چگونه باید به دین خود ایمان داشت؟

۲۸ اسد (مرداد) ۱۳۹۸

پیش از همه غمشریکی ام را با بازماندگان حمله غیر انسانی و ددمنشانه که به تاریخ 27 اسد سالی جاری در یک سالن عروسی در غرب کابل انجام شد، ابراز میدارم.  در آن به گفت بی بی سی ۶۳ نفر کشته و ۱۸۲ نفر دیگر زخمی شده‌اند.

البته نا گفته پیداست که مانند هر حمله دیگر، هم عاملان و هم قربانیان این حمله مسلمانان اند. شستشوی مغزی مسلمانان به حدی است که ارتکاب چنین جنایتی تقریبن یک امر عادی و روزانه شده است. چرا؟

 

می توان گفت که تقریبن تمام دین داران جهان، به هردین که هستند، به دین خود کورکورانه ایمان دارند بدون اینکه از عقل و خرد خویش برای درستی و نادرست بودن آن استفاده کنند. البته خود آنان دلیل های پرشمار خواهند آورد که چنین نیست. من ازین میگذرم، زیرا این بحث گرهی از مشکل نخواهد گشود.

مهم این است که آزادی دین و ایمان همانگونه که آیه منسوخ شده «لااکره فی الدین»[1] میگوید، روا باشد و قتل و کشتار به خاطر دین ناروا.

 

اما نیاز به دین بسیاری ها را که در کشورهای زندگی می کنند که در آن آزادی دین و آیین تضمین شده است، واداشته است تا خود در جستجو دین شوند و به آن دین رو آورند که به عالی ترین شیوه نیاز دینی آنان را برآورده می سازد که آن هم، در بیشتر حالتها، آن دینی نیست که از پدر و مارد خود به ارث برده اند، بلکه خود شان آزادانه در جستجوی دین خود شده اند و آن را یافته اند.  

داشتن چنان دینی به احتمال زیاد می تواند نیاز دینی یک انسان را بهتر برآورده سازد. البته چنین انتخابی در آن جاها ممکن است که آزادی دین و ایمان تضمین شده باشد. این گروه دینداران اغلب در جستجوی قدرت سیاسی نیستند. زیرا از یکسو خوشبختانه که قانون این امکان را برای آنان نمیدهد و از سوی دیگر خود شان نیز دین را یک موضوع شخصی میدانند که هرکس خودش میداند چه می پرستد. مانند این متل مشهور ما که عیسا به دین خود موسا به دین خود.

اما درباره من:

در زمان کودکی همواره می گفتند که درباره این و آن مساله دین پرسش نکن که کافر می شوی. این درحالی است که انسان یک موجود پرسشگر، جویا و پویا آفریده شده است. خدا انسان را پرسشگر و جویا خلق کرده است. با این صفت ما از سرشت نمی توانیم چنین نباشیم، مگر اینکه براساس فشار اجتماعی و پیرامونیان خویش، ما این حس و این حالت را ازروی جبر و به زور در خود بکُشیم و نابودش کنیم.

اگر انسان موجود پرسشگر و جویا است،  پس چرا پرسش نکنیم چرا در پرسمان های دینی خویش شک نکنیم؟ میگویند برای این نکنیم که این همه پرسش، شک، تردید وسوسه را شیطان به دل راه  داده تا انسان را از راه راست به دور سازد و راه نادرست را به آدم بقبولاند. خوب، لعنت به شیطان! پس خرد و دانش و حس کنجکاوی ما چه شد؟ حال اینکه من هیچگاه احساس این شیطان را که مرا به وسوسه انداخته باشد نکرده ام.

 

در جوانی نیز که با بیشتر شدن سن و دیدن آموزش و تجربه، که دانش، خرد و منطق چیزهای غیردانشی، خردناپسند و غیرمنطقی را برایم ناپذیرفتنی کرده بود، باز هم همین امر به شکل دیگری از سوی پیرامونیان، بیان میشد، نشود خدا ناخواسته که کافر شوی، زیرا علم ما درباره مسایل بسیار اندک است و چیزی که درقرآن نوشته شده است و آنچه به حدیث و سنت آمده است، علم مطلق است و راه رستگاری.

خوب. البته این سخنان بیشتر از کسانی شنیده می شودکه خودشان هیچ عقیده به علم و دستاوردهای آن ندارند. به نظر آنان دانش بشر، دیگر همه یاوه است و بیهوده. چنین تلقین میشد که اگر در بیان پدید ه ها میان آنچه در قرآن گفته شده و آنچه در حدیث آمده، از یک سو و آنچه دانش و خرد انسان قبول دارد، از سوی دیگر، تناقض و تضاد پدید آید، باید قول قرآن و گفته پیامبر را به تمام و کمال پذیرفت نه بیان علمی را.

این شیوه دید و این روش اندیشه را می شود ایمان به دین به صورت کورکورانه نامید. چنین عقیده کورکورانه و نادرست است، زیرا با منطق علم و سرشت پدید ه ها که آفریدگار، آفریده است در ستیز است. محال است که آفریدگار جهان و پدید هایش را نادرست، خردناپذیر و دانش ناپذیر آفریده باشد. پس مشکل در طرز فکر ماست.

اما هستند کسانی هم که نمی توانند دستاوردهای علمی را نادیدده بگیرند. ولی آنان برای اینکه ایمان خویش را براساس دستاوردهای علمی توجیه کنند، تفسیر های از آیات قرآن از پیش خود میسازند که با واقعیت امروزی مطابق باشد و معنای واقعی آیات قرآن را تغییر میدهند تا آنچه که خود شان در نظر دارند به دست آید. آنان به این وسیله کوشش میکنند، تضادها و نادرستی های که در کتاب های مقدس دینی نوشته شده است، درست کنند.

به گفته خود آنان کتابهای مقدس همه قول خداست و منبع آن هم لوح محفوظ است و آنچه که نوشه شده است تغییرناپذیر است. پس خود شان چرا به این راحتی معنای قرآن را تغییر میدهند؟

حال اینکه معنا نو و مفهوم جدید دادن به آیات، هیچ دردی را دوا نمی کند. آیت ها را به همان شکلی که هست باید پذیرفت نه به گونه دلخواه خود. آخر کسی که این کار را میکند، خدا نیست که گفته اش را تغییر دهد.

ازین روست که من میگویم. خدا به انسان عقل داده و خرد، علم داده و دانش، منطق داده و سخن. این نعمت ها، بدون رهنمایی یک منبع دینی، همیشه با ماست، ترسی از شیطان نباید داشت. خرد، دانش و منطق عالی ترین نعمت برای انسان است که بر اساس آن میتوان، نیک را از بد، خوب را از زشت، حالت واقعی شی ها و پدیده ها را از حالت دروغین و غیر واقعی بازشناخت.  قانون ها و سرشت اشیای طبیعی را به گونه درست و علمی بازشناخت و بر اساس شناخت آن و بربنیاد درک درست از قانون های طبیعی زندگی اجتماعی را به طرز عاقلانه و عادلانه به پیش برد. هر دست آوردعلمی را با آغوش باز قبول کرد و آنچه را که با دانش امروزین، با هوش و خرد انسان ناسازگار است، نباید پذیرفت حتا اگر در کتابهای آسمانی درج شده باشند.

من همین روش را برگزیده ام و مسلمان هم هستم. هرکس هرچه فکر می کند بکند.



[1] 

«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیم؛ ‏ در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست. مسلماً راه هدایت از گمراهی روشن و آشکار شده است. پس هر که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد، بی‏تردید به محکم‏ترین دستگیره که آن را گسستن نیست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست.»(بقرة:۲۵۶)







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

عمادالدین20.08.2019 - 05:51

 کندرین ره کشته بسیارند قربان شما
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



عید محمد عزیزپور