بدخشانی که من دیدم – بخش پنجم

٧ حوت (اسفند) ١٣٩٠

شهرک اشکاشم به امتداد سلسله کوه های سربه فلک کشیده ی پامير از یک طرف احاطه شده است، بلنداي آسمان خراش قلعه نوشاخ برفراز بام جهان فخر فروشي مي كند، درياي آمو با آن كه پرامونش تگرگ هاي يخ به چشم مي خورد، اما مستي وطغيانش همچنان فصل تابستان پرخروش است.

 در دامان آسمان لادجوردين شب و در كرانه هاي آسمان خراش هاي سنگي و سربه فلک کشیده ی پامير زمين قرن هاست كه مردمان تهي دست و فراموش شده زنده گي دارند، فراموش شده گاني كه حتا تاريخ نويسان روزگار نيز حرف و سطري پيرامون آنچه بر آنان گذشته و آنچه آنان را به غل زنجير كشيده حرفي ننوشته اند وشايد هم پس از اين  . .  .

 سردی هوا و وزش تندبادصبحگاهان زمستاني را پس از چند سال دوري حس كردم و در نخستين صبح كه به اشكاشم رسيدم احساس كردم ، وزش باد با صدايي گنجشك هاي كه به نام ( گنجشك شريك) مشهور هستند برای یک لحظه کودکی وخاطرات ساليان گذشته  را در ذهنم زنده ساخت ، در آن صبحگاه سرد و زمستاني احساس عجيبي داشتم ،خود را غریب و تنها احساس کردم، در آن گل بانگ صحری براي يك لحظه فكر كردم  نسل نسل ما در اين ديارغريب و فراموش شده بوده اند و اين فراموشي را حتا خودشان هم نمي دانند، با آن كه بر همه چيز با چشم و جبين انسان منشانه مي نگرند ، اما اين ديگران چقدر بي احساس بوده اند كه اين همه جفا  را در حق آنان روا داشته اند.

افغانستان طي نزديك به چهار دهه در آتش جنگ ، زد وبند هاي قومي و گروهي ، برخورد و پرخاشگري ها و ستيز بريكديگر انقدر گره خورده است كه اين وضعيت بر روان فرد فرد انسان ساكين در اين ديار تاثيرخود را گذاشته است ، اما برعكس آنان كه با زنده گي ساده و روستايي با دنيايي طبعي و بي آلايشي سال هاست زنده گي دارند، جز صميميت و همديگر پذيري چيزي ديگر در كلوه بار داشته هاي شان وجود ندارد، با وجودی که زمستان های ولسوالی های پامیر زمین همواره سرد و آزار دهنده است ، اما احساس و محبت ساکنان این سرزمین کوچک و دوست داشتنی بریکدیگر شان همواره درخشان و صمیمی بوده است که می توان نام کلبه محبت را برآن نهاد ، درحالی که فقر وتهی دستی ، محرومیت و مرحوم شدن از آنچه حق شان بوده در طول سالیان متمادی   از يك سو، فشار و جباریت حاکمان حکومتی از جانب دیگر، ترس وحشت از بیم آن که بيشتر انان شعیه اسماعیلیه هستند و هر لحظه از جانب شماری از آخندهای تند رو سنی مذهب فرمان قتل ویا هم ازار و ازیت برای شان صادر می شد و این جرمی بود که همواره با آن محکوم بوده اند و باید کیفر می شدند چالش ديگر زنده گي شان بوده که حقی حق خواستن و دفاع كردن از خود را بر آنان سلب کرده بود وحالا هم این وضعیت کماکان به گونه ی دیگری در یک معادله معکوس توسط برخی از حکومتی ها و چندتن ارباب منش که خود را مالکان اصلی باشنده گان این ولسوالی ها قلمداد می کنند  دربرخی موارد جریان دارد، اما شهروندان ملکی با وجود دست وپنجه نرم کردن با مشکلات روز افزون، با همان فرهنگ ولا وبالا وخویشتن داری که دارند با ارزش های مدنی پای بند بوده  چيزي به نام جنگ و ياغي گري را نمي توان دروجود شان سراغ داشت.

آنچه به عنوان رفاه ملی از آن نام برده می شود به خاطر نهادینه شدن و متشنج نشدن وضعیت جامعه همواره سکوت خويشتن داري را بر خود اختيار كرده  و قرباني بزرگ پرداخته اند.

 

 طی نزدیک به چهار دهه که بحران و کشمکش در افغانستان جریان دارد وگروه ها و افراد زیادی در این مدت با عملکرد های سیاه و سفید بسا سرنوشت شهروندان کشور را واژگون کرده اند ،اما دراين ميان کمتر چهره ی را از ولسوالی های اشکاشم ، زیباک،  شغنان و واخان می توان سراغ داشت که دست به میله تفنگ برده باشد یا برای رفاه خانواده و نزدیکانش ياغي گري كرده باشد.

اصطلاح معروفی در بین مردم و مجالس محلی هنوزهم برسر زبان ها است که می  گویند( هرحکومتی که باشد ما "مردم" رعیت آن هستیم ) به راستی هم که تجربه ثابت ساخته که این فراموش شده گان متمدن با آنچه گفته اند پای بندی اخلاقی داشته اند.

 هم اکنون اداره ی به رهبری حامدکرزی از ده سال گذشته تاکنون اندک ترین خدمت به آنان انجام نداده است ،اما برعکس درسراسرافغانستان ممکن ولایت بدخشان درکل و ولسوالی های پامیرزمین به صورت ویژه با حکومت و اداره چیان حکومتی به گونه واقعی و صادقانه همگام و همکار بوده اند.

دردوران حکومت برهان الدین ربانی با وجودكه فقر و تنگ دستی مردمان ولسوالي هاي زیباک، اشکاشم ، واخان و شغنان را به زنجیر وذولانه پیچانیده بود، اما عشر و زکات که توسط سردسته های مجاهدین از آنان باید گرفته می شد ، درهرقریه توسط خود مردم جمع آوری شده و به قومندانان جهادي در مرکز ولسوالی انتقال و تسليم داده می شد وامروز نیز به صورت قانونی از آنچه ازکشت و کاركشاورزي شان برمي دارند به حکومت مالیه پرداخت می کنند، با این حال طی ده سال گذشته برای باشنده گان ولسوالی های یاد شده تنها چند نهاد كمك رسان خارجي با آنان كماكان كمك نموده است كه از جمله از بنياد توسعه يي آقاخان مي توان نام برد.

درحالي كه شعار دموكراسي و حكومت مردمي از حنجره اداره چيان حامدكرزي فراتر از مرزها جاريست، اما استبداد و خودكامگي همانگونه كه در مركز درادارات دولتي احساس مي شود در مناطق دور دست همان شكل قلدر منشانه اش را داشته و برخورد با رعيت برخورد غلام باداري است. كه در يك مورد داستان جناب ولسوال صاحب والسوالي اشكاشم بر آموزگرارن (ليسه ذكور اشكاشم)برايم شنيدني و در عين حال درد آور بود.

 ( جناب اقای ولسوال با اغاز آزمون سالانه دانش اموزان دوره لیسه یک روز به مکتب می رود چند تن از آموزگاران را تهدید می کند که درصورت اول نمره نشدنش پسرش درامتحانات سالانه وی آنان را به ولسوالی های دور دست مثل ولسوالی درواز که دوازه روز را از اشکاشم فاصله دارد تبدیل خواهد کرد، این موضوع در میان جوانان اشکاشمی وبرخی ازریش سفیدان منطقه بر سر زبان هابود، اما یکی از استادان که میخواسته ازحق خود دفاع کند و اول نمره شدن پسر ولسوال صاحب را مربوط به انچه درپارچه امتحان وی باشد  مرتبط دانسته، مدیر معارف اشکاشم با طرف داری از این فرمان جناب ولسوال، این حرف های آن معلم بیچاره را بی نزاکتی عنوان نموده است. . . .)

از این گونه موارد و برخوردها در برابر باشنده گان منطقه هم اکنون هم کم نیست که از سویی مسوولان حکومتی صورت نگیرد، اما خاموشی آن آموزگار در برابر جناب ولسوال را نمی توان ترس از تبدیل شدن تلقی کرد و نه هم این که وی حرفی برای گفتن نداشته و ازحق قانونی اش بیخبربوده باشد ودفاع کردن نتوانسته است ، بلکه فرهنگ بالا و عدم ذهنیت پرخاشگرانه وستیزه جویی  را از عمده ترین مساله ی می توان پنداشت که حتا قلدر منشی ها و استبداد گری ها را با سکوت و خاموشی و صبر برده باری پاسخ می دهند که این خود بیانگر تمدن و فرهنگ را در میان باشنده گان این منطقه مبین می سازد، امابرعکس دیده می شود که در بسیاری از ولسوالی های ولایات جنوب غربی کشور شب مکتب می سوزانند و فردایی آن روز مکتب سازند.

در دام بلا ؛ بیکاری ، فقر ، تهی دستی و نومیدی روز افزون یک طبقه را در دام بلایی  دیگری گرفتار کرده است که به گونه ی سرسام اور و وحشتناک هر روز جامعه را تهدید می کند، از گذشته ها یک طبقه ی  محدود از مردم ولسوالی های اشکاشم ، زیباک، شغنان ، واخان ، درواز و برخی مناطق دیگر به مواد مخدر ( نوع تریاک) اعتیاد بوده اند که بیشتر معتادان را سال خورده گان تشکیل می داد ، اما طی دو تا سه سال گذشته تعداد متعادان مواد مخدر  آن هم به هیروین هر روز افزوده می شود که بیشترشان را جوانان تشکیل می دهند و این به مساله به عنوان یک ویروس خطرناک هر روز خانواده ها را بیشتر و بیشتر تهدید می کند.

برخی ازپدران که به این اعتیادگرفتار شده اند برای فرزندان شان یک دردسربزرگ ایجاد کرده اند ، اما باوجود که شعار مبارزه برضد موادمخدر از تریبون حکومت تا کهکشان ها بلند است ، و هزينه هاي كلاني در اين راستا به مصرف رسيده است، اما مسوولان حکومتی در راستایی جلوگیری پودرفروشان و قاچاقبران مواد مخدر اندکترین واکنش نشان نداده و تجارت پودر از فروش چای سیاه و برنج و روغن راحتر تر وپر درامد تراست.

برخی از معتادان دست به خلاف کاری و دزدی می زنند و اجناس خانواده های شان را از خانه سرقت نموده و به پودر فروشان در بدل هيروهين مي فروشند ولی با وجود چندین مورد شکایت به ادارات حکومتی ، سکوت مسوولان در برابر قاچاق بران  و هیروهین فروشان محلی معنا دار به نظر می رسد.

شایعاتی نیز وجود داشت که مسوولان حکومتی  قاچاق را گه گاهي تشویق و حمایت می کنند و آنان با دست باز و پشتی بانی حکومتی ها پودر فروشی می کنند.

تا كنون براي تداوي بيماران متعاد به مواد مخدر از سوي حكومت هيچ گونه اقدامي صورت نگرفته است در اين ميان تنهایک موسسه غیر دولتی معتادان مواد مخدر را تداویی می کند که حکومت نیزبا کارمندان این نهاد همکاری چندانی نداشته و به همین سبب با وجود تلاش های فراوان دوکتوران این موسسه ومصارف یک مقدار هزینه ، آنان در عرصه تداوی معتادان كاميابي چنداني نداشته اند.  

افزایش روز افزون تعداد معتادان به موادمخدر در میان جوانان باسواد والسوالی های اشکاشم، زیباک، شغنان و واخان به یک نگرانی جدی تبدیل شده است و طی ده روز که با آنان بودم در هر جمع که سخن به میان می آمد این مساله را به عنوان عمده ترین نگراني شان یاد می کردند ، برای چاره جویی از گسترش  تعداد روز افزون متعادان مواد مخدر آنان همكاري حكومت را يگانه را چاره عنوان مي كردند ، چیزی که به باور و اظهار انان در حال حاضراز سویی حکومتی ها قابل اجرأ وعملی به نظرنمی رسد.

درحال حاضر یگان آدرسی که شماری ازباشنده گان ولسوالی های اشکاشم ، زیباک ، شغنان و واخان  در ان مشغول کار هستند و مردم نیز در هر حادثه و فاجعه ی به آن چشم اميد می دوزند ، چند نهاد کمک رسان خارجی از جمله نهادهای خیره آقا خان در بخش هاي انكشافي است.

یکسرکار ها توسط این نهاد ها صورت گرفته است ، درعرصه معارف ایجاد چندین مکتب در روستاهای ولسوالی های یاد شده و تشویق خانواده ها برای فرستادن فرزندان شان به مکاتب ،  در بخش های کشاورزی و  دام داری ، توزیع تخم های اصلاح شده و بزري و ایجاد باغ های میوه جات ، ایجاد فارم های زراعتي و زنبور داری ، در بخش های انکشافی ساخت وساز پل و پلچک ها در روستاها و ایجادسرک های فرعی از مرکز ولسوالی ها به روستاها ، کورس های سواد اموزی و خیاطی برای خانم های کلان سال در روستا ها، تحت پوشش قرار دادن بهداشت و کلینیک های فرعی  . . . این ها از جمله كار هاي است كه به صورت ابتدايي توسط اين نهاد طی ده سال ها گذشته صورت گرفته وهم اکنون نیز جریان دارد.

 ادامه دارد







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



جاوید روستاپور