وطن در تنور داغ
٥ حوت (اسفند) ١٣٩٠
در حیرتم چسان که ترا خواب برده است؟! نی نی نه خواب بلکه ترا آب برده است
غافل ز حال خویش و وطن در تنور داغ ای وای من که گوهر نا یاب برده است
سلسا ل و شامامه و آثار با شــکوه دار و ندار ما همه ؛ سیلا ب برده است
واحسرتا ! که ملک خراســان و آریا ن سیلا ب برده است و به گرداب برده است
گلهای این دیار چه پامال ظلم گشــــت این ظلم و این ستم ز دلم تاب برده است
حقا که آه و نا له و زاری ز حد گذشـت این آه وشور، شکوه به مهتا ب برده است
گفتم که پاسدار ! سلا مت بزی به عـمـر دیدی که فرش کهنه ز محراب برده است
کی دیده ام « وفا » و محبت ز روز گار
این مرده زنده گی ز رخم آب برده است
اتریش- ویانا 12,02,2012
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته