نسل نو توطيه و بازي در شمال - بخش ششم و پایانی بازگشت برویۀ نخست

گزارش ويژه از شمال

 ابعاد و عوامل جنگ در شمال

انگلستان: اگر به حضور هشت ساله‌ي نيرو هاي انگليسي پس از سرنگوني طالبان در كشور نگاه كرده شود، چگونگي فعاليت، موقعيت و برخورد آن ها مشكوك و چند چهره مي نمايد. اين كشور حتا چند سال پيش به همكاري با نيرو هاي شورشي متهم گرديده بود و براي تصديق اين ادعا دلايل و شواهدي هم مطرح شد. در ولايت هاي خوست، نورستان و مركز اصلي فعاليت آن ها در هلمند چندين بار مشر ها و مردم گفتند كه نيرو هاي انگليسي به نيرو هاي دهشت افگن امكانات و تجهيزات نظامي كمك مي كنند. چند بار مسوولين در ولايت هاي نا آرام جنوبي ادعا كردند كه انگليسي ها چند محموله ي بزرگ اسلحه و تجهيزات نظامي را كه شبانه مي خواستند در منطقه‌ي فعاليت هاي طالبان از طريق چرخبال ها ديسانت كنند ولي سهوا در محل ديگري افتاده است. در مناطق فعاليت انگليسي ها حتا نيرو هاي دولتي ادعا كردند كه ما چندين بار مخالفين را دستگير كرديم و آن ها را انگليسي ها از ما تحويل گرفتند و روز هاي پس دوباره رها شان كردند. اين عمل نه يكبار بلكه بار ها از سوي انگليسي ها انجام شده و از طريق رسانه ها نيز انعكاس يافت. در همان وقت در پيوند با اين فعاليت هاي مشكوك، دولت افغانستان دوتن از افراد بلند پايه‌ي دستگاه هاي استخباراتي آن ها را از كشور اخراج كرد كه مورد خشم شديد مقامات در لندن واقع شد. اين واكنش غير مترقبه دولت افغانستان حساسيت موضوع را نشان مي داد و نمي فهميم روي چه منظوري جسارت و جرات دولت مداران را نيز به نمايش گذاشت. پس از بيرون شدن اين موارد، بحث و انتقاد هاي زيادي از سوي تحليلگران در رسانه ها در چگونگي، ماهيت حضور و فعاليت نيرو هاي انگليسي راه افتيد. در امتداد اين نقد ونظر ها بود كه مساله‌ي آمدن نماينده جديد ملل متحد آنهم پدي اشداون انگليسي پيش آمد و دولت افغانستان آن را نيز به شدت و مكرر رد كرد. خرگاه انداختن اين نيرو ها در ولايت هلمند و تمركز اساسي روي آن به عنوان جهان شهر كشت و توليد ترياك و مواد مخدر و محل محوري فعاليت هاي شورشيان و از آن جا بيرون نشدن، بار ها پرسش هاي را در ذهن شهروندان و آگاهان به وجود آورد. در بحبوحه‌ي اين برخورد هاي چند گانه نيرو هاي انگليسي و دستاورد ناچيز آن ها در امور مبارزه با مخالين و كشت مواد مخدر.... در ولايت نا آرام هلمند، مقام هاي نظامي امريكا را نيز ظاهرا حوصله گير كرد و آن ها تصميم گرفتند كه براي رسيدگي با اين مشكلات و همكاري نيرو هاي انگليسي بايد اين بار نيرو و تجهيزات نه جنس انگليسي بلكه امريكايي به آن جا مناسب مي بينند. اين كار امريكايي ها در همان فرصت به خورد مقام هاي انگليسي خوش نخورد و به يقين با تجمع چندين هزار نيرو و تمركز تجهيزات فراوان جنگي خود را كم احساس كرده كسر شان نظامي خويش مي خواندند كه چنين شد. اين مساله چندين بار در سطح رسانه ها به گونه هاي مختلف ظاهر شد و نارضايتي انگليسي ها را نشان مي داد. اين در حالي بود كه نيرو هاي انگليسي در عراق نيز با همچون عملكرد و برخورد با برخي گروه هاي شورشي در ولايت هاي مانند بصره و...متهم شده و از برخي مناطق اخراج شده بودند. حمايت انگليسي ها در دايره ي پنهان و پوشيده باقي نماند، بار ها مقام هاي بلند پايه ي اين كشور پيشنهاداتي را به دولت افغانستان و جامعه ي جهاني مبني بر شريك ساختن طالبان در ساختار قدرت ارايه كردند و حتا به احترام گل روي تروريست ها نسخه‌ي حكومت ديكتاتوري مآب را كه تداعي كننده ي سلطه ي قهري طالبان و القاعده در هشت سال پيش است را نيز به مردم اين كشور پيشكش كردند.

دست نيرو هاي انگليسي در ناامني هاي اخير شمال و انتقال به سلامت نيرو هاي دهشت افگن به آن مناطق نيز به روي دلايل و شواهد متعدد، بسيار بلند مي نمايد. از چندين ماه به اين طرف از ولايت بغلان حرف هاي از شاهدين و مردم محلات شنيده مي شد كه گويا چرخبال هاي خارجي شب هنگام نيرو هاي جنگجوي خارجي و افغان را در اين مناطق پياده مي كنند. پس از آن گزارش هاي مكرري از تحويل دهي تجهيزات نظامي از سوي نيرو هاي انگليسي به افراد دهشت افگن خارجي و افغان در مناطق مختلف در بغلان به دست آمد. همچنان برخي از نماينده ها و سناتوران نيز از انتقال نيرو هاي خارجي و كمك آن ها توسط چرخبال هاي خارجي سخن گفتند. ما در ولايتي بغلان با چند تن از مردم محل صحبت كرديم كه خود شان چرخبال هاي نيرو هاي خارجي را ديده بودند كه كه در نزديكي منطقه شان به تكرار نشست داشتند و مي گويند پس از آن سر وكله شورشيان پيدا شد.

كساني كه با تازگي از چنگ نيرو هاي دهشت افگن رها شدند نيز صحنه‌ي جالبي از معامله، مذاكره و سپس تحويل دهي اسلحه و تجهيزات فراوان را از طرف نيرو هاي انگليسي به نيرو هاي شورشي در منطقه اي در ولايت كندز شاهد بودند. اين ها مي گويند در روز هاي كه تازه به دست طالبان افتاده بوديم، مارا پس از يك شكنجه و بازپرسي شديد به مركز تصميم گيري خود در اين منطقه بردند. يكروز ساعت سه پس از ظهر چندين چرخبال نيرو هاي انگليسي در دوصد متري اين منطقه فرود آمده، محموله هاي بزرگي از امكانات جنگي، لوجستيكي و پول به طالبان در اين منطقه تحويل دادند و ساعت ها در همان جا به مذاكره با آن ها پرداختند و سرانجام منادي در پايان همين معامله از سوي انگليسي ها كشته شد كه از شرح جزييات آن به بهانه ي تطويل متن خود داري مي كنيم. نشست چرخبال ها را مردم محل نيز تاييد كردند.

پس از چند ماه تداوم اين درامه ي گنگ، گسترش نا امني، تحكيم پايگاه هاي شورشيان و سر وصد هاي زياد، به تازگي اين مساله به دروازه هاي شوراي ملي، دستگاه هاي امنيتي و ارگ رياست جمهوري راه يافته و حرف هاي در مورد انتقال نيرو هاي شورشي به صورت رسمي از اين نهاد هاي درجه اول كشور شنيده مي شود. اما حرف هاي متناقضي تا حال از اين آدرس ها به رسانه ها و خورد اجتماع رسيده و ديدگاه هاي گوناگوني را شكل داده است.

رييس جمهور از چرخبال هاي نيرو هاي خارجي در امر انتقال طالبان به غير از پاكستان حرف مي زند كه در درون افغانستان بدون استثنا تمامي قواي خارجي را شامل مي شود.

دستگاه هاي امنيتي در پشت در هاي بسته در مجلس نمايندگان از دست نداشتن چرخبال هاي قواي خارجي و ادامه‌ي تحقيقات شان گفتند. جناب مجددي از محل مبارك و مملو از تابش هاي استخارگي شان با آب و تاب كه عادت شان است، نيز نيروي هاي خارجي را مقصر و انتقال دهنده اصلي نيرو هاي جنگجو به شمال قلمداد كردند. مجلس نمايند گان در چند نشست نمادين خواستار پيگري جدي قضيه شده و در عين حال حرف هاي كرزي را بيشتر سياسي و در پيوند با حال و اوضاع انتخاباتي كشور تلقي كردند. اخيرا از نشست رسمي اين مجلس با مقام هاي ارشد امنيتي دولت نيز خبر رسيد كه گفت وگوي نمايند گان با اين مقام ها در يك فضاي گنگ و بدون نتيجه‌ي درست به پايان رسيده و درضمن برخي از اين مقام ها از شتاب و سؤ تفاهم رييس جمهور در اين مورد حرف زده اند. همچنان با تازگي يكي از نمايند گان ولايت بغلان در مصاحبه اي با يكي از رسانه هاي كشور گفته كه مسوولين وزارت داخله  در مورد نگراني هاي آن ها گفتند كه طياره هاي امريكايي نيرو هاي وابسته به حزب اسلامي را در برخي مناطق شمال جابجا مي كردند تا توسط آن ها نيرو هاي جنگو را از آن ساحات نابود كنند!

اما در اين فرصت از شرح نيت و هدف اصلي آقاي كرزي و تيم وي از مطرح كردن اين مساله در اوضاع به شدت شكنند كشور مي گذرم و همين قدر اضافه مي كنم كه آقاي كرزي اين جرات را به هيچ صورتي بدون استفاده ابزاري و آنهم تير را به اين تيزي و كارايي به جانب خارجي ها كه مشخص است كي ها هستند رها نمي كرد. ايشان حالا به صراحت اين را درك كرده اند كه مصدر پايه اي تقلب در انتخابات، رانده شده كاخ سفيد....است و اين حرف ها را به خاطر جلب توجه و حساس كردن فضاي عمومي و به تعبيري واكنش هاي كلان مردمي در پشت حرف هاي "مداخله خارجي ها در امور ما" از چانته خالي خود بيرون مي كنند والا ايشان تا هنوز گامي را بر سبيل خير جامعه در خانه منافع ملي نگذاشته اند.

اما انگليس ها از از ناامن كردن شمال مي خواهند چه چيز هاي را به دست بياورند در حالي كه استدلال ها در پاين ترين سطح اش در اين مورد، ظاهراً نقطه هاي برجسته ي را نشان نمي دهد كه در ناامن كردن اين ساحات و انتقال نيرو هاي شورشي و كمك هاي پولي بتواند اين كشور را نسبت به آن ها دلبسته سازد. ولي تعمق در پيشينه‌ي كاركرد هاي اين كشور در هند، پاكستان، عراق.... و حتا كشور خود مان و نيز دقت در چگونگي استراتژي، جلوه هاي آن و تحقق آن در طول هشت سال توام با برخورد هاي گنگ و چند پهلوي آن ها در باره طالبان و القاعده، دلايل و اهداف اين كشور را در گسترش ناامني ها و حفظ نيرو هاي شورشي و ياهم انتقال جنگ به مناطق شمال پيش روي چشمان خوب بين ما قرار مي دهد:

يك مساله را پيش از پيش با استفاده از فرصت بايد بگويم كه حالا با دلايل بالا يك بار ديگر به وضوح روشن شد كه كه قسمت اعظم نيرو هاي شورشي و كساني كه ادعاي كاذب سر مي دهند كه ما فقط به خاطر رضاي خدا و در برابر نيرو هاي كفري در اين كشور مي جنگيم، كاملا دروغ است. اين شعار هاي دروغين نه تنها هيچ ربطي به اسلام و دغدغه هاي ديني مردم اين سرزمين ندارد، بلكه صد در صد در اختيار و در خدمت برنامه ها و اهداف خارجي  چون موم جايگاه دارند و آن ها هر طوري كه بخواهند، در مسير همان خواسته و امر عمل مي كنند. اظهارات نمايند هاي مجلس در مورد انتقال طياره هاي امريكايي افراد مربوط به حزب اسلامي را در ولايت بغلان، اظهارات پيشين شاهدين و سناتور ها در اين مورد و ده ها سند و دليل ديگر، تصديق مي كند كه هيچ يك از عملكرد هاي اين بازيچه هاي دستگاه هاي استخبارات كشور هاي همسايه و... در خدمت منافع اسلام و مردمان مسلمان اين سرزمين و كشور هاي مسلمان ديگر نسيت.

 

-     انگليسي ها دشمني ديرينه با افغانستاني ها به ويژه فرهنگ و هويت فارسي دارند. حضور پرقوت سيصد ساله‌ي زبان فارسي كه يادگار هاي ارجمندي به جهان بشريت عرضه كرد، توسط همين ها و عوامل استعماري آن ها از بين رفت. كمپني هند شرقي از ستون هاي پايه اي اين تصفيه كاري درد انگيز بود. انگليسي ها هيچگاه روي اين هويت در هيچ زماني سرمايه گذاري نكرده اند؛ چه زيبا فهميده اند كه نمي شود با اين ها در مورد وابسته و غلام شدن شان به معامله و كار پرداخت. به همين خاطر بار ها در دوره هاي مختلف اگر تونسته اند، ضربه ي كاري خود را براي سركوب و خاموشي آن زدند. اين كشور در جنگ ها و تنش هاي قومي، در تجزيه‌ي كشور ها و در كشور و قوم سازي هاي جهان بيشترين سهم را دارند. اين كشور در سركوب و تصفيه يك هويت و يك قوم و در تقويت و تداوم تسلط استبدادي يك مليت بالاي مليت هاي ديگر در نقاط مختلف دنيا دست دارند. همين حالا نشانه ها و اسنادي وجود دارد كه نيروهاي انگليسي در در تلاش گسترش تسلط گروه هاي جنگجوي مختص به يك قوم در افغاستان هستند. بخشي از اهداف اين كشور در حمايت هاي مالي و تسليحاتي و انتقال و تقويت طالبان در شمال كشور بر مي گردد به همين انگيزه و حتا جز استراتژي اين كشور. اين ها همواره از افراد و حلقه هاي متعصب و قوم پرست حمايت مي كنند و تلاش مي كنند تا در راس حاكميت و اداره باقي بمانند و نمي گذارند تا پيوند ها و تعلقات گذشته ي تمدني و فرهنگي به وجود بيايد. شمال افغانستان در نزديكي و همرزي با چند كشور با پيشنه هاي تمدني يك رنگ بومي قرار دارد و بايد بر پايه ي اين قاعده، پيوسته زمينه ها و فرصت هاي همآيي كلان بسته باقي بماند.

-     كشور انگلستان هميشه حامي و پشتيبان حقله ها و حكومت هاي مافيايي  و خشن استبدادي بوده است. اين كار در عين حالي كه جز از استراتژي دستگاه هاي استخباراتي آن بوده و همزمان پيشبرنده و تضمين كننده حيات آن به شمار مي رفته است. تركيز فعاليت هاي اين كشور در ولايت هلمند و پس انتخاب مركز جهاني كشت و توليد مواد مخدر و مركز فعاليت هاي تروريستي مصداق اين ادعا است. زماني كه نيرو هاي انگليسي هلمند را به حيث مركز بيشترين مانور هاي نظامي... خود انتخاب كردند اين ولايت از نگاه كشت و توليد مواد مخدر و پناهگاه هاي عوامل تروريستي  و خرابكارانه در حد خطرناكي قرار  نداشت، اما پس از چند سال حضور نيرو هاي اين كشور با رقم بالا، به بزرگترين شهر مواد مخدر و اعمال تروريستي حتا در جهان مبدل شد. به اساس گزارش ها چرخبال هاي انگليسي چند ماه است كه در مسير تحقق اين هدف در شمال كشور، نيرو هاي شورشي چند مليتي را پياده كرده آن ها را از طريق چرخبال ها و حتا زمين همكاري هاي مالي و لوجستيكي مي كنند. اين برنامه مدت ها است كه توسط عوامل اين كشور در ميان قبايل پاكستان ادامه دارد و افراد و شخصيت هاي با دانش و بااعتبار را يا نابود و يا از رسميت مي اندازند و به جاي آن ها افراد، فاسد، آدم كش و دزد را سر كار مي كنند. انگليس ها هم مي خواهند چنين وضعيتي را در شمال و يا اگر موفق شوند در سراسر كشور عملي نمايند و چهره هاي متعصب و... در صحنه حفظ كنند.

-     انگلستان به حيث يك قدرت بزرگ و تاثير گذار در اتحاديه‌ي اروپا و ناتو در رقابت پنهان و خاموش با امريكايي ها در مسايل كلان منطقه يي قرار دارد. اما اين رقابت ها بيشتر براي انگليسي ها مطرح و اهميت دنبال كردن را دارد تا امريكايي ها. در عراق ادامه اين رقابت ها بار ها جلوه كرد و حتا به سطح پاليسي هاي نرم خارجي دو كشور هم كشانده شد. امريكايي ها در عراق انگليسي ها را به اعمال و برخورد مشكوك با شورشيان متهم كردند و خواستار بيرون شدن نيروها شان در ولايت هاي كه فعاليت داشتند، شدند. مقام هاي نظامي امريكا در واكنش به كاركرد هاي چند پهلوي نيرو هاي اين كشور، چند هزار نيروي دريايي خود را مستقر كردند كه باعث خشم و قهر مقام هاي انگليسي گرديد. اين كار به معناي ناكامي جدي انگليسي ها در امر مبارزه با تروريزم و دهشت افگني به حساب مي رفت و اعتبار آن ها در سطح بين المللي تا حدي خدشه دار شد. به باور آگاهان، حمايت نيرو هاي شورشي توسط نيرو هاي انگليسي و گسترش جنگ به شمال در دايره ي همين رقابت هاي كلان و لي ظاهراً غير ملموس اين دو قدرت جهاني قرار مي گيرد. نيرو هاي انگليسي با اين كار مي خواهند انتقام خود را از امريكايي ها توسط اين نيرو هاي شورشي بگيرند و امريكا را در اهداف كلاني كه بر پايه آن ها به افغاستان و عراق آمده اند ناكام نشان بدهند.

-     مساله ي ديگر كه در برابر استدلال بالا قرار مي گيرد و مورد بحث در ميان تحليلگران است، شراكت و همسويي انگلستان و امريكا در يك بازي و استراتژي بزرگ در آسياي ميانه و در كل در رقابت هاي كلان با قدرت هاي منطقه اي و دشمن جنگ سرد است كه باهم گروه هاي چند مليتي را براي مقابله و نيش زدن اين قدرت ها تجهيز و تشجيع مي كنند. اين بازي اهداف كلان اقتصادي را نيز با خود يدك مي كشد كه غول هاي نفتي غنوده در بستر آسياي ميانه و قفقاز، طعمه هاي با مزه و دور آن محسوب مي شوند. دليل قوي در اين باره اين است كه تمامي نقاط فضايي اين سرزمين به دقت توسط دستگاه هاي فضايي و زميني امريكا تحت كنترول قرار دارد و به قولي در اين فضا پرواز يك پرنده براي شان معلوم است كه از كجا بر خواسته و در كجا قرار مي گيرد. اما چگونه است كه از انتقال گروهي و حمايت هاي شبانه روزي شورشيان توسط طياره ها بي خبر باشند. به باور كار شناسان در گسترش نا امني و فزوني نيرو هاي دهشت افگن در شمال افغانستان اين دو كشور با هم يك جا كار مي كنند؛ چون اهداف درازمدت اقتصادي و استراتژيك و به دست آوردن طلاي سياه و گاز و گسترش مرز هاي خود در قلمرو هاي بومي رقيب ها، مسايلي است كه هردو را در اين مسير همگام مي سازد. زنده كردن گروه هاي مخالف دولت ازبكستان، تاجيكستان، چين ... و كشاندن آن ها در نزيكترين فاصله به اين كشور ها، ابزار هاي لازم براي جلب توجه و شكار سياسي- اقتصادي و بازي هاي كلان تر ديگر در مواقع مناسب را براي اين دو كشور طماع فراهم مي كند.

 

قسمت دوازدهم و پاياني   

امريكا

امريكا با وجود ظهور قدرت هاي جديد اقتصادي و نظامي در سطح نظام و روابط بين الملل، هنوز هم در بسياري مسايل كلان جهاني حرف اول را مي زند. در تصميم گيري هاي سازمان ملل دست بالا دارد و مواد خام و چرخه ي حركت آن ها را به سو هاي تعريف شده براي خودش تغيير مي دهد. براي حفظ منافع و تامين امنيت ملي خود جنگ و وحشت را به هزار ها كيلومتر دور تر پرتاب مي كند و تنش و در گيري ها را در همين حد فاصل با مرز هاي رسمي خودش نگه مي دارد. استراتژي پيشگرانه  و تحت فشار قرار دادن نقطه هاي گويا تهديد منافع جهاني، بخشي از مسايل ناموسي و سطح هيچ شرط و قيد ناپذيري دستگاه هاي استخباراتي و ماشين هاي قهري اين كشور به حساب مي آيد.

دستگاه هاي استخباراتي، فضايي و ماشين اطلاعاتي اين كشور در برابر رقيب هاي خورد و كلان حتا در فرصت هاي پس از ختم تيرگي روابط، از بين رفتن كشمكش ها و جنگ هاي تبليغاتي... لحظه اي را به نام انعطاف، گذشت و توقف فعاليت هاي اشغال گرايانه نمي شناسند. پايان جنگ سرد و شكست ماشين استخباراتي و جنگي روسيه، به معناي كاهش و يا ختم از اين دست بازي ها حد اقل در سطح بلوكي بود، اما اين كشور پس از آن نيز به قوت تمام سر گرم تصفيه  بستر هاي فعاليت و حضور روسيه در كشور هاي مربوط به  قلمرو آن شد. بسياري از تحليلگران به اين باور اند كه امريكا در تمامي فعاليت هاي كلان خود در جهان از همه پيشتر منافع اقتصادي، امنيتي و سياسي خود را در نظر دارد تا مسايلي مربوط به حقوق بشر و آزادي جوامع و مردمان از زندان حكومت هاي توتاليتر و ديكتاتوري را. اين ديدگاه مصداق هاي عيني خود را در بين كشور ها و حكومت ها به قدر لازم دارد و در واقع اين كشور در برابر حكومت هاي مستبد و ارثي كه هيچ تعهد و پايبندي در برابر حقوق انسان ها ندارند و لي هم پيمان و بلي گوي آن هستند، مقابل نشده و در براندازي آن ها تلاش نكرده است. برعكس دولت هاي كه با راي و اراده ي آزاد مردم به وجود آمده اند، هميشه مورد خشم و غضب آن قرار گرفته اند و  فقط گناه شان اين بوده كه دروازه هاي شان را به روي دستگاه استخباراتي و...باز نگذاشته اند.

اين كشور هميشه با شعار هاي حقوق بشر، گسترش دموكراسي و از بين بردن نظام هاي ديكتاتوري، به كشور ها حمله كرده و آن ها را اشغال كرده است ولي در ادامه منجر به تنش هاي قومي و ناآرامي هاي دوامدار گرديده و باعث از بين رفتن استقلال سياسي و شرف ملي آن ها شده است.

امريكا ظاهراً با همين بهانه ها به افغانستان حمله كرده و ده ها هزار نيروي جنگي و افراد اطلاعاتي خود را در اين كشور جابجا كرد. دلايلي چون نابودي تروريسم به حيث تهديد جهاني و به وجود آوردن دولتي بر پايه اراده و خواست مردم توجيه كننده اين اشغال بود.

ولي اگر به چگونگي تطبيق و اجراي اين شعار ها دقت شود، خطوط روشني از رد پاي اين كشور را در اين جهت نمي توان پيدا كرد. برعكس ما در اين جستجو به زواياي تيره و تاريك بر مي خوريم كه با هزار ها ليتر خون و بم دنبال شده و باعث بيچارگي و خواري مردم گرديده، استقلال و خود اراديت اين مردم را در معرض آسيب هاي جدي كشانده است. شروع كج كاري و نگاه ناسالم آن نسبت به قضاياي مهم افغانستان از جلسه ي تاريخي بن آغاز شد و تا حمايت گروه و تيم ناقابل، دست برد به قانون اساسي و مسايل سرنوشت ساز براي اين كشور ادامه پيدا كرد و هنوز هم در جريان است. در مبارزه با دهشت افگنان كه از اهداف عمده حضور امريكا در افغانستان به شمار مي رفت، نيز استراتژي شفاف و ثابت به ميان نيامد. اقدام هاي اساسي براي از بين بردن كامل تروريسم و نابود كردن انگيزه ها و زمينه هاي ظهور و گسترش آن صورت نگرفت. مبتني به همين دلايل و شواهد است كه كارشناسان اهداف حمله ي امريكا به افغانستان را فراتر از مرز هاي اين كشور تلقي كرده و آن را در چوكات بازي هاي بزرگ در تداوم رقابت هاي استراتژيك با رقيبان اقتصادي و سياسي اش تعريف كنند.

در مقابله با نيرو هاي شورشي چند مليتي ظاهرا اين كشور نشانه هاي برجسته ي از برخورد هاي دوگانه را به جاي نگذاشته است كه دليل حمايت و زنده نگه داشتن نيرو هاي جنگجو از طرف دستگاه هاي نظامي و استخباراتي آن محسوب گردد ولي به نسبت برخورداري از دستگاه هاي پيشرفته و فناوري هاي نظامي و قابليت هاي بالاي فضايي و زميني انتظار مي رفت كه اين كشور مي تواند همان طوري كه دامن نظام طالباني و القاعده را در ظرف چند هفته برچيده در كوه ها پراگنده سازد، نيز مي تواند بقايا و حتا رهبران آن ها را در زود ترين فرصت دستگير و يا از بين ببرد. در تداوم مقابله با شورشيان ديده شد كه نه تنها گستره ي جنگ ها و فعاليت هاي تروريستان كاهش نيافت بلكه روي همرفته با وجود افزايش نيرو و امكانات نظامي، ساحه فعاليت هاي آن همراه با افراد شان افزايش پيدا كرد.

اين مساله شك و گمان هاي را نسبت به سلامت و صداقت نيرو هاي امريكايي در امر مبارزه با شورش ها قوت داد. به اثر برخورد ها و حركت هاي چند پهلوي جامعه جهاني به ويژه كشور امريكا بود كه طالبان با امكانات و نيرو هاي زياد وارد ساحات شمال شوند و به سرعت گسترش يابند.

امريكايي ها مي خواهند در بازي هاي كلان با رقيب هاي گذشته و امروز خود طالبان و نيرو هاي جنگجوي خارجي را تجهيز و از آن ها در استراتژي خود در آسياي ميانه ...استفاده كنند. در حقيقت اين بازي هاي خطرناك و فرامرزي پيامد هاي ناگوار براي ملت بيچاره ي ما خواهد داشت و درد دوامدار آن را همين مردم خواهند كشيد. پيامد هاي كه نمي شود در اين فرصت باب آن ها را باز كرد والا گپ به درازا خواهد كشيد و در فرصت هاي ديگر هرگاه لازم افتاد به روي اسناد و دلايل به دنبال آن ها خواهيم رفت.


سيد يعقوب هوشمند
13 اکتوبر 2009
  
  بخش یکم
  بخش دوم
  بخش سوم
  بخش چهارم
  بخش پنجم
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net