جشن واژه ها

٢٣ دلو (بهمن) ١٣٩٠

جشن واژه ها بود

آزادی هنوز جای نداشت

ازآجندای مجلس

تک تکِ واژه ها

بابلندگوچنین خوانده شد

صلح

سپیدی ونوروشفا میآرد

جنگ

ویرانی وغم وفنا میآرد

حکومت 

زمام داری زورمندان

دولت

تعریفی چیزی بین گرگ وچوپان نداشت

خلق

گوسفندی وآرام

ناگه غرچ غرچ دروازه شد

چشمها بسوی دردوخته شد

واژهء خمیده با عصا چوب لرزان

اجازهء دخول میخواست

وفضا پرازچرچرِ چرچرکها شد

یکی با دیگری پس پس کنان میگفت

حقیقت است

اجازهء دخول میخواهد

نه سبز است ونه سرخ

نه سیاه ونه سپید

واژهٔ به بیرنگی وتلخی خودش

 

کارت دعوتش را خواستند

به دروغ گفتن عادت داشت

 

گفت مهمان نا خوانده ام

به پاکی و صفایی آسمان آبی و بلند

به ارزیابی آجندای مجلس

اجازهٔ ورود میخواهم

پاسخش چنین دادند 

تومهمان ناخواسته ای

صاف و پاک وساده ای

صندلی ها همه ریزرفی اند

جایی برای تو نمانده اند

به آزادی ببین هنوز بیجاست

آزادی رو به حقیقت کردو گفت

درین جشن واژه ها انارشی رهبر است

من وترا جای دیگری رفتن

جشن واژهٔ دیگری گرفتن







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



لالۀ آزاد