ازدواج نامشروع قوم و مذهب، دلیل عمدۀ عقب‌ماندگی افغانستان

۱۶ میزان (مهر) ۱۳۹۷

ازدواج نامشروع قوم و مذهب، دلیل عمدۀ انتروپولوژیک عقب‌ماندگی افغانستان و مسلمانان

 اولتر از همه، از دوستان گرامی که دلایل خود را برای پسمانی افغانستان از طریق «سوشل میدیا» نگاشتند قلباً سپاسگزارم. خوب شد عزیزان دلایل خود را آزادانه نوشتند تا بدانیم  که مردم شریف ما چه فکر میکنند. شما دلایل مختلف خود را، زن و مرد، ارایه کردید که همه تقریباً درست است و میتواند فکتور های پسمانی باشد اما از نگاه تحقیق انتروپولوژی کلتوری یا بشر شناسی فرهنگی اینکه چرا ما یک فرهنگ غیر مدنی داریم و عقب‌مانده داریم تنها در بیسوادی ما نیست چنانچه یک عده عزیزان نوشتند. هستند باسوادان که قوم پرست هستند و یا زن ستیز هستند. یا دخالت خارجی. آن‌ها منافع  اقتصادی و راه بُردی خود را دارند و اما خارجی نه می‌گوید که شما زن تانرا لت وکوب کنید. یا امنیت باعث پسمانی شده است. می‌تواند امنیت حکمفرما شود اما ما هنوز هم با فرهنگ پوسیده و غیر مدنی زندگی کنیم که حقوق همدیگر را پایمال کنیم، طور مثال ضد سنی یا شیعه باشیم و یا دختر خود را نگزاریم که کسی را که دوست دارد ازدواج کند. یک عده قدرت سیاسی تک قومی را ملامت کردند که این یکی از فکتور های اساسی در تحقیق ماست و اما از نگاه انتروپولوژی قوم گرایی و قوم پرستی به تنهایی نه می‌تواند کاری را از پیش برد تا پشتیوانه نداشته باشد.در مسله افغانستان و کشور های مسلمان پشتیوانه مذهب است. مسایل راه بُردی  منطقوی و جغرافیایی افغانستان را دلیل آوردند که اساساً به فرهنگ پوسیده ما ربط ندارد که ما متعصب هستیم و همدیگر را قبول کرده نمی توانیم. یک عده دین اسلام را مقصر دانستند. اما دین گناهی ندارد زیرا از نگاه جامعه شناسی دین آمد که ما با قانون زندگی کنیم و مدنی باشیم و از همین خاطر یثرب مدینه شد ، دین آمد که ما با اخلاق باشیم و دین آمد که ما عادل باشیم. یک عده آرزومند هستند که ای کاش افغانستان یک اتاترک میداشت و ما اقلاً مانند ترکیه پیش رفته می بودیم. اما امروز ترکیه هم از نوع دیکتاتوری کار میگیرد که خلاف موازین اسلامی است اما باید بدانیم که مذهب از دین جداست. مذهب باعث تعصب و تبعیض می‌شود اما در دین تعصب و غلو و افراط نیست و اما در مذهب از نگاه انتروپولوژی، است. دین به شیعه نگفته است که خود را قمع کاری کن. این مذهب است. . دین به سنی نگفته است که  به اندازۀ الاهو بگو که بی‌هوش شوی و دیوانه شوی، این طریقه و مذهب است.دین به شیعه و سنی نگفته است که زنان را از صالون مسجد خارج کنید. این کار مذهب است. یک عده کمونیستان را ملامت میکند که افغانستان آرام را برهم زدند، در حالیکه افغانستان قبل از کمونیستان تجارب تلخ قوم پرستی و تعصب و زن ستیزی را داشت.کمونیستان هم زیر نام پرولتاریا که ما نه سرمایه داشتیم و نه کارگر صنعتی داشتیم هزاران نفر بی‌گناه را کشتند و ملیون ها نفر را بی خانمان کردند. جالب اینکه امروز اکثریت شان در کشور های که همه سرمایه داری و امپریالیسیت است اقامت گزیده اند. آن‌ها از دین و مذهب گریزان بودند و اما ایدیولوژی را با قوم گرایی گره دادند. یک عده دولتمردان دورۀ سلطنت را ملامت می‌کند که مردم را کور نگه کردند تا خود شان قدرت را به دست داشته باشند. یک عده پسمانی و عقب‌ماندگی ما را به خاطر اقتصاد ضعیف میدانند در حالیکه اقتصاد ضعیف نباید ما را بی تربیه سازد و یا بی‌فرهنگ سازد. یک شخص می‌تواند اقتصاد ضعیف داشته باشد و اما از فرهنگ بلند برخوردار باشد.  هستند کشور های که از اقتصاد قوی برخوردارند و اما هر روز آدم کشی است ، کودک ربایی است و فحشا است. یک عده چهار دهه جنگ را دلیل پسمانی ما گفتند. اما جنگ نباید ما را بی‌فرهنگ بسازد . آلمان و انگلستان در جنگ جهانی دوم تکه‌تکه شدند اما فرهنگ خود را حفظ کردند و کشور خود را آباد کردند.وقتی ما تاریخ اجتماعی افغانستان را مطالعه می‌کنیم سؤال پیش می‌شود با اینکه یک عده در قرن بیستم تحصیل یافته شدند ، رفت و آمد و سفر ها در سطح جهانی صورت گرفت ، چشم دولتمردان ، بازرگانان و دانشجویان با دیدن کشور های پیشرفته باز شد و بعد از تصرف نظامی قوای سرخ مردم هجرت کردند و اویکه حتی خواب نه میدید که تا پاکستان سفر کند، امروز در نیویارک ، پاریس و سدنی زندگی میکند و اما هنوز هم از نگاه فرهنگی پسمانده است. مثلاً خواهر خود را با اینکه به سن قانونی رسیده و خیر و شر خودش را میداند، مراقبت میکند و اجازه نمیدهد که همسرش را خودش انتخاب کند و این موضوعات در همه کشور های اسلامی است تنها افغانستان نیست که زن حق و حقوق ندارد و اگر دارد برایش تصمیم گرفته شده است نه اینکه خودش تصمیم گرفته باشد. یا همه میدانیم  که نکاح سنت است و آموختن علم فرض. به جای اینکه دختر خود را تشویق به تعلیم و تربیه کنیم بالای او فشار می آوریم تا زود ازدواج کند. بردباری سخنان همدیگر را نداریم. تاپه زدن و خاین گفتن و کافِر گفتن برای ما مانند آب نوشیدن است. همان هایکه خود را چیز فهم می‌دانند زیاد تر یاد دارند که مردم را به خاطر اینکه شخص عقاید خودش را ابراز کرده تاپه زند. این از فرهنگ پایین سرچشمه میگیرد.چرا ما اجازه نداریم که عقاید خود را آزادانه بینویسم ؟ این فرهنگ انحصار مغز ها از کجا آمده است که ما یک حدیث جعلی را نمیتوانیم انتقاد کنیم؟بی اتفاقی ما به سرحد جنون است. یا اگر نام زن کسی را پرسان کنی شاخ میکشد در حالیکه یک زن مانند یک مرد یک نام دارد و چرا ما شرم می‌کنیم که نام زن خود را بگیریم؟ این فرهنگ پوسیده از کجا آمده است؟. نام همسر من بی بی فوزیه است و نام مادر من بی بی ستاره بود( خداوند غریق رحمتش سازد.) درین چه عیب است؟ مذهب به جانبداری از قوم ناموس را برای ما که از عرب جاهلیه آمده است مطلق غلط تفسیر کرده است. ناموس داری در دین این نیست که ما زن را از حقوق تعلیم، ازدواج و کار محروم کنیم. ناموس داری این است که ما چطور می‌توانیم با کرامت و عزت از زن حمایه می‌کنیم. حتی آنهایکه دلیل آوردند که قوم گرایی و دید و بینش متحجر از دین سبب پسمانی ما شده است اگر به داخل زندگی او داخل شوی قوم گراست. همیشه با تفکر مرد سالاری زندگی میکند. ملا مسجد هرگز در مجالس با همسرش یک‌جا نه میرود. این‌ها همه روحیه قومی است اما اعتراف نه می‌کند که قوم گراست. فکر میکند قوم گرایی تنها در زبان و نژاد است. در حالیکه قوم گرایی یک روحیه عقب گرانه است که دیگران را از خود کمتر می بینیم. زنان را قشر دوم جامعه میدانیم و از همین خاطر از مساجد بیرون شان کردیم. آزادی بیان نداریم و باید به ذوق مذهب و قوم گرا صحبت کنی تا آزرده نشود. این‌ها همه به خاطر ازدواج نا مشروع قوم با مذهب است. همه میدانیم که قرآن میگوید مؤمنین با هم خواهر و برادرند ( در تفاسیر کلاسیک مفسرین خواهر را کشیده‌اند در حالیکه اِخوه از اَخ برای مذکر و اُخت برای مونث است یعنی مؤمنین در دین با هم خواهر و برادرند)  اما بازهم فرهنگ پوسیده داریم و خواهر و برادر نیستیم و پسمانده گی و دشمنی به همدیگر انتخاب خود ماست .یک عده پاکستان و ایران را مقصر میدانند در حالیکه آن‌ها در قبال ناسیونالیزم منافع خود را می‌سنجند ما چرا نه می‌توانیم منافع خود را بسنجیم؟ قوه های قوم و مذهب همیشه میخواهد ما با همسایگان در جنگ باشیم و متکفل عقد نکاح یعنی ایالات متحده امریکا ازین سود می‌برد زیرا نفاق ما با همسایگان به نفع شان است . اما خود شان بالای جاپان بمب اتمی انداختند و اما امروز بزرگترین دوست سیاسی آمریکا جاپان است.. پس نکته اول این فرهنگ ماست که ما را پسمانده ساخته است نه اقتصاد ، روابط خارجی ، یا تنها بیسوادی زیرا در گذشته هم ما بی‌سواد داشتیم و اما با فرهنگ. درست است که بیسوادی باید ریشه‌کن شود و یک روش ناپسند اجتماعی است. اکثریت تام مادران ما در کابل بی‌سواد بودند و اما بی‌فرهنگ نبودند. حتی پدران ما بی‌سواد بودند اما بی‌فرهنگ نبودند. حالا باید بدانیم که این فرهنگ پوسیده و زن ستیز و قوم پرست و متعصب از کجا به وجود آمد زیرا تحصیل و اروپا و آمریکا ما را تغییر داده نتوانست. امروز با ظهور «سوشل میدیا» جهان یک دهکده کوچک شده است و همه ازین طریق با هم ارتباط دارند و باعث بسیار تحولات اجتماعی در سطح جهانی شده است ، چرا مردم افغانستان عقب‌مانده ، متعصب، زورگو ، زن ستیز، شخصیت پرست و غیر مدنی هستند؟ قتل فرخنده از چه حکایه میکند؟ از بی فرهنگی !یک عده گفتند که در جامعه ما قانونمندی وجود ندارد. قانون فرهنگ والا را نه می سازد. اگر چنین میبود آمریکا از بزرگترین کشور های قانونمند است و اما قانون به صد ها بار در روز شکستانده میشود. تنها یک فرهنگ والا است که میتواند انسان را قانونمند سازد. انسان با فرهنگ هرگز قانون را نه می شکند. این سؤال برای این مطرح می‌شود که همیشه در ذهن مردم ما است که چرا ما تغییر نه می کنیم؟ چرا ما ازین حالت بیرون نه می شویم؟ تنها مردم اُمی نیست که ما انگشت انتقاد بالای آنهای بگذاریم که بی‌سواد هستند و یا جهان دیده نیستند . با سواد و جهان دیده در آتش تعصب و تنگ نظری و تبعیض و قوم پرستی میسوزد چرا و از کجا سرچشمه گرفته است؟..

امسال یعنی ۲۰۱۸ از به وجود آمدن موتر فورد صد سال شد. ظهورآمریکا(۱۷۷۶) کشوری که سی سال بعد از ظهور احمد شاه ابدالی(۱۷۴۷) در جهان عرض اندام کرد. امروز آمریکا در کجا است و ما در کجا هستیم. سال آینده، یعنی ۲۰۱۹ از استرداد استقلال افغانستان صد سال پوره میشود. شما اگر خوب دقت کنید هیچ تحول بنیادی درین صد سال  از نگاه اجتماعی به وقوع نه پیوسته است و حتی مردم روز به روز خراب تر شده رفتند و خوب‌تر نی. جواب این سؤال را در مطالعات بشر شناسی فرهنگی که جامعه‌ای ما را ساخته است میتوان یافت

از قرآن آموختیم که حق را بگویید و از باطل  جلوگیری کنید. از جامعه شناسی آموختیم که موضوعات اجتماعی را ریشه‌یابی  باید کرد. از بشر شناسی آموخیتم که دلایل اتنوسنتریزم در یک جامعه چه باید باشد. از روانشناسی آموختیم که چگونه ایگوسنتریزم باعث بر بادی یک جامعه می شود. از تاریخ آموختیم که چگونه رویداد ها به هم پیوند میخورد و تاریخ ساخته میشود. تاریخ علم رویداد و به وجود آوردن و ساختن است . این مردم است که تاریخ را می‌سازند نه اینکه تاریخ مردم را بسازد. داستان عقب‌ماندگی افغانستان یک مجموعه‌ای از همین علوم است که تیت و پراگنده در باره آن زیاد نوشته شده است وحتی عزیزان طی جوابات خود ابراز کردند که دلیل عقب‌ماندگی ما چه است و چگونه موشگافی باید کرد.  چندین خواهر و برادر قوم گرایی را دلیل پسمانی گفتند. چند تن دیگر قومگرایی و تعصب دینی را عامل بدبختی ما خواندند که این‌ها همه فکتور های اساسی پسمانی ماست. اما دلیل که چگونه ما صاحب این فرهنگ پوسیده شدیم که هیچ از آن برآمده نه میتوانیم در رابطه به ازدواج نا مشروع قوم و مذهب است نه تنها در افغانستان بلکه ایران و کشور های عربی مخصوصاً در بخش حقوق زن. زن لت و کوب میشود. زن از حقوق قضایی در کشور های عربی محروم است. زن در ایران نه می‌تواند قاضی القضات شود. این تفاهم قومی و مذهبی است که درین تحقیق میخوانید. خواه مخواه برای یک جامعه سنتی و قومی و قبائلی قبول و هضم این همه  که میخوانید مشکل است زیرا واقعیت‌ها تلخ است. اما اصل مرض را باید تشخیص داد

درین مقال ما از نگاه بشر شناسی فرهنگی علت عقب ماندگی ما  را توضیح میدهیم تا چاره علاج و درمان پیدا شود؟

دوم باید بدانیم که افغانستان یک کشور قومی است و از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب همه قومی هستند. افغانستان بعد از صد سال حصول استقلال  هنوز یک ملت نیست زیرا ازدواج مذهب با قوم نخواسته است که ما ملت شویم. ما وقتی ملت می‌شویم که همه آزاد زندگی کنیم. حقوق مساوی داشته باشیم. کسی ما را به کفر نگیرد. کسی ما را خاین نگوید . از نظام دولتی هراس نداشته باشیم. دختر من آزاد باشد با هر کی نکاح میکند، نکاح کند.. درین شرایط است که ما ملت می‌شویم نه اینکه من به دلخواه مذهب و یا قوم زندگی کنم که  در جامعه پذیرفته شوم.

سوم وقتی ما قومی می‌گوییم هدف از نژاد و یا  زبان پشتو یا فارسی نیست یک روحیه است . تعصب و قوم پرستی و زن ستیزی و زور گویی  و غیر مدنی بودن در خون همه مردم افغانستان و جهان اسلام عجین شده است . لذا ما نه میتوانیم بگوییم که یک قوم قومی و قبایلی است و دیگران نیستند. هزاره و ازبک و تاجیک به همان اندازه قوم پرست هستند که پشتون هاست. به تفاوت اینکه پشتون ها قدرت سیاسی را در دست داشتند و دارند و بزرگانشان از آن سوء‌استفاده کردند و میکنند که این اشتباه شانرا تشریح می کنیم . ای کاش این سوء‌استفاده به نفع قوم پشتون میبود. به همان اندازه که تاجیک و هزاره وازبک و دیگر اقوام بیچاره و خوار است ده برابر پشتون خوار تر و بیچاره تر است و قدرت سیاسی حاکمان پشتون به منافع قدرت و جیب خود شان بوده است نه قوم پشتون. تعداد بی‌سواد در پشتون ها زیاد تر است. زیرعنوان پشتون والی، پشتون ها زیاد تر پسمانده تر شدند. . حتی تعصب در پشتون ها زیاد تر است و مذهب این روحیه را تقویه کرده است تا منافع خود را حفظ کند. پشتون ها را در گذشته از خدمت عسکری معاف کردند و اما امروز حتی یک سرک برای‌شان کسی نساخته است. بیمارستان ندارند. دختران شان به مقایسه غیر پشتون کمتر به مکتب میرود. درست است که آن‌ها خود شان هم مقصر اند اما مذهب اعمال شانرا توجیه مثبت کرد

چهارم باید بدانیم که افغانستان یک کشور مذهبی است. مذهب همه میدانیم که ساخته و بافته انسان هاست. مذهب از نگاه انتروپولوژی دین نیست و دین مذهب نیست. این یک موضوع دیگر است که اکثریت اغماض میکنند. محمد (ص)نه شیعه بود نه سنی. مذهب باعث تضاد و تفرقه و نفاق میشود . امروز به همان اندازه که شیعه در سینه سینه خود می‌زند و توبه نعوذ بالله از حضرت علی کرم الله وجهه و حضرت امام حسین (رض) خدا ساخته اند ، سنی هم دست کمی ندارد و از حضرت محمد (ص) زیر عنوان اهل سنت و جماعت توبه نعوذ بالله خدا ساخته اند. در حالیکه او پیامبر آخرین بود. ا ُمی بود و وظیفه اش تنها پیام رساندن و ابلاغ بود نه مسلمان ساختن مردم بود و حتی حق حرام کردن را نداشت مگر نهی کردن را. حرام کردن تنها حق خداست. سنی‌ها احادیث را به نام آنحضرت ساخته‌اند که انسان شاخ میکشد. تعصبات را که به نام مذهب هر دو گروه به وجود آورده‌اند در خون ما عجین شده است و درین راستا قوم ازین تعصبات حمایه و پشتیبانی کرده است و یا خود را خاموش گرفته است. نتیجه قتل فرخنده چه شد؟  دادگاه دایر نشد و کسی قصاص نشد. این است نتیجه ازدواج قوم با مذهب

پنجم باید بدانیم که این فرهنگ پوسیده در یکی د.وروز ساخته نشده است. برای ما از زیاد تر از صد سال قبل طرح شده است که ما در نفاق باشیم. از همدیگر نفرت داشته باشیم. اگر شیعه هستیم سنی را نفرت داشته باشیم ، اگر سنی هستیم شیعه را  نفرت داشته باشیم. چنانچه در آمریکا یک خانواده شیعه از دختر سنی خواستگاری کرد و پدر دختر ممانعت کرد که ما به شیعه دختر نه میدهیم.یک تعصب ضد شیعه بودن و تعصب دوم که برای دختر خود تصمیم میگیرد به جای اینکه دختر خودش تصمیم بگیرد. برای اینکه اجازه والدین را مذهب قسمی تحلیل و تفسیر کرده است که از روز اول طبقه نسوان متکی به خود نباشد. دختر باید به اجازه والدین ازدواج کند (مطلق غیر شرعی) و پسان باید متکی به شوهر باشد و از خود تصمیم و اراده نداشته باشد و این را قوم که زن را ناموس میداند حمایه و پشتیبانی کرده است. اجازه والدین تنها در صورت است که نشود مرد نا مسلمان باشد و دوم از مرد کسی سوء اخلاق را ندیده باشد. کفوه در اسلام تنها در دین است نه تحصیل و سرمایه و نام پدر و موقف اجتماعی.، قوم و مذهب. شیعه هم با تعصبات بیجا خصومت با حضرت عمر (رض) و خصومت با بی بی عایشه صدیقه (رض) زیاد تر تعصب را دامن زد و این همه از نگاه انتروپولوژی فرهنگی مولد ازدواج قوم و مذهب است. و سنی همیشه کوشش میکند که شیعه را نفیه کند که آن‌ها به بیراهه رفته‌اند و درین راستا قوم خاموش است زیرا منافع قوم در نقاق است نه اتحاد.

سؤال این است که این فرهنگ پوسیده چگونه ساخته شد که نه در دین است و نه در یک نظام مدنی.

سقوط اعلیحضرت مرحوم امان الله توسط یک مثلث سه گانه که عبارت اند از ازدواج قوم با مذهب اکثریت  یعنی سنی به وساطت و حمایت قوای خارجی یعنی انگلیس ها بود، به وقوع پیوست. این را هیچ مورخ انکار کرده نه می تواند.. درین ازدواج، این مثلث منافع خود را نه تنها تأمین کردند برای بقای خود از همدیگر پشتیبانی کردند. قوم از مذهب حمایه کرد. مذهب از قوم حمایه کرد وهر دو از حمایه قوه خارجی برخوردار بودند و منافع قوه خارجی در منطقه هم بر علیه روسیه  پاسداری شد. برای اینکه این سه زاویه همیشه باهم در تفاهم باشند باید مذهب کاری را نمیکرد که قوم آزرده میشد و قوم باید کاری را نمیکرد تا مذهب آزرده میشد و هر دو باید دست به عمل نه میزدند که حمایه خارجی یعنی انگلیس را از دست می دادند. بدبختی افغانستان از همین جا شروع شد: با آمدن مرحوم نادر خان تحولات خوب یا خراب همه متوقف ساخته شد و قرارداد حمایه از همدیگر بسته شد. ازدواج نامشروع در تشکیل یک فرهنگ پوسیده که به همه مردم قوم گرایی را که یک روحیه است پیشکش کردند و مانند نقل کمبار روی آن شیرینی ریختند به نام اسلام. یعنی همه اعمال ما، از همه افغانستان و هم در دیگر کشور های اسلامی ، قوم گرایی است با یک شیرینی روی آن به نام اسلام. مذهب درین  راستا زیاد خدمت کرد و اسلامی را در جامعه معرفی کرد که نه تنها منافع خود شان نهفته بود منافع قوم در آن نهفته بود. در عربستان وهابی ها با قوم آل سعود بهترین مثال گنده و کثیف ازدواج قوم و مذهب است. از نگاه اسلام که محمد (ص) پیشکش مردم کرد ، حق مسلم جوانان است که دوست داشته باشند و ازدواج کنند یعنی ممانعت شرعی نیست. . داستان ذکیه و محمد علی دو جوان که همدیگر را دوست داشتند در ولایت بامیان که مجبور به فرار شدند نمونه بارز از ازدواج مذهب و قوم است. قوم به طرفداری مذهب بود یعنی نکاح دو جوان که به سن قانونی بودند به نام ناموس که یک انگاشت قومی است و مذهب آنرا غلط معرفی کرده است، امکان نداشت. و پولیس در صدد گرفتاری شان بود به جای اینکه پدر دختر را بگویند که این حق شرعی دختر است که با هرکس که ازدواج میکند ، ازدواج کند. دختر تاجیک بود و پسر هزاره و این یک مساله دیگر بود که قوم و مذهب نخواستند همکاری کنند زیرا ازدواج قوم و مذهب در افغانستان همیشه میخواهد تا نفاق باشد. درهمچو کشور اتحاد هرگز به وجود نه می‌آید تا مردم آزادانه زندگی نکنند. ازدواج قوم و مذهب میخواهد که باید مردم که  خدا ایشان را آزاد آفریده، و حضرات گرانقدر اسلام حضرت علی کرم الله وجهه و حضرت عمر (رض) هر دو گفته‌اند که انسان آزاد خلق شده است چرا ایشان را برده می سازید اما ازدواج قوم و مذهب میخواهند که مردم در انحصار این دو گروه باشند. داستان ذکیه و محمد علی داستان پشتون ها نیست که ما همیشه قوم گرایی را تنها به پای پشتون ختم می کنیم. داستان این دو جوان غیر پشتون است و اما قربانی ازدواج نا مشروع قوم و مذهب شده‌اند زیرا مطالب از طرف مذهب به حمایه قوم طوری تبلیغ شده است که حالا مانند مرض سرطان همه کشور را صدمه زده است و روحیه قوم گرایی دامنگیر همه مردم شده است. آزادی تنها آزادی و استقلال سیاسی نیست. مردم ما از آزادی‌های فردی محروم هستند به نام ناموس ( قوم) و به نام اسلام یعنی مذهب.

دین اسلام آمد تا مردم را از جهل نجات دهد و اولین آیه اِقراء بود یعنی بخوان. مذهب و قوم  و قوه خارجی یعنی انگلیس این را خوب میدانستند که اگر مردم باسواد شوند این مثلث درهم میشکند. مردم آگاه می‌شوند و آگاهی مردم باعث سرنگونی شان میشد. چنانچه آگاهی نسبی مردم توسط سراج الاخبار به همت مرحوم محمود طرزی باعث آزادی افغانستان و حتی پسان تر آزادی هند گردید .

چون قوم از حمایۀ مذهب برخوردار بود باید روحیه قومی و قبایلی حفظ میشد. و درین جا مدنیت اسلام باید زیر پا گذاشته میشد. طور مثال اگر شوهر یک زن فوت میکرد و هنوز هم همینطور است ، آن زن را فوراً به برادر متوفی بدون اجازه زن نکاح میکردند. در اسلام اجازه نیست که زن را بدون اجازه اش در نکاح کسی دیگر داخل کرد. در قوم زن ناموس است. در دین، زن تا وقتی ناموس است که در قید نکاح باشد. بعد ازینکه جدا می‌شود ناموس مرد نیست. و زن نظر به یک حدیث پیشوای اسلام عفت ناموس خود است. در اسلام ، خود دین ناموس مردم است نه زن مجرد.  اگر زن طلاق میخواهد باید مرد فوراً طلاق دهد. حتی قاضی حق ندارد که پرسان کند که چرا طلاق می دهی و زن هم اگر طلاق بخواهد قاضی حق ندارد پرسان کند که چرا طلاق میخواهی. بلی اسلام محمد (ص)همین است. اما در کشور های اسلامی و افغانستان طلاق را به اندازۀ مشکل گرفته‌اند که زن باید بسوزد و بسازد. این کار مذهب و قوم است درین قسمت مذهب قسمی مردم را به جانبداری از قوم فهماند که زن حق طلاق را ندارد تا مرد طلاق ندهد. بدین ترتیب زن در انحصار نه تنها مرد بلکه قوم باقی ماند. در حالیکه طلاق در اسلام فرض است و زن حق دارد طلاق بخواهد که این را خُلعَ گویند. این روحیه به اندازه‌ای تبلیغ شد که حتی تحصیل یافتگان به همین موضوع باور دارند و پرونده های خانوادگی داریم با اینکه مرد تحصیل یافته است و اما ادعا می‌کند که همسرش هرگز حق طلاق را ندارد. حقوق زن درین ازدواج قوم و مذهب مطلق پایمال شد و زن نه تنها قشر دوم جامعه قرار گرفت از صحنه کشیده شد و جایش خانه شد در حالیکه بی بی خدیجه (رض) همسر پیامبر یک تاجر پیشه بود و محمد (ص) برایش کار میکرد.  اسلام زن و مرد را ازنگاه مدنی چهارده قرن قبل مساوی اعلام کرد و گفت زن و مرد از نفس واحد خلق شده است. باز گفت زن لباس مرد است و مرد لباس زن است. باز گفت کار هیچ از شما را ضایع نه می‌کنم چه مرد باشد یا چه زن باشد و حالا در قرن بیست یکم کشور های غربی به ما می آموزاند که ما چطور از حقوق زنان پشتیبانی کنیم !! ملیون ها دالر در کشور تنها برای حقوق زن سرازیر میشود. غربی‌ها میخواهند تا اجندای خود را در مورد زن در کشور های اسلامی پیاده کنند تا خوبتر بتوانند جوامع اسلامی را در کنترول خود داشته باشند. این طلسم از زمان اشغال مصر توسط ناپلیون بوناپارت امپراتور فرانسه شروع شد که زن را اول از دین بیگانه کنید نسل آینده خود به خود طرف شما می آید. قوم و مذهب باعث بدبختی‌های زن مسلمان شده است و نمیداند که دختر جوان ما زیاد تر به دموکراسی رغبت نشان میدهد زیرا دموکراسی غربی حقوق او را می‌شناسد و اسلام که مذهب و قوم برایش معرفی کرده است حقوقش را پایمال کرده است.

در عرصه سیاسی قوم برای تسلط قومی همیشه خودش را اکثریت گفت و دیگران را اقلیت که این را برای ما همیشه انگلیس تبلیغ کرده است. در حالیکه تا امروز نفوس دقیق اقوام افغانستان در دست نیست و هر چه برای ما در مورد نفوس دیکته شده است از طرف انگلیس ها بوده و امروز آمریکایی ها که از انگلیس تقلید میکند. در عین زمان  مطالعات جامعه شناسی اسلامی به ما می‌رساند که در یک کشور مسلمان که همه کلمه گوی باشند اقلیت و اکثریت وجود ندارد ، مسلمان وغیر مسلمان اند. همچنان ، درین جا مذهب اکثریت یک مذهب دیگر را که شیعه باشد در حاشیه راند و باعث تعصبات و تبعیض های شد که موی در بدن راست می‌شود . این انکار مذهب شیعه باعث شد که علمای شیعه و سنی همدیگر را به جای اتحاد و توافق روی مسایل، همیشه بکوبند و بر علیه همدیگر تبلیغ کنند. شیعه بزرگترین سردار اسلام را که حضرت عمر (رض) باشد نادیده گرفت و سنی در مقابل شهادت امام حسین (رض) همان احساسات را که باید نشان میداد ، نداد و امروز همه فکر میکنند که شهادت امام حسین یک موضوع شیعه است در حالیکه امام حسین نه شیعه بود نه سنی بود و نه برای به وجود آوردن دو فقه  و دو مذهب مبارزه کرد ،به شهادت رسید. شهادت او برای مبارزه با ظلم و فساد و بیعت نکردن با یک نظام فاسد بود و بس. امروز دهم محرم یک نمایش است. شیعه و سنی هر دو به نظام های دیکتاتور و فاسد بیعت کرده اند

ازدواج قوم و مذهب چنان طرح ریزی شد  قسمیکه گفتیم دامنگیر همه اقوام شد. همه بی‌عدالتی‌ها توسط اقوام مختلف صورت گرفت برای اینکه ملا قسمی تربیه شده است  که باید هر چه قوم می‌گوید تأیید کند. همان بی‌عدالتی‌های که در اقوام پشتون اتفاق افتیده عین بی‌عدالتی‌ها توسط دیگر اقوام به قوع پیوسته است. نه کمتر نه زیاد تر.

چون قوم پشتون که قدرت سیاسی را در دست داشت خود را در اکثریت میدید پس باید همه موضوعات به جانبداری قوم از طرف مذهب صورت میگرفت . همین بود که محمدگل مومند در زمان مرحوم نادر خان عرض اندام کرد و پشتونایزیشن افغانستان روی دست گرفته شد. این اشتباه بسیار بزرگ بود که ما را تا امروز یک ملت نساخته است. برنامه‌های درسی به پشتو شد در حالیکه زبان مروج نه تنها افغانستان بلکه منطقه حتی زبان رسمی هند تا آمدن انگلیسها(۱۸۳۲)  فارسی بود.در زبان‌شناسی اینکه یک زبان مروج در منطقه وجود داشته باشد آنرا lingua franca میگویند و حتی امروز سرود ملی پاکستان به زبان فارسی است. این روش پشتونایزیشن توسط گروه سر اقتدار افغانستان را به نفاق کشاند. سطح تعلیمی پایین آمد.  باعث بی اعتمادی نه تنها قشرهای مردم بلکه بی اعتمادی بین دولت و مردم شد. باعث تعصب و زدودن سطح فکری شد که تا امروز کشور به حال نه می آید. مردم حتی احساس حقارت میکردند زیرا شاخصه بزرگ یک فرهنگ از نگاه انتروپولوژی زبان است و به چشم سر میدیدند که زبان شان  مصالحه شده است پس فرهنگ شان مصالحه میشود. مطالعات بشر شناسی نشان میدهد وقتی کودک از زبان مادری محروم شود قوه فکری او ضعیف بار می آید. قریه جات در شمال و شمال غرب کشور به پشتو نامگزاری شد. جاده ها ، بیمارستان ها، مکاتب ، القاب دانشگاهی ، القاب نظامی همه و همه به پشتو شد. چون انگیس دیورند را بُرید و قسمت اعظم آن را به پاکستان بخشید همه انرژی افغانستان ، سرمایه افغانستان و وقت افغانستان در مساله پشتونستان به مصرف رسید در حالیکه ما پنج ده را هم در عین قرن و عین امیر و عین زمان به روسیه از دست دادیم و اما امروز یک شهروند افغانستان نه میداند که پنج ده در کدام قسمت قرار دارد. توجه که برای دیورند صورت گرفت بالای پنج ده صورت نگرفت و این دل سردی ها و قسمیکه گفتیم  بی اعتمادی ها را به وجود آورد. تقلید از آلمان هیتلری توسط مرحوم سردار محمد داوود خان در زمان صدارت او یعنی «یک مردم ، یک قوم و یک رهبر» باعث تبعیضات دامنه دار شد که تا امروز دوام دارد. در دوران ریاست جمهوری به تقلید از آلمان هیتلری عقاب را نشان ملی ساخت در حالیکه مذهب میدانست که در اسلام پرندگان و حیوانات خون خوار و درنده مجاز نیست. اما مذهب به جانبداری از قوم خود را خاموش گرفت . ما به جای اینکه یک ملت می ساختیم این آرزومندی صورت نگرفت و حتی ناقلین به ولایات بسیج شدند. مرحوم سردار محمد داوود خلاف پیمان مذهب و قوم رویه کرد و وقتی روی لُچی را به میان آورد، از همان تاریخ به بعد مناسبات او با مذهبیون خوب نبود. . مرحوم سردار داوود مطلق فراموش کرد که خاندان او به قوه مذهب سر قدرت رسیده‌اند نه اینکه به رأی مردم به قدرت رسیده باشند. جرگه های قومی افغانساتن همه نمایشی و از طرف دولت طرح ریزی میشد. وقتی تحقیقات افغانستان شناسی در هجرت در مورد افغانستان زیاد ترصورت گرفت فهمیده شد که  جرگه یک دسیسه استعماری انگلیسی بود. . از یک طرف در دوران صدارت به حیث یک اتنوسنتریک نه ناسیونالیت زیرا هنوز که هنوز است ملی بودن افغانستان منحیث یک ملت زیر سؤال می رود، داعیه پشتونستان را داغ ساخته بود و از طرف دیگر میخواست مذهبیون را انکار کند. فراموش کرد که نادر خان ازدواج قوم و مذهب را احیا کرد و حتی یک مذهبی را وزیر عدلیه مقرر کرده بود. خدمت مرحوم داودد خان به نفع نسوان تنها منحصر به کابل ماند و از سرحد کابل به پیش نرفت . تا سال ۱۹۶۴ پشتو زبان رسمی کشور نبود. در قانون اساسی زبان پشتو در کنار زبان فارسی زبان رسمی شد و مردم جوقه جوقه در دوایر دولتی باید پشتو می آموختند. بزرگترین خیانت به زبان فارسی صورت گرفت و آن این بود که لهجه دری را به نام یک زبان، زبان رسمی کشور ساختند در حالیکه همه زبانشناسان میدانند که فارسی و دری یک زبان است، دو زبان نیست. این عمل بزرگترین صدمه را بر پیکر فرهنگی افغانستان وارد ساخت و آن این بود که افغانستان دو دسته زبان فارسی را به ایران تقدیم کرد که این زبان  ما نیست و با این عمل ایران همه بزرگان فارسی زبان را مال خود میداند.

چون ازدواج قوم و مذهب به حمایه خارجی که متکفل عقد نکاح نامشروع بود قوم را بالاتر در همه مسایل میدانست به جای اتحاد ملی برتری قومی دامن زده شد و حتی ایدیولوژی مارکسیزم و لیننیزم نتوانست این معضله را حل کند و زیاد تر پشتون ها در حزب خلق بودند و فارسی زبانان در حزب پرچم.  به اندازۀ این ازدواج نا مشروع عمیق بود و مهریه آن زیاد که اسلام هم نتوانست این ازدواج را از هم جدا سازد و در دوران جهاد مجاهدین هم به طرفداری از قوم زیاد تر پیوند حاصل کرده بودند در حالیکه اسلام آمد تا اقوام را متحد سازد و برادر خواند و اما ازدواج قوم و مذهب قوی‌تر از دین اسلام بود.  ازدواج قوم و مذهب نقش خود را به کمک خارجی اینبار ایالات متحده آمریکا خوب بازی کرد و جناب صبغت الله خان مجددی برای آقای اشرف غنی نماینده قوم استخاره میکند و قوه خارجی او را به کرسی می نشاند. همه میدانند که استخاره برای خود شخص می‌شود نه برای یک شخص دیگر. امروز در نظام لیبرال دموکراسی وارداتی شما تأثیرات صد سال استثمار سیاسی و فرهنگی را می‌بینید که قوم  و مذهب میخواهد هنوز هم سلطه خود را حفظ کند. اتحاد قومی آقای اشرف غنی با آقای حکمتیارو خاموشی عده زیاد مذهبیون گویای این واقعیت است که قوم نه میخواهد افغانستان یک ملت متحد باشد و مذهب به جای اینکه دوران جهاد و خیانت های که صورت گرفت موقف خود را روشن کند و اما آرزو ندارد تا این ازدواج بر هم خورد. و مذهبیون زیر عنوان صلح با کسی که کابل را به خاک و خون کشید خود را خاموش گرفت.

مردم افغانستان  در طول تاریخ صد ساله توسط مذهب و قوم چنان استثمار شدند که حالا هر چه تقلا میکنند خود را نجات داده نه می توانند. مخصوصاً اینکه ازدواج قوم و مذهب برای ما یک فرهنگ داده است که حالا اگر ازین فرهنگ برآییم ما را بی‌غیرت خطاب میکنند. زیرا روحیه استعمارو استثمارو بی‌تفاوتی  در خون ما ترزیق شده است. در خون ما ترزیق شده است که ضد زن باشیم. در خون ما ترزیق شده است که داعیه نامهناد پشتونستان بر حق است . در خون ما ترزیق شده است که قوم سر اقتدار در اکثریت است. در خون ما ترزیق شده است که در زبان “دری” نامی برای پوهنتون نیست. در خون ما ترزیق شده است که ما باید ضد شیعه باشیم و باید به شیعه دختر ندهیم. در خون ما ترزیق شده است که کلمه دانشگاه فارسی نیست ایرانی است و اگر استفاده کردی نوکر ایران هستی.  

زمانیکه شاگرد جامعه شناسی بودیم استاد آمریکایی برای ما یک کتاب را زیرا عنوان استعمارگرو استعمار شونده سفارش کرد تا بخوانیم. امروز که نزدیک به چهل سال می‌شود این کتاب به خاطرم است زیرا داستان غم انگیز کشورم را ترسیم میکند. این کتاب را میتوان زیرعنوان The Colonizer and the Colonized, by Albert Memmi به زبان انگلیسی به دست آورد. چرا این کتاب جالب است که بودند و امروزهستند مردان که با استثمار و استعمار همکاری کردند و تا امروز همکاری می‌کنند و یا به نفع قوم و مذهب خود را خاموش میگیرند. این مردان به خاطر منافع خود و کرسی که استعمار گر برایش داده بود خود را خاموش گرفت و امروز نسل نو بهای آنرا می پردازد. بهترین و تازه ترین مثال که شما خوانندۀ گرامی خوب خبر دارید داستان شرم آور نکاح چهار ساله است که توسط جناب آقای عبدالستار سیرت در یک مجلس گفته شد که نکاح چهارساله به اجازه وکیل درست است!!. همان های که مخالف قوم گرایی هستند خود را خاموش گرفتند و حتی بعضی به سویه دکتورا پشتیبانی کردند. زیرا ما همه با تعصب و خرافات بزرگ شده ایم. خرافات در خون ما ترزیق شده است.

نتیجه استثمار فرهنگی و سیاسی این است که چون ما سیاست را از دهن قوم شنیدیم و دین را از دهن مذهب به مجرد که دهن باز کنی یا خاین هستی و یا کافر.  چون اتحاد ملی به نفع قوم نبود ازینرو اقوام را نخواستند تا یک ملت شود، برادر وار زندگی کند، زبان و فرهنگ هر قوم احترام شود مانند کشور سویس. در افغانستان بر عکس شد و نتیجه ازدواج در قرن بیست و یکم این است که اقوام باید به سر هم بکوبند. بعضی‌ها از روی احساسات کودکانه شعار میدهد که موفقیت ما در اتحاد ماست . در حالیکه تا این ازدواج از هم نپاشد اتحاد هرگز و هرگز صورتش را نشان نه میدهد. چطور اتحاد صورت گیرد وقتی مذهب یکی در اقلیت باشد؟ چطور اتحاد صورت گیرد وقتی زبان اکثریت مصالحه شده باشد؟. روزی از یکی از دوستان پرسیدم که کلمه دری پوهنتون چیست؟  جواب داد والله نمیدانم در زبان دری همچو چیزی نیست! آیا فارسی با بیدل و مولانا و سعدی و حافظ و رابعه بلخی و پروین اعتصامی و اقبال لاهوری و ووووو این همه ضعیف است که برای پوهنتون کلمه ندارد؟ وقتی دانشگاه گویی فوراً تاپه ایرانی بودن را میخوری زیرا مغایر برنامه قوم رفتار میکنی. وقتی موضوعات احادیث جعلی را بالا میکنی فوراً تاپه کفر را میخوری. چگونه اتحاد به وجود بیاید وقتی مادر من، خواهر من، همسر من، قشر دوم جامعه است؟ در قانون اساسی افغانستان زبان فارسی را مصالحه کردند و کلمات که در فارسی نیست به حیث کلمات قبول شده داخل کردند. نتیجه این خیانت نفاق بین آنان که میخواهند زبان شان مصالحه نشود و آنانیکه میخواهند تسلط قومی را حفظ کنند، دامن زده شد. از کانادا و سویس نیاموختند که همه زبان‌ها می‌تواند مطلق مساوی باشد. در قطار خط آهن از آلمان به سوی سویس در حرکت بودم و بالای این مضمون کار میکردم و کوشش میکردم تا گفتار البرت میمی را  از کتاب مستعمره گر و مستعمره شونده به خاطر بیاورم ، یکبار متوجه شدم که راننده قطار به سه زبان ایستگاه ها را اعلام میکند؛ فرانسوی؛ آلمانی و ایتالوی!!!! ما چرا نه می‌توانیم که به سه زبان فارسی پشتو و ازبکی امور خود را به پیش نبریم؟ در کلیسا ها زن و مرد همه یکجا به عبادت خدا می‌روند سؤال کنیم که ما چرا نه می‌توانیم در مسجد یک‌جا باشیم؟ در حالیکه سنت رسول خدا است که باید زن و مرد در مسجد یک‌جا باشند. سؤال کنیم که چرا نام مادر و خواهرو همسر خود را در محضر عام گرفته نه میتوانیم؟ مگر زنان از مردان چیزی کمبودی دارند؟ سؤال کنیم که چرا ما آزادانه نه می‌توانیم مسایل دینی خود را بحث کنیم؟ مگر آزادی بیان و قلم میراث اسلام نیست؟ این همه تعصب را ازدواج قوم و مذهب به وجود آورده است و در خون همه ما چنان ترزیق شده است که فکر می‌کنیم که نورمال است که تعصب داشت. نورمال است که زنان در مسجد نباشند. نورمال است که هر چفنگ که مذهبی گفت من باید قبول کنیم.

این همه جنگ و انتحار و کشتن و بستن مردم توسط طالبان ودیگر گروه‌های تند گرا به خاطر اسلام نیست . به خاطر از هم پاشیدن ازدواج قوم و مذهب است .

افغانستان هرگز راه خوشبختی را نخواهد دید مشروط بر اینکه نکاح نامشروع قوم با مذهب به طلاق انجامد و درین راه باید سخت مبارزه کرد. ازنگاه انتروپولوژی فرهنگی و جامعه شناسی هیچ دلیل دیگر باعث پسمانی ما نشده است مگر ازدواج قوم و مذهب که اگر بالای آن کار نشود قوی‌تر هم شده می‌رود. نام کشور را برای فریب مردم جمهوری اسلامی گذاشتند در حالیکه جزیی ترین اثر اسلام درین سرزمین دیده نمیشود. فقر، بیچارگی ، بیسوادی ، زن ستیزی ، قوم پرستی ، مادی پرستی ، شخصیت پرستی که از بعضی اشخاص توبه نعوذ بالله خدا ساخته اند. افراط و تفریط و بلاخره خارجی پرستی.

نظام دموکراسی ایجابات خود را دارد. تساوی حقوق بین همه اقوام، تساوی زبان‌ها بدون قید و شرط، تساوی مذاهب بدون قید و شرط ، تساوی زن و مرد بدون قید و شرط. . و دین باید اجباری نباشد. درین حالت است که این ازدواج از هم می‌پاشد و مردم نفس به راحت میکشند. هدف دولت اسلامی تحمیل دین بالای مردم نیست و هدف از دولت اسلامی اول  امنیت مردم است دوم آموزش و پرورش و سوم تکامل یک اقتصاد پیشرفته تا مردم لقمه نانی داشته باشند. دین دیکتاتوری نیست. در عین زمان قسمیکه قبلاً در گذشته های دور پیشنهاد کرده‌ام همه نقاط که در اثر یک اشتباه تاریخی نامگزاری شده است برای اطمینان مردم و برای جلب اعتماد مردم ، برای صلح و زیست باهمی باید دوباره به نام های اصیل آن برگشتانده شود.

امیوارم من را خاین و  کافِر خطاب نکنید و فکر کنید که یک جامعه که در آن تبعیض باشد تعصب باشد و تنگ نظری باشد آن جامعه مریض است و فعلاً  افغانستان به همین مرض دچار است که قوم و مذهب نه تنها قوم و نه تنها مذهب بلکه یکجایی مردم را مبتلا ساخته‌اند.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

ابهت17.10.2018 - 06:02

  از این نوشتار خیلی خوشم آمد و تا کنون به چنین صراحت مصمونی مطالعه نکرده بودم. اما پراکراف ذیل را درست نفهمیدم: (این همه جنگ و انتحار و کشتن و بستن مردم توسط طالبان و دیگر گروه های تندگرا بخاطر اسلام نیست. بخاطر از هم پاشیدن ازدواج قوم و مذهب است ) و بعد تر خود راه برون رفت از این حالت را طلاق قوم و مذهب پیشنهاد کرده اید که بگفته قبلی تان طالبان این کار را میکنند. آیا این دو گفته در تقابل هم قرار ندارد؟ لطفا توضیح فرمائید. ممنون شما.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



داکتر فرید یونس