وزير كلتور، نگبهان كورستان بازگشت برویۀ نخست

فرهنگ با حفظ و نگه داري چندان ارتباطي ندارد، بلكه فرهنگ انگيزه اي است انساني كه سبب زايش و بالش هنر و آنچه كه آدمي را مي تواند شاد كند و لذت برايش ببخشد. يعني هردم تازه گي و گسترده گي، چنان كه نيچه مي گويد: "بايد فهميد كه فرهنگ چيزي بيش از يك زيور براي زنده گي است. زيورآلات، نقش پنهان كردن و پوشاندن شي مزين را دارند ... فرهنگ به معناي بهبود بخشيدن و تازه كردن طبيعت است، بدون توجه به درون و بيرون، بدون نيرنگ و تظاهر و سنت. فرهنگ، وحدت ميان زنده گي، انديشه و اراده است."

حكومت به ظاهر متجدد اما پوشالي با گزينه هاي فبيله اي افغانستان،‌ همه نياز هاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي شهروندان را - براي به قدرت ماندن اييتلافي اش - به بازي گرفته است كه شاخص ترين نمونه آن گزينش كريم خرم به پست وزارت فرهنگ اين كشور است. از روزي كه اين جناب به اين مقام رسيده است همه انگيزه هاي توليدي كه مي توان به آن دستاورد فرهنگي ناميد، سر بريده مي شوند. چنان مي نمايد كه اين آقا دارد وحشت برانگيزترين پديده هاي بايگاني شده را نگهباني مي كند و آنها را به صحنه مي كشد تا زمينه ی رعب و ترس را براي شهروندان فراهم كند.

لازم نبود حكومت افغانستان در چنين موقع كه جهان و مردم افغانستان توقع گشايش هاي فرهنگي را در اين كشور داشتند، اين شخص را مسوول اين اداره مي گماشت. زيرا مطبوعات افغانستان بايد براي اساسگذاري دموكراسي و ايده ی دموكراتيك بيش از هر نهاد ديگر رشد مي كرد. متاسفانه اين گزينش حكومت مغاير با تبارز هاي فرهنگي صورت پذيرفت.

آقاي خرم با پيشينه عقب گرايانه اي كه داشت با آغازين عملكردش نشان داد كه چقدر طالباني مي انديشد و با فرمول مدرسه اي به انسان و جهان مي نگرد. از جمله تعصب علني اش با زنان، برخورد مغرضانه اش با جوناني كه مي خواهند خرده فرهنگ ها را ايجاد كنند و برانداختن روش مدرن مطبوعاتي در راديو و تلويزيون ملي كه توسط نجيب روشن و گروه كاري اش به راه افتيده بود.

قصد اين نيست كه بگويم، نجيب روشن بهترين گزينه بود و خرم بدترين گزينه است. اما روشي را كه روشن و شبكه ی كاري اش به راه انداخته بودند روش كاراي بود نسبت به برخورد خرم. زيرا اقدام خرم در اين عملكردش روش نيست بلكه برانداختن افراد مشخص و روش كاري موجود است كه انگيزه اش از غرض دروني او بر مي خيزد. براي اينكه اقدام خرم طرح يا رويكار آوردن يك روش نيست؛ فقط يك برخورد است. از اين روي اقدامش نه مي تواند كارا باشد و نه عامه و خدماتي، جز تصادم يك ايديولوژي با يك روش.

بهتر اين بود كه حكومت افغانستان بيشتر روي روش هاي پويا و كارامد كار مي كرد تا روش ها به گونه ی پروسه به جريان مي افتادند و در صورت تغيير و تبديل افراد، پاليسي اساسي روش كار دستخوش احساس و انگيزه هاي حزبي و شخصي افراد نمي شد. مگر آشكار مي شود كه حكومت روي افراد كار مي كند، اين فرد و آن فرد  مشخص را مي خواهد مطرح كند و بس. در چنين يك وضعيت، شهروندان بايد تصميم بگيرند زيرا حكومت طرحي براي حاكميت دموكراتيك و نظام مبتني بر ارزش هاي شهروندي را روي دست ندارد؛ تنها قصدش سوء استفاده از اراده و قدرت شهروندان است به خاطر منافع حزبي گروه خاص.  



نویسنده: محمد یعقوب یسنا
  
Copyright © 2005-2007 www.khorasanzameen.net