این امامزاده ایست که باهم ساختیم!

۲۷ حمل (فروردین) ۱۳۹۸

(پته خزانه) را باهم جعل کردیم ! چرا همه جا نام توست ونام من هیچ نیست؟!

با انتشارمطلبی باعنوان «آثار باستانی فرهنگی قرن 12 درنیمۀ اول قرن 20 ساخته شد !» که در رُخنما یا فیسبوکم به تاریخ 10اپریل 2019 گذاشتم ودر سایت ارجمند خراسانزمین به نشررسید، با اقبال واستقبال هم میهنان قرار گرفت، دوست گرامی ام آقای سیدجعفر مرتضوی باارسال یک پیک برقی (ایمیل) به من اطلاع دادکه چون رخنما ندارد، خواست تاداستانی راکه از سال هاپیش درحافظه داشته که دقیقا ترجمان وبازگویی مطلب منتشره است، به بنده بفرستد تا مؤیدی برآن مطلب باشد. اگربجای (گروهی شیاد) نام های ذکرشده درمطلب منتشرۀ رخنمایم بگذارید، مسأله حل می شود . نوشته اش راباهم میخوانیم :

«درزمان های گذشته چندنفر شیاد وکلاهبردار تصمیم گرفتند راه معاشی از طریق دروغ وتزویر برای خودبسازند وبه آن وسیله زندگانی بی دغدغه و مرفهی برای خویش فراهم نمایند. پس ازمدتها تفکر واندیشه، لوحی تهیه کرده ونام یکی ازفرزندان یکی ازامامان رابرآن حک کردند وآن لوح دروغین رادر محل مناسبی نزدیک معبرعمومی روستاییان پاکدل در زیر خاک دفن کردند. پس ازآن همگی درمحل دفن لوح گردآمدند وزانوی غم دربغل گرفته به یاد بدبختی های خوددرزندگی، بخاطر امامزادۀ که آنجا دفن است، گریه را سردادند وبه قول معروف حالا گریه نکن کی بکن !

هنگامی که عابرین روستای ساده لوح به تدریج درآنجا جمع شدند وجمعیت قابل توجهی راتشکیل دادند، شیادان باشرح خواب های عجیب وغریب به آنان فهماندند که درویش سبزپوشی! درعالم رؤیا آنهارا به این مشهدمقدس و مکان شریف! هدایت فرموده و ازلوح مبارکی که در دل این خاک مدفون است بشارت داده است.  روستاییان پاک طینت فریب نیرنگ آنهاراخورده به کاوش زمین پرداختند تالوح بدست آمد وادعای آنها ثابت شد!

دیگرشک وتردیدی باقی نماندکه این چندنفر مردان خدا هستندوفضیلت و صلاحیت آنهاایجاب میکندکه تولیت وخدمت امامزاده راخود برعهده بگیرند. پس آستین هارا برزدند وپولهای شانرا که می بایست خرج زن واولادخود کنند را روی هم گذاشتند ودرآن مکان امامزادۀ باشکوه ساختند !

طبیعی است چون این خبربه اطراف واکناف رسید وموضوع کشف وپیدایش امامزادۀ جدید دهان به دهان گشت، هرکس در هرجابود  باهرچهکه از نذر و صدقه توانست بردارد وبسوی امامزادۀ تازه پیداشده برود !

خلاصه اینکه کاروباراین امامزاده درسایۀ ساده لوحی مردمان هرروز رونق بیشتری میگرفت وشرکا پولدارتر میشدند وبازار دیگرامامزاده هارا کساد کردند. زایران ومسافران از سر وشانۀ یکدیگر برای زیارتش بالامیرفتند. این روال سالهاادامه داشت وآن چندشریک حیله گر دیروز امامزادۀ امروز به جمع کردن مال ومکیدن خون روستاییان وکشاورزان بیسواد پاکدل ومتعصب مشغول بودند .

ازآنجاکه گفته اند نیزه در انبان نمی ماند، روزی یکی ازآن شرکای شیاد از شریک دیگر پولی دزدید. شریک مال باخته به شریک دیگر ظنین شدو از او خواست که پولش را پس بدهد . ولی آن شیاد منکر دزدی  شدوبرای اثبات بی گناهیش به همان امامزاده سوگندخورد که قسم به این « مزارشریف» پول ترامن ندزدیده ام . صاحب مال چون وقاحت وبیشرمی شریکش را تااین اندازه دید، بی اختیار وبرخلاف مصلحت خودشان، درحضورکسانیکه برای زیارت آمده بودند فریاد زد: « ای بیشرم! کدام قسم؟ کدام مزارشریف؟ این امامزاده ایست که باهم ساختیم وباآن کلاه سردیگران میگذاریم نه آنکه بتوانی کلاه برسرمن بگذاری» ! گفتن همان بودوفاش شدن اسرارشان همان!»

بلی هموطن، جناب الحاج جعفر عزیز بانگارش قصۀ بالا، افزود که من داستان را مربوط به نوشتۀ شما یافتم تاتقریباً آخرآن که چندشیادگردهم آمدندتا اثر تاریخی وباستانی بی بنیاد فراهم آورده وخلق الله مظلوم رابرای پنجاه سال بغولانند، اما آخرالامر دسیسه وتوطئه و جعل ومکاری شان، توسط خودشان برای تمام مردمان ازپرده بیرون افتاد. اینکه سرداران خودپرست داؤودو نعیم، مامدگل مومندابلیس تاحسن کاکل و اسماعیل یون وکرزی واشرف احمدزی، تاکدام پیمانه بااین جعلیات اکثریت موهوم قومی وزبانی، درحق اقوام و زبانهای دیگر کشورجفاها وجنایتها کرده اند ومیکنند، بماندبه حدیثی دیگر!







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد قوی کوشان