روش های درست نویسی و درست گویی در زبان بازگشت برویۀ نخست

 

بخش یکم

 

گپ نخست :

زبان پارسی، بر بنیاد گسترده گی حوزه ی مفهومی اش در میان پارسی زبانان ، از ارزش ویژه یی برخوردار است ؛ برخورداری از این ارزش، زمانی دستیاب می شود که روند اثر گذاری و اثر پذیری این زبان را در فرایند دوسویه ی آن (مرحله ی دادوستد زبانی) مورد ژرف نگری قراربدهیم .

با توجه به این ویژه گی، یکی ازمواردی که می تواند دررشد و گسترده گی حوزه ی مفهومی زبان پارسی، مدد رساند، کاربرد روش های درست نویسی و درست گویی واژه ها در زبان است.

افزون براین،به کارگیری روش های درست نویسی ودرست گویی واژه ها کمک می کند تا زبان را از آسیب های روزمره ولغزش های معنایی دورنگهداریم، و با عملی سازی این مهم، به پویایی آن بپردازیم .

چنانکه وچنانچه: این دو (چنانکه وچنانچه) دوترکیب مختلف با دومعنای متفاوت اند؛ زیرا "چنانکه" به مفهوم "آن طوری که"آمده و مهمترین برهان آن "آن چنانکه وهم چنانکه" است و دراین جاهم "آن طوری که" معنا می دهد.

"چنانچه" به معنای "اگرست" مانند: "چنانکه آگاهی دارید" ؛ یعنی آن طوری که آگاهی دارید و" چنانچه آمدید من نبودم" یعنی اگر آمدید،من نبودم. این دو ترکیب را بیشتر به جای هم می نویسند، و این اشتباه محض است. در کتاب های کهن، گاهی این نارسایی و اشتباه دیده می شود: اما به هر حال، از کاربرد "چنانچه " به جای "چنانکه " باید پرهیزشود.

بایستی، باید و بایست :" باید" فعل مضارع "بایستن" یعنی در برگیرنده ی زمان حال است . "بایست" و"می بایست" فعل ماضی و"بایستی" از منظر دستور زبان صیغه ی شرطی است.

در زمان حال(مضارع ) ،کاربرد و واژه ی "باید" درست است و نه "بایستی"؛ پس هنگامی که می گوییم"او بایستی این کار را بکند " نا درست است. به جای آن باید گفت : "اوباید این کاررا بکند"ویا" او باید برود"و" اوبایست برود" و"او بایستی برود" ویا "بایست رفته باشد" نیز نادرست است ؛ برای آن که این جافعل، مضارع و شرطی می آید. به همین گونه کاربرد جمله ی "باید آمده باشد" نیز درست نیست؛ برای آن که دراین جمله، فعل ماضی "باید" نمی توان آورد و به جای آن باید گفت و نوشت: "می بایست آمده باشد" .

عدم : از ترکیب هایی که امروز متاسفانه تا حد زیادی کاربرد نادرست دارد، ترکیب هایی مانند: عدم حضور، عدم قدرت و... است .

بربنیاد این، بسیاری از پارسی زبانان، واژه ی "عدم" عربی را درآغاز واژه ها می آورند و به همین گونه ترکیب هایی را به کار می برند؛در حالی که واژه ی"قدرت" برابر فارسی خوبی در زبان ما دارد وآن"توانایی" است و"عدم قدرت" هم "ناتوانی "، پس خوب است به جای "عدم قدرت" بگوییم و بنویسیم :"ناتوانی".

 "عدم" در زبان عربی به معنای "نبود" و "نبودن" است و گاهی هم (نظر به نیاز مندی مفهومی در زبان نوشتاروگفتار) بهتر است به جای "عدم" بنویسم وبگوییم: "نبود" ویا"نبودن".

فقدان: این واژه ازنگاه مفهومی، به معنای "نیستی" و "نبودن" نیست . معنای اصلی "فقدان"، "گم کردن" ویا "گم شدن"

است. درزبان فارسی ، بهتر است به جای واژه ی "فقدان" ،"گم شدن" و"گم کردن" را به کارببریم.

 دنیاء جدید یا دنیای جدید ؟ : برخی ها "دنیا " و"صحرا"را درجمله به دوگونه می نویسند:"دنیاءجدید"ویا هم"دنیای جدید"و"صحراءخشک"ویاهم"صحرای خشک" که نگارش و تلفظ "دنیاء جدید" و"صحراء خشک" نادرست و نگارش و

تلفظ "دنیای جدید " و"صحرای خشک " درست است ؛ زیرا گذاشتن نشانه ی همزه (ء) به جای (ی) به این دلیل نادرست است که هرواژه ی پارسی که در پایان آن الف ممدود است، در اصل "الف" و"یا" بوده مانند: جای و نه جاء، پای ونه پاء، ناپیدای ونه ناپیداء، رهنمای ونه رهنماء و...؛ زیرا "ی" را که به نشانه ی اختصار آمده، در هنگام اضافه دو باره آورده شده، واز همین سبب گفته و نوشته می شود: "جای خوب، پای شما، رهنمای بد و..."

بنابراین کاربرد "دنیای جدید و صحرای خشک" درست است و نه"دنیاءجدید وصحراء خشک"؛اما در برخی از کتاب های نوشته شده ی کهن" دنیاءجدید وصحراءخشک" نگاشته شده ؛ ولی آن چه در آن کتاب ها نگارش یافته همزه نیست ، بل این همزه به جای "ی" ویا هم"ی" نیمه تمام است وآن هم به خاطری است تا درمیان "ی" تمام ونیمه تمام، تفاوتی گذاشته شود.

 پارینیان حتا در هنگام نوشتن نام های مشهورعربی به خط عربی، واژه هایی مانند: موسی وعیسی را در هنگام افزودن "ی"، بدل به الف نموده و"ی" افزوده را در پی آن می آوردند مانند: موسای کلیم الله ، عیسای روح الله ،  مصطفای پیامبرو...(امروزنیز این روش پسندیده است.)

نهاریاناهار ؟ : نوشتن "نهار" با "ن"،" ھ"، "ا" و "ر" درست نیست؛ چون این واژه عربی وبه معنای "روز"است ونه "ناشتای روز". آن چه را که در میان روزمی خورند، "ناهار"است .این واژه فارسی است وبه مفهوم "ناشتا" وغذای چاشت است.

بنابراین کاربرد واژه ی "نهار" عربی که به معنای روز است به جای "ناهار" فارسی ؛ یعنی "روز خوردن " که مفهوم ناروایی را بیان می کند.

سفارشات ، گزارشات، فرمایشات: جمع بستن واژه های فارسی با"ات" عربی مانند: گزارشات ،سفارشات ، فرمایشات نگارشات و... بسیار ناروا است؛ زیرا واژه هایی مانند : گزارش ، نگارش ، سفارش، فرمایش و... .پارسی اند، و هیچ

 نیازمندیی وجود ندارد تا این گونه واژه های پارسی را با "ات" عربی جمع ببندیم . به جای آن بهتر است این واژه ها را با "ها"در پارسی جمع بندیم ونه با"ات" عربی. هم چنان واژه ی "ده"را که پارسی است، نباید "دهات" بنویسیم ، بل به جای آن "ده ها" نوشته وواژه های رایج مغولی در زبان پارسی مانند: ییلاق ، قشلاق و باغ را نیز با"ات" عربی جمع نبندیم.

شیرینی جات، سبزی جات، میوه جات وترشی جات: جمع بستن واژه ها با "جات" مانند: شیرینی جات، سبزی جات، میوه جات، ترشی جات و ... نیز مجاز نیست ، بهتر است این گونه واژه ها را با "ها" جمع ببندیم و نه با "جات" ؛ این نادرستی زمانی به نقل از استاد" سعید نفیسی "به میان آمده که بسیاری به این قیاس که "در زبان عرب گاف نیست وهر کلمه ای را که گاف داشته در عربی گاف آن را به جیم بدل می کنند مانند: "نرگس " که در عربی از فارسی گرفته اند واز آن "نرجس" ساخته اند و پیش خودشان تصور کرده اند که اگر بخواهند می توانند واژه هایی مانند: شیرینی ، سبزی ، میوه ، ترشی و... را می توانند با"جات" جمع بنندند" که این نادرستی روشن در کار برد واژه ها درزبان پارسی است .

بنادرودهاقین: "بندر"واژه ی پارسی است وجمع بستن آن به"بنادر"درزبان پارسی درست نیست. این جمع را در زبان عربی باید به کاربرد؛ زیرا واژه ی بندر از زبان پارسی به زبان عربی رفته و در آن زبان به "بنادر " جمع بسته شده است . در زبان پارسی بهتر است"بندرها" بنویسیم ونه " بنادر" .هم چنان واژه ی "دهقان " را که اصل آن پارسی و"دهگان" بوده، نباید به گونه ی عربی شده ی آن "دهاقین"بنویسیم ، به جای آن خوب است بنویسیم دهقان ها وگاهی هم "دهقانان".

 پیشنهادات واصله : پیشنهاد واژه ی پارسی است. افزون براین که جمع بستن آن با "ات" عربی ناروا است، درواژه های پارسی مانند زبان عربی ما مذکر ومونث نداریم؛ بنابراین نادرست است که برای اسم جمع در پارسی ، صفت مونث

بیاوریم وترکیب های بدریختی مانند: پیشنهاد های واصله ونامه های واصله را به کارببریم. به جای  آن ها بهتراست "پیشنهادهای رسیده ونامه های وارده" گفت ونوشت.

نیاگان یا نیاکان؟ : مفرد این واژه دراصل "نیاگ" (به معنای نیا یا جد) است وجمع آن نیاگان است، نه "نیاک یا نیاکان" به کاف تازی . پس بهتر است مانند واژه های: "شایگان ورایگان " واژه ی "نیاکان" ،"نیاگان" نوشته وخوانده شود.

طپیدن ،غلطیدن : این واژه ها (طپیدن وغلطیدن ) را باید با"ت" فارسی (تپیدن و غلتیدن) نوشت ونه با "طای" عربی.

 به همین سان، مشتقات این واژه ها مانند: تپش، غلت خوردن، غلت زدن ، غلتان و غلتک را نیزباید با"ت" نوشت ونه با"ط".

 توفان یا طوفان؟: این ها دو واژه با دومعنای متفاوت اند. "توفان" به "ت"فارسی و"طوفان" به "ط"عربی است.

"طوفان"عربی با طای ماٴلف ، معناهای چندگانه دارد مانند : باران سخت، آب فراوان و سیل؛ اما واژه ی "توفان" فارسی با"ت" از فعل "توفیدن" گرفته شده وبه معنای "فریاد کردن به صدای بلند" "غرش" و "غریدن "است.

میادین یا میدان ها؟ : واژه ی "میدان" فارسی است واز پارسی به زبان عربی رفته وبه "میادین"جمع بسته شده، بنابراین جمع بستن آن به گونه ی عربی در زبان پارسی- و به شکل میادین- مجازنیست. خوب است به جای "میادین" "میدان ها" نوشته و خوانده شود.

وزرا یا وزیران؟: "وزیر" در اصل واژه ی پارسی بوده و به گونه ی "وچیر" یا"وچر" نیز در گذشته کاربرد داشته وعرب ها آن را از پارسی گرفته اند، بنابراین جمع بستن آن به گونه ی عربی یعنی "وزرا" و"اوزار" در زبان پارسی نادرست است. بهتر آن است که در فارسی جمع وزیر را "وزیران"بگوییم.

استادان یا اساتید؟: "استاد" نیز واژه ی پارسی است واصل آن "اوستاد" بوده است. دال واژه ی "استاد" در واقع مانند واژه های: خشنود، خشنوذ وخورشید، خورشیذ باذال بوده وعرب ها هنگامی که این واژه  را از فارسی گرفته اند، بر بنیاد همان ساختار پارین، آن را "استاذ" تلفظ نموده و جمع آن را "اساتیذ واساتذه " نیز می گویند. پس از آن جایی که این واژه در اصل فارسی است، باید جمع این واژه را نیز در زبان پارسی "استادان"یا"استادها" بنویسیم، نه بر اقتضای عربی آن "اساتید،اساتیذ ویا هم اساتذه".

دکاکین و دکان ها : "دکان" واژه ی فارسی است وجمع بستن به گونه ی عربی (دکاکین ) درست نیست به جای آ ن باید نوشت :"دکا ن ها" .درپارسی دکان کوچک را " دکانچه و دکه " می گویند.

گزاردن وگذاردن: این دو واژه ازدوریشه با دومعنای متفاوت است.

"گذاشتن " با ذال به معنای "نهادن و قراردادن" است و"گزاردن" با"ز" به معنای "اداکردن وانجام دادن" . یکی را به جای دیگری به کارگرفتن، نادرستی محظ است.

اتاق یا اطاق؟: اصل این واژه ترکی است. درزبان ترکی مخرجی که به "ط" (طای مالف) تلفظ شود وجود ندارد؛ یعنی "ط" غلیظ مانند عربی نیست. پس هیچ عمدی وجود ندارد که ما در فارسی واژه ی "اتاق" را به "عربی و به شکل "اطاق" بنویسیم . بهتر است به جای آن،"اتاق" نوشته کنیم ونه "اطاق".

مدیره، رییسه، کمینه و جانبه : از آن جایی که درزبان پارسی مذکرومونث نیست، این تصور نادرست است که به اقتضای زبان عربی در فارسی- نیز- نشانه ی تاٴنیث آورده شود وبانوان مدیر و رییس را" مدیره"و"رییسه" بگویند وبنویسند.

"استاد سعید نفیسی" در این مورد می نگارد:" در زبان عربی هم برای این مقصود، چنین کلمه ای نیست و همین طور کلمه ی رییسه، یعنی زنی که ریاست بکند، در عربی نیامده است. مدیره، تنها مونث صفت مدیر ورییسه مونث صفت رییس است . در عربی گاهی برای صفت مذکری که به جای اسم استعمال می شود، کلمه ی مونث معمول است مثل شاعر که مونث آن شاعره آمده است،وحتی رقاصه هم درست نیست، مگر این که صفت باشد. در نتیجه ی همین اشتباهات، کلمه ی جانبه را هم جعل کرده اند. مردان برای اینکه من نگویند وننوسیند و من گفتن را بی جهت بی ادبی فرض کرده اند، در حق خودشان گفته اند: این جانب. در صورتی که جانب در اصل زبان تازی، به معنی پهلوست و در فارسی به معنی سو و جهت و طرف هم استعمال شده است.

با همه ای اینها دلیل نیست که زنان خودشان را جانبه بگویند؛ زیرا که نه تنها بر خلاف قاعده است؛ بلکه جنبه ی تحقیر و توهین هم دارد؛ زیرا که جانبه در لغت عرب، به معنی زن کوتاه قد وخواروذلیل است."

با توجه به این، کاربرد "کمینه " به جای مونث "کمین" (وبه خاطر بیان شکسته نفسی) درزبان فارسی نیز نادرست است.

 

بخش دوم

 

در بخش نخست این نوشتار (روش های درست گویی ودرست نویسی در زبان) بیشتر به دشواری ها ونادرستی ترکیب ها و واژه ها در زبان نوشتارو گفتار پرداخته شد. دراین بخش می کوشم (افزون بر نشان دادن شیوه های درست نوشتاری وگفتاری واژه ها- وگاهی هم ترکیب ها-) به نادرستی جمله ها ازچشم انداز مفهومی نیر بپردازم:

به شمافکرمی کنم، روی شما فکرمی کنم و به فلان مطلب فکر می کنم: "به شما فکر می کنم، روی شما فکر می کنم وبه فلان مطلب فکر می کنم" درنگارش وگفتار فارسی، مفهوم را به گونه ی روشن نمی رساند؛ زیرا فکردن به کسی یعنی چه؟ از سوی دیگر "روی شما فکر می کنم" نیز از منظر معنایی با اشکال رو به رواست؛ زیرا "روی" به معنای "صورت ،چهره وسطح " وروی کسی فکر کردن؛ یعنی در مورد صورت، چهره وسطح کسی فکرکردن؛ واین ها مفهوم رسایی ندارند . بهتر است به جای هردو جمله بنویسیم : "من به فکر شما هستم ویادرفکر شما هستم" وبه جای جمله ی "من به فلان مطلب فکر می کنم" خوب است نوشته شود: "درفکر فلان مطلب هستم".

به جای به کارگیری واژه ی "فکر" نیز بهتر است از واژه ی "اندیشه" استفاده شود.

روی شما حساب می کنم: این جمله نیز از چشم انداز مفهومی نادرست است؛ زیرا روی کسی حساب کردن؛ "یعنی کسی را خواباندن و روی بدن او جمع و تفریق وضرب وتقسیم کردن. به جای آن خوب است گفته شود: "من به شما اعتماد دارم ویا من به شما اطیمنان می کنم." ؛ زیرا واژه های "روی و حساب"بااین گونه کاربردها به لحاظ معنایی، مفهوم را نادرست می رسانند.

نقطه ی نظر: به کاربردن این ترکیب نیز در جمله هایی مانند: "از نقطه ی نظر اجتماعی ویا اخلاقی ویا......" درست نیست؛ چون "نقطه ی نظر" مفهوم رسایی در کاربرد این جمله ندارد. بهتر است به جای آن گفته شود:از دیداجتماعی ویا..."

خورد یا خرد:دراصل، واژه ی "خرد" بدون "واو"است واز نگاه معنایی، ضد واژه ی "بزرگ" . نوشتن وتلفظ این واژه به گونه ی "خورد" نادرست است.

تجلیل: "تجلیل" واژه ی عربی است، ومعنای اصلی آن "جل برسر مرکب گذاشتن " است؛ اما واژه ی دیگری که مفهوم مثبت را به جای "تجلیل در عربی می رساند- وبسیاردقیق نیز هست- واژه ی "تبجیل" است ونه "تجلیل".

اما در فارسی واژه ی "بزرگداشت"وجوددارد که دراین صورت، بهتر است گونه ی پارسی آن، یعنی "بزرگداشت" را به کاربرد ونه "تبجیل" عربی را.

به بهره برداری سپرده شد: بسیاری از رسانه های دیداری، شنیداری ونوشتاری این گونه می نویسند ومی خوانند: "چند پروژه (پنج، هفت ویا ...) در ولایت کابل به بهره برداری سپرده شد" واین نادرست است؛ زیرا "بهره برداری" کسی ویا فردی نیست که این پروژه ها به وی سپرده شود. بهتر است به جای این کاربرد نادرست، گفته و نوشته شود: از چند پروژه (دو، پنج،هفت و...) بهره برداری شد،چند پروژه مورد استفاده قرار گرفت ویا چند پروژه به بهره برداری رسید.

بزرگداشت به عمل آمد: بسیاری از رسانه ها می نویسند : "از روز جهانی بهداشت ، بزرگداشت به عمل آمد"؛ اگر منظور "به عمل آمدن" عملی شدن هم باشد، تاجایی این گونه نگارش زیبا نیست. به جای بزرگداشت به عمل آمد"، بهتر است نوشته شود: "ازروزجهانی بهداشت بزرگداشت شد".

امروز بالای کاروان نیروهای نظامی درقندهار، حمله صورت گرفت: واژه ی"بالا" در این جمله، مفهوم نارسا دارد؛ زیرا اگر منظور ما ازحمله بر سر(فرق) نیروهای نظامی باشد، کاربرد واژه ی "بالا" درست است؛ در غیر آن اگر منظور از حمله ی

عمومی برکاروان باشد ونه جهت مشخص، بهتر است به جای "بالا" از "بر" استفاده شودو به جای "صورت گرفت" نیز واژه ی "شد" آورده شود، به این گونه: "امروز برکاروان نیروهای نظامی در قندهار، حمله شد".

روی آن بحث شد: نگارش واژه ی "روی " در این گونه جمله ها نادرست است مانند: "روی مساٴله ی فلسطین بحث شد ویا وی روی این موضوع گپ زد."؛ زیرا واژه ی "روی " به معنای چهره، صورت وسطح چیزی است؛ بنابراین نوشتن این که : روی مساله ی فلسطین بحث شد؛ یعنی در مورد چهره، صورت ویا سطح مساله ی فلسطین بحث شد، واین مفهوم رسایی ندارد. به جای آن باید نوشت: "درمورد مساله ی فلسطین بحث شد ویاوی در باره ی این موضوع گپ زد."

جهت: واژه ی عربی است و به معنای سوی، راستا، طرف، علت وروی است. کاربرد آن به جای واژه های "خاطر" و"برای "مفهوم روشن ندارد (هرچند در برخی از فرهنگ ها ،جهت به معنای" به خاطر" و" برای "آمده است) ؛ اما اگر منظور ما از کاربرد واژه ی "جهت " سوی، راستا و طرف نباشد، بهتر است به جای آن، از" به خاطر" و"برای" استفاده شود.

 دستگیری : کاربرد واژه ی "دستگیری" به جای "بازداشت" و"گرفتاری"،درست نیست؛ بهتر آنست به جای" دستگیری " واژه های "بازداشت"ویا"گرفتاری" به کاربرده شود.

دوصد تن ازباشنده گان...: در خبرها و گزارش های برخی از رسانه ها درکشور می خوانیم می شنویم که: دوصد تن از باشنده گان فلان ولایت در گرد هماییی اشتراک نمودند". اگر با حذف "تن از" و"گان"،این جمله را این گونه بنویسم که: دو صد باشنده ی ولایت..." زبانش رساتر می شود، وازسوی دیگرافزون برزیبایی در جمله، ویژه گی فشرده نویسی نیز رعایت می شود.

شورشیان طالبان: آوردن دوواژه ی جمع، افزون براین که از چشم انداز زبان فارسی امروز با اشکال دستوری همراه است، ساختار نوشتاری را نیز "بدریخت" ونازیبا می سازد. پس بهتر است بنویسیم: "شورشیان طالب " ویا"طالبان شورسی" (به همین قیاس جنگجویان طالب ونه جنگجویان طالبان).

اراکین: ارکان جمع "رکن" ودر لغت به معنای "مبنا، پایه ، ستون و..." آمده است؛ اما به کارگیری واژه ی "اراکین" به حیث واژه ی جمع رکن، نادرست است؛ زیرا "رکن"مفرد، ارکان جمع مفرد واراکین به عنوان جمع جمع نادرست است.

به جای اراکین، بهتر است درجمع ،"ارکان" ودر مفرد واژه ی"رکن" به کاربرده شود.

هرچند در برخی از فرهنگ ها، واژه ی"اراکین" به جای واژه ی جمع "رکن" آورده شده است؛ اما با توجه به روش های نگارش در زبان پارسی امروز، کاربرد آن خجسته نیست.

امورات: "امور"در لغت ،جمع "امر" است ومعنای کارها، عمل ها، شغل ها وحادثه ها را می دهد.

 با توجه به روش های هنجاری در زبان فارسی ،"امور"به حیث جمع "امر" به کاربرده می شود ونه به گونه ی "امورات" یاجمع جمع.

"ابن سینا" یک فیلسوف بود یا"ابن سینا" فیلسوف بود؟: سال ها پیش، در کتاب"زبان شناسی وزبان فارسی" زنده یاد "پرویز ناتل خانلری" خوانده بودم: کاربرد واژه ی "یک" در جمله ی "ابن سینا یک فیلسوف بود"، به این دلیل نادرست است که : چندین ابن سینای مشهور وجود ندارد که بگوییم از شمار آنان، تنها یک ابن سینا فیلسوف بود؛ بنابراین بهتر است گفته شود: ابن سینا فیلسوف بود."

 

بخش سوم

واژه های برابر فرانسوی و انگلیسی در زبان پارسی

 

کاربرد واژه های دخیل و متداول خارجی –به ویژه فرانسوی و انگلیسی- درزبان پارسی ، امروز به حدی رایج شده که در بسیاری حالات ،گوینده گان- وگاهی هم نویسنده گان- حوزه ی زبان پارسی را دچار اشکال وناملایمات نگارشی وگویشی می سازد.

 پاک سازی و بحث "سره سازی" زبان(با توجه به مساله ی تبادلات کالاهای فرهنگی میان کشورها) به گونه ی کامل امکان پذیر نیست (اگر امکان پذیرهم باشد. به فرصت فراگیروکارعلمی و دانشگاهی گسترده نیازمند است)؛ اما توجه به شیوه هایی که می تواند به غنامندی زبان پارسی بیفزاید، از مواردیست که می تواند- تاجایی- عملی شود؛ زیرا بسیاری از واژه های خارجی که امروز از سرمسامحه وسهل انگاری وارد زبان پارسی شده اند، برابر های جا افتاده و قشنگ آن یا در زبان فارسی وجود داشته واکنون فراموش شده، ویا هم با توجه به روش واژه گزینی هنجارمند،آن برابرها پذیرفته شده ویا در فارسی پدید آورده شده اند.

 

دراین بخش می کوشم  واژه های برابرفرانسوی و انگلیسی را در زبان فارسی نشان بدهم:

 

   : واحد مستقلی دریک ساختمان است و واژه ی برابرآن درزبان پارسی"کاشانه " است.  Appartementآپارتمان

: واژه ی فرانسوی است وبه معنای نشان ویژه ی دولت، موسسه، نهاد و...واژه ی برابر فارسی آن"نشانه "Armes آرم

است.

 

: این واژه نیر فرانسوی بوده وبه مفهوم "معاون" است. واژه ی برابر فارسی آن "دستیار" است.Assistant اسیستانت.

: واژه ی فرانسوی است وبه معنای نهاد رسمی مرکب از صاحب نظران در علم و ادب هنر . واژه یAcademieاکادمی

برابر فارسی آن "فرهگستان" است.

 

:این واژه نیز فرانسوی بوده ومعنای مربوط به دانشگاه را می رساند. برابرآن درزبان پارسی  Academque.اکادمیک.

"دانشگاهی "است.

 

: این ترکیب انگلیسی است و برابر آن درزبان پارسی "گوش به زنگ" است.  On calآن کال

"  وضیعتی است که شخصی در محل کار خود حضور ندارد ؛ اما موطف است ترتیبی دهد تا در هنگام نیاز On call"

بتوانند با او تماس بگیرند.

 

: این هم انگلیسی است وبرابر آن درزبان پارسی "درخواست نامه " است.Application form  اپلی کیشن فورم

: برابر این واژه درفارسی"درخواست" است.Application اپلی کیشن

اپوزیسسیون: واژه فرانسوی است و مفهوم افراد، گروه یا جبهه ی مخالف با سیاست دولت را می رساند. واژه ی برابر آن در فارسی "گروه مخالف" است.

 

: واژه ی فرانسویست و به معنایشرح حال کسی است که به قلم خودش نوشته شده باشد.Autobiographie اتو بیوگرافی

برابر های فارسی آن "سرگذشت خود، زنده گی نامه ی خود وزنده گی نامه ی خود نوشت" است.

 

: برابر فارسی این ترکیب "زنده گی نامه ی من و سر گذشت من" است.My autobiographie مای اتوبیوگرافی

: فرانسویست و صفت هرو سلیه یی که بدون دخالت انسان، خود به خود کارکند و عملی را نیز Automatic اتوماتیک  گویند که بدون فکر کردن انجام شود. برابر این ترکیب در زبان فارسی"خودکار وخودبه خود" است.

 

: واژه ی انگلیسی است و مفهوم تصحیح وآماده سازی متن ( نوشتاری، شینداری وتصویری) راEdit ادیت (ایدیت)

برای نشر می رساند. برابر فارسی این واژه "ویرایش" است.

 

: کسی که متن نوشته، صدا ویا تصویر را برای نشر آماده می کند. برابر فارسی آن "ویراستار" است. Editorادیتور

: واژه ی فرانسوی بوده وبرابر فارسی آن "نهاد"است. افزون بر این، در صورتی که واژه ی "ارگان" Organeارگان  

در ترکیب "ارگان نشراتی" به کار رود، آن جا واژه ی ارگان به معنای ترجمان است مانند:"هفته نامه ی پنجره، ترجمان (ارگان) نشراتی مردم افغانستان،ویا ترجمان (ارگان) در واقع نشریه یی که بیان کننده ی اندیشه و دیدگاه های یک سازمان یا حزب خاص باشد.

 

: به معنای سازمان دهی است. واژه ی برابر آن در فارسی "سازمان" است.Organizationارگانیزاسیون  

: به معنای سازمان داده شده است و ترکیب برابر آن در زبان پارسی"سازمند" است.Organisaارگانیزه

: واژه ی فرانسوی است وبرابر فارسی آن "دانش سرا" است.Institut انستیتوت

: واژه ی انگلیسی بوده وبرابرآن در زبان پارسی "نگهبان" است. Guard: گارد

: فرانسوی است وبه معنای متن چاپی با صفحات کم که اطلاعاتی در باره ی ویژه گی های کار، Brochure:بروشور

نمایش، نمایشگاه ونظایر آن را به دست می دهد. برابر آن" دفترک" است.

 

: فرانسوی است وبرابر فارسی آن"مشت زنی" است.Box: بوکس

: به معنای کسی که ورزش مشت زنی را انجام می دهد، فارسی آن "مشت زن" است.Boxer:بوکسر

: به معنای گزارش کوتاه چاپی ازرویداد ها و خبرهای یک نهاد است، فارسی آن "خبرنامه" است.Bulletin:بولتن

: واژه ی فرانسویست و برابر فارسی آن "سرگذشت یا زنده گی نامه" است.Biographie:بیوگرافی

: این واژه فرانسوی است و به مفهوم بخشی از یک نوشته است وبا آغاز سطر جداگانه، ازParagraphe:پاراگراف

بخش های دیگر جدا می شود. فارسی آن "بند" است.

 

: این واژه ی ترکیبی انگلیسی است و به معنای دیواری ثابت و نازک، برای تقیسم کردن اتاق بزرگPartition: پارتیشن

به بخش های کوچک تر. فارسی آن "دیوارک" است.

 

: فرانسوی است وبه مفهوم نهادیست که نمایندگان مردم برای قانون گذاری در آن گردهم می آیند.Parliament:پارلمان

برابر آن "مجلس نماینده گان" است.

 

واژه ی فرانسوی است وبه معنای مجموع کارکنان یک نهاد یا کارکنان بخش ویژه ی : Personnel: پرسونل (پرسنل)

آن. برابر فارسی این واژه "کارکنان" است.

 

: فرانسوی است ودستگاهی برای تاباندن روشنایی قوی. برابر آن درفارسی "نورافگن" است.Projecteur:پروژکتور

: واژه ی فرانسوی است و مفهوم ایوان وسیع را می رساند. برابر فارسی  آن "مهتابی "است.Terrasse:تراس

: انگلیسی است وبرابر آن در زبان فارسی"آزمون" است.Test: تست

: فرانسوی است ومعنای کاردان فنی و هوادار حکومت متخصصان را می رساند. برابرآن Technocrate:تکنوکرات

در فارسی"فن سالار" است.

 

: به معنای ویژه گی حکومتی است که متولیان آن متخصصان باشند. برابر Technocratique:تکنوکراتیک

آن "فن سالارانه" است.

 

: برابر آن "فن سالاری" است. Technocratie: تکنوکراسی

: فرانسوی است ودر فارسی "فناوری" می گویند.Technologie:تکنولوژی

: برابرآن در فارسی "فناور" است.Technologist:تکنولوژیست

: به معنای وابسته به فناوری است ودر فارسی "فناورانه" باید گفت .Technologique:تکنولوژیک

: واژه ی فرانسوی است است و به معنای روش یا مهارتی است که در یک کار فنی یا عملی به Technique:تکنیک

کار می رود. برابرفارسی آن"فن"است.

 

: فرانسوی است و به معنای بخشی ازیک نهاد است. برابر فارسی آن"بخش"یا"گروه"Departementدیپارتمنت

است.

 

: فرانسوی است وفارسی آن "آرایه" است.Décor:دکور

: معنای آرایه مانند: صحنه آرایی وخانه آرایی "را می رساند. برابر فارسی آن واژه ی  Decoration:دکوراسیون

"آرایش"است.

 

: واژه ی انگلیسی است وبه معنای دستگاهی برای اداره ی ابزار برقی ازراه دور.Remote control:ریموت کنترول

فارسی آن"دورفرمان" است.

 

: فرانسوی است و آنچه نشانه یا مظهر چیز دیگری باشد. فارسی آن واژه های "نماد، رمز ونشانه"Symbole:سمبول

است.

 

: برابر فارسی آن "نمادین ورمزی" است.Symbolique:سمبولیک

: فرانسوی بوده وبه معنای کمک مالی دولت برای کاهش گرانی است. برابر فارسی آن "یارانه" Subside:سوبسید

می باشد.

 

: فرانسوی است ودر فارسی به آن "برگه" می گویند.Form:فورم

: اصل این واژه فرانسوی است وبه معنای مجموعه یی اداب ورسوم توده ی مردم ، افسانه ها Folklore:فولکلور

 وتضیف های عامیانه. برابر فارسی این واژه ی ترکیبی "فرهنگ مردم" است.

: به معنای "مربوط به فرهنگ عامه" وبرابر آن در فارسی "مردمی "است.Folklorique:فولکلوریک

: واژه ی فرانسوی است وبه معنای نسخه ای که به گونه ی کامل شبیه نسخه ی اصلی باشد. برابر فارسی Copie:کپی

آن "رو نوشت" است.

 

: فرانسوی است وبه معنای محل ممتاز و خاص در تالار نمایش . برابر فارسی آن "جایگاه" است.Loge: لوژ

: این واژه فرانسوی است وبه LISTe : لست

معنای گونه ی اسامی افراد، اشیا و... می باشد، برابر فارسی آن "فهرست" است.

 

: نیز واژه ی فرانسوی است وبه مفهوم سازگاری اجزا بایکدیگر می باشد.برابر واژه ی Hormonie:هارمونی

"هارمونی" در فارسی "هماهنگی" است.

 

: به معنای "دارای همآهنگی " است. برابر فارسی آن "همآهنگ " است.HerMonique:هارمونیک

: فرانسوی است وبه معنای کسی است که کاری را به خاطر علاقه انجام می دهد و آن کارAmateur:آماتور

شغل اصلی او نیست . وبرابر پذیرفته شده ی آن درزبان فارسی، "غیرحرفه یی" است.

 

: واژه ی ترکیبی انگلیسی است وبه مفهوم سیستم ضبط یا پخش است. در فارسی می توانStereophonic:ستریوفونیک

برابراین واژه ی ترکیبی را"چند آوا ویا چند آوایی" نیز به کار برد.

     

: این واژه انگلیسی است ودر زبان فارسی می توان "توقف" نوشت.Park:پارک

: به معنای محل توقف وسیله ی نقلیه بوده ودرفارسی به آن "توقفگاه" می گویند.Parking: پارکنگ

: انگلیسی است و دستگاهی برای عقب بردن نوار ویدیویی و صوتی می باشد. فارسی واژه ی Rewinder:ریوایندر

ریوایندر "برگردن" است وحوزه ی کاربرد آن درزمینه ی فنی و مهند سی است.

 

: انگلیسی است وعبارت از یک جفت گوشی که با اتصال به دستگاه صوتی یا تصویری Headphone: هدفون

صدا به طورمستقیم و بدون پخش شدن در فضا دریافت می شود. در فارسی به آن "دوگوشی " گفته می شود.

 

: فرانسوی است وبه معنای هواپیمایی می باشد که بادوبال بزرگ چرخنده می تواند به طورHelicopter:هلیکوپتر

عمودی به هوا بلند شود وبه حالت ایستاده در هوا بماند. در فارسی برابر آن"چرخبال وبالگرد" است.

 

: واژه ی انگلیسی است وبه جلساتی گفته می شود که مشکلات علمی در آن طرح وراه حل هایWork shop:ورکشاپ

آن ها با همفکری و همکاری اشتراک کننده گان بررسی وبا نظر صاحب نظران نتیجه گیری می شود. برابر فارسی آن "کارگاه آموزشی" است.

 

: واژه ی فرانسوی است وبه نشست هایی اطلاق می شود که اشتراک کننده گان درآن ها، نماینده گانCongress:کنگرس

دولت ها، سازمان هاو... یا متخصصان امور فرهنگی ، ادبی، اجتماعی، سیاسی و... هستند. برابر این واژه در زبان

فارسی "همایش" و "گردهمایی" است.

: جای تداوی بیماران(کوچک تراز شفاخانه) در فارسی می توان آن را "در مانگاه" نامید.       Clinic:کلینک

 

 

بخش چهارم

 

نگارش واژه ها

 

داوود یا داود: واژه هایی مانند: "داوود ، کاووس" ومانند آن ها– که با اشباع تلفظ می شود- در نگارش با دو"واو" (یکی به گونه ی صامت و دیگری به گونه ی مصوت بلند) نوشته می شود مانند: داوود ونه داود، کاووس ونه کاوس، طاووس ونه طاوس، چاووش ونه چاوش،سیاووش (در صورتی که به گونه ی اشباع تلفظ شود) ونه سیاوش (اما در صورتی که  بااشباع تلفظ نشود، نوشتن واژه ی سیاوش نیز درست است).

 

به دانشکده رفتم یا بدانشکده رفتم؟: حرف "به" از واژه های پس از خود(اسم وضمیر) به گونه ی کلی جدا نوشته می شود مانند: به دانشکده رفتم و نه بدانشکده رفتم، به خانه ی دوستم رفتم ونه بخانه ی دوستم رفتم، به او گفتم ونه به او گفتم و...

(یادد هانی: حرف"به" در آغاز برخی از ترکیب های رایج عربی درزبان فارسی، از نوع حرف اضافه نیست وبنابراین   با واژه ی پس از خود یکجا نوشته می شود مانند: بلا تکلیف ونه به لاتکلیف، بلا فاصله ونه به لافاصله و...).

 

 بی آزار یا بیازار؟: لفظ "بی" چه در مورد ی که باواژه ی پس از خود قید یا صفت را بسازد و چه در موردی که خود به گونه ی مستقل به صورت قید یا حرف اضافه به کاررود، جدا نوشته می شود مانند: بی آزار ونه بیازار، بی سواد ونه بیسواد، بی خانمان ونه بیخانمان و...

(یاددهانی: روش بالا در مورد برخی از واژه هایی که در جریان نگارش فارسی زبانان حالت مزجی به خود گرفته مصداق پیدا نمی کند مانند: بیچاره ونه بی چاره، بیمار ونه بی مار و...)

همسایه یا هم سایه؟: "هم" اگر باواژه ی پس از خود قید یا صفت را بسازد، به گونه ی پیوسته نوشته می شود مانند: همکار ونه هم کار، همراه ونه هم راه، همسایه ونه هم سایه، همسر ونه هم سر و...

 (یاددهانی : هرگاه واژه ی "هم" در آغاز واژه هایی بیاید که با "الف" آغاز می شوند، جدا نوشته می شود، مانند: هم اتاق ونه هماتاق، هم احساس ونه هماحساس، هم اعتقاد ونه هماعتقاد، هم افق ونه همافق و...

اگر واژه ی پس از"هم" با حرف "م" آغاز شود، دراین صورت ،باید جدا نوشته شود مانند: هم مرز ونه هممرز، هم مشرب ونه همشرب، هم مسلک ونه هممسلک و...

هر گاه واژه ی "هم" به عنوان قید مستقل به کاررود، جدا از واژه ی پسین خود نوشته می شود مانند: هم این ، هم آن ،هم گفت ،هم عمل کرد و هم درس می خواند، هم کار می کند و...

 

هیچ کس یا هیچ کس؟: واژه ی "هیچ" درنگارش فارسی، بهتر است به گونه ی کلی، از واژه ی پس از خود

جدا نوشته شود مانند: هیچ کس و نه هیچکس، هیچ وقت ونه هیچوقت، هیچ گاه ونه هیچگاه و ...

 

این که یا اینکه؟ : واژه های"این" و"آن" باید از واژه های پیش و پس از خود جدا نوشته شود مانند: این که ونه اینکه ، این جانب ونه اینجانب، آن شهر ونه آنشهر، آن جا ونه آنجا و ...

(یاددهانی: واژه هایی که "این" و"آن" در ساختار آن ها به گونه ی ترکیبی آمده، بر بنیاد عادت فارسی زبانان، یکجا نوشته می شود مانند: چنانچه ونه چنان چه، آنچه ونه آن چه، همین ونه هم این و ...

 

کتاب را یا کتابرا: نشانه ی"را" از واژه ی پیش ازخود، جدا نوشته می شود ( به جز از واژه هایی مانند: "مرا" و "چرا")

مانند: کتاب را و نه کتابرا، وآن را ونه آنرا ، وی را ونه ویرا و...

 

آنها یا آن ها؟: نشانه ی جمع "ها" چسبیده به مفرد نوشته می شود مانند: آنها ونه آن ها، اینها ونه این ها، زنها ونه زن ها، کتابها ونه کتاب ها.

(یادد هانی: نشانه ی "ها" پس از واژه های مختوم " ﻪ" پیوسته به واژه ی – ملفوظ یا ناملفوظ- نوشته می شود مانند: تشبیه ها ونه  تشبیهها، فقیه ها ونه فقیهها، سفیه ها ونه سفیهها و...

 هم چنان، جمع بستن واژه هایی که به گونه ی جمع مکسر عربی در زبان فارسی رایج شده اند، بربنیاد هنجارمندی، با نشانه های جمع فارسی یا عربی دوبارنباید جمع بسته شوند مانند: اولاد ونه اولادها، احوال ونه احوالات یا احوال ها، امور ونه امورها یا امورات، جواهر ونه جواهرها یا جوهرات.(هر چند در پاره یی از موارد، واژه های جمع جمع ماند: اولادها، احوالات، نذورات و ...در زبان فارسی به کار رفته است؛ اما اگر از کاربرد دوبار جمع بستن پرهیز شود، این روش بربنیاد هنجارمندی دستورامروزی در زبان خواهد بود) از سوی دیگر در کار برد جمع واژه های عربی، بیشتر باید از نشانه های جمع فارسی استفاده شود مانند: عالمان ونه علما، کتابها ونه کتب، قله ها ونه قلل، مدرسه ها ونه مدارس و ...

 

در صورتی که یا در صورتیکه؟:واژه ی ربط "که" که به آن موصول نیز گفته اند، باید همواره جدا از واژه ی پیش از خودش نوشته می شودمانند: درصورتی که ونه درصورتیکه، وقتی که ونه وقتیکه، آن که ونه آنکه، این که ونه اینکه و...

 (یاددهانی: اما واژه ی ربط "که" ممکن است در شعر- وبه اقتضای وزن – به گونه ی مخفف وفشرده، پیوسته نوشته و تلفظ شود مانند: کز، به معنای که از و کاین به معنای که این، کایشان به معنای که ایشان و...اما شیوه ی نوشتاری آن در نثر- ونه شعر- به همان گونه ی بالا است).

 

آنچه یا آن چه ؟: واژه ی "چه" مانند "که" جدا از واژه ی پیش و پس از خود نوشته می شود، مگر آن که دو واژه به حیث یک واژه ی مرکب مستقل باشد مانند : آنچه ونه آن چه، چنانچه ونه چنان چه، بدانچه ونه بدان چه.

 

 ای دوست یا ایدوست؟: حرف ندای "ای" همیشه از واژه ی پس ازخود جدا نوشته می شود مانند:ای دوست ونه ایدوست ،ای خدا ونه ایخدا، ای فلک ونه ایفلک،ای که گفتی ونه ایکه گفتی و ...

 

یک روز یا یکروز؟: عدد به شکل عبارتی، همیشه از معدود خود جدا نوشته می شود مانند: یک روز ونه یکروز، یک شنبه ونه یکشنبه، شش ماه ونه ششماه، پنج شنبه ونه پنجشنبه و...

(یاددهانی: اما اجزای برخی از اعدا که گونه ی ترکیبی دارند مانند: هفده، هجده، سیصد وپنجصد،پیوسته نوشته می شود. هم چنان هرگاه واژه ی "یک" با واژه ی پس از خود قید یا صفت را بسازد، جدا نوشته می شود مانند: یک دست ونه یکدست، یکجا و نه یکجا، یک نواخت ونه یکنواخت، یک دیگر ونه یکدیگر (واژه هایی مانند: "یکتا" که به معنای واحد است وصورت کامل ترکیبی پیدا کرده، از این قاعده استثنا است.)

 

آسانتر وآسان تر: پسوند های "تر" و"ترین" به گونه ی کلی پیوسته نوشته می شوند مانند: آسانترونه آسان تر، کوچکتر ونه کوچک تر، بزرگتر ونه بزرگ ترین، بهترین ونه به ترین و...(مگر در مواردی پس از واژه های مختوم به "ت" مانند: سخت تر ونه سختتر، پست تر ونه پستتر، چست ترین ونه چستترین، بی تربیت ترین ونه بی تربیتترین و ...).

 

اساس نامه یا اساسنامه؟: در شیوه ی نگارش فارسی، اجزای واژه های مرکب(ترکیب های وصفی یا اضافی) و واژه هایی که هر جزﺀ آن دارای معنای مستقلی باشند، جدا نوشته می شوند مانند: اساس نامه ونه اساسنامه، استخوان دار ونه اسخواندار، اندوه گسار ونه اندوهگسار، انسان دوست ونه انساندوست و...

 

کار برد حشو های بدرنگ: یکی از مواردی که در نگارش فارسی از سوی برخی از نویسنده گان کاربرد دارد- ونادرستی  روشن در زبان دانسته می شود- حشوهای "بدریخت" وافزوده های "بدرنگ" است.به کاربردن حشو هایی مانند: حسن خوبی، سنگ حجرالاسود، تخم مرغ کبوتر(کفتر) و...که بیشتر هم در زبان فارسی شفاهی رایج است، به تعبیر ادیبان پار و پیراراز شمار مقوله ی "حشو قبیح"است ؛ زیرا "حسن"در عربی "خوب" یا خوبی"معنا می دهد و"حجر"نیز به معنای "سنگ" در عربی است؛ بنابراین از کار برد این گونه واژه های "حشو" باید خود داری شود.

روش نوشتاری اعداد در متن: در متن های غیر علمی، بهتر است اعداد طبیعی یا ترتیبی که در میان اجزای آن "و" نمی آید، با حروف نوشته شوند، مانند: یازده، دوازده، سیزده....بیست، سی ...نود، صد، دوصد...نهصد هزار، میلیون، میلیارد. هم چنان اعداد ترکیبی که دروسط دو بخش آن "و" قرار می گیرد، بارقم نوشته می شود، مانند: 22؛137؛549؛

24451؛254 ...            

افزون بر این ها، عددی که در آغاز جمله بیاید، با حروف و باقی اعداد جمله با رقم نوشته می شود، مانند: هشت کتاب،3 قلم و14 کتابچه را به شمادادم.

باید متوجه بودکه اعداد ترتیبی مانند: یازده،پانزده،هشتادوپنجمین و... باحروف نوشته شوند.

قرنها ،سده ها ودهه ها به گونه ی عدد ترتیبی و با حروف نوشته می شوند مانند: قرن پانزدهم هجری، قرن بیستم میلادی، یازدهمین قرن.

 

 

بخش پنجم

نادرستی های رایج

 

کاربرد"تنوین"در واژه های فارسی :

"تنوین" ابزاری برای ساختن "قید" درزبان عربی است و کاربرد آن تنها برای واژه های عربی مجاز است مانند: اتفاقا̎، تصادفا̎̎، اجبارا̎ و...اما واژه های "ناگزیرو ناچار"ومانند آن ها، ازآن جایی که فارسی اند، نباید آنان را با تنوین نوشت مانند: گزارشا̎ به عرض می رسانم (به جای بدین وسیله گزارش می کنم که ) ناچارا̎̎ رفتم (به جای به ناچار رفتم، یا ناگزیررفتم).

 

من به اومظنون هستم، او دراین قضیه ظنین است:کاربرد این دوجمله نادرست است؛ زیرا ظنین صفت فاعلی وبه معنای کسی است که به دیگری بدگمان است و مظنون صفت مفعولی بوده وبه معنای فردی است که مورد شک وبد گمانی قرار گرفته است.

 پس شکل نگارش درست این جمله ها این گونه است: من به او ظنین هستم(یعنی من به اوبدگمان هستم)او در این قضیه  مظنون است (یعنی او در این قضیه مورد شک و گمان قرار دارد).

 

کاسه یی زیرنیم کاسه: ضرب المثلی درزبان ما وجود دارد به این گونه : کاسه یی زیر نیم کاسه است" ودرست آن این است که گفته شود:"زیرکاسه نیم کاسه یی است"؛ زیرا کاسه هرگز زیرنیم کاسه جای نمی گیرد.

 

بنی آدم اعضای  یکدیگراند:بیساری ها این بیت معروف "سعدی" را نادرست می خوانند: "بنی آدم اعضای یکدیگرند+که در آفرینش زیک جوهرند؛ در حالی که درست آن این است؛ بنی آدم اعضای یک پیکرند+ که در آفرینش زیک گوهرند"؛ زیرا "جوهر" عربی و"گوهر" واژه ی فارسی است.

 

آثارها، اخبارها ، حواس ها، جواهرات و...: از نادرستی های فاحش ، یکی هم جمع بستن نام های جمع در زبان است مانند: آثارها، اخبارها، ارکان ها (اراکین) اعمال ها، جواهرها (جواهرات)، حواس ها، عجایب ها، منازل ها، نوادرات، امورات و... که شکل درست نگارش آنان این گونه است: آثار، اخبار، ارکان، اعمال، جواهر،حواس،عجایب،منازل،نوادر،امور و...

 

اسلحه ها یا سلاح ها ؟ : اسلحه واژه ی جمع و سلاح مفردآن است؛ اما بسیاری ها، جمع اسلحه را"اسلحه ها" می نویسند واین نادرستی محض است؛ زیرااسلحه خود واژه ی جمع سلاح است؛ افزون بر توجه به این مساله، بهتر است به جای واژه ی جمع اسلحه،درفارسی "سلاح ها" به کار برده شود.

 

اقلا̎ واکثرا̎ : این دو واژه در عربی به هیچ صورت با تنوین نوشته نمی شوند وکاربرد آن به گونه ی "اقلا̎ واکثرا̎̎ " نادرست است؛ به جای آن ها می توان"حد اقل" و"حد اکثر" نوشت؛ اما درنگارش فارسی بهتر است به جای "حداقل""دست کم" ویا"کم ازکم"بنویسیم وبه جای "اکثرا̎" نیز "بیش تر".

 

دوما̎،سوما̎ چارما̎": واژه هایی مانند: دوم، سوم، چهارم از آن جایی که فارسی اند، نباید به گونه ی "دوما̎،سوما̎وچهارما̎" نوشته شوند.

 

به نام و بنام: درزبان عربی حرف جر"ب" را همواره به واژه ی پس ازآن که "مجرور" است باید پیوسته نوشت؛ اما در شیوه ی نگارش فارسی، حرف اضافه ی "به" را باید همیشه جدا از واژه نوشت. اگر در فارسی حرف"به" را پیوسته با واژه بنویسیم، امکان به جای یکدیگر گرفته شدن معنا ها وجود دارد مانند نگارش واژه های "به نام"و"بنام" که هر کدام با توجه به بافت محتوایی شان در هنگام نگارش، کار برد ویژه یی دارند مانند: فردوسی شاعر بنام زبان فارسی است(که مننظور ما از واژه ی "بنام" به گونه ی دقیق "نامدار" است؛ یعنی فردوس شاعر نامدار زبان فارسی است) و کاربرد واژه ی "به نام"در این جمله، مفهوم متمایز با واژه ی "نامدار" در جمله ی بالا دارد به این گونه : من او را "به نام" نمی شناختم . (یعنی اورا به اسم خودش نمی شناختم).

 

پایین وآیین ؟:نگارش همزه ی عربی به جای حرف"ی" (و با تلفظ همزه نیز) در زبان فارسی درست نیست و واژه هایی مانند: پایین ،پاییز، مویین، رویین،آیین،پرگویی، امریکایی و....را نباید باهمزه ، نوشت.    

 

بها وبهاء: "بها" به معنای قیمت، ارزش ونرخ چیزی است؛ اما"بهاء" به مفهوم روشنی، درخشنده گی، رونق، زیبایی ونیکویی است ودر جاهایی به معنای "فر،شکوه،زینت وآرایش" آمده است.مانند: بهاءالدین، بهاءالحق ویا بهاءالملک

که معنای آن ها رونق دین، شکوه حق وشکوه کشور است.

 

ثواب وصواب: نگارش این واژه ها به جای یکدیگر و بدون درک تفاوت مفهومی ،نادرست است.

"ثواب" اسم است و معنایش "مزد و پاداش" می باشد و"صواب" صفت بوده وبه معنای "درست، به جا ومناسب"است.

 

جذروجزر: بسیاری ها درکاربرد این واژه ها به جای یکدیگر،اشتباه می کنند. "جذر" به معنای ریشه است و در ریاضی عددی است که با خودش ضرب می شود که حاصل بر آمده ازآن را "مجذور" می گویند؛ اما "جزر" با "ز" ، "فرونشتن آب دریا، بازگشتن آب دریا و ضد "مد" می باشد."

 

حایل وهایل: در نگارش این واژه ها به جای همدیگر، باید محتاط بود؛ زیرا"حایل"اسم بوده وبه معنای چیزی که مانند پرده میان دو چیز قرار می گیرد ومانع یکجا شدن آن ها می شود، است؛ اما "هایل" صفت است وبه معنای "ترسناک".

 

زغال یاذغال؟: نگارش درست این واژه با "ز" وبه گونه ی "زغال"است ونه با "ذ" وبه شکل "ذغال".

 

زکام یا ذکام؟: این واژه را نیز باید با"ز" نوشت وبه گونه ی "زکام" ونه"ذکام".

 

 مآخذ ومأخذ: "ماٴخذ " واژه ی عربی مفرد وبه معنای "منبع ومحل گرفتن" و"مآخذ" جمع آن است . کاربرد یکی به جای دیگر نادرست است.

 

مسأله یا مسله: این واژه عربی است ودر نگارش عربی به گونه ی "مساٴله" نوشته می شودو درزبان فارسی هم بسیاری از نویسنده گان این روش نوشتاری را رعایت نموده و آن را به صورت "مسأله" می نویسند ونه "مسله".

 

مزمره ومضمضه: واژه ی "مزمره" فارسی است و معنای "چشیدن و نرم نرم خوردن چیزی " را می رساند؛ اما "مضمضه "عربی بوده وبه معنای"گرداندن آب دردهان برای شستن آن" است.

 

 

بخش ششم

 

گوینده گی

 

خواندن متن درست نوشتاری وفرایند تبدیل شدن نوشتار به گفتار ، یکی از بنیاد های مهم برای بیان مفاهیم وداده های اطلاعاتی است.همان گونه که شیوه ی نگارش جذاب وسامانمند- به منظور بیا ن اثر گذار متن در ذهن مخاطب- ارزش ویژه دارد؛ خواندن متن با توجه به روش ها ومعیا رهای پسندیده وهنجارمند- نیز- تاثیربه سزایی در ذهن وروان شنونده دارد.

 بی تردید، نقش بارزگوینده ی توانا درهنگام بیان متن، از موارد با اهمیت است؛ زیرا اگر متن به هر اندازه ویراست شده هم باشد؛ اما گوینده، توانایی های ویژه برای بیان متن را نداشته باشد(ویا با روش های سنجیده شده در این زمینه آشنا نباشد) از اهمیت متن کاسته می شود؛ و از سوی دیگر، فرایند "رسانگی" با مخاطب نیز صدمه می بنید.

 

با توجه به این مساله، دانستن روش های درست گوینده گی درهنگام خواندن متن ، نیاز ویژه یی برای گوینده گان پنداشته می شود.

 

شیوه ی گویش:دانستن گویش (لهجه) معیاری و پسند یده، یکی از نیازهای مبرم برای گوینده گان است .گویش معیاری درزبان فارسی، مشمول رعایت روش تلفظ واژه ها درزبان شهروندان پایتخت است؛ زیرا درهرجامعه یی، شیوه ی گویش و گونه ی تلفظ شهروندان پایتخت ، اصلی برای رعایت روش گویش درهنگام تلفظ واژه ها دانسته شده است.

حتا در بسیاری از کشورها که درباره ی گونه ی تلفظ واژه یا واژه هایی،اختلاف دیدگاه ها بروز کرده است؛ بیشتر زبان شناسان، شیوه ی تلفظ شهروندان پایتخت را ارجح دانسته اند. بنابراین، نداشتن "لهجه ی " بومی وتوجه به روش گویش معیار برای گوینده گان، یکی از موارد مهم درهنگام گوینده گی دانسته می شود.

 

داشتن"لهجه" با توجه به موقعیت جغرافیایی و منطقوی ، یک نقص ذاتی، پنداشته نمی شود؛ اما هنگامی که فردی می خواهد به زبان معیار گوینده گی کند، توجه به روش های گوینده گی، از ضرورت های ویژه یی است که باید آن را فراگرفته ودر هنگام خواندن متن، رعایت نماید.

 

شیوه ی تلفظ واژه ها : از روش های مهم دیگردرهنگام گوینده گی، یکی هم شیوه ی تلفظ واژه ها ورعایت ویژه گی های مبتنی برروش درست آن ها است؛ زیرا اگر واژه یی در هنگام گوینده گی نادرست تلفظ شود؛ افزون براین که معنای  واژه را وارونه و بی مفهوم می سازد، روند ایجاد رابطه با گیرنده ی پیام (شنونده)را آسیب می رساند.

 

توجه به آهنگ واژه ها: توجه کردن به آهنگ (موسیقی ) واژه ها درهنگام خواندن متن، از مهم های دیگر در زمینه ی گوینده گی است . این روشن است که هر واژه با توجه به ساختار هجایی خود در فرایند خواندن، آهنگ ویژه ی خود را دارد مانند: باغ ، بلند، بدرود، جنگل، سرزمین، سرازیر، خشم، بازداشت، استرالیا، امریکا، لندن و...؛ یعنی هر واژه مبنی بر ساختار هجایی خود(هجاهای کوتاه وبلند) به گونه یی تلفظ می شوند؛ بنابراین توجه به عنصر موسیقی یا آهنگ واژه  ها در هنگام خواندن ورعایت آن، اصل ضروری برای گوینده ی متن است.

 

روش میانه روی درهنگام تلفظ: بسیاری از گوینده گان در هنگام خواندن متن ، واژه ها را یا بسیار "ثقیل" تلفظ می کنند ویا هم بسیار سطحی وعوامانه؛ اما برای ایجاد جذابیت بیشتروجلب توجه شنونده به متن ، من روش میانه روی یا اعتدال رادرهنگام تلفظ برای گوینده گان پیشنهاد می کنم؛ زیرا عملی سازی این روش، هم از تصور سطحی نگری در هنگام خواندن متن جلوگیری می کند وهم از شیوه ی تلفظ غلیظ وبد شکل خواندن واژه ها.(این پیشنهاد بیشتر برای گوینده گان بخش خبرومجریان برنامه های اجتماعی، سیاسی واقتصادی مطرح است.)

 

به گونه ی مثال: اگر در تلفظ واژه های عربی"معلوم ومعاون"، گونه ی تلفظ غلیظ عربی آن را با "ع" (و به صورت بسیار "حلقی " تلفظ کنیم،شکل بسیار مضحکی را در گویش فارسی به خود می گیرد و واژه ها با روش افراطی تلفظ می شوند مانند :"معلوم" (با غلظت ع) . با آن که تلفظ غلیظ "ع" درزبان عربی جا افتاده و درست است؛ اما این گونه روش در زبان فارسی (به ویژه در هنگام خواندن خبرها و متن هایی که مخاطبان آن بیشتر مردم اند) نامانوس وبدرنگ جلوه می کند.

 

توجه به نشانه ی"تشدید" درواژه ها: بسیاری از ناهنجاری هایی که در هنگام تلفظ واژه ها برای برخی از گوینده گان رونما می شود، تلفظ نشانه ی "تشدید" با شدت هر چه بیشتر است.

در ست است که نشانه ی "تشدید" در هنگام تلفظ واژه ها باید با دقت انجام شود؛ اما اگر بازهم روش مان در تلفظ نشانه ی تشدید، مانند تلفظ "ع" (که در بحث پیش به آن اشاره شد) ثقیل وافراطی باشد، جریان روش اعتدال در تلفظ واژه ها به هم می خورد.پس بهتراست در واژه هایی با رویکرد نشانه ی "مشدد"، روش میانه روی در تلفظ رعایت شود.

 

خواندن خبر پیش از نشر: در صورتی که فرصتی برای خواندن خبر ها باشد، این یک اصل ضروری است که متن چندین بار (دست کم برای 20 تا25  دقیقه ) پیش از نشر، مرور شود تا گوینده برویژه گی های دستوری، نگارشی ونشانه یی متن وارد شده و جریان خواندن، بدون اشتباه شکل بگیرد .

 

رابطه ی گوینده با متن: رابطه ی گوینده با متن، رابطه ی دو سویه است به این معنا که در یک سو وتا جایی گوینده از رویکرد های نگارشی در متن پیروی می کند (یعنی بر بنیاد روش های ویراستاری شده متن را می خواند) ودر سوی دیگر، متن، زیرتآثیر روش معیاری گوینده در هنگام خواندن قرارمی گیرد.

 

با توجه به این مساله، گوینده یی موفق است که بتواند این رابطه ی دو سویه میان خود ومتن رابه شیوه ی درست نگهداری کند.

 

گوینده وروش نشانه گذاری درمتن: برای جلوگیری از اشتباهات چشمگیردرهنگام گوینده گی، افزون بر توجه به موارد دستوری، مفهومی و واژه گانی در متن، توجه به روش های نشانه گذاری ورعایت آن، از مسایل مهم است.

 

رعایت روش نشانه گذاری در متن، با این که ازنادرست خوانی واژه ها و جمله های متن جلوگیری می کند، از سوی دیگر، مفاهیم را با توجه به اهمیت محتوایی آن ، به گونه ی درست به شنونده می رساند.

 

هماهنگی ویراستاربا گوینده: ویراستاران متن، نقش موثری درجلوگیری از اشتباهات متن دارند. افزون براین، ویراستار یاری کننده ی گوینده درهنگام مرورمتن(به ویژه درمرحله تلفظ واژه ها) است. تآثیر ویراستارمتن درهنگام تلفظ واژه ها، کمتر از ویراستاری متن برای گوینده نیست؛ بنابراین ،هماهنگی ویراستار با گوینده ومدد رسانی وی درهنگام ویرایش متن و صورت تلفظ واژه ها با گوینده، بسیارمهم و ضروری است.

 

گوینده و ویراستاری: این امکان وجود دارد که در جریان ویرایش متن، ویراستار- در برخی موارد وتا حدی-متوجه اشتباهات نوشتاری نشود ویا ویرایش متن به گونه ی درست در هنگام تایپ درج نگردد، بنابراین، این ویژه گی را گوینده باید داشته باشد، تا در حد توانمندی خود، متن را به گونه ی فوری ویرایش نموده و مراحل ابتدایی ویرایش را انجام دهد.

افزون براین، ویرایش ابتدایی متن، توانایی های دانستنی گوینده را- نیز- بلند می برد.

 

پانوشت:  

در این نوشته از این منابع استفاده شده است:

1- واژه های مصوب فرهنگستان زبان وادب فارسی، چاپ اول بهمن 1377، تهران، نشر تندیس.

2- واژه های مصوب فرهنگستان زبان وادب فارسی، چاپ اول مرداد 1376، ویرایش و چاپ دوم، بهمن 1378، نشر: ره گشا.

 

3- دکترمحمد جعفر یاحقی ودکتر محمد مهدی ناصح، راهنمای نگارش و ویرایش، چاپ بیست ودوم، با تجدید نظر و افزوده های جدید، انتشارات:آستان قدس رضوی، مشهد، ایران،1383 .

 

4- سعید نفیسی، در مکتب استاد، بحثی پیرامون درست گفتن، درست نوشتن و درست خواندن، چاپ دوم، 1344 ، نشر موسسهء مطبوعاتی عطایی، ایران.

 

5- دکترمحمد حسن انوری، فرهنگ بزرگ سخن، دوره ی هشت جلدی،،تهران،1381

 

6- غلام رضا انصاف پور، فرهنگ کامل فارسی، چاپ گلشن (انتشارات زوار)، تهران، چاپ ششم، پاییز 1384.

 

7- مهر انگیز اصطهبانانی، فرهنگ فارسی دانشیار، مبتنی بر جدید ترین شیوه ی فرهنگ نگاری،چاپ اول، پاییز 1387 ، نشرسعدی،ایران.

 

8- ع. سیاح،فرهنگ جامع فارسی به فارسی، انتشارات اسلام،چاپ سوم، تهران 1378.

 

9- سیدعلی رضوی بهابادی و حسین حسن پور آلاشتی، فرهنگ زبان فارسی، انتشارات بهاباد، چاپ چهارم، 1382، ایران.

 

10- ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم، با تجدید نظر، انتشارات مرکز نشر دانشگاهی، چاپ سوم،1370،تهران.

 

11- غلام حسین صدری افشار، فرهنگ معاصر فارسی، به کوشش نسرین حکمی- نسترن حکمی، انتشارات فرهنگ معاصر،1383 ، تهران.

 

12- غلام حسین صدری افشار، نسرین حکمی ونسترن حکمی، فرهنگ گزیده وفارسی،نشر فرهنگ معاصر،1386،ایران.

 

13- دکتر محمد معین، فرهنگ معین، دوره ی یک جلدی، چاپ پنجم، نشر سرایش، 1382،تهران.

 

14- حکیم ابوالقاسم فردوسی،شاهنامه، براساس نسخه ژول مل، به کوشش عبدالله اکبریان راد، انتشارات الهام، چاپ اول، زمستان 1385، تهران.

 



جاوید فرهاد
28 قوس (آذر) 1388
  
  
Copyright © 2005-2010 www.khorasanzameen.net