شهروندان معترض بازگشت برویۀ نخست

اعتراض هما نا نه گفتن  مردم در برابر عملکرد های دولت های استبدادی است .اعتراض ها از سوی مردم در قالب واکنش های متفاوت انجام می آید.از نافرمانی مدنی تا بایکوت عدم  شرکت در قلمروی اعمال قدرت دولت تا رفتن به زندان های به شکل دسته جمعی و همایش های خیابانی همه و همه اعتراض عنوان می شود. تمام سیاست یک جانبه و رعیت گرا را شهروندان با این عملکرد خود سمت و سو داده اند. بیان انتقادی و نه گفتن در برابر دولت ممیزه واقعی میان رعیت بودن و شهروند بودن است. شهروندان معترض آنانی اند که فاصله های شوم و تاریکنا های رعیتی بودن  را طی کرده اند و خود به مدارج کمال حقوق سیاسی رسانیده اند.

مبحث اعتراض عمومن در جامعه های بار می آید که شهروندان و حکومت شوندگان آن جامعه  در فرایند آگاهی قرار دارند بر مبنای آگاهی که از چگونگی  سنجش  ارزش خود بر ساختار دولت و نهاد مسوول دارند  به دولت از دید انتقادی می نگرند. آنچه مهم و ارزشمند است این است که اعتراض به عنوان قوه ی مردمی از نشانی مردم در تزلزل کردن پایه های دولت را به لرزه درمی آورد و انرا وادار به پذیرش دیدگاه ها و نیازمندیها خود می سازند. شهروند معترض همان شهروند آگاه و جسوری است که می تواند با بالا کردن صدای خود به آزادی های واقعی اش برسد. قدرت تصمیم گیری و اندیشیدن در دست خود این گونه شهروند است. این زمینه را نظریه بررسی سیر اندیشه های مردمی نشان می دهد که به گونه فعال و تاثیر گذار آن از نتیجه ی  توسعه فرهنگ شهروند گرا و قانون مدار به میان می آید. عموما در جامعه های حرف و دمی از سنجش انسان مدار برای انسان ها آن جامعه زده می شود که در آن جامعه . فرهنگ  و سیاست مبنای تقسیم عدالت شمرده می شود و مولفه ی قدرت ریشه در ارزشهای اخلاقی آن جامعه دارد. به صورت عملگرایانه ی آن اعتراض شهروندان به عنوان تاثیر بالقوه در برابر هر ساختار رعیت گرا تحول آفرین و فایده مند است.

شهروندی و معیار های جهانی آن مدیون تلاش های اندیشمندان بزرگ و عصر های بیدارگرایانه ی همه یی جهانیان است و انسان که امروز از سکوی شهروندی، خود را در برابر همه چیز دارای صلاحیت می داند و همه حقوق اش تعریف شده و مشخص است  فراورد تلاش های است مجموعه بزرگ اندیشمندان برای آنها اندیشده است. شهروند و معیار های شهروندی به گونه ی اساسی در تاریخ معاصر جهان پدیدار گشت و برای هر انسان در چهارچوب قوانین و کنواسیون های جهانی فرصت ها و زمینه های معیین گردید که از تکلیف انسان کاسته است.

حق اعتراض در برابر نادیده انگاشتن حق انسانی یک شهروند  دستآورد مقاومت گری ها و ایستادگی ها آنانی است که در گذشته با متحمل شدن دشواری ها و حق تلفی ها زمینه ی احقاق خود در فلسفه ی سیاست نهادینه کردند. بودش انسان بر مبنای قرار داد های جهانی امروز تجربه ی ساختار ها و نظام های بوده  مه مورد نقد و نظر مبارزین راه ازادی و حق خواهان بوده همیشه در برابر صخره های نابرابری با استدلال و اعتراض خود بر خلاف جریان دولت های سرکوبگر حرکت می کردند و خود را در پیشگاه تاریخ عنوان می کردند. شهروند متعرض کسی است همه یی ارزشهای شهروندی و مسوولیت های خود را درک کرده  همگام و همسو قانون و اسناد معیاری جامعه راه می رود و با وجود تفاوت های هویتی برابری دیگران در برابر خود می پذیرد و نگاه اش به دولت به عنوان دستگاه مسوول است. هیچ گاه از محدوده ی ارزش های خود عدول نمی کند و خود را در ساختار دولت سهیم و محق می داند.

بیشترین دیدگاه ها در باره ی  شهروندی در ساختار های  مردمگرا و مدنی سالار پذیرفتنی است. از فلسفه ی وحودی ساختار های مردمی پیداست در برابر تک تک شهروندان خود پاسخگوست. همه چیز این ساختار های ربط مستقیم به شهروندان دارد و هر شهروند از منزلت انسانی و کرامت متعالی برخوردار است. شهروندان معترض همانگونه ایکه از نام  شان پیداست اهل بی تفاوتی و سکوت نیستند ویژگی نظارت کاکرد های دولت را دارند در صورت اعمال بی رحمانه ی خواسته های تک روانه ی نظام اعتراض می کنند و در برابر ساختار آشفته می شوند و دولت را زیر سانسور می گیرند تا از موازنه های انسانی و حقوقی شان پا فراتر نگذارد. هر شهروند در برابر سرپیچی ها دولت به مثابه  نیرو فشار و برانداز شمرده می شود. نفس برگزاری ها و دیگر شدن ساختار ها در هر دوره ی نمایندگی ازین نیرو می کند در هر نظام که به میان می آید شهرون و مجموع شهروندان نقش حیاتی و موثر دارند. رای و جایگاه یک شهروند به دلیل مهم و حیاتی قلمداد می شود که یک رای و اعمال یک کارت رای دهی یک شهروند در انتخابات سرنوشت ساز است  به گونه ی نمونه در نتایج برابر انتخاباتی یعنی 50 % در برابر 50% قرار گیرد یک رای می تواند این موازنه را برهم زند  مفهوم انتخابات را عوض کند.

اینجاست که در چشم انداز های دموکراسی انسان مفهوم متعالی و سکوی ارزشمند شهروندی خود را دارد.و حق اعتراض بر بی توجهی های دولت را .شهروندان معترض همانا رسیدگان کمال ارزشهای مدنی و سیاسی هستند و ازین کمال  به نفع خود استفاده می کنند. و در برابرشان دولت تعهد دارد تا همه یی حقوق شان را مراعات نماید.انسان های معترض در برابر دولت و اعمال قدرت دولتی به گفته ژان ژاک روسو در همه جا آزاد اما بسته در زنجیر هستند.درآمد تفسیری به این گفته این است که هرکی می تواند در داخل یک سری اصول و موازینه های شهروندی ازاد باشد. فلسفه ی ازادی هم از دیدگاه اندیشه ورزان سیاسی به گونه است که ازادی یعنی بودش مطلوب بر مبنای ارزشهای که انسان دوست دارد به شرط اینکه این اختیار به آزادی دیگران صدمه وارید نکند. شهروند معترض در صورت  پایمال شدن این ارزشها حق اعتراض را دارد وساختار را که به ارزشهای احترام نگذاشته نقد کند. تفاوت شهروند با رعیت که با اختیار گوسفند است درین امر نهفته است که او دارنده ی  مجموعه حقوقی است که قدرت اعمال آنرا دارد.و از قدرت و ازادی صیانت  آن برخور دار است. تفاوت های عمده در میان رعیت بودن و اختیار رعیتی تا شهروند بودن و حق شهروندی در زمینه های است تعریف شده و شناخته شده می باشد.اختیار تعیین محدوده ی ارزشهای شهروند در قلمرو قانون است و از رعیت در قلمرو ی  نظام های استبداد گرا و غیر دموکراتیک. اندیشه ی  رعیت گرایی معمولن در دولت های عقب گرا و واپسگرا وجود دارد وازتفکرمدرن شهروند باور در ساختار های دموکرات و خردمحور. شهروند عامل تعیین دورنما های سرنوشت خود را در اخیتار دارد و با درک عوامل استیبداد در برابر قانون انحصار آفرین و زمینه های استبداد آور.شهروندی معیاری است که رای یک انسان بستگی به آینده اوست.اما در در رعیتی رای و اختیار فرد یا انسان مورد نظر نیست. خاستگاه احقاق حقوق فرد و یا انسان در نوع رعیتی ساختار ارباب رعیتی است.و حکومت نا مشروع .نظریه ی فردیت ازاد و آزادی فردی در غر ب هم فرایند ساختار های بوده بر میل و بر مبنای دیدگاه شهروندان به میان آمده است.رعیت از چنین امتیاز در نظرگاه دولت برخوردار نیست.عموما کسانی رعیتی بودن را می پذیرند که در عدم آگاهی حقوق اساسی و مدنی خود بسر می برند.من بر خلاف افلاتون گه بردگی را وابسته به ذهنیت و جوهر برده می دانست و عنوان می کرد بردگان برده امده اند و عامل بردگی هم برایشان بردگی بودن شان است حرف می زنم، باور من این است که عدم آگاهی دلیل عمده بردگی انسان های می شود و در بسا موارد دوام بدون تزلزل ساختار های عقب گرا و واپس اندیش.زیرا لابویتی در کتاب بردگی اختیاری خود می نویسد که بردگی را با دگرگون سازی ذهنیت بردگی می شود عوض کرد دیدگاه لابویتی این است کارکرد های ساختار های دیکتاتور و تیرانی برده ها را به بردگی کشانده است نه نفس خودیی بردگان.. از ین حرف هویداست که  عنصر آگاهی می تواند رعیت را شهروند و برده را ازاده سازد.و او را به مقام و منزلت انسانی اش برساند.به رهر حال انچه که مورد نظر مه است رسیدن به معراج های ارزشمند انسانمداری و توجه به حق اعتراض شهروندان است.رعیت از داشتن حق سهم گیری در ساختار،حق بیان،حق مخالفت بر نوعیت نظام و ارزشهای منوط بر منزلت انسانی برخوردارنیست برعکس این ایده ها در داشتن امتیاز شهروندی بودن وجود دارد. در ساختار های مردمگرا و خردمحور منزلت انسان مورد نظر است .شهروند معترض هنگامیکه می بیند نگاهی ساختار بر وضیعت او عادلانه نیست بنابرین در نفس اعتراض خود محق است.و در بسا کشور ها اعتراض ها اثرخود را در سمت و سو یابی دولت گذاشته است دولت ها که خود را متعد ارزشهای شهروندی قلمداد کرده اند بر چگونگی اعتراض ها شهروندان عطف توجه دارند.و حتا رهراس از برانداز شدن ساختار خود دارند.بنابر این واقیعت، عمده ترین مسله این است که اختیار و آینده ی دولت های در دست و فراینده عمل های شهروند های معترض است. دولت و ساختار که بر مبنای دیدگاه و نظریات شهروندان عمل می کند در حقیقت دولت است که در طرز فکر شهروندان زندگی می کند و خود را متعهد می داند.شهروندان معترض بیشتر در نظام های که خود را پایبند و مدنی سالار می دانند از اقتدار مدنی برخوردار هستند.اقتدار مدنی همان قدرت اعتراض یی است شهروندان در برابر بی تفاوتی و سهل انگاری دورلت به کار می گیرند.نا گفته نباید گذاشت که اعتراض در بستر ارزشهای مدنی و فرهنگ تساهل گرا و مسامحه پذیر.در افعانستان کم کم ارزشهای شهروندی در حال توسعه و گسترش است زیرا آزادی بیان و زمینه های کم مایه یی مدنی که شکل گرفته، راه را برای به کف آوردن فرهنگ نهادینه شدن ارزشهای شهروندی هموار کرده است که با توسعه دادن ارزشهای خردی و انسان مدار می شود به این مدارج رسید.ما برای داشتن فرصت های مردمی  در روزگار فعلی ما موجودیت شهروندان معترض را به خیر و توسعه ی پایه های ساختار سیاسی می دانیم .توجه شهروندان به کارکرد های دولت و مانع شدن دولت از خلاف کاری  می تواند عدالت را نهادینه کند.ما به حیث شهروند فرایند  برنامه های دولت را مورد نظر داشته باشیم و از اعتراض مدنی خود به مثابه ی نیرویی بالقوه استفاده کنیم. شهروندان معترض خطر برزگ در برابر ساختار های تک رو و غیر دموکراتیک قلمداد می شود.شهرواند معترض حیات دموکراسی و نیرو بالنده ی نهادینه شدن ارزشهای جمعی است.شهروندان معترض در حقیقت با صلاحیت مدنی  بازدارنده  کج روی ها ساختار های سیاسی هستند در جامعه ی ما بردولت موضع گرفتن و دولت را بر امر مردمی وادار کردند عدالت را نهادینه و مردم به کمال برابر می رساند. من امید وارم پس از رسیدن به مدارج انسانی  ارزشهای مدنی و داشتن فرصت های شهروندی در امر مهار سازی خلاف های دولت کارا و موثر بار بیاییم .تا با داشتن قدرت مدنی و اتخاد تصامیم ملی به گونه ی نیرو بازدارنده در برابر دولت سبز کنیم.و از فرصت سوزی ها و مردم ستیزی ها جلوگیری کنیم.شهروندان معترض از نیاز های جدی جامعه های رو بر توسعه و ارزشهای دموکراتیک است  مبنای مشروعیت و اقتدار مردمی در کشور های پسا منازعه منوط بر نوعیت واکنش و استفاده اقتدار مدنی شهروندان است. شهروندان معترض مجموعه مقتدر و تسلیم ناپذیرو عدالت خواهی هستند که همیشه از منظرگاه مردم  و خواستگاه خودشان از دولت پاسخ خواهی می کنند.. پرسش های حق طلبانه را برای دولت مطرح می کنند و در صورت بی تفاوتی دولت در برابر مردم و شهروندان معترض اعمال قدرت مدنی کرده دولت را وادار به تغیر ماهیت می کنند.جای شهروندان آگاه و معترض پرسشگرو پاسخ طلب در کشور ما خالی است و پیدایی این ارزش، ما را به آینده ی با عدالت و پدیدار شدن دولت پاسخگو امید وار می سازد. اعتراض و استفاده از اقتدار مدنی نیازتیوری  دولت های  نوتجربه و دموکراسی خواه است .ساختار نظام های مردمی و ملی در جامعه های توسعه یافته نشان داده که از موجودیت شهروندان معترض به کمال رسیده اند و توانسته اند دولت مطلوب را به مردم شان بار بیاورند.اگر مردم ما  خواهان داشتن فرصت های برابر هستند باید در فرهنگ  بی تفاوتی را دور بسازند و خود را در متن دولت جا بزند و دولت را وادار به پاسخوگویی و مسوولیت پذیری نمایند.از یاد نباید برد که دولت همراه با شهروندان معترض دولت حرف شنو و حساب ده است زیرا اقتدار مدنی شهروندان معترض خطر پایان هر دولت سرکش قلمداد می شود.و نیرو دگرگون ساز مبانی قدرت.



عبدالمنان شیوا
کابل - 13 سپتمبر 2009
  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net