بس است، واقعیت ها را پنهان نکنید: چند سخن دربارۀ «دیدار آشنا»

۴ ثور (اردیبهشت) ۱۳۹۶

زمانی که  حزب دموکراتیک خلق افغانستان،  با کودتای ننگین هفت ثور بر اریکه قدرت نشست، از همان آغاز خط فاصل وقرمز بین خود و مردم  افغانستان کشیدند و شعار دادند که :

«هرکه باماست ازماست و کسی که با ما نیست دشمن ماست.»

یعنی از همان زمان در مقابل مردم افغانستان که مخالف  ایدیالوژی و طرز حکومتداری  واز همه مهمتر  به وجود آمدن فضای خفقانزا در سراسر کشور به وجود آمده بود موضع گرفته  به  بگیر و ببند و بکش  آغاز کردند .  یکی را به نام  اخوانی ، دیگری را به اسم شعله یی و یا ستمی و دیگری را   به نام . . .  گرفتند، بردند و کشتند که شاهد این ادعا پیدا شدن قبرهای دسته جمعی در گوشه وکنار افغانستان، پرشدن زندان های افغانستان به خصوص زندان پلچرخی، وانتشار لست  پنج هزارقربانیان می باشد که توسط  دستگاه جاسوسی کام و خاد به شهادت رسانیده شده اند.

این یک واقعیت است وکسی نمی تواند آن را نادیده گرفته ویا این که  با کلمات و جملات ولشمی زبان ازآن منکر شود .

من نمی خواهم دراین یادداشت مختصر ازجور وجفایی که توسط کودتا گران هفت ثور درحق مردم ما روا داشته اند یاد آوری نمایم، بلکه می خواهم بگویم که بعضی از اعضای حزب دموکراتیک خلق  افغانستان  هنوز هم لاف کار، صداقت ، وطن دوستی را به سینه  می کوبند .به گونه مثال :تعدادی از کارمندان سابق رادیو تلویزیون افغانستان برای بار دوم در شهر فرانکفورت کشور آلمان  به نام       ( دیدار آشنا) که بهتر می بود ( دیدار رفقا ) نام گذاری می کردند، باهم دید وبازدید داشته  ویاد و خاطره های گذشته را تازه نمودند.  من تصادفا فلم قسمت چهارم این نشست را که توسط  "رفیق" فریدون فرید ترتیب شده و از طریق فیسبوک انتشار داده است دیدم.  دراین نشست تعدادی ازهمکاران با دکلمه اشعارومطالب و خاطره های  که  داشتند یادی از گذشته ها نمودند تا این که نوبت به آقای بشیررویگر وزیرپیشن اطلاعات وکلتور رژیم دست نشانده شوروی سابق رسید. ایشان درگفتار مختصری که داشت  روی موضوعاتی تماس گرفت که برای من منحیث یک کارمندن سابق رادیو تلویزیون افغانستان آن چه را با چشم دیده ام تفاوت زیاد دارد.

یک ـ  آقای بشیر رویگراظهار داشت:

 « جنگ بین مردم افغانستان نبود، بلکه جنگ بین دو قدرت بزرگ جهانی بود وما خواسته ونا خواسته درگیر این جریانات  شدیم .»

درست است که جنگ بین دو قدرت جهانی بود واین موضوع را تمام مردم افغانستان می دانستند و می دانند . خوب به خاطر دارم که حتی سرفرازخان پنجشیری ملازم دفتر ما یک روز دربین شعبه اظهار داشت که یکطرف  روسی ها هستند و طرف دیگرامریکا که  تنظیم های جهادی را کمک تقویه می کند، ولی دربین ما سوختیم وواقعیت هم داشت. ولی  درهمان زمان  هیچ گاهی  برای مردم افغانستان از طریق نشرات رادیو وتلویزیون ویا جراید ومجلات توسط یکی از اعضای بلند پایه  حزب ودولت مطرح نشد، بلکه تا توان داشتند برعلیه امپریالیزم جهانی شعار می دادند و باافتخارتمام کودتا هفت ثور را انقلاب شکست ناپذیرمی خواندند .

 دو دیکرـ  آقای بشیر رویگر از دوستی ، صمیمیت وکار برای ترقی وطن توسط  کارمندان رادیو و تلویزیون افغانستان یاد آوری نموده اظهار داشت که:

 « یک عده مردم گرد هم آمدیم جهت ترقی و پیشرفت وطن ، صرف نظر از عقایدشان وصرف نظر از اندیشه های شان  اما یک چیز مشترک بین ما وجود داشت  یک عشق به وطن ومردم »

 قابل یادآوری است که  قبل از کودتای نامیمون هفت ثور گفتار آقای رویگرقابل  تایید وپذیرش است.  زیرا در آن زمان تمام کارمندان رادیو تلویزیون افغانستان با  حوصله  مندی ، صداقت وهمکاری همه جانبه شبا روزی برای ترقی وطن ومردم فعالیت داشتند. اما آن چه آقای رویگراظهار داشته است،بعداز کودتای ثور ازواقعیت به دور است. زیرا همه کارمندان رادیو تلویزیون می دانند که شرایط  قسمی دیگری درکشورو در رادیو تلویزیون افغانستان که یکی ازارگان های نشراتی دولتی بود رونما گردید کثرت همکاران جدید که توسط  دستگاه  های کام و خاد در رادیوتلویزیون و دردنبال هر کارمند رادیوتلویزیون، خادیست ها ومخبرین گماشته شد. اعضای حزب دموکراتیک خلق  به خصوص جاسوسان کام و خاد چیزی را به نام  دیگر پذیری و  دیگراندیشی وقبول عقاید مخالفین سیاسی را نداشتند . پس چه گونه می توان به سخنان آقای رویگر صحه گذاشت . اگراعضای حزب دموکراتیک خلق  افغانستان واقعن به اعتقادات مردم و پذیرش مخالفین احترام می گذاشتن،  دست به جنایت  بگیر وببند وبکش نمی زدند.

 اکثریت کارمندان رادیو تلویزیون خبر دارند که تعداد فراوان از کارمندان رادیو تلویزیون افغانستان  توسط دستگاهای جهنمی کام و خاد گرفتار وبه شکنجه گاه فرستاده شده ویا به قتل رسیده اند ویاهم سال های متوالی در عقب میله های زندان قرار داشتند . علاقمندان می توانند اسمای آنعده از کارمندان رادیو تلویزیون افغانستان که به شهادت رسیده ویا اینکه زندانی شده بودند در مطلب جدا گانه تحت عنوان ( قربانیان استبداد ) درصفحه فیسبوک بنده و یاهم درسایت « رنگین » که تحت نظر نگارنده  نشرات دارد انتشار یافته است مرورنمایند .

اما گپ مهم برای تمام"رفقا" خلقی، پرچمی  وحالاصد توتۀ جدا شده و پاشان این است که « صرف نظر از عقایدشان وصرف نظر از اندیشه های شان» امکان ندارد. همان عقاید واندیشه ها بود که قاتل وجانی وشکنجه گر تولید کرد.

پس "رفقا" وقتی در «دیدارآشنا» جمع میشوید، لطف کرده از بعضی چیز ها که دیدار آشنا با آن معروف مشهور شده کم کرده واقعیت ها را بگوئید.

پس در برنامۀ آینده  در بارۀ پلیگون پلچرخی، یک ساعت را اختصاص بدهید. شعر بسرایید و بیت بخوانید. مگر نه بخاطر چند پرچمی که امین کشت. برای همه مردم بیچاره . اگر این کار را نکردید، باز چه می گوئید؟ کی شما را آلۀ دست ساخت. پوتین در جنگ با ترومپ؟







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد حیدر اختر