اندر باب ( فرع) بودن من!

١٩ حوت (اسفند) ١٣٩٠

اگر چه اختری از آسمان بودم

و گاهی‌ هم گلی از گوشهِ یک گلستان بودم

به دست ناتوانم چرخ هستی‌ را بگردانم

به تمکین و سر خمّ ، زینتِ هر آستان بودم

نبودم لایق مکتب ، نبودم لایق دفتر

منِ محصور در خانه، زمان طالبان بودم

درین سی‌ سال زور آزمایی چند آدم مفتخور

به صد تشویش و صد مشکل، پی‌ یک لقمه نان بودم

و یأ هم کودک مظلوم خودرا دست بگرفته

پریشان، در به در ،در کشور همسایگان بودم

 

اگر چه میهنم امروز از هر قید آزاد است!!!

و لیکن باز موضوعِ مهم در پارلمان بودم

 

امیدم بود با کوشش، کشم زحمت دهم پوشش

یکی همراه و دوشادوش با این مردمان بودم

یکی آموزگار بودم، یکی دولتمدار  بودم

یکی قاضی، هنرپیشه و هم آواز خوان بودم

و لیکن عالمان دین سزاوارم نمیدانند

یکی نیم پیکر لاعقل و ناقص نزد‌شان بودم

دوباره یکصدا اعلام کردند حکمِ جلبم را

که من گهگاه در گشت و گذار بی‌ محرمان بودم

به چشم مو شگاف و عادل، آقایان خوش کله

زنم، زن هستم و باید جدا از دیگران بودم

 

اگر از آسمان اختر بیارم، از تنور آتش

فقط یک (فرع) در پهلوی(اصل) مردکان بودم







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

مژده خاکین31.10.2014 - 04:22

  بسیار عالیست بانو
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نگین بدخش