمد، دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که او را مشکل بود از من بپرسید، با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند.»
ملاحظه میکنید که ناصرخسرو بلخی ما، خود را فارسیزبان میداند و از فارسیندانی قطران تبریزی سخن میگوید.
از سویی دیگر خاقانی شروانی، شاعری که هماکنون در مقبرةالشعرای تبریز مدفون است، میگوید
در دو دیوانم به تازی و دری
یک هجای فحش هرگز کس نیافت
و حافظ شیرازی از قلب ایران کنونی میگوید
چو عندلیب، فصاحت فروشد ای حافظ
تو قدر او به سخنگفتن دری بشکن
پس ملاحظه میکنید که به واقع تفاوتی میان «فارسی» و «دری» نیست و این فقط ذهنیتی است که برای ما مردم ایجاد کردهاند، به خاطر این که از داد و ستد با همزبانان خویش محروم مانیم و به جای واژگان اصیل فارسی، به واژگان انگلیسی و اردو و دیگر زبانها چنگ بیندازیم.
جالب این که غالب ادبای و حتی دولتمردان افغانستان تا نیم قرن پیش، خود را فارسیزبان میدانستهاند. شواهد و مستندات این بحث نیز بسیار است و من خوانندگان گرامی را به کتاب «همزبانی و بیزبانی» ارجاع میدهم.
پس ما حق داریم که خود را فارسیزبان بدانیم، همچنان که ناصرخسرو مسعود سعد و سنایی و مولانا و محمود طرزی و استاد بیتاب و عبدالهادی داوی و خلیلالله خلیلی و قهّار عاصی میدانستند، و چه خوش سرود شادروان عاصی:
گل نیست، ماه نیست، دل ماست پارسی
غوغای کُه، ترنّم دریاست پارسی
از شام تا به کاشغر از سند تا خجند
آیینهدار عالم بالاست پارسی
سرسخت در حماسه و هموار در سرود
پیدا بود از این که چه زیباست پارسی
دنیا بگو مباش، بزرگی بگو برو
ما را فضیلتی است که ما راست پارسی
3. دریافت درست از مفهوم «بهسازی زبان»
موضوع مهم دیگر این است که ما باید در پی تقویت زبان خویش باشیم و در این مسیر، هوشیارانه حرکت کنیم. باید اولویتها را شناخت و از افراط و تفریط پرهیز کرد.
زبان ما دارای یک مجموعه واژگان قوی است که بعضی از آنها متروک شده است. در اولین گام باید اینها را شناخت، احیا کرد و به کار برد. ما واژة زیبایی مثل «نگارستان» را داریم که در متون ادبی ما نیز کاربرد داشته است. این خاقانی شروانی است که میگوید:
این است همان درگه کز نقش رخ مردم
خاک در او بودی دیوار نگارستان
میگویید خاقانی در حوزة زبانی امروز ایران میزیسته است؟ از سنایی غزنوی مثال میآورم:
از نگارستان نقّاش طبیعی برتر آی
تا رهی از ننگ جبر و طمطراق اختیار
میگویید سنایی شاعر کهن بوده است؟ از شاعر معاصر استاد خلیلالله خلیلی نقل میکنم:
ای بهارستان فطرت، ای نگارستان چین!
ای خزانت را هزاران باغِ گل در آستین!
بنابراین وقتی ما چنین کلمة آماده، زیبا، فصیح و باپشتوانهای را داریم که کاملاً طبق اصول زبان فارسی دری ساخته شده است، بسیار طبیعی است که آن را جایگزین «گالری» بیگانه بسازیم.
در مرحلة دوم، وقتی واژة آمادهای نداریم، میتوانیم از امکانات واژهسازی و ترکیبسازی زبان فارسی استفاده کنیم که اتفاقاً این زبان از این نظر بسیار غنی و پرقابلیت است.
مثلاً ما پسوند «گاه» را برای اسم مکان داریم. مردم افغانستان همیناکنون کلمات «ایستادگاه»، «جایگاه»، «پایگاه»، «تکیهگاه»، «آرامگاه» و امثال اینها را به کار میبرند. حتی در این مورد ترکیبسازیهایی هم شده است. مثلاً در دهة شصت در تلویزیون افغانستان برنامهای با عنوان «آزمونگاه ذهن» وجود داشت که به واقع یک مسابقة فکری میان جوانان بود. حتی کمونیستها هم با این واژه مخالفت نکردند، هرچند کلمة «آزمون» در آن روزگار در افغانستان رایج نبود و از فارسیزبانان ایران وام گرفته شده بود. ما هیچوقت ندیدیم که گردانندة این برنامه از سوی دولت مجازات شده باشد.
به همی ترتیب، ما پسوند «کده» را هم داشتهایم که به وفور در متون کهن ما دیده شده است، بهویژه در شعر ابوالمعانی بیدل که «میکده»، «خمکده»، «هوسکده» و «زیانکده»، «غمکده»، «ادبکده»، «تغافلکده»، «تماشاکده» و «جنونکده» و امثال اینها به وفور در آن دیده شده است و من برای پرهیز از تفصیل مطلب، از نقل شواهد آن میگذرم.
به همین گونه، پسوند «جو» به معنی جویندة چیزی در زبان ما سابقه دارد و در کلماتی از نوع «دلجو»، «نامجو» و «کامجو» دیده شده است.
از طرفی دیگر، کلمة «دانش» از واژگان کهن فارسی است که هم به صورت مجرّد و هم در ترکیبهایی همچون «دانشمند»، «دانشپژوه»، «دانشاندوز» و امثال اینها در متون کهن و امروز فارسی آمده است، گذشته از این که در محاورة مردم افغانستان حضور دارد.
بنابراین ساختن ترکیبهایی از نوع «دانشگاه»، «دانشکده» و «دانشجو» کاملاً منطبق بر قواعد، اصول و سنت ادبی زبان فارسی است اینها هیچنوع بیگانگیای با فارسی رایج در افغانستان ندارند، چون هم اجزایشان فارسی است و هم شیوة ترکیبشان طبق قواعد این زبان. اگر «دانشگاه» ممنوع باشد، باید «آرامگاه» را هم ممنوع سازیم و اگر «دانشجو» بیگانه تلقی شود، باید دیگر کلمات «نامجو» و «دلجو» را هم به کار نبریم و از جناب دلجو حسینی وزیر سابق اطلاعات و فرهنگ هم بخواهیم که تخلصش را عوض کند.
بله، میپذیریم که این واژگان را پیش از ما کسانی در خارج از افغانستان، بهویژه در ایران به کار بردهاند. به راستی این میتواند دلیلی برای محرومیت ما باشد؟ به راستی شما دیدهاید که کسی سیب را با قاشق و پنجه پوست کند، به این دلیل که مردم ایران آن را با کارد پوست میکنند؟
مسلماً این موضوع، دلیل محرومیت ما نمیشود، بلکه همین کاربرد وسیع این کلمات و جاافتادنشان در حوزة زبانی ایران، ما را مطمئن میکند که این کلمات قابلیت پذیرش دارند. این همانند دوایی است که قبلاً برای کسی دیگر امتحان شده و نتیجة خوب داده است و ما باید با اطمینان بیشتری آن را مصرف کنیم. در مقابل، وقتی میبینیم که کلمهای مثل «کارمایه» در ایران نتوانست جایگزین «انرژی» شود، ما هم از کاربردش منصرف شویم و یا به همان انرژی بسنده کنیم، یا کلمة دیگری بسازیم. بدین ترتیب، ما از رهیافتهای دیگران بهره میگیریم و در عین حال، راههای رفته شده را دوباره نمیپیماییم. این به راستی به سود ماست یا به زیان ما؟
آنچه من میگویم، به معنی تقلید کورکورانه از دیگر همزبانان نیست. بسیار واژگان در ایران یا تاجیکستان رایجاند که ما برایشان معادلهای بهتری داریم و از آنها بینیازیم. اگر امروز کسی کلماتی از فارسی ایران مثل «جیوه»، «بیمارستان»، «کتری»، «شوفاژ»، «هفتتیر» و «استکان» را در افغانستان به کار برد، مسلماً ما حق داریم به او انتقاد کنیم و یادآور شویم که معادلهای خراسانی این کلمات یعنی «سیماب»، «شفاخانه»، «چایجوش»، «مرکزگرمی»، «تفنگچه» و «پیاله» از آنها فصیحتر، اصیلتر و بامسمّاترند. البته در این مورد هم ما فقط حقّ انتقاد داریم، نه مؤاخذه و کسر معاش و کارهایی که برای مجرمان به کار میرود.
اما مرحلة دیگر این است که زبان فارسی کلمه یا ترکیب مناسب و خوشاهنگی برای یک مفهوم ندارد. در آن صورت باید از زبانهای مجاور وام گرفت و حتیالامکان این زبانها را بر زبانهای فرنگی ترجیح داد. در این مورد مسلماً زبانهای عربی، ترکی، پشتو و اردو بهتر از انگلیسی و فرانسوی و روسیاند، چون با ساختار زبان فارسی قرابت بیشتری دارند.
و بالاخره وقتی این در به هیچ پاشنهای نچرخید، از زبانهای فرنگی وام میگیریم که این، گام آخر است. حالا چرا وزارت اطلاعات و فرهنگ ما این آخرین گام را در اول برمیدارد و «نگارستان» را به «گالری» بدل میسازد، دیگر پرسشی است که من برایش پاسخ روشنی نیافتم.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
پرویز | 25.01.2021 - 20:46 | ||
اگر ازین بحثهای عامیانه بیرون شوید باصول مراجعه کنید چند تفاوت ماهوی میان پارسی دری،افغانستان و فارسی که از هند بایران بوسیله انگلیس در شروع قرن نوزده صادر شده موجوداست ؛زیرا صفوی ها تکلم پارسی در شهرهای نیشاپور ،سرخس و طوس را ممنوع کردند و درین مناطق ترکمنها ها را کوچ دادند .( دیده شود تاریخ نادری ) که آنها بزبان ترکی و ترکمنی صحبت میکردند؛ اما باید دانست که شعر عروضی بغیر از زبان پارسی دری بهیچ لهجهٔ دیگرزبان پارسی امکان ندارد ؛اگر حافظ شیراز بزبان شیرازی شعر نگفت باین علت بود که شعر موزون ومقفی در زبان شیرازی امکان ندارد . کسانیکه عروض ندانند نمیتوانند درین مسائل نظر بدهند . وکسانیکه تاریخ ندانند هم از هوا گز میکنند . همین امروز هفتاد وپنج فیصد متعلمین در ایران دو زبانه هستند !! در کتب تاریخی مانند شاهنامه ،سفرنامه ناصر خسرو ،خواجه نصیر الدین طوسی ،ابن سینا و ... هر نوشتهٔ قبل از هجوم چنگیز هیچوقت کلمه فارسی بکار نرفته مگر «پارسی»؛ زیرا بعد از قرن نوزده ایران که عراق عجم نامیده میشد. برسم هندی ها دیگر پارسی نگفتند و فارسی گفتند که تا امروز ادامه دارد. چرا تاریخ زبان پارسی از قرن شانزده تا ختم قرن نزده در ایران روشن نیست ؟چرا مباحث باقر مجلسی که بزبان فارسی عصر صفوی ایرادشده نشر نمیشود؟ چرا اشعار حافظ بزبان شیرازی را نشر نمیکنند. چرا در ایران کنونی شعر عروضی خاموش شده؟ برای اینکه در ایران دیگر بزبان سعدی و فردوسی نظاامی و ... صحبت نمیکنند. والسلام |
پارسی | 20.09.2020 - 16:07 | ||
به خط عرب با زبان دری نویسم خدا را ستایش بسی |
محمد مکری | 26.03.2020 - 20:06 | ||
زبان فارسی از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد پرش به ناوبری پرش به جستجو «فارسی» و «پارسی» به اینجا تغییر مسیر دارند. برای دیگر کاربردهای این دو، فارسی (ابهامزدایی) و پارسی (ابهامزدایی) را ببینید. پارسی گویشگاهها: بهطور بومی در ایران، افغانستان، تاجیکستان، جنوب ازبکستان و به گونهٔ محدودتر در بحرین، قزاقستان، پاکستان، ترکمنستان. شمار گویشوران: حدود ۱۱۰ میلیون تن[۱][۲] خانواده: هندواروپایی زبانهای هندوایرانی زبانهای ایرانی زبانهای ایرانی غربی زبانهای ایرانی جنوب غربی پارسی زبان رسمی زبان رسمی در: ایران افغانستان تاجیکستان مرجع رسمی: فرهنگستان زبان و ادب فارسی کد زبان ISO 639-1: fa ISO 639-2: per (B) fas (T) ISO 639-3: either: fas – فارسی prs – فارسی افغانستان tgk – فارسی تاجیکی aiq – اویماق bhh – بخارایی deh – دهواری drw – دروازی haz – هزارگی jpr – جیدی phv – پهلوانی یادداشت: این صفحه ممکن است دارای کدهای یونیکد باشد. فارسی یا پارسی یکی از زبانهای هندواروپایی در شاخهٔ زبانهای ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان،[۳] تاجیکستان[۴] و ازبکستان[۵] به آن سخن میگویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و افغانستان است. زبان رسمی کشور هندوستان نیز تا پیش از ورود استعمار انگلیس، فارسی بود.[۶] فا، fa: نماد زبان فارسی زبان فارسی را پارسی نیز میگویند. زبان فارسی در افغانستان بهطور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شدهاست.[۷] در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات پرباری داشته باشد و سوم در واپسین هزاره زندگانی خود دگرگونیهای اندکی کرده باشد.[۸] فارسی از دیدگاه شمار و گوناگونی ضربالمثلها در میان سه زبان نخست جهان است.[۹] با آمدن واژگان از زبان عربی (و زبانهای دیگری مانند یونانی، آرامی، ترکی و غیره) به زبان فارسی، این زبان از نظر شمار واژهها یکی از غنیترین و پرمایهترین زبانها شدهاست. در کمتر زبانی فرهنگ واژگانی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ سخن (در ۸ جلد) دیده میشود.[۱۰] زبان فارسی از زبان کهن تر فارسی میانه (یا پهلوی) و آن نیز خود از فارسی باستان سرچشمه گرفتهاست. این دو زبان کهن تر برخاسته از ناحیهٔ و مرزبوم تاریخی و باستانی پارس در نزدیک استان امروزی فارس در جنوب ایران هستند. فارسی میانه بهعنوان گویش رسمی در زمان ساسانیان در دیگر سرزمینهای ایرانی گسترش بسیاری یافت به گونهای که در خراسان بزرگ جایگزین زبانهای پارتی و بلخی شد و بخشهای بزرگی از خوارزمیزبانان و سغدیزبانان نیز فارسیزبان شدند.[۱۱] گویشی از فارسی میانه که با گذشت زمان و دیرتر فارسی دری نام گرفت پس از اسلام به عنوان گویش استاندارد نوشتاری در خراسان پا گرفت و این بار با گسترش به سوی غرب به ناحیه و مرزبوم پارس و دیگر نقاط و بومهای ایران بازگشت. بر پایهٔ نتایج و برایندهای سرشماری سال ۱۳۷۵ دربارهٔ ترکیب و چیدمان قومی و تباری مردم ایران، جمعیت و آمار پارسیزبانها نزدیک ۷۳ تا ۷۵ درصد و آمار ایران است.این آمار نشان میدهد که ۸۲ تا ۸۳ درصد مردم «فارسی» سخن میگویند و ۸۶ درصد از آنها تنها فارسی را میدانند.[۱۲] فارسی، زبان نخست ۲۰ میلیون تَن در افغانستان، ۵ میلیون تَن در تاجیکستان،[۱۳] و در ازبکستان حدود ۷ میلیون تَن است.[۱۴][۱۵] زبان فارسی گویشورانی نیز در هند و پاکستان دارد (نگاه: زبان فارسی در شبهقاره هندوستان). با توجه و رویکرد به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و چیرگی گویشوران دیگر زبانها بدان به عنوان زبان دوم روی همرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را نزدیک ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.[۱] زبان فارسی نهمین زبان پرکاربرد در محتوا و درونمایه وب و بالاتر از عربی و ترکی و سایر زبانهای خاورمیانه است.[۱۶] همچنین ویکیپدیای فارسی از نظر تعداد مقالات در میان بقیه پروژههای بنیاد ویکیمدیا رتبه هجدهم را دارد.[۱۷] |
سياوش | 14.02.2015 - 16:01 | ||
6-نويسه پهلوي برگرفته از نويسه آراميست كه داراي گوناگونيست اما براي نوشتن و نگهداشت اوستا نويسه اي به نام اوستايي ايجاد مي شود كه در سنجش با نويسه هاي پيشين پهلوي كامل تر است و پيدايش آن همراه با نوآوري مي باشد و نويسه بي كاستي و رسا و كامل است7-پارسي دري دنباله و فرزند پهلوي و پارسي باستان است و در شاخه جنوب غربي زبانهاي ايراني به ترتيب پارسي باستان سپس پهلوي ساساني (پارسيك) و سپس پارسي دري را داريم8-پهلوي ساساني هم ريشه با پهلوي اشكاني است و از آن تاثير بسيار پذيرفته است و در روزگار اشكانيان زباني محلي است كه با روي كار آمدن ساسانيان زبان رسمي مي شود و اين دو همريشه اند اما پهلوي اشكاني(پهلوانيك) شاخه شمالي زبان پهلوي و پهلوي ساساني ( پارسيك) شاخه و گويش جنوبي زبان پهلوي بوده اند9-با دانش زبانشناسي ريشه روند پارسي باستان پهلوي پارسي دري پذيرفته و اثبات شده است و پارسي دري فرزند پهلوي و پارسي باستان است10-اگر پارسي دري دگرگون شده پهلوي نيست پس پيدايش آن چگونه است و همچنين هيچ دليلي براي اينكه خاستگاه پارسي دري را شرق يا خاور بدانيم وجود ندارد و تنها يك فرضيه است و هيچ نوشته و اثري تاريخي كه اثبات كند پارسي دري از شرق به غرب ايران آمده است موجود نيست و فراموش نشود پارسي دري و پهلوي و پارسي باستان همگي در زير گروه شاخه جنوب غربي زبانهاي ايراني قرار دارند11-هيچ دليل دانشي براي نشان دادن بلخ به عنوان زادگاه پارسي دري و پهلوي وجود نداردو تنها ادعايي دروغين و بي سند و از روي نا آگاهيست |
سياوش | 14.02.2015 - 15:30 | ||
در پاسخ به اون بابايي كه به نام لالا نوشته است1-افزون برسنگ نبشته هاي تخت جمشيد در بيستون نيز به اين زبان كه همانا پارسي باستان است نگاشته اند و همچنين در كتيبه هاي ديگر و لوحه هاي فراوان ديگري كه در شوش و تخت جمشيد وديگر جاها به دست آمده اند با اين زبان آشنا مي شويم و شمار آثار به دست آمده از اين زبان براي آشنايي با چند و چون زبان نامبرده بسنده است و ديرينگي و نژادگي (قدامت و اصالت)اين آثار تاييد شده اند وتنها غرض ورزان و بي سوادان آنها را زير پرسش مي برند2-روندي را كه براي پيدايش پهلوي اشكاني و ساساني نوشته شده است تنها داستاني بچگانه است كه كوشش دارد سرچشمه هر دو زبان را به بلخ پيوند دهد و در هيچ كتاب و يا تاريخي چنين ننوشته اندو دروغي از روي ناداني و خنده آور است 3-پيدايش پهلوي اشكاني و پهلوي ساساني پيوندي با بلخ ندارد4-پهلوي اشكاني يا پهلوانيك و پهلوي ساساني يا پارسيك بسيار به هم نزديك بوده اند ويكي گويش شمالي و ديگري گويش جنوبي بوده است كه به فرا خور شرايط سياسي در روزگاران گوناگون زبان رسمي مي شوند5-زباني به نام دري نداريم بلكه پارسي يا فارسي دريست كه اگر جز اين بود بزرگاني همانند مولانا و حافظ و فردوسي و سعدي و ناصرخسرو و....خود را پارسي گو و پارسي سرا نمي دانستند |
ارش | 12.02.2015 - 19:04 | ||
لالا تو كه با اين استدلال ات زبان پارسي باستان و ميانه را زير پرسش مي بري اگر راست مي گويي يك نوشته پيش از اسلام از زبان به گفته خودت دري معرفي كن و با روش دانشي برخاستن پارسي از افغانستان را اثبات كن همچنين اگر نام پارسي يا فارسي بيگانه است چرا بزرگاني همانند مولوي ناصرخسرو فردوسي و....همگي خود ر ا پارسي گو و پارسي سرا دانسته اند ودر پايان فراموش نكن پارسي دري فرزند و دنباله پارسيك يا همان پارسي ساساني است و در باره نويسه يا خط هم همين زبان دروغين دري شما با خط عربي نگاشته مي شود |
بچه وطن | 23.01.2015 - 11:12 | ||
ما مردم وطنی و آزاد، درصورتی که به ترجمان نیاز نداشته باشیم میگیم یک زبان است، و اگر به ترجمان ضرورت باشد میگیم زبان بیگانه است. مه خودم یک چیزی ره که در ایران و تاجیکستان مینویسند، کاملا میفهمم و احتمالا چیزی ره که من مینویسم دوستان ایرانی و تاجیکی کا ملا میفهمند. دوستانیکه بیشتر به سرنای سه زبانه میدمند یک بار متوجه شوند، زمانیکه رؤسای جمهوری ودیگر هیئت های رسمی افغانستان ایران و تاجیکستان با هم دیدار میکنند، ترجمان دارند یا بدون ترجمان گفتگو میکنند؟ آیا نامه های رسمی که بین ایران و افغانستان تبادله میشوند، به دری یافارسی است یا به انگلیسی؟ |
ايرونی | 30.05.2014 - 13:16 | ||
لالا جان من کتاب های درسی شما را مطالعه کردم و متوجه شدم تمام پيوندهای تاريخی شما را با ايران قطع کرده اند. خب البته اين يک مسئله ی شخصی هست که قومی ايرانی اينک به دشمن تاريخ اجدادی خودش تبديل شده ولی خب ما هم استدلال تاريخی خودمان را داريم: سکه ای از زمان ساسانی به دست آمده که روی آن نوشته شده: نوشخور! يعنی عسل بخور. اين جمله پهلوی نيست بلکه دری هست. يا جمله ای از انوشيروان در کتاب های عربی هست که: هر کس روج خسبذ خواب بذ بينذ و اين هم دری هست منتها دری قديم و خشن پيش از آن که در خراسان تراش بخورد و به شکل کنونی اش در بيايد. متون پهلوی برای من و شما قابل فهم هست: پات(به) نامی(نام) خواتای(خدای) داتاری(دادار) رايومند(رايمند) پات(به) کاناميج(کارنامه)يه(ی) آرتاخشير پاپکان(اردشير بابکان) ايتون(اون تو) نپشت استات(نوشته است) کو(که) ارانشتر(ايران شهر) پس(پس) هچ(از) الکساندر هروميک(اسکندر مقدونی) يکسد و چهل(يکصد و چهل) کتکخواتای(کدخدا) بت(بود) می بينيد که پهلوی هم برخلاف آن چه می پنداريد بسيار مشابه دری هست منتها کمی خشن تر. اين جور که شما صحبت می کنيد انگار تفاوت فارسی رايج در تهران و کابل مانند تفاوت چينی و اسپانيايی هست. |
!!!!! | 29.10.2013 - 10:13 | ||
زبان وسیله ی ارتباط است و هر چه ساده تر و قابل فهم تر و جهانی تر شود قطعا بهتر است و هر چه پیچیده تر و دشوارتر و منزوی تر شود بی ارزش تر می شود.هر چه زبان دو ملت به هم نزدیک تر شود دوستی بین آنها بیشتر می شود و دشمنی کمتر پس سود بیشتر.دو زبان می توانند یکدیگر را تکمیل کنند و زبان کامل تری ایجاد کنند.افتخار به زبان و گذشتگان بیهوده و باعث عقب ماندگی است. |
جلیل از ایران | 31.05.2013 - 13:24 | ||
زبان هر سه کشور پارسی است ولی بخاطر مرز بندی های سیاسی کشور ها که مردم را وابسته به کشور دیگر ندانند وغربیها برای ازبین بردن زبان پارسی دری تاجیکی درست کردن درحالی که مردم افغانستان پارسی با لحجه دری دارند |
علی ف | 20.04.2013 - 05:26 | ||
بسیار صحبت بجا و درستی بود جناب کاظمی واقعا مدول و قانع کننده است برای کسانی که گوشی برای شنیدن دارند کاش تعصبات و دشمنی های بی مورد جای خود را به واقعیات بدهد. |
علی | 10.04.2013 - 13:30 | ||
من اهل ایرانم ودر مورد فارسی یا همان پارسی بگویم که فرقی بین فارسی وپارسی وجود ندارد چون هردو دلالت برایران دارد نه مرز جغرافیایی وکشور کنونی ایران بلکه فرهنگ وتمدن ایران که بسیار ریشه ای وافغانستان نیز جزئی از ان است اما این سوال مطرح است که از این اختلاف ها چه نیرویی سود می برد مطمئنا نه ایران است نه افغانستان.در واقع وضعیت کنونی کشورهای مسلمان هم به خاطر این است کشورهای مسلمان به جای برجسته کردن مشترکات اختلافات را برجسته کردند ووضعیت کنونی کشورهای مسلمین این شد که هر کشور غربی برمنطقه زور بگوید وهر غلطی می خواهد بکند وضعیت افغانستان،عراق،لبنان،سوریه و... هم به خاطر همین است با تشکر مدیریت سایتwww.asrehjadid.irعلی |
رامین خسروی | 10.03.2013 - 12:23 | ||
دوستان گرامی! من ایرانیم و دوستدار زبان فارسی و همزبانان خود در کشورهای همسایه بویژه افغانستان که همه را ایرانی تبار میدانم اگرچه پشتون یا بلوچ باشند...باری...کشورتان آباد و روزگارتان شادمانه باد...چرا برخی مردمان از این گفتگوهای بیهوده و خوارداشت زبان و فرهنگ هم میهنان خود دست نمی کشند؟ واداشتن فارسی زبانان یا دری زبانان به پوهنتون خواندن دانشگاه همان اندازه زورگویی است که پشتونها را وادارند که پوهنتون را دانشگاه بخوانند |
لالا | 18.01.2013 - 09:57 | ||
قسمت ۲ - بازهم این ادعا در قرن بیستم اتفاق افتاده. اما علت بردن این زبان به پارت٬ ایرانی ساختن آن بوده است. به عبارت دیگر٬ مبدا و آغاز زبان دری را٬ الزاماً و لزوماً در خاک ایران٬ چشمه میدهند. پس درین مدت مسافرت زبان دری به پارت٬ بلخی ها با کدام زبان حرف میزدند؟ - بلخی ها چپ بوده اند و گپ نمیزده اند!!؟؟ - سرنوشت "پهلوی ساسانی" به کجا رسید؟ - اشکانیان از روی احترام٬ از پهلوی ساسانی استفاده نمیکردند تا بلاخره٬ پس از ۵۰۰ سال انتظار٬ ساسانیان از راه رسیده و شروع به حرف زدن به زبان "پهلوی ساسانی" کردند. در ابتدا٬ این زبان پهلوی در حدود ۲۷۰۰۰ واژه داشت که امروز تنها ۲۵۰ تا آن باقی مانده است. ناگفته نباید گذاشت که این پهلوی ساسانی وارث اوستا بزرگ از طریق زند و پازند٬ هم میباشد. - پس٬ ازین پهلوی٬ آیا اسنادی داریم؟ - نه٬ چون پهلوی زبان است نه خط! برای رفع مشکل٬ ایرانیان یک نصاب علمی خلق کردند که آنرا هزوارش نام نهادند. -هزوارش چه است؟ - نوشتن فارسی ساسانی به خطوط اعیلامی و اکدی. یعنی من به پهلوی میگویم "پوپو"٬ تو آنرا به هزوارش "له له" بنویس٬ و من بعدا آنرا به فارسی میانه "کتاب" تصور کرده قبول میکنم..!!؟؟ - آیا از فارسی باستان و یا فارسی میانه چیزی بجا مانده که بتوانیم آنرا با " دری" امروز مقایسه کنیم؟ - بلی٬ چیزهای محدود و غیر قابل مقایسه. دانشمندان زبان در ایران٬ این محدوده ها با زبان "دری" به هیچوجه همریشه نمیدانند. پس فارسی باستان و میانه٬ فارسی جدید نیست؟ - هرگز! - درینصورت٬ فارسی جدید از کجا پیدا شد؟ - از همان جای قبلی! یعنی بلخ. دانشمندان ایرانی چون داکتر خانلری٬ بهار٬ کدکنی٬ شفا٬ صفا٬ معین٬ دهخدا ر... همه متفقاً٬ ادعا دارند که: زبان فارسی٬ اندکی بعد از ورود اسلام٬ از شرق ایران وارد شده و رایج شد. - پس تنها "فارسی جدید" همین زبان "دری" میباشد؟ نه فارسی "باستان" و "میانه"؟ - بلی! ایرانیان بالای زبان "دری" نام بیگانۀ "فارسی" را گذاشته اند. - آیا میشود که من به هند رفته و سانسکریت بیآموزم و بعدا به افغانستان برگشته آنرا به مردم تدریس کنم و پس از مدت زمانی٬ نام سانسکریت را "پشتو" گذاشته٬ حکومت کنم؟ - نه. |
لالا | 18.01.2013 - 09:55 | ||
قسمت ۱ این سوال تفاوت میان دری و فارسی٬ اصلا از نطفه غلط مطرح شده! بیآیید که برای سرگرمی٬ سوال را درست و راست مطرح کنیم: ۱- آیا زبانی که در افغانستان٬ ایران و تاجیکستان معمول است٬ یک زبان واحد معرفی میکند؟ - بدون تردید بلی. ۲- اگر من از شما بپرسم که آیا سیب٬ ناک و میز٬ هرسه یک میوه است؟ - شما ناچار میگویید که ناک٬ به هیچوجه٬ سیب نیست و میز٬ نه تنها که سیب نیست٬ بلکه اصلاً میوه نیست. - اگر شما از من بپرسید که آیا دری٬ تاجیکی و فارسی٬ هرسه یک زبان است؟ من لابد در جواب شما میگویم: فارسی به هیچوجه٬ دری نیست و تاجیکی نه تنها دری نیست٬ بلکه در "طول تاریخ بشریت" زبانی بنام تاجیکی وجود نداشته است. - پس فارسی اگر دری نیست٬ چه است؟ - در میان آثار باستانی ایران٬ مانند: تخت جمشید و نقش رستم٬ یک سلسله کتیبه های را پیدا کرده اند که به سه زبان نوشته شده است. اگر چه اصالت و قدامت این کتیبه ها زیر سوال است٬ اما درینجا برای رضای دوستان٬ فرض میکنیم که جعلی نیستند. این سه زباني بودن کتیبه ها متکی به قانون قرینه نویسئ آندوران میباشد چنانکه دو از سه کتیبه به زبان های بابلی خوانا و کتيبه های سومی٬ به کدام خطی میخئ نوشته شده اند که اصلا تا امروز٬ هیچکسی نتوانسته آنها را بخواند. پس فقط در قرن بیست ادعا میکنند که چون کتیبۀ های دومی حاوی مطالب کتیبه های اولی میباشند٬ پس کتیبه های سومی هم الزاما٬ حاوی عین مطالب اند. ازینرو تنها و فقط "فرض" میکنند که آن دسته کتیبه های سومی٬ به خط میخئ داریوشی و به زبان "فارسی باستان" نوشته شده اند..!!؟؟ پس ما میبینیم که چیزی بنام "فارسئ باستان" اساسا یک "فرضیه" و مطلقا "غیر قابل ثبوت" است. - پس فارسی میانه٬ چه را گوییند؟ - میگویند که افراد ناشناس٬ به دلایل نامعلوم٬ زبانی بینامی را از بلخ به پارت بردند. درآنجا این زبان را به دو قسمت تقسیم کردند. قسمت اول را "پهلوی اشکانی" و حصۀ دوم را "پهلوی ساسانی" نامگذاری کردند. سپس قسمت اول را دوباره به بلخ فرستادند و قسمت دوم را برای نسل های بعدی٬ یعنی "ساسانی ها" میراث گذاشتند. بردن این زبان از بلخ به پارت و برگشتادن آن پس به بلخ٬ روی کدام ضرورت اتفاق افتاده است؟ |
عيسي | 07.01.2013 - 13:50 | ||
آقاي كاظمي اگر به زعم شما فارسي و دري يك لسان ميباشد چرا نامش دري نباشد كه براي باشندگان كشور پذيرفتني تر است ؟؟ مگر مردم تاجيكستان لسانشان را فارسي ناميدند كه ما نام اصيل دري را به نام بيگانه فارسي تبيدل نماييم ؟ |
رضا نوری | 29.04.2012 - 08:07 | ||
زمانی که دو شخص با یک دیگر هم سخن می شوند و نیازی به ترجمان نباشد، پس زبان یکی است. زبان کشور های ایران افغانستان، تاجیکستان و بخشی از ازبیکستان، ترکمنستان، هند و پاکستان پارسی است. زبان پارسی زبان مشترک این کشور ها نه، بل زبان یکیست که با هم سخن می زنند. جایی برای دلیل اوردن بسیار است، هم پشتون ها می دانند و هم تبار هایی دیگر که زبان پارسی/دری یک زبان است. پارسی نام زبان است و دری صفت این زبان. کسانی که ظاهرا این زبان را جدا فکر می کنند تجاهل العارف می کنند و هیچ سودی هم نمی برند. وقتی اعراب به خراسان آمدند هم دین آوردند و هم زبان، ولی زبان پارسی با آن توانایی و گسترده گی که داشت زیر پرتو فرهنگ و زبان عربی نه رفت و زبان در خراسان به جایش باقی ماند و از آن زمان این زبان هر روز در حال بارور شدن است. به گفته فردوسی بزرگ: پی افگندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیاید گزند بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی ان شا الله تا زمانی که همت پارسی زبانان از میان نه رود، این زبان بر جایش باقیست و هیچ باد و بارانی نمی تواند این کاخ بلند پارسی را فروریزد. |
دانش دوست | 25.04.2012 - 10:42 | ||
آقایان کاظمی و پویان جان سلام . منهم مانند شما میگویم فرقی میان فارسی ودری نیست . به گفته شما این تفریقها عوامل سیاسی دارد .درست . بیایید مرا روشن کنید . سخن بر سر این است : حالا که نام این زبان در سه کشور سه گونه است .شما بفرمایید کدامش را ترجیح میدهید؟ . تا من هم ترجیح دهم یعنی کدام نام به نظر تان منطقیتر ، فصیحتر و تاریخی تر است . دری بنامیم یا پارسی یا تاجیکی . هر سه را که نمیشود به کار برد .پس 1- نظر شما بر کدام شان صحه میگذارد ؟ 2- دلیل تان از گزینش تان چیست ؟ اگر بگویید هرسه درست است پس جنجال بر سر چیست ؟ این مشکل مرا آقای کاظمی هم حل نکرده چرا که یکی را باید برگزینیم . نمیتوانیم بنویسیم زبان من فارسی دری تاجکی است . |
پویان | 14.04.2012 - 06:58 | ||
این نوشته واقعیت های موجود در کشور مار ا انعکاس میدهد. با منقسم کردن زبان پر شکوه فارسی به نام های مختلف میخواهند از شکوه و عظمت این زبان بکاهند. فاشیستان با جعل هویت زندگی میکنند. چون توان تبارز را نمی بینند و بزرگی خود را در خورد ساختن دیگران میبینند. این جاعلان تاریخ بجای این که خود را از ورطه جهالت خارج سازند کوشش میورند که دیگران غرق نمایند. اینها با دلایل خیلی ضعیف و دور از منطق میخواهند دری را جدا از فارسی نشان دهند در حالیکه تمام کتب درسی بنام قرائت دری مملو از اشعار سعدی، حافظ، فردوسی و غیره شاعران میباشد. اگر این ها ایرانی استند و زبان شان فارسی و زبان ما زبان دیگری بنام دری پس چرا کتاب لسان ما را از شعر شاعران خارجی پر کرده اند. اگر فارسی زبان ایران، دری زبان ما باشد پس علامه اقبال، بیدل، نظامی گنجوی، میرزا غالب به کدام زبان شعر سروده اند که هم ایران ها و هم ما بدون مشکلی از ان استفاده میکنیم |
هوشنگ زكريا | 14.04.2012 - 04:13 | ||
وزير كنوني آغاي رهين دري زبان هستند ، دري زبان مزدور ، براي آن كسي كه دري ميگويد و يا پارسي و اگر زبان مادري اش هم نباشد اين مسله چون خورشيد هويدا است كه فرقي چون لهجه و يا در يك مكان فقير.تر در جاي ديگر دارا تر است نمي بينند با بيت هاي حافظ و ديگر بزرگان زبان هم كمتر كسي است كه آشنا نباشند كه آنها ذكر دري نموده اند اين حرفها در داخل افغانستان عوامل سياسي كه از داخل و خارج سرچشمه ميكيرند دارد و تا اين عوامل موجود است نوشتن اينگونه نوشته كه همين حالا تكراري كهنه و ملال آور شده به جاي نميرسد |